حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی با عنوان «سراب یکدست سازی دانشگاهها» در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
اخبار مربوط به یکدست سازی دانشگاهها و اخراج اساتیدی که با تفکر جناح حاکم موافق نیستند، بقدری غیرعادی به نظر میرسیدند که تا همین روزهای اخیر برای دوستداران کشور و انقلاب و نظام اسلامی غیرقابل باور بودند. متأسفانه اطلاعاتی که این روزها میرسند، صحت این اخبار را تأیید میکنند به ویژه آنکه در روزهای اخیر این یکدست سازی شامل بعضی از سابقون انقلاب و دفاع مقدس که پروندههای سراسر افتخارآمیز از خدمت به کشور دارند نیز شده است.
شیوه یکدست سازی دانشگاهها و محروم ساختن دانشجویان و مراکز علمی از اساتیدی که دارای سلایق مختلف هستند، نه با عقل منطبق است و نه با سیره پیشوایان دینی سازگار است.
روش عقلا در طول تاریخ و در پهنه سرزمینهای مختلف همواره این بوده و اکنون نیز اینست که تضارب آراء را برای تقویت و ترویج علم لازم میدانند و نقد کردن همدیگر را بهترین راه برای رشد فکری و علمی جامعه به حساب میآورند. همین روش در دین اسلام و از زبان پیشوایان معصوم با عنوان «حیات العلم بالنقد و الرد» مورد تأیید قرار گرفته و در عمل نیز ائمه علیهمالسلام به آن پایبندی نشان دادهاند.
مناظرههای فراوانی که میان آن حضرات به ویژه امام صادق، امام رضا و امام جواد علیهمالسلام با افراد ضدخدا که ماتریالیستهای امروز هستند و همینطور با دانشمندان ادیان و مذاهب دیگر صورت گرفته و متن کامل آنها در کتابهای علمی ثبت و ضبط شده و در اختیار ما قرار دارند، بهترین نشانه موافقت دین با حضور صاحبان افکار مختلف در عرصههای فکر و علم هستند. همین روش در طول تاریخ در حوزههای علمیه متداول بوده و هماکنون نیز جریان دارد.
حوزههای علمیه ایران در دوران کنونی که دوران حاکمیت ولایت فقیه است، با صراحت مبحث فقهی مربوط به ولایت فقیه را مطرح و عدهای آن را تأیید و عدهای نیز رد میکنند و در عین حال همگی در نهایت رفاقت در کنار همدیگر زندگی میکنند. اقتضای طبع بحثهای علمی همین است و اگر برخلاف این روش عمل شود، جامعه دچار مرگ فکری و عقب ماندگیهای شدید علمی خواهد شد. رمز پیشرفت شگرف مسلمانان صدر اسلام در زمینههای علمی این بود که پیشوایان واقعی دین به آزاداندیشی و ضرورت مطرح شدن افکار مختلف معتقد بودند و یکدست شدن مراکز علمی را به زیان علم و حتی دین میدانستند.
در دوران معاصر، بزرگانی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری نهتنها با حضور مخالفین فکری خود در دانشگاهها مشکلی نداشتند بلکه وجود آنها را لازم میدانستند. استدلالشان هم این بود که اسلام بقدری صاحب منطق است که میتواند پاسخ تمام شبهات را بدهد و به همین دلیل میدان دادن به صاحبان افکار و عقائد گوناگون حتی ماتریالیستها اشکالی ندارد.
بالاتر از صحنه دانشگاه، حضور در صدا و سیماست که یک رسانه فراگیر است و میتواند تمام اقشار مردم را پوشش بدهد. آیتالله بهشتی، زمانی که در یکی از عالیترین مناصب قدرت نظام جمهوری اسلامی حضور داشت، در مناظره با سران احزاب کمونیستی و مارکسیستی شرکت کرد و اصرار داشت این مناظره عیناً و بدون سانسور از تلویزیون و رادیو پخش شود. اینجانب در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که موضوع مناظره شهید مظلوم آیتالله بهشتی با دبیرکل حزب توده و تعدادی دیگر از سران احزاب مارکسیستی و کمونیستی را در دستور کار داشت، شاهد بودم که ایشان در برابر نظر مخالف بعضی از اعضا با قاطعیت گفت ما باید مشوق چنین مناظرههائی باشیم و به تمام مخالفین میدان بدهیم حتی از تلویزیون حرفشان را بزنند و جواب ما را بشنوند و مردم هم قضاوت کنند. این مناظره در خرداد ۱۳۶۰ از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد و تمام گروههای مارکسیستی و کمونیستی را خلع سلاح کرد.
روشن است که طرفداران حضور و پخش سخنان و افکار و عقاید مارکسیستها و کمونیستها از رادیو و تلویزیون، با حضور و اظهارنظر مخالفین فکری خود در دانشگاهها و مراکز علمی به طریق اولی مخالفتی نداشتند. دانشگاهها و مراکز علمی علاوه بر اینکه صحنههای محدودی نسبت به رسانه ملی هستند، به دلیل حضور افراد صاحبنظر و اهل بحث در آنها آمادگی نقد و رد نقطه نظرهای مخالف را دارند و از زمینه بهتری برای غلبه منطق بر مطالب نادرست برخوردارند. قطعاً حساب افراد معاند جداست.
