«مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن. اگر نان ندارید که شکم مردم را سیر کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهده تأمین امنیت مردم برنیامدید، به آنها تفهیم کنید که هزار و یک محصول و ثمره است که فقط از وجود ناامنی به دست میآید. یکی از آنها، تقویت توان مقاومت است. مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دسته دیگر باشند. دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دسته دوم، از ترس دسته اول، مطیع و مِنقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بیآنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغهای داشته باشید.
هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلام کنید که میتوانید. هر چقدر کار، بزرگتر باشد و شما در انجام آن ناتوانتر، باید توانستنتان را قاطع تر و محکمتر و بلندتر اعلام کنید تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند... بعد از آن برای انجام نشدنش هزار دلیل میشود جفت و جور کرد. شما کافیست جیب محدود و معدود خواص را پر کنید. آنها خود تهی بودن جیب عوام را برایشان توجیه خواهند کرد....»
آنچه در سطور قبل آمد، ممکن است توصیفی از یک وضعیت واقعی به نظر آید؛ اما این فقط گزیدهای از کتاب تخیلی «دموکراسی یا دموقراضه»ی سیدمهدی شجاعی است که در سال پرحادثه ۸۸ با حاشیه و جنجالهای بسیار منتشر شد.
کتاب، تخیلی، لامکان و لازمان بود؛ اشاره به هیچ زمان و مکان خاصی نداشت اما چنان برای مخاطب آشنا بود و خواننده چنان آن را با پوست و گوشتش در زمان و مکانهای واقعی لمس کرده بود که مدتی پس از انتشار، خبر آمد «دموکراسی یا دموقراضه» از کتابفروشیها جمع شده است. انتشاراتی که کتاب را عرضه کرده بود، اعلام کرد جمعآوری نسخهها خواست نویسنده بوده است.
هرچه بود «دموکراسی یا دموقراضه» به عنوان آیینهای در برابر یک دموکراسیِ قراضه، چهار سال بعد به بازار نشر بازگشت؛ کتابی که میشد برای هر خطش یک ما به ازای بیرونی پیدا کرد.
گذشته از حساسیتی که متن کتاب برمیانگیخت، به طور کلی اثر شجاعی درباره «دموکراسی» بود؛ مسئله ایران معاصر از زمانی که مبارزهها برای مشروطه شکل گرفت تا به امروز که مردم بر سر حجاب در کوچه و خیابان و رستوران با زبان و سنگ و ماست و تسبیح و سیلی یکدیگر را هتک حرمت میکنند؛ همزمان سالها و البته دهههاست که تحت تحریم هستند و تورم هر آن یک لقمه تازه از سفره نانشان برداشته و در جیب خود میگذارد!
«رفراندوم برای “انتخابات آزاد” خیانت به ملت است»
در این میان برخی سیاسیون معتقدند که آنچه به این چرخه ملالآور از آشفتگی و نابسامانی همهجانبه پایان میدهد، برگزاری یک رفراندوم است تا مشخص کند که «اکثریت» چه میخواهد. آنها معتقدند این رجوع به خواست «اکثریت» است که هم میتواند مناقشه حجاب را ختم به خیر کند و هم عیاری باشد برای سنجش موافقت «اکثریت» با سیاست و اقتصادی که سکه ۳۱ میلیونی، پراید ۴۰۰ میلیونی و کمیابی دارو را میزاید.
حسن روحانی در این چند سال اخیر بیشتر از هر سیاستمدار دیگری مطالبه رفراندوم را مطرح کرده است؛ به ویژه در موضوع سیاست خارجی. طیف مقابل او را به خدعهگری متهم میکند. عبدالله گنجی در همین راستا دیروز در روزنامه «جوان» نوشته است که «برخی با حقهبازی رابطه با آمریکا را دکمهای نشان میدهند که با رفراندوم روشن میشود و مائده آسمانی سر سفره قرار میگیرد و تمام؟ به ملت بگویید رابطه با آمریکا مشروط به دادن موشک، هستهای، قدرت منطقهای، حدود الهی (قصاص) و حذف ماهیت جمهوری اسلامی است.»
او اضافه کرده که «بدون تردید رفراندوم در سیاست خارجی یا رفراندوم برای ورود سکولارها (انتخابات آزاد) به حکومت هم خیانت به ملت، هم به امام، هم شهیدان انقلاب اسلامی است.»
نه تنها عبدالله گنجی، بلکه به طور کلی بحث رفراندوم پس از بیانات اخیر مقام معظم رهبری در این خصوص، بحث داغ این روزهاست؛ از اصولگرایانی که جمعیت نمازگزاران عید فطر را به مثابه رفراندوم میگیرند تا آنهایی که «رفراندوم» را یک اصل غیرقابل انکار در قانون اساسی میخوانند.
نسبت رفراندوم با دموکراسی
آنچه در این میانه نادیده گرفته میشود اما نسبت رفراندوم با دموکراسی است؛ اینکه اساسا رفراندوم در بستر دموکراسی شکل میگیرد، بنابراین برای گفتوگو درباره آن ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که آیا اصلا در ایران دموکراسی وجود دارد که ذیل آن بتوان رفراندوم برگزار کرد؟!
دولتها و سیاستمداران همواره کوشیدهاند در تعارفات معمول پاسخی تماما مثبت به این سوال بدهند. چند ماه پیش که ایران با بیسابقهترین اتهامات حقوق بشری از کمیسیون مقام زن سازمان ملل اخراج شد، حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه دولت پشت خط تلفن با گلایه به خوزه مانوئل آلبارس، همتای اسپانیاییاش گفت که «در منطقه ما، ایران یکی از قویترین دموکراسیها را دارد.» حسن روحانی نیز گرچه این روزها نسبت به آسیبی که تشریفاتی شدن انتخابات به دموکراسی میزند، هشدار میدهد؛ وقتی رئیسجمهور بود در یکی از سخنرانیهایش گفته بود «دموکراسی، پارلمان و انتخابات را ما در منطقه پایهگذاری کردیم.»
