دو هفته نامه سرنخ/ دولت آمریکا و کره از اولین دولت هایی هستند که سعی کرده اند با کنترل ذهن افراد، آنها را تحت فرمان خود دربیاورند. به همین خاطر پروژه ها و تحقیقات بسیار زیادی نیز در این باره انجام داده اند که با وجود سری بودن، پس از مدتی راز آنها فاش شده است.
پروژه «ام کی الترا»
پروژه «ام کی الترا» یا همان کنترل ذهن سیار، پروژه ای وحشتناک و غیرقانونی بود که سازمان سیا - آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا - برای کنترل ذهن افراد به کار گرفت. تا آن زمان، آزمایشات بسیار زیادی برای دستیابی به روش های جدید شکنجه در بخش بازجویی افراد انجام شده که بسیاری از این پروژه ها در زمان جنگ سرد صورت گرفتند و در حقیقت همه آنها روی انسان ها، تاثیرات روانی وحشتناکی می گذاشتند. این پروژه در اوایل سال های ۱۹۵۰ آغاز شد و دستور اجرای آن توسط دولت آمریکا در سال ۱۹۵۳ تصویب شد. هدف این پروژه نیز بسیار بزرگ و گسترده بود به طوری که به سرعت در ۸۰ مرکز تحقیقاتی و ۴۴ دانشکده بررسی ها درباره آن آغاز شد.
در سال ۱۹۵۳، آلین دولس رئیس سازمان سیا ادعا کرد برای انجام آزمایشات و پروژه های جدید، نیروی انسانی کافی در اختیار ندارند. در آن زمان پروژه «ام کی الترا» زیر نظر دکتر سیدنی گوتلیپ بود و او به کمک سازمان برای اجرایی کردن پروژه از بیش از ۸۰ موسسه تحقیقاتی، مبلغی حدود ۲۵ میلیون دلار دریافت کرده بود. آنها هدف این پروژه را استخراج اطلاعات محرمانه از افراد اعلام کردند.
در سال ۱۹۶۳ این آزمایش توسط سازمان سیا روی انسان ها، آن هم بدون این که خودشان بدانند صورت گرفت. این آزمایش همچنان به صورت کاملا سری روی فرد انجام می شد تا این که به طور تصادفی در یکی از بازجویی ها، بازرسی به نام «جان کی وانس» از این پروژه و این که تا چه حد می تواند برای سلامت انسان خطرناک باشد مطلع شد اما این بازرس بدون هیچ سرنخ و نشانی ناپدید شده و دیگر کسی اطلاعی از او به دست نیاورد.
در این آزمایش، داروی روانگردان ال اس دی و چند داروی دیگر به افراد داده می شد بدون این که خودشان از این موضوع اطلاع داشته باشند. «ام کی الترا» هم نام رمز این عملیات بود، پس از تحقیقات مشخص شد که هزاران نفر از جمله بیماران چند بیمارستان، بیماران روانی، زندانیان، شهروندان عادی و حتی چند نفر از کارکنان خود سازمان مورد آزمایش قرار گرفته بودند.
مراحل آن هم شامل دادن دارو و خواب مصنوعی بود. هدف از انجام این پروژه شناخت ذهن و بررسی تاثیر تبلیغات عنوان شد در حالی که چیزی غیر از این بود. بسیاری از این بیماران به خاطر تاثیر داروهای روانگردانی که به آنها داده می شد حتی دست به خودکشی زدند. به این افراد آموزش داده می شد تا برخلاف خواست و عقیده خود کارهایی را انجام دهند که به آن مجبور شده بودند.
«ام کی الترا» بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ انجام می گرفت و گفته می شود پس از آن به طور کامل قطع شد اما تحقیقات نشان می دهد که هنوز هم این پروژه به طور مخفیانه در حال اجراست. در واقع این آزمایش برای کنترل ذهن افراد صورت می گرفت و طی مراحلی به آنها گفته می شد تا کارهای خرابکارانه از جمله قتل انجام دهند.
دانشمندانی که روی پروژه «ام کی الترا» کار می کردند پس از دزدیدن افراد، آنها را هیپنوتیزم کرده و پس از دادن داروهای روانگردان، مدتی آنها را در جایی تنها نگهداری کرده و مدام کاری را که باید انجام می دادند به آنها تلقین می کردند. این افراد که حالا با ذهنی خالی، آماده انجام هر کاری بودند برای قتل مقامات کشورهای مورد نظر فرستاده می شدند.
در نتیجه این آزمایش ها افراد زیادی جان خود را از دست دادند یا به قتل رسیدند که یکی از آنها فرانک اولسون متخصص بیوشیمی بود. ماموران سیا به خاطر ترس از این که حقیقت پروژه و آزمایش های مخوف شان توسط اولسون فاش شود، او را به قتل رساند.
پس از آن، دولت آمریا صدها میلیون دلار به شاکیان و مدعیان پرونده پرداخت کرد تا از شکایت خود منصرف شوند. ۲۵ سال بعد بنیاد تحقیقاتی راکفلر از چند ماجرای قتل برنامه ریزی که توسط سیا و با همین روش انجام شده بود پرده برداشت.