نکته مهمتری که باید حتماً مورد توجه طرفداران یکدست سازی دانشگاهها قرار گیرد اینست که در شرایط کنونی که فضای مجازی در انتقال افکار و اندیشههای داخلی و خارجی بیرقیب و یکهتاز است، محدود ساختن فکر و علم در دانشگاه نهتنها جواب نمیدهد بلکه نتیجه عکس خواهد داد.
راه درست اینست که مسئولان دست از طرح یکدست سازی بردارند و به ضوابطی که برای گزینش و ادامه کار اساتید وجود دارد عمل کنند. خوبست حضرات در این نکته نیز تأمل کنند که وقتی یکدست سازی در مدیریت کشور تجربه ناکامی از آب درآمد، امید بستن به یکدست سازی در عرصه علمی و فکری مثل دل بستن به سراب است.
***
کنایه ابطحی به اخراج سریالی اساتید دانشگاه: دوستان خالص ساز حواسشان باشد که حلقه برش آن قدر سرعت نگیرد که چیزی برای خالص کردن باقی نماند
محمدعلی ابطحی نوشت: واژه سازی آقای علی لاریجانی در کلمه خالص سازی معرکه بود. از درون اصولگرایان و خودشان توانست بهترین واژگان را خلق کندو بهترین تعریف از وضع موجود ارایه دهد.
آن چه در ابعاد مختلف در حال انجام است، خالص سازی حاکمیت است. حلقه برش خالص کردن چنان سرعت پیدا کرده که هم دور ریزش زیاد شده و هم خودمنبعی که در حال تراشیده شدن هست نازک شده.
اخراج استادان دانشگاه، جایگزین های استادان با خالص شدگان، ورود فله ای نیروهای خالص شده به جای نیروهای کار بلد در ادارات. تمهیداتی که برای انتخابات در نظر گرفته اند. و خیلی چیزهای دیگر.
همه در واژه خالص سازی می گنجد. اما دوستان خالص ساز حواسشان باشد که این حلقه برش آن قدر سرعت نگیرد که چیزی برای خالص کردن باقی نماند. به خاطر خودتان میگویم. والا من که ….
***
کنایه سنگین محسن برهانی به اخراج اخیر اساتید
محسن برهانی نوشت: مرحوم مرتضی مطهری در تقابل کامل با حکومت پهلوی بود، اما هیچ مشکلی برای عضویت ایشان در هیأت علمی دانشگاه تهران ایجاد نشد؛ نه تعلیق شد و نه اخراج و نه تهدید به عدم تمدید قرارداد پیمانی.
***
محقق داماد: در تعجبم از وزیر علوم که چرا در موضوع اخراج استادان از دانشگاهها سکوت پیشه کرد
سید مصطفی محقق داماد در آئین تکریم از خدمات ۲۵ ساله دکتر رضا داوری اردکانی در مسئولیت ریاست فرهنگستان علوم و معارفه دکتر محمدرضا مخبر دزفولی امروز در فرهنگستان علوم برگزار شد.
او در این مراسم با بیان اینکه ناسپاسی است اگر از دکتر سید حسن حبیبی در این مراسم نام نبریم، گفت: اساسنامه فرهنگستان تغییر کرد، ولی دکتر داوری اردکانی فرهنگستان علوم را با کمال اقتدار اداره کردند و در دوران ایشان اساسنامه دوم به هیچ وجه اجرا نشد و من کمال تشکر را دارم.
او گفت: در تعجبم از وزیر علوم که چرا در موضوع اخراج استادان از دانشگاهها سکوت پیشه کرده است.
عضو پیوسته فرهنگستان گفت: بدون شک آنها که این اتفاقات را ایجاد کرده و اجرا میکنند، بدنبال ضربه زدن به حکومت و کشورند. استقلال دانشگاه در این زمانه چه جایگاهی دارد؟
***
همه دانشگاهها، امام صادق میشوند!
سایت انتخاب نوشت: اخراج اساتید دانشگاه با هر بهانهای رخ دهد، قطعا از نظر جامعه دانشگاهی و نخبگان کشور، ادامه همان سیاست «پاکسازی» است که در مقاطعی در دهه شصت و در دولت محمود احمدی نژاد اجرا شده بود، اتفاقی که گفته میشود ریشه در برنامه بزرگ جریان پایداری ساکن در دولت علی رغم برخی مخالفتها دارد.
اخراج اساتید دانشگاه؛ این اتفاق با هر بهانهای رخ دهد، قطعا از نظر جامعه دانشگاهی و نخبگان کشور، ادامه همان سیاست «پاکسازی» است که در مقاطعی در دهه شصت و در دولت محمود احمدی نژاد اجرا شده بود، اتفاقی که گفته میشود ریشه در برنامه بزرگ جریان پایداری ساکن در دولت علی رغم برخی مخالفتها دارد.در چند روز اخیر علی شریفی زارچی، استاد دانشگاه شریف، آمنه عالی و حمیده خادمی، دو استاد دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شدهاند. بنابر گزارشها داریوش رحمانیان، استاد ممتاز تاریخ دانشگاه تهران هم از این دانشگاه اخراج شده است. داریوش رحمانیان هم که در آستانه اخراج از دانشگاه تهران بود، به گفته خودش فعلا فرایند اخراجش متوقف شده.
