محمدصادق جنانصفت در روزنامه جهان صنعت نوشت:
۱- ایران یکی از سرزمینهایی است که از نظر داشتن منابع ثروت ممتاز و برجسته بود. ایران سرزمین پهناوری دارد که اگر کشاورزی علمی- کارشناسانه و با استفاده از تکنولوژی روزآمد و نیز فرآیندهای کشاورزی مدرن داشت میتوانست درآمد سرشاری از این راه به دست آورد. اما شوربختانه به دلیل اینکه کشاورزی ایران به دلیل ناسازگاری با طبیعت این کار اداره شد منابع آبی کشور هدر رفت و حالا در موقعیت دشواری قرار دارد. اصرار بیهوده بر خودکفایی در تامین نان شهروندان و اجرای طرحهای غیرکارشناسانه در این باره راه را برای فرسایش خاک ایران نیز هموار کرده است. ایران در شرایط حاضر باید دستکم سالانه ۱۰ میلیارد دلار نهادههای دامی و نیز برخی اقلام مهم مثل برنج و شکر و روغننباتی واردات داشته باشد. کشاورزی ایران را میتوان در بدترین موقعیت دانست.
۲- ایران دومین کشور از نظر ذخایر گاز طبیعی به حساب میآید. ایران در دهه ۱۳۵۰ به شوروی سابق گاز صادر میکرد اما درحال حاضر ایران نهتنها در ردیف کشورهای صادرکننده گاز قرار ندارد بلکه برای تراز صفر در تولید و مصرف در ماههایی از سال ناگزیر است گاز وارد کند. با توجه به مجموعه رخدادهای دنیای گاز در این دهههای تازهسپریشده و با توجه به مناسبات سیاست خارجی ایران میتوان گفت گاز ایران زنده به گور شده است.
۳- ایران دارنده چهارمین ذخایر نفت در میان کشورهای جهان است. ایران مدتهای طولانی نزدیک به ۱۵ درصد از صادرات اوپک را در اختیار داشت و از نظر ظرفیت تولید نفت در اندازههای عربستان بود. الان ایران در وضعیتی است که نفت خود را به صورت قاچاق و با قیمتهای بسیار پایینتر از قیمت جهانی نفت به چین بفروشد و شاهد قدرت روزافزون کشورهایی مثل عربستان و امارات و عراق باشد. نفت ایران حتی در صورت حذف کامل تحریم نفتی توانایی رقابت با عراق و عربستان را ندارد. ثروت اصلی ایران برای کسب درآمد از دست رفته است.
۴- ایران بندرهای قدیمی و بزرگی برای حمل دریایی کالا داشته و دارد و نیز جزیرههای بزرگی که میتوانستند هرکدام از آنها یک دبی یا یک بندر عمان و یا بندر گوادر باشند. ایران میتوانست به لحاظ موقعیت جغرافیایی انتقالدهنده اصلی نفت و گاز کشورهای رهاشده از شوروی سابق به مقصدهای مصرف باشد. اما امروز دبی و جبلعلی جای قشم و کیش را گفته و دشوار است روزی ایران اگر با همین دست فرمان پیش برود بتواند از این بندرها و جزیرهها استفادهای مثل بندرهای کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس داشته باشد.
۵- ایران بسیار زودتر از کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهایی مثل کرهجنوبی در شرق آسیا سرمایهگذاری صنعتی را آغاز کرد. در دههای سپریشده میلیاردها دلار در صنایع کارخانهای ایران سرمایهگذاری شد و ایران میتوانست کشوری با صنعت توسعهیافته باشد اما الان بیشتر صنایع کارخانهای ایران در برابر رقبای همین خاورمیانه و کشورهایی مثل کرهجنوبی و نیز ویتنام و چین و ترکیه به محاق رفته و با زور دولت سر پا ماندهاند و قدرت رقابت را از دست دادهاند. در روزگاری که ایران در هر استان کارخانه ماشینسازی داشت دیگر کشورها در حسرت سرمایهگذاری بودند. همه منابع سرمایهگذاریشده در خودرو، لوازمخانگی، نساجی و… هدر رفته است و اگر روزی ایران بخواهد رقابت بدون تبعیض داشته باشد این صنایع بسیار زود بازار را از دست میدهند.
۶- ایران میتوانست مرکز تمام منطقه باشد اما هرگز نتوانست این آرزویی که در دسترس بود را به چنگ آورد. بانکداری ایران و نیز بازار سرمایه ایران به دلیل دور بودن از روزآمدی و از رخدادها و واقعیتهای جهانی به بانکداری و بازار سرمایه محلی تبدیل شدهاند.
ایران اگر با همین دست فرمان جلو برود و افایتیاف را باز هم قبول نکند به یک جزیره تبدیل میشود که برای اتصال به دنیای مالی باید کوشش بسیاری به خرج دهد.
۷- نظام سیاسی ایران در۷ دهه تازهسپریشده نتوانسته است با شهروندان خود مناسبات متوازن و بر پایه تقسیم واقعی قدرت میان نهادهای مدنی و نهاد حکومت برقرار کند. این گسیختگی و تقسیم قدرت به شکلی که سهم نهادهای مدنی اندک بوده است و نیز ناکارآمدی دولتهای ایران در برقراری اقتصادی نیرومند کاهش سطح رفاه به گریز و فرار شهروندان از مرکزیت منجر شده و درجه اعتماد و نیز سرمایه اجتماعی روندی کاهنده داشته و به همین دلیل اصلیترین ثروت نیز از دست رفته است.
۸- نظام سیاسی ایران گونهای بوده است که با دنیای غرب که بیشترین تولید ثروت و تکنولوژی در آن صورت میگیرد و نیز بیشترین نیاز به نفت و گاز ایران را دارد به نوعی قطع ارتباط رسیده و در میان کشورهای همسایه و کمی دورتر مناسبات دوستانه ندارد و این ثروت نیز از دست رفته است. گسیختگی ایران با دنیا آسیبهای جدی به تولید ثروت ایران زده است.
- 13
- 6