به گزارش آنا، گزارشهای زیادی از سایتهای باستان شناسی طلسم شده وجود دارد؛ جستوجوگران و دزدان معبد شروع به تجربه احساساتی عجیب و غریب کردند و دچار بیماریهای ناگهانی شدند. حتی با لمس یک مومیایی یا دست سازهای از مصر باستان مرگ گریبانگیرشان شد.
طلسمها به عنوان اقدامات امنیتی در مقبره قرار میگرفتند. اگر خللی در جسد، متعلقات یا محل تدفین متوفی ایجاد میشد تضمینی نبود که زندگی پس از مرگ صلحآمیزی در انتظار وی باشد. اما حتی این هشدارها هم باعث توقف افراد دیگر از سرکشی در مقبرهها نشد. یکی از معروفترین باستانشناسانی که دچار نفرین شد «لرد کارناروان» بود، کسی که به همراه «هاوارد کارتر» مقبره شاه «توت» را کشف کرد. مرگ وی یکی از اولین مرگها در میان بسیاری از موارد گزارش شده مرتبط با این سایت باستانشناسی بود.
برخی از مردم این مرگها را به دلایل علمیتری نسبت میدهند اما هنوز هم وقایع وهمآور زیادی در این داستانها وجود دارد. جدا از این امر که طلسم و نفرین واقعا وجود دارند یا خیر، نکته شگفتانگیز در این حکایات شهرت طلسمهاست. این طلسمها چنان داستانهای ترسناک و قانع کنندهای را به وجود آوردند که عموم مردم باور کردند موجودات حتی بعد از مرگ هم قادر به گرفتن انتقام هستند.
هشدار شاه «توت» به باستانشناسان
به گفته گزارشگران، وقتی که مقبره شاه «توت عنخآمون» کشف شد سنگ نوشتهای نزدیک در وجود داشت با این مضمون: «مرگی ناگهانی بر هرکسی که مزاحم آرامش شاه شود، نازل خواهد شد».
در حقیقت، چندین مرگ اسرارآمیز در زمان افتتاحیه مقبره «توت» رخ داد. اولین مرگی که توجه بسیاری را به خود جلب کرد، مرگ «لرد کارناروان» مصرشناس بود. وی به همراه هاوارد کارتر کسانی بودند که مقبره شاه «توت» را گشودند. چند ماه بعد از کشف، کارناروان بر اثر عفونت ناشی از محل گزیدگی یک حشره روی گونهاش از دنیا رفت. این مرگ ارتباط ترسناکی با «توت» داشت: هنگامی که بدن فرعون کالبدشکافی شد، یک زخم مشابه روی گونه «توت» پیدا شد. همچنین شایعات از این قرارند که هنگام مرگ کارناروان، تمامی چراغهای خانهاش ناگهان و بدون هیچ توضیحی خاموش شدند.
کارناروان تنها قربانی نفرین «توت» نبود. هاوارد کارتر وزنهای کاغذی به دوست خود «سر بروس اینگهام» داد، این وزنه ساختهشده از دست مومیایی دارای دستبندی بود که جمله «نفرین بر کسی باد که بدن مرا جابهجا کند. آتش، آب و طاعون بر او نازل خواهد شد» رویش حکاکی شده بود. بعد از اینکه اینگهام این هدیه را دریافت کرد، خانهاش آتش گرفت. پس از اینکه بالاخره موفق شد آن را باسازی کند، سیل خانه را برد.
جرج جی گولد، آدری هربرت، هیو اولین وایت، ارون امبر و آرچیبالد داگلاس رید از دیگر قربانیان این نفرین هستند. تمامی این افراد، همانند کارناوان، پس از لمس کردن مومیایی «توت» یا دست سازههای داخل مقبره درگدشتند.
یک مومیایی علت غرق شدن تایتانیک بود
«مومیایی بدشانس» یک مومیایی واقعی نیست بلکه یک «تابوت مومیایی نقاشیشده چوبی از یک زن ناشناس» است. در حال حاضر این تابوت مومیایی در موزه بریتانیا در لندن قرار دارد اما شایعهها از این قرار است که در دوران خودش بسیار مشکلساز بوده است. ظاهرا در طی روزهای اولیهاش در موزه، کارکنان صدای ضربات بلندی را از داخل این دستسازه میشنیدند. یک مرد عکسی از تابوت مومیایی گرفت و وقتی آن را ظاهر کرد با دیدن آنچه روی عکس بود، وحشت زده شد.
وقایع ترسناک ادامه یافت تا وقتی که یک نگهبان در شرایط مشکوکی مرد. با باور اینکه تابوت طلسم شده است، موزه خواستار آن بود که هر چه سریعتر از دست این تابوت مومیایی خلاص شود، بنابراین به یک باستانشناس آمریکایی فروخته شد. وی تابوت را در کشتی عازم رفتن خود یعنی تایتانیک بار زد. بعضی از افراد براین باورند که حضور تابوت طلسم شده دلیل غرق شدن مصیبت بار این کشتی بوده است.