در آغاز ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی نیز شماری از استادان دانشگاهها مانند محمد فاضلی استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی و آرش اباذری استاد فلسفه دانشگاه صنعتی شریف اخراج شده بودند؛ اتفاقی که یادآور اتفاق مشابهی در اوایل انقلاب و سپس در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۶ بود؛ زمانی که ۱۵ استاد مانند میر جلالالدین کزازی، حسین بشیریه، بهزاد شاهنده و هادی سمتی از دانشگاههای خود اخراج شدند.
نکته قابل توجه آن است که در مورد اخراج اساتید در روزهای اخیر، بهانههایی آورده میشود تا نشان داده شود این اخراجها بر اساس قانون و منطبق با امتیازات علمی اساتید بوده؛ طبعا چنین موضوعاتی در سطح جامعه دانشگاهی قابل پذیرش نیست. همچنان که نشانههایی نیز وجود دارد که خلاف این موضوع را گوشزد میکند. مثلا محمدرضا عارف در اعتراض به این وضعیت از هیات جذب دانشگاه شریف استعفا داد و از آن مهمتر، بیانیه کانون صنفی استادان دانشگاهی که در آن تاکید شده است «در بند ۵ مصوبه شورای امنیت کشور از وزارتخانههای علوم و بهداشت خواسته میشود ترتیب استخدام ۱۵۰۰۰ عضو هیأت علمی همسو با این جریانات ضد استقلال دانشگاه داده شود. در این نامه اعضای هیأت علمی به عنوان بزرگترین عامل ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ معرفی میگردند.»
اگر این موضوع صحت داشته باشد، باید منتظر یک پاکسازی بزرگ در دانشگاهها و تغییر کامل نسل اساتید باشیم؛ تغییر نسلی که بر اساس آن صرفا اساتیدی امکان راهیابی به دانشگاهها را دارند که از یک تفکر خاص باشند. قطعا چنین اتفاقی جامعه دانشگاهی کشور را از حالت پویا به یک حالت بسته و دگم تبدیل خواهد کرد؛ از چنین دانشگاهی انتظار تولید علم و ظهور تفکر جدید انتظاری عبث و بیهوده است.
***
مسئله استادان غیرخالص
روزنامه شرق نوشت: کسی فکرش را هم نمیکرد آغاز سال تحصیلی و بازگشت دانشجوها به دانشگاه به یک مسئله تبدیل شود که نیازمند اتخاذ تصمیمهای عجیب و سخت باشد. بهویژه اینکه قریب به سه سال تحصیلی زیر سایه کرونا به صورت مجازی برگزار میشد و بسیاری از منتقدان دولت وقت تا پیش از سال تحصیلی قبل این را یکی از نقاط ضعف در تصمیمهای حسن روحانی میدانستند. اما بلافاصله بعد از اولین حضور دانشجوها در دانشگاه بعد از کرونا، التهابات سال گذشته رخ داد. مهر ماه سال گذشته دانشگاههای زیادی در ایران به اعتراضات پیوستند و همین مسئله موجب شد گزینههای جدیدی برای سال تحصیلی پیشرو روی میز تصمیمگیران دانشگاهی و غیردانشگاهی قرار بگیرد. از محکومیتهای سنگین برای دانشجویان معترض تا محرومیت از تحصیل، پیشنهاد آغاز مجازی سال تحصیلی جدید و در نهایت تسویه استادان دانشگاهی. این همان موضوعی است که در ابتدای شهریور امسال انتشار اخبار سریالیاش از دانشگاههای مختلف به موضوعی پربسامد در فضای سیاسی، دانشگاهی و رسانهای ایران تبدیل شد و کاربران زیادی هم در شبکههای اجتماعی درباره آن حرف زدند و نوشتند.
ماجرای تأیید و تکذیب جذب مخفیانه ۱۵۰۰ عضو هیئت علمی
اگرچه از میانههای التهابات سال گذشته اخبار قطع همکاری استادان زیادی به گوش میرسید اما این موج در شهریور امسال و در آغاز سال تحصیلی جدید شدت بیشتری به خود گرفت. آخرین روزهای مردادی که گذشت تصویری از نامهای محرمانه از رئیس دفتر رئیسجمهور به رئیس سازمان اداری و استخدامی و همچنین نامه محرمانه وزیر کشور به رئیسجمهور، هر دو متعلق به سال ۱۴۰۱ منتشر شد که در آن از جذب هزارو ۵۰۰ نفر به عنوان هیئت علمی دانشگاهها خبر میداد. این نامه در فضای مجازی واکنشهای زیادی به همراه داشت. نهایتا بعد از واکنشهای فراوان علی شمسیپور، سخنگوی وزارت علوم، در حساب توییتریاش در واکنش به اخبار و حواشی منتشرشده نوشت: «تنها فرایند قانونی موجود برای جذب اعضای هیئت علمی در دانشگاهها، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است و این فرایند توسط هیئتهای اجرائی جذب دانشگاهها و با فراخوان سراسری انجام میشود. هیچ راهکار دیگری برای جذب هیئت