ماجرای مرگ فرانک اولسون
فرانک اولسون شیمیدانی بود که سال ها در سازمان سیا فعالیت می کرد و در بسیاری از پروژه های سری آن شرکت داشت. از مهم ترین پروژه هایی که اولسون در آنها شرکت داشت می توان به سلاح های بیولوژیکی و «ام کی الترا» اشاره کرد. در آن زمان، سازمان سیا آن قدر به وفاداری اولسون اطمینان داشت که در سال ۱۹۵۳ یعنی سال های نخستین پروژه «ام کی الترا» او را به سمت جانشینی فرمانده عملیات ویژه سازمان سیا منصوب کردند که در آن جایگاه همراه با ویلیام سارگنت در مرکز جنگ های بیولوژیکی انگلیس، تحقیقات خود را درباره داروهای روانگردان آغاز می کرد.
تنها ۹ روز بعد از آغاز تحقیقات اعلام شد که اولسون به پارانویای شدید و اختلالات ذهنی و عصبی دچار شده و به همین خاطر به نیویورک و نزد یکی از پزشکان سازمان فرستاده شد. روانشناسان توصیه کردند که اولسون در یک بیمارستان روانی بستری شود تا سلامتی اش را به دست آورد اما قبل از رفتن به بیمارستان روانی و در آخرین شب اقامت در یکی از هتل های منهتن، اولسون خود را از پنجره اتاقش پایین انداخته و جانش را از دست داد. این موضوع با خودکشی اولسون به ظاهر تمام شد تا این که در سال ۱۹۷۵ هیئت بازرسی راکفلر اطلاعاتی راجع به پروژه های محرمانه سیا به دست آورد و خانواده او را هم در جریان گذاشت.
در این تحقیقات مشخص شد که اولسون نیز تحت آزمایش قرار گرفته و بدون این که خودش از این موضوع اطلاع داشته باشد، دارو.ی ال اس دی روی خودش نیز تست شده است. اولسون از قدرت تخریب نوعی باکتری خاص و استفاده ارتش از بمب های میکروبی آگاه بود، از طرفی از نزدیک شاهد مرگ بسیاری از افراد بیگناه بر اثر تزریق دارو، شکنجه و آزمایش های مختلف این سازمان بود و بارها اظهار پشیمانی کرده بود. همین امر باعث شد تا سازمان احساس خطر کرده و گمان کند که ممکن است او اطلاعات محرمانه سیا را فاش کند.
پس از تحقیقات گسترده تر، مشخص شد که او قبل از سقوط، از ناحیه سر مورد حمله قرار گرفته و سپس به پایین پرت شده است. در آن زمان، جانسون رئیس جمهور آمریکا بود و پس از این افشاگری به طور سری و مخفیانه با خانواده اولسون ملاقات کرد. او به تمام اتفاقات رخ داده اعتراف کرد و از خانواده اولسون عذرخواهی کرد. سازمان سیا نیز مبلغ ۷۵۰ هزار دلار را به عنوان حق السکوت به خانواده اولسون پرداخت کرد تا از پیگیری بیشتر آنها جلوگیری کند.
مرگ ورزشکار جوان
هارولد بلائور یکی دیگر از کسانی است که گفته می شود بر اثر پروژه «ام کی الترا» جان خودش را از دست داد. او یک بازیکن تنس آمریکایی بود که با تزریق ۴۵۰ میلی گرم متیلن دی اکسی آمفتامین با کد رمز «ای ای ۱۲۹۸» که در «ام کی الترا» استفاده می شد، جان خود را از دست داد.
در سال ۱۹۵۲، هارولد که پس از جدایی از همسرش دچار افسردگی شدید شده بود، تحت درمان یکی از مراکز روانپزشکی نیویورک قرار گرفت. این مرکز یکی از همان مراکزی بود که سازمان سیا از بیماران آن برای انجام پروژه ها و آزمایش های خود استفاده می کرد و هراولد نیز ندانسته وارد این پروژه شد. این بازیکن تنیس بیست و دو ساله بر اثر تزریق بیش از حد داروهای روانگردان تنها چند ماه بعد، دچار ایست قلبی شده و از دنیا رفت.
پزشک خلافکار سیا
دکتر جوزف منگل، افسر آلمانی به همراه پنج هزار نفر از نازی ها به طوری کاملا مخفیانه پس از جنگ جهانی دوم به آمریکای جنوبی انتقال داده شدند. پروژه کنترل مغز روی نازی ها انجام می شد تا از آنها اطلاعاتی در مورد فناوری موشکی، جنگ افزارهای آلمانی، نحوه شکنجه و روش های بازجویی در آلمان گرفته شود. از این تعداد نازی، تعداد کمی به آلمان بازگشتند و بیشتر آنها تحت تاثیر کنترل مغزی ترجیح دادند تا آخر عمر با آمریکا همکاری کنند.