پاسخ بیتعارف را اما چند سال پیش «جوان» منتشر کرد. جوانآنلاین چهار سال پیش در مطلبی تحت عنوان «چرا جمهوری اسلامی دموکراتیک نیست؟!» نوشته بود: «یکسانانگاری جمهوری و دموکراسی را شاید بتوان از بزرگترین اشتباهاتی دانست که برای جمهوری اسلامی به غایت خطرآفرین است. اشتباهی که با عرض تأسف باید پذیرفت گاه از سر جهل یا تجاهل صورت گرفته است.»
جوانآنلاین در یادداشت خود شرح میدهد که عنوان دموکراتیک از حکومت ایران با انذار امام (ره) حذف شد و تفاوت جمهوری و دموکراسی نیز در این است که «جمهوری عبارت است از اراده عمومی ملت به سمت فضیلتها، اما دموکراسی جهتگیری افکار عمومی است به سوی طبایع.»
سند محکمتر در توضیح اینکه آیا در ایران دموکراسی وجود دارد یا نه، اظهارات صریح بنیانگذار انقلاب است. در سالهای انقلاب وقتی خبرنگاری هلندی از امام خمینی میپرسد که شما میخواهید چه نوع رژیمی را جانشین نظام کنونی سازید، رهبر انقلاب پاسخ میدهد: «رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانهای است که شبیه آن رژیم، در دموکراسی غربی نیست و پیدا نخواهد شد، ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسیهایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسیای که ما میخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد.»
جوانآنلاین در یادداشتی شرح میدهد تفاوت جمهوری و دموکراسی در این است که «جمهوری عبارت است از اراده عمومی ملت به سمت فضیلتها، اما دموکراسی جهتگیری افکار عمومی است به سوی طبایع»
از فقر تحزب تا گسترش خشونت
با این تفاسیر از آن جایی که دموکراسی یک مفهوم وارداتی است و مفاهیم دیگر از جمله رفراندوم نیز ذیل آن معنا پیدا میکنند، دموکراسی به سبک و سیاق آنچه در اصل آن تعریف میشود، در ایران وجود ندارد. دموکراسی در ایران در واقع آمیختهای از فرم آن با یک محتوای ایدئولوژیک است.
با این حال نظام حاکم بر ایران کوشیده تا جایی که دموکراسی در تعارض با ایدئولوژی قرار نگیرد، بستر تحقق آن را فراهم کند. واقعیت اما این است که ایران در داشتن ظرف و ابزار همین دموکراسی مشروط نیز سخت فقیر است.
احمد زیرکزاده، از بنیادگذاران جبهه ملی در کتاب پرسشهای بیپاسخ نوشته است: «دموکراسی بدون حزب یک اسکلت بیجان است و اگر به وضع مملکت خود ما توجه نمایید، میفهمید چرا تمام ظواهر و تشکیلات دموکراتیک موجود است جز آنچه که به دموکراسی حقیقت میبخشد.... آنکه دموکراسی میخواهد باید رنج تشکل و تحزب را قبول کند.» این را نه زیرکزاده که قطعا مغضوب بسیاری از رجال انقلابی است؛ بلکه تقریبا تمام سیاسیون حال حاضر کشور میگویند؛ به ویژه در هنگامه انتخابات این پاسداشت تحزب به اوج خود میرسد.
همین هفته گذشته بود که احمد وحیدی، وزیر کشور با توجه به در پیش داشتن انتخابات مجلس در اسفند سال جاری در جمع دبیران کل و نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی گفت: «از دیدگاه و نقطهنظرهای احزاب مختلف اعم از اصولگرا، اصلاح طلب و مستقل در تصمیمها برای پیشرفت و اعتلای ایران اسلامی استقبال میکنیم.»
اما کیست که نداند وضعیت تحزب در ایران قصه پرغصهای است که اتفاقا در فصل انتخابات با ورود شورای نگهبان، تراژیک هم میشود! پای دیگر ابزار دموکراسی از رسانههای آزاد گرفته تا مجلس به مثابه خانه ملت نیز در ایران لنگ میزند.
از سوی دیگر فزونی گرفتن خشونت، پیام افول دموکراسی است. در تعریفی از این اصطلاح سیاسی آمده است: «دموکراسی شیوهای از سازماندهی جامعه است به نحوی که بتواند همه تحولات ضروری را بدون توسل به انقلابهای خشونتآمیز پذیرا باشد. به بیانی دیگر دموکراسی نظریهای است برای اداره جامعه و روش مؤثری است برای تبدیل انقلابها به اصلاحات.»
بدین ترتیب باید گفت اینکه به نزاعهای خیابانی میان مردم با مردم و مردم با حاکمیت افزوده میشود، نشانهای است از نبود دموکراسی و در نبود دموکراسی، جایی برای طرح رفراندوم نیز نیست.
بدین ترتیب باید گفت اینکه به نزاعهای خیابانی میان مردم با مردم و مردم با حاکمیت افزوده میشود، نشانهای است از نبود دموکراسی و در نبود دموکراسی، جایی برای طرح رفراندوم نیز نیست.
- 19
- 1
مهرداد
۱۴۰۲/۲/۵ - ۱۱:۵۶
Permalink