علمی در دانشگاهها وجود ندارد و این موضوع را تمامی اعضای هیئت علمی میدانند». اما حتی یک هفته هم از این تکذیب نگذشت که هم خبرهای فراوانی از قطع همکاری با استادان مختلف در دانشگاههای متعددی به گوش رسید و هم چهرههایی چون امیرحسین ثابتی، سجاد صفار و عباس موزون، همگی نزدیک به جبهه پایداری، سر از لیست انتخاب واحدهای دانشگاهی درآوردند و استاد دانشگاه شدند. سرانجام هم روز گذشته وزارت کشور با صدور بیانیهای اقدامات انجامشده برای اخراج استادان را قانونی دانست و استادان اخراجی را «ضد ملی» خواند. در این بیانیه در توصیف استادان اخراجشده از دانشگاهها آمده است: «افرادی که در عین رکود علمی، با بیاخلاقی سیاسی و نمایشهای رسانهای کوشیدهاند تا فرصت تولید علم و به تبع آن احساس افتخار ملی و سپهر فرهنگی سیاسی دانشگاهها را آلوده به نگرش جناحی و بعضا ضدملی کنند». در بخش دیگری از این بیانیه هم آمده: «آنچه وزارت علوم در برابر معدود اساتیدی که دچار رکود علمی بوده، اما نقش مهمی در نمایشهای رسانهای داشتهاند، صورت داده کاملا بر مبنای موازین قانونی و اداری و البته وظیفه انقلابی این وزارتخانه برای پویایی علمی و فرهنگی دانشگاهها بوده است که جای تقدیر دارد». نکته جالب درباره این بیانیه است که تا لحظه تنظیم این گزارش وزارت علوم واکنشی به اتفاقات رخداده در چند روز اخیر و اخراج گسترده استادان دانشگاهی نشان نداده اما وزارت کشور که وزیرش همزمان رئیس شورای امنیت کشور است، به این رویداد واکنش نشان میدهد. از دیگر نکات این نامه اشاره به رکود علمی استادان اخراجشده است که در میان آنها نامهایی چون علی شریفیزارچی، آذین موحد، داریوش رحمانیان، رهام افغانی، مهدی خویی و… به چشم میخورد که همگی از استادان برجسته در رشته خودشان به حساب میآیند.
استادان غیرهمسو مجازات شدند؟
صادق زیباکلام استاد سابق دانشگاه تهران از جمله چهرههایی است که سالهای فعالیتش در فضای دانشگاهی شاهد چنین اتفاقاتی بوده. از تلاشها برای اخراج استادان حقوق دانشگاه تهران نظیر طباطبایی و بشیریه در دهه ۷۰ تا ماجراهای سال ۸۸ و اتفاقاتی که بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ رخ داده است. او میگوید که نبود تشکل صنفی و عدم حمایت استادان از یکدیگر از بدترین تجربهها در چنین موقعیتی است و اگر نه که چهرههای دانشگاهی از امثال آقایان رئیسی و قالیباف و رئیس دانشگاه تهران که انتظاری ندارند. زیباکلام در گفتوگو با «شرق» میگوید: آنچه تحت عنوان اخراج، یا عدم تمدید قرارداد یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم در دانشگاههای کشور در حال رخدادن است به نظر من مجازات استادان دانشگاه است. به نظر من انگیزه این کار هم مشخص است. چراکه نزدیکشدن به مهرماه و شروع سال تحصیلی و تجربه سال گذشته آنها را به این تصمیم رساند. چراکه در سال گذشته خیلی از دانشگاههای کشور درگیر اعتراضات بودند. دامنه اعتراضات چنان گسترده بود که دانشگاهی چون دانشگاه آزاد هم که در طول تاریخش شاهد هیچگونه اعتراض سیاسی نبوده در سال گذشته در شعبههای مختلفش وارد اعتراضات شد و دانشجوهای زیادی هم بازداشت شدند. این تجربه تلخ موجب شد تا در آغاز سال تحصیلی جدید تصمیماتی از این دست گرفته شود. زیباکلام در بخش دیگری از صحبتهایش هم میگوید که همین نزدیکی به سال تحصیلی هم موجب شده برخی زمزمهها مبنی بر شروع دیرهنگام سال تحصیلی یا برگزاری مجازی آن بر سر زبانها باشد. او میگوید: اما همه میدانند که اتخاذ و اجرای چنین تصمیمی سخت، سنگین و حتی خجالتآور خواهد بود. برای همین به سراغ استادان آمدهاند و آنهایی را که سال گذشته از دانشجوهای معترض حمایت کرده بودند یا موضعی مخالف ایشان دارند، اخراج کردند تا به این وسیله فضای دانشگاه را کنترل کنند. به هر حال با این مجازاتی که برای استادان معترض و غیرهمسوی سال گذشته در نظر گرفتند، استادان دیگر حساب کار دستشان میآید. این بخشی از سیاستهای اتخاذشده برای آغاز سال تحصیلی است تا خیال آنها از اتفاقات احتمالی نظیر سال گذشته در آغاز سال جدید راحت شود.