با اینکه این داستان جالب است اما هیچ مدرکی برای اثباتش وجود ندارد: در واقعیت، تابوت مومیایی تمام مدت در موزه بریتانیا قرار داشت.
خداوندگار مرگ یک «زندگی» طلب میکند
در سال ۱۹۷۱، در طی یک حفاری در «ساکارا» والتر برایان امری، مصرشناس، مجسمه کوچکی از «ازیریس»، خدای مرگ و عالم اموات مصری، پیدا کرد. در پایان روز، امری و دستیارش به دفتر سایت حفاری رفتند که در نزدیکترین روستای اطراف قرار داشت.
امری مجسمه ازیریس را همراه خود به آنجا برد. وقتی به دفتر رسیدند، امری به دستشویی رفت. پس از چند دقیقه، دستیارش صدای زجههای او را شنید و سریعا به کمکش رفت و وی را در حالی که سینک دستشویی را چسبیده بود، پیدا کرد.
دستیارش در این باره بیان کرد: « امری در حال تجربه نوعی تروما بود، انگار که فلج شده باشد یکجا خشکش زده بود و حرکت نمیکرد. شانههایش را گرفتم و به سمت کاناپه کشاندمش و بعد به سراغ تلفن رفتم».
بیماری امری از کار افتادگی سمت راست بدن تشخیص داده شد و وی قادر به حرف زدن نبود. امری روز بعد درگذشت.
عتقیه دزدیده شده سارقش را شکار کرد
در سال ۲۰۰۴، گزارش شد یک مرد توریست عتیقهای را از «دره پادشاهان»، همان منطقهای که مقبره شاه «توت» در آن قرار دارد، دزیده است. وقتی که این مرد به کشورش، آلمان، بازگشت؛ دچار تب شدیدی شد که منجر به فلج شدگی وی شد. مدت کوتاهی بعد این مرد از دنیا رفت.
پسرخواندهاش که معتقد بود عتیقه طلسم شده است، آن را به شورای عالی آثار باستانی مصر بازگرداند؛ به این امید که روح پدرش در آرامش قرار گیرد.
نفرین شاه «توت» دوباره دامینگیر شد
در سال ۱۹۷۲، نفرین شاه «توت» انتقامجویانه بازگشت. بعضی از دستسازههای مقبره شاه «توت» به مناسبت پنجاهمین سالگرد کشف مقبره به موزه بریتانیا فرستاده شدند. دکتر جمال مهرز، سرپرست آثارباستانی موزه قاهره، شب بعد از فرستاده شدن اشیا به انگلستان درگذشت.
اما نفرین متوقف نشد. تعداد زیادی از خلبانانی که سوار هواپیمایی بودند که دستسازهها را به انگلستان منتقل میکرد نیز قربانی طلسم شدند. سه تن از آنها پس از تماس با اشیای عتیقه دچار حمله قلبی شدند. یکی از این مردان هر سال در همان زمان، وقتی که عتیقهجات شاه «توت» را به خارج از کشور منتقل میکرد، دچار حمله قلبی میشد تا اینکه در طی یکی از حملات جان خود را از دست داد.
این مومیاییها به شکل شبح درمیآیند
در سال ۱۶۹۹، لوئیس پنیچر داستان نفرین یک مومیایی را در کتاب خود به نام «رسالهای بر مومیایی کردن» نوشت. وی داستانی از یک مرد لهستانی تعریف میکند که دو مومیایی از بندر اسکندریه خریده بود؛ احتمالا برای مقاصد دارویی.
وقتی که در حال عبور از مدیترانه بود تا به خانهاش برود، دو شبح که ناگهان در قایقش پدیدار شده بودند شروع به آزار و اذیت وی میکنند. مرد سریعا دست به کار میشود و مومیاییها را به دریا میاندازد. به محض اینکه مومیاییها به زیرآب رفتند، شبحها نیز ناپدید شدند.
نفرین «کوم ابو بیلو» سالانه یک قربانی میگیرد
مصرشناس معروف، زاهی حواس، روزی در حال حمل و نقل دستسازههای سایت «کوم ابو بیلو» بود که عمهاش میمیرد. یک سال بعد، در همان روز عمویش درمیگذرد و سال بعد هم عموزادهاش جان میسپارد.
به گزارش روزنامهها نفرین فرعون باعث گرفته شدن جان اعضای خانواده حواس بوده است. هرچند وی با این موضوع مخالفت میکند و میگوید: «حقیقت این است که چیزی به نام نفرین فرعون وجود ندارد».
مومیایی که باعث معجزه شد
پسر خردسالی در حال بازدید از موزه قاهره بوده است، وقتی که معجزهای برایش اتفاق افتاد. براساس گفتههای زاهی حواس، مصرشناس، این پسربچه به شدت مریض بوده است. اما این وضعیت وقتی که پسرک به چشمهای مومیایی شاه آموس اول نگاه کرد، تغییر کرد. مریضی وی درمان شده بود.
این پسربچه که از همان اول از طرفداران پروپا قرص مصر باستان بود، پس از معجزه، هرچیزی که میتوان درباره این مومیایی را در اسناد و مدارک پیدا کرد را خوانده است.
- 30
- 6