آنها برای انجام این آزمایش ها از شوک الکتریکی، هیپنوتیزم و مواد مخدری مانند ماری جوآنا، مرفین، آمفتامین و مسکالین استفاده می کردند. دکتر منگل هم یکی دیگر از کسانی بود که به این همکاری ادامه داد و حتی برای پروژه کنترل ذهن یا ربودن کودکان برای آزمایش هم به سازمان سیا کمک می کرد. البته او خودش از افرادی بود که آزمایش های وحشتناک و غیر انسانی زیادی روی انسان ها انجام داده بود، از جمله تزریق دارو در چشم کودکان برای تغییر رنگ عنبیه یا انداختن دوقلوها در استخر اسید سولفوریک برای تهیه اسکلت شان و مقایسه استخوان های آنها با یکدیگر. او پس از شکست آلمان برای نجات جان خود برای همیشه به برزیل مهاجرت کرد و تا زمان مرگش مخفیانه زندگی کرد.
پروژه چارتر
بین سال های ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۳ پروژه ای به نام چارتر توسط نیروی دریایی آمریکا انجام شد که طبق آن سرم هایی ساخته شد که سرم حقیقت گویی نام داشتند و هدف آنها اعتراف گیری از جاسوسان دستگیر شده شوروی بود. این پروژه به سرعت شناسایی و از ادامه آن جلوگیری شد اما ادعا می شود که هنوز هم سیا در حال ساخت سرم هایی مشابه است.
بنیانگذاران کنترل ذهن
تئوری های کنترل ذهن از زمان جنگ کره در جهان رواج پیدا کرد. گفته می شد که کنترل ذهن یکی از روش های شکنجه اسرای آمریکایی بود که در کره اسیر شده بودند. در واقع کره یکی از اولین کشورهایی بود که از این روش استفاده کرد و هنوز هم کنترل مغزی در کره شمالی روی مردم انجام می شود.
در سال ۱۹۵۶ پس از منتشر شدن اخبار کنترل ذهنی اسرا توسط کره ای ها و چینی ها، بسیاری از کشورها به این روش اعتراض کردند.
کنترل مغزی اسرای آمریکایی
این روش یکی از تکنیک های وحشیانه ارتش در طول جنگ اعلام شد. یکی از افراد ارتش کره که خودش هم از این روش ناراضی بود، بعدها گفت: «وقتی سربازان آمریکایی در چین دستگیر شدند، ابتدا به جای خشونت به آنها دست داده شد و نیروهای چینی خود را دوست آنان معرفی کردند. آنها به اسرا سیگار داده و اجازه می دادند بدون حضور گارد امنیتی در محوطه قدم بزنند و این در حالی بود که از دور آنها را زیر نظر داشتند. پس از این مهمان نوازی بسیاری از اسرا باور کردند که این دشمنان برای شان خطری ندارند و با این کار به ماموران اجازه دادند تا هر طور که می خواهند بر آنها تسلط داشته باشند. در مدتی که این اسیران تحت کنترل ذهنی بودند به آنها تلقین شده بود که برای جنگ میکروبی، اجیر شده بودند در حالی که این موضوع واقعیت نداشت.
در این روش در ابتدا اعتماد به نفس و شخصیت در این افراد از بین برده می شود و این موضوع آن قدر آرام آرام و در مدت طولانی در گوش فرد زمزمه می شد که آنها باور می کردند که نبودشان در این دنیا هیچ تغییری ایجاد نمی کند. هر روز و به هر شخص در تنهایی گفته می شد «تو سرباز نیستی. تو مرد نیستی. تو از آزادی دفاع نمی کنی.»
پس از آن، این افراد دچار بحرانی شدید در شخصیت خود شده و احساس می کردند تمام کارهایی که در تمام مدت انجام داده بودند اشتباه بوده است. در این زمان آنها از کارهای گذشته و حتی زندگی شان احساس خجالت می کردند. حالا نوبت ماموران چینی بود که وارد کار شوند. مرحله بعدی این بود که به سربازان تلقین مین کردند ما می توانیم به شما کمک کنیم. پس از آن عقاید جدید به آنها داده می شد و فرد هم برای تشکر به خاطر نجات از سردرگمی، ترجیح می داد تا کارهای جدید را مو به مو اجرا کند. بسیاری از سربازان آمریکایی پس از اعتقادی که به ماموران پیدا کردند، دسته و گروه خود را رها کرده و به چین کمونیست پیوستند.
البته ادعا می شد که کنترل ذهنی در کار نبوده اما روانشناسی به نام رابرت جی لیفتون با تحقیقاتی که روی زندانیان سابق اردوگاه چینی ها انجام داد ثابت کرد که چیزی به شکل تغییر در باورها در این افراد به وجود آمده است. او یکی از اولین روانشناسانی بود که روی پروژه کنترل ذهن کار کرد و چند روش برای تغییر ذهن و کنترل افراد عنوان کرد.
«جانسون» سی و ششمین و «جرالد فورد» سی و هشتمین روسای جمهور آمریکا بودند.
- 14
- 4