نهادهای غیردانشگاهی در اخراج استادان نقش دارند یا خیر؟
از شروع اخراج گسترده استادان از ابتدای هفته تاکنون نامهای زیادی از دانشگاههای مختلف به گوش میرسد. یکی از این چهرهها داریوش رحمانیان استاد سرشناس تاریخ دانشگاه تهران است. داریوش رحمانیان درخصوص حکم تعلیق خود میگوید: «احتمالا فکر میکنند زباندراز هستم! در طول این سالها انتقاد زیاد کردهام؛ در فضای مجازی و کانال مردمنامه. این انتقادها برای این ماهها و روزها و هفتهها نیست برای تمام سالهای اخیر است». رحمانیان در پاسخ به این پرسش که روند خالیکردن کرسیهای دانشگاه از استادان مجرب چه بر سر آینده دانشگاه میآورد، توضیح داد: «وضعیت دانشگاه وضعیت خوبی نیست. اگر مشت را نمونه خروار بگیریم وضعیت دانشکده ادبیات مثل این است که همت و توانی که دارند صرف آزاررساندن به استادانی که جوان هستند، میشود. من که سن و سالی دارم. اخراج، تعلیق و اذیت و آزار و ندادن امکانات همه اینها را اگر در نظر بگیریم میتوان گفت اگر این روند ادامه پیدا کند باید پیشاپیش فاتحه علوم انسانی را خواند. او با بیان اینکه فکر میکند تاکنون به نامه سرگشاده محسن رنانی به وزیر علوم که موارد مشابه را مطرح کرده بود پاسخی داده نشده است اظهار کرد: «حتی اگر واکنشی بوده باشد حرف در این کشور زیاد زده میشود. مسئله عمل است. در حال حاضر یکی از آفات و بلاهایی که کشور ما دچارش است، شعارزدگی است.حرف و وعده زیاد داده میشود اما در عمل برعکس آن رفتار میشود. فکر میکنم برای نمونه وزارت علوم که شأنش اجل است و منزلت نهادی دارد به خاطر حیثیت و اعتبار خودش هم که شده باید درباره پارهای از مدیران که رفتارهای عصبی دارند و از روی کینه و اغراض خاصی تصمیمگیری میکنند، تجدید نظر کنند. وی ادامه داد: «من فکر میکنم وزارت علوم دارد از منزلت نهادی خودش به آسانی غفلت و آن را خرج نگهداشتن مدیران ناشایست میکند. این مدیران کینهتوز از حیثیت نظام و کشور خرج میکنند و به حیثیت نظام هم لطمه میزنند. مایه اندوه، شگفتی و نگرانی است برای من که میبینم اینقدر هزینه میشود برای نگهداشتن مدیری که کارنامهاش در طول یک سال چیزی بهجز هرجومرج و آشفتگی و ایجاد مزاحمت برای استادان نبوده است. باعث تعجب است که از آزاری که جامعه علمی میبیند چشمپوشی میشود. به هر حال جامعه علمی یک جامعه مرجع است و بین مردم استادان حیثیت و اعتبار دارند. جوانان به آنها نگاه میکنند. مردم و جوانان وقتی ببینند استادان به این آسانی تعلیق، حذف و اخراج میشوند یا حقوق ناکافی باعث میشود بروند دنبال شغل دوم و سوم و حتی رانندگی اسنپ، مشخص است که به فکر مهاجرت از کشور میافتند. رحمانیان با اشاره به بحران مهاجرت نخبگان، گفت: «من بارها نوشتهام گریز مغزها و نخبگان از کشور از حمله مغول بدتر است. بنیاد ایران را بر باد خواهد داد و به سود کشور و نظام نیست. من که ۶۰ساله هستم و کفشهایم را آویختهام. همت و غیرتی هم نسبت به کشورم دارم و با همه اذیتها میمانم ولی جوانی که آینده خودش را نمیخواهد تاریک ببیند معلوم است که ساکش را میبندد و راهی سرزمینهای دیگر میشود. من بارها نوشتهام که گویی کشور ما به سمتی میرود که از یک سو زبالهگرد و فعله وارد میکند که البته عزیز و محترم هستند اما از سوی دیگر هنرمند، متفکر، فیلسوف، کارگردان، دانشمند، مهندس و نقاش و پزشک صادر میکند به کشورهای دیگر». او درخصوص اینکه فکر میکند تجدیدنظر درباره او و سایر استادان دانشگاه صورت بگیرد، ادامه داد: «شخص من مهم نیستم. من سالهای طولانی فشار و پروندهسازی را تجربه کردهام. اما مسئله اصلا رحمانیان نیست. من را در نهایت تعلیق و بازنشسته میکنند. مسئله اصلی به نظر من امروز کیان و نهاد دانشگاه در حوزه علوم انسانی و بهویژه استادیاران جوان است. اینکه روی رحمانیان تمرکز شود، خوب نیست چون نمیخواهم با پررنگشدن نام من جوانان دیگری زیر این اسم از یاد بروند. به استادیاران جوان و شایستهای که کمتر از آنها اسم برده میشود، بپردازید. غوغاهایی که اطراف نام رحمانیان برپا میشود به سود جامعه علمی ما نیست».
سکوت وزارت علوم و از دست رفتن استقلال دانشگاه
اتفاقات چند وقت اخیر را اگر مرور کنیم میبینیم که گویا عدهای قصد دارند چیزی به اسم دانشگاه را در کشور از بین ببرند. دانشگاه به معنی نهادی که همه میشناسیم و محل علمآموزی، رشد و توسعه استعدادهای جوان است. از خبر ورود دانشجوهای متقلب به دانشگاه بگیریم تا برسیم به لیست بالابلند قبولشدگان سهمیهای در دانشگاه و حالا هم حذف استادان برجسته. همین که در دانشگاهی مادر چون صنعتی شریف چهره برجسته علمی نظیر علی شریفیزارچی از دانشگاه کنار گذاشته میشود و در همان روز خبر میرسد که چند نیروی پایداریچی بر مسند تدریس این دانشگاه مینشیند مشخص است که چه وضعیتی در انتظار دانشگاه است. در چنین شرایطی است که وزیر علوم هم ساکت و صامت گویا تماشاگر اوضاع است. سید مصطفی محققداماد، عضو پیوسته فرهنگستان علوم، از جمله چهرههایی است که به این ماجرا واکنش نشان داده و میگوید: «در تعجبم از وزیر علوم که چرا در موضوع اخراج استادان از دانشگاهها سکوت پیشه کرده است بدون شک آنها که این اتفاقات را ایجاد کرده و اجرا میکنند، به دنبال ضربهزدن به حکومت و کشورند، استقلال دانشگاه در این زمانه چه جایگاهی دارد»؟
***
امنیتیشدن دانشگاهها؛ تجربه انقلاب فرهنگی تکرار میشود؟
روزنامه هم میهن نوشت: در شرایطی که وزارت علوم و شورایعالی انقلاب فرهنگی در برابر اخراج زنجیرهای اساتید از دانشگاهها سکوت معناداری کردهاند، وزارت کشور با صدور بیانیهای از رویه اخراج اساتید، دفاع کرد و به منتقدان واکنش نشان داد. این در حالی است که در صورت امنیتی شدن فضای دانشگاهها، مراجع علمی کشور هر روز بیش از روز گذشته از حضور اساتید متخصص و باسواد خالی میشود.
کار به جایی رسیده است که کانون صنفی دانشگاهیان ایران چارهای جز شکستن سکوت و نشر بیانیهای اعتراضی در واکنش به اخراج اساتید معترض یا اساتید حامی دانشجویان معترض در سال ۱۴۰۱ نمیبیند. اما یک روز بعد از بیانیه دانشگاهیان و اعتراض آنها نسبت به فضای امنیتی حاکم بر دانشگاههای کشور، یکی از بیارتباطترین وزارتخانهها به عرصه دانشگاه، یعنی وزارت کشور، سعی میکند شرایط فعلی حاکم بر دانشگاهها را توجیه و تایید کند.
در متن منتشرشده از سوی مرکز اطلاعرسانی وزارت کشور بهصورت کامل از اخراج اساتید حمایت شده و حتی این افراد را که بسیاری از آنها اتفاقاً جزو چهرههای شاخص در رشته و زمینه علمی خود هستند، بهعنوان افرادی دچار رکود علمی معرفی میکند.
در بخشی از متن وزارت کشور آمده است: «در ایام اخیر برخی اظهارات شتابزده و بعضاً غرضآلود درباره تصمیمات وزارت علوم و پیگیریهای وزارت کشور پیرامون مسائل مرتبط با دانشگاههای کشور صورت گرفته که در این راستا توجه به نکات ذیل ضروری است: «ظرفیت وسیع نیروی جوان در دانشگاه و توان تحولات قدرتآفرین برای پیشرفت درونزای کشور از جدیترین زمینههای نگرانی دشمنان در ادوار مختلف بوده است.
اعتماد و باور رهبر حکیم و فرزانه انقلاب به دانشگاه سرمایهای بزرگ و منحصربهفرد در طی سالیان اخیر است. بیشترین آسیب به دانشگاه در سالهای گذشته از ناحیه جریانهایی وارد آمده است که کوشیدهاند با سیاسیبازی و بهرهبرداریهای جناحی و انتخاباتی از ظرفیت بزرگ دانشگاه و فطرت حقجوی جوانان دانشجو در راستای مطامع خود بهرهبرداری مقطعی داشته باشند. افرادی که در عین رکود علمی، با بیاخلاقی سیاسی و نمایشهای رسانهای، کوشیدهاند تا فرصت تولید علم و بالطبع احساس افتخار ملی و سپهر فرهنگی سیاسی دانشگاهها را آلوده به نگرش جناحی و بعضاً ضدملی کنند.
آنچه وزارت علوم در برابر معدود اساتیدی که دچار رکود علمی بوده، اما نقش مهمی در نمایشهای رسانهای داشتهاند، صورت داده کاملا بر مبنای موازین قانونی و اداری و البته وظیفه انقلابی این وزارتخانه برای پویایی علمی و فرهنگی دانشگاهها بوده است که جای تقدیر دارد. چراکه مسئولیت اساتید دانشگاهها بهعنوان معیار و تراز در نهاد دانشگاه، ضمن پیشبرد اهداف آموزشی و پژوهشی، احیای حس غرور و سربلندی ملی در دانشجویان است.
هرچند جریانات سیاسی که بیتوجه به ظرفیت جوانان در طی سالهای تصدی مسئولیت خود، سد راه جوانگرایی، نخبهگرایی و تغییر در مدیریت فرسوده گذشته بوده و خود عمدهترین دلیل ناامیدی بخشی از جوانان هستند، امروز پوستین وارونه پوشیده و در برابر قانون بایستند.
وزارت کشور در راستای رفع موانع و کمک به تصمیمسازی وزارت علوم، بهداشت و دانشگاه آزاد در جهت توسعه علمی و افزایش ظرفیتهای جذب هیئت علمی دانشمند، جوان و نخبه و تبدیل دانشگاهها به مهمترین نهاد حل مسائل واقعی کشور و تولید علم بومی نافع، آنچنان که سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی در حوزه علم و فناوری بوده است، همواره آماده بوده و تلاشهای خود را نیز صورت داده است.
وزارت کشور به سبب وظیفه میانداری خود در نظام حکمرانی کوشیده است تا همه دستگاهها از جمله؛ سازمان اداری استخدامی، سازمان برنامه و بودجه و… نسبت به رفع نیازمندیهای دانشگاهها و ارتقاء همهجانبه امور از کیفیت تحصیل و خدمات رفاهی دانشجویان و اساتید تا جذب اعتبارات لازم برای تحول و ارتقاء نظام دانش و پژوهش، بسیج گردند.»
رویهها گاهی از قبل از انقلاب بدتر است
بازخورد منفی و واکنشهای انتقادی و اعتراضی به رویه در پیشگرفتهشده در دانشگاهها در خصوص اخراج استادهای دانشگاه همچنان ادامه دارد. علی مطهری، نایبرئیس مجلس دهم، در واکنش به اخراج اساتید از دانشگاهها در گفتوگو با جماران گفت: «گاهی افرادی بهخاطر مواضع اجتماعی و سیاسی خودشان دچار قطع همکاری با دانشگاه و اخراج میشوند. به نظر من این پسندیده نیست.
اگر یک استاد، کار خودش را خوب انجام میدهد، درس خودش را خوب تدریس میکند و مثلاً در ساعت کلاس تلاش ندارد که خارج از موضوع درس، افکار و اندیشههای اجتماعی و سیاسی خودش را تبلیغ کند ولی در عین حال مواضعی مخالف با برخی سیاستهای نظام داشته باشد، نباید او را اخراج کنیم.»
او با بیان اینکه واقعاً این رویه زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست و من متأسفم اعلام کنم که حتی گاهی بدتر از رویهای است که در قبل از انقلاب انجام میشد، تاکید کرد: «استاد مطهری در حوادث قیام ۱۵خرداد سال ۴۲ بازداشت شد. به مناسبت اینکه در شب ۱۵خرداد یک سخنرانی مؤیدی کرده بود و نوک پیکان حمله ایشان هم متوجه شخص شاه بود، همان شب ایشان را بازداشت کردند و همراه با برخی علمای دیگر تهران و علمای شهرستانها در زندان بودند. بعد از اینکه شهید مطهری از زندان آزاد شد، ایشان از تدریس در دانشگاه محروم نشد.
فقط سالها بعد در موضوع ارتقاء ایشان از دانشیار به استادتمام و یا شاید هم از استادیار به دانشیار، موانعی ایجاد کردند و این کار ایشان انجام نمیشد. بعد که پروفسور رضا، رئیس دانشگاه تهران شد، خودش موضوع را پیگیری کرده و به نتیجه رسانده بود. بعد شهید مطهری استادتمام هم شد. شما رفتار خود ما را با رفتار رژیم گذشته مقایسه کنید، واقعاً قابل مقایسه نیست. اگر کسی چنین کاری کرده باشد، به سرعت از دانشگاه اخراج و تنگناهایی در زندگیاش ایجاد میکنیم و اصلا میرویم سراغ اینکه راه درآمد او چیست و بهگونهای او را دچار سختی کنیم. حتی ممکن است سختیهایی برای فرزندانش ایجاد کنیم. این رویه درست نیست.»
اعلام همکاری وزارت کشور با نهادهای مرتبط با دانشگاهها در بند ۵ این متن با توجه به برخورد این وزارتخانه با اساتید اخراجشده در سطور بالاتر به صورت ضمین موید این موضوع است که قرار است نهاد دانشگاهها چه بسا بیش از گذشته به صورت امنیتی اداره شود. قابل تأمل آنکه وزارت کشور در حالی سعی در توجیه شرایط دارد که وزارت علوم و وزارت بهداشت بهعنوان متولیان تحصیلات عالیه در کشور مهر سکوت بر لب زده و گویا نمایندگی خود را به وزارت کشور که بهنوعی متولی امور امنیتی است واگذار کردهاند.
رفتار غیرقانونی با دانشگاهیان و سکوت نهادهای متولی
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی در پاسخ به این سوال که بیانیه حمایتی وزارت کشور درخصوص اخراج اساتید از دانشگاهها آیا در حیطه وظایف این وزارتخانه است یا خیر؟ گفت: «اساساً نفس اینکه اساتید را اخراج یا ممنوعازتدریس کنند یا به اشکال دیگری جلوی کار هیئت علمی دانشگاهها را بگیرند، به معنای شکستن قوانین است. براساس قوانین اگر استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی در هر زمینهای مرتکب خطا شود، هیئتهای رسیدگیکننده به تخلفات هیئت علمی براساس قوانین مربوطه به خطای آن فرد رسیدگی میکنند. این رفتار که امروز صورت میگیرد براساس هیچ ضابطه قانونی نیست بلکه نوعی قانونشکنی صریح است. تعجبآور است که قوه قضائیه در این خصوص دخالتی نمیکند.»
او افزود: «اسفناکتر اینکه وزارت کشور هم عنوان کند که استادها ضعف علمی داشتند باید کنارگذاشته شوند. از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه در ایران تاسیس شد تا به امروز یعنی قریب به ۹۰ سال که از تاسیس دانشگاه میگذرد، برای نخستینبار است که وزارت کشور در امور دانشگاهها دخالت میکند. اگر به همین منوال بگذرد احتمالا شهرداری و حتی ایرانخودرو هم شروع به مداخله در امور دانشگاهها کنند. آنچه در دولت سیزدهم درباره دانشگاهها در حال وقوع است، به شدت اسفناک است.»
زیباکلام در پاسخ به اینکه بیانیه وزارت کشور بهعنوان متولی برخی مباحث امنیتی چه پیامی برای جامعه دانشگاهی دارد؟ عنوان کرد: «اگر تا پیش از بیانیه وزارت کشور تردیدی وجود داشت که چرا این برخوردها و اخراجها درباره استادهای دانشگاه اعمال میشود، این بیانیه عملاً نشان داد که ساختار سیاسی به شدت نگران اول مهر است و با اساتید به این شکل برخورد میکند زیرا این افراد بعضاً نسبت به رفتار با دانشجویان در خصوص مسئله حجاب یا بازداشت و تعلیق دانشجویان به دلایل سیاسی اعتراضاتی را ابراز کرده بودند. گناه بزرگ این استادها نداشتن مقاله علمی وعدم پژوهش نیست بلکه گناه آنها این بوده که از دانشجویان خود دفاع کردهاند.»
وی اضافه کرد: «در واقع این بیانیه نوعی خط و نشان کشیدن برای اساتید کشور است که اگر دانشجویان قصد انجام اقداماتی را در اول مهر داشتند، اساتید از آنها حمایت نکنند و آگاه باشند که اخراج در انتظارشان است. به نظر من تاسفآورترین بخش این ماجرا سکوت شورایعالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، رؤسای دانشگاهها و قوه قضائیه در مقابل این بیقانونی است. عملاً نهادهای مرتبط با آموزش عالی با سکوت خود میگویند ما چیزی ندیدهایم، گویا که اخراج این ۵۸ نفر در ایران رخ نداده است.»
او همچنین از همکاران خود و استادهای دانشگاه بهشدت گلایه و عنوان کرد: «به نظر من قصور همکاران دانشگاهی من به مراتب از مسئولان دولت بیشتر است. اواخر شهریور سال گذشته به من اطلاع دادند که بنا به دستور حراست بنده دیگر نباید تدریس کنم. من بازنشسته شده بودم اما مانند بسیاری دیگر از اساتید بهرغم بازنشستگی برای من کلاسهای درس میگذاشتند زیرا دانشجویان علاقهمند بودند.
سال تحصیلی ۱۴۰۱ نیز کلاسی داشتم که ۵۰ دانشجو نیز آن درس را گرفته بودند. انتظارم از همکاران ۳۰ سالهام در گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران این بود که حداقل در یک نامه سرگشاده خطاب به رئیس دانشگاه تهران نسبت به دخالت حراست در امور دانشگاه و جلوگیری از تدریس همکارشان اعتراض میکردند. من از وزیر علوم دولت رئیسی یا رئیس دانشگاه تهران انتظار خاصی ندارم.»
تکرار تجربه انقلاب فرهنگی
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل و یکی از اساتید تعلیقشده دانشگاه نیز در واکنش به بیانیه وزارت کشور گفت: «وزیر کشور با سوابق موجود او و وزارت کشور بهعنوان نهاد ناظر بر امنیت داخلی وارد عمل شدند. بهعبارت دیگر شورایعالی امنیت ملی و دولت بهعنوان قوه مجریه و شخص رئیسجمهور بازوهای اجرایی دستگاه سیاسی کشور در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی شناخته میشوند.
اما با توجه به امنیتی شدن جامعه ملی در قالبهای گوناگون تحرکات اجتماعی که از دهه ۷۰ به این سو در جامعه ملی ما رخ داده است، میتوان گفت فاصله میان بحرانها با یکدیگر کاهش و تمایل به ایجاد ابربحران از سال ۱۳۹۸ به این سو بیشتر شده است. بنابراین در وضعیتی حکومت را نظاره میکنیم که وضعیتی فوقالعاده دارد.»
او با بیان اینکه در وضعیت فوقالعاده نظامهای سیاسی موجود در جهان سعی در اتخاذ تدابیری دارند که از گسترش بحرانها و تبدیل آنها به ابربحرانهای نابودکننده جلوگیری کنند، ادامه داد: «وزارت کشور یک وزارتخانه تعریفشده برای ایجاد نظم در داخل کشور و ارتباط میان استانها و همچنین زیرمجموعههای استانی با مرکزیت دولت در کشور در راستای ثبات داخلی است. وقتی وزارت کشور وارد قضایای دانشگاه و جامعه دانشگاهی میشود، بدون اینکه در این زمینه اسم و عنوانی داشته باشد، به معنای آن است که تمایل خود را به امنیتیشدن دانشگاهها نشان میدهد.»
مطهرنیا تاکید کرد: «بافت امنیتی موجود در تهران و مراکز استانها و تعمیم آن به شهرها و حتی روستاهای کشور، وقایع دهه ۹۰ و بهویژه اواخر این دهه، اعتراضات گسترده ناشی از ماجرای مهسا امینی که در سال ۱۴۰۱ صورت گرفت و یکدست شدن حکومت، همگی زمینههای ایجاد نوعی تحرکات را شکل دادند، بهگونهای که وزارت کشور در بیانیهای از اخراج اساتید دانشگاه حمایت و پیش از آن در دستورالعملی درخصوص جذب اساتید در ارتباط با مسائل دانشگاهها وارد عمل شد.»
این تحلیلگر سیاسی تاکید کرد: «رویکرد موجود میتواند ایجادکننده شکاف ملت-دولت باشد. بعد از انقلاب اسلامی در ایران شاهد نوعی تحرکات تحت عنوان انقلاب فرهنگی بودیم که دانشگاهها را به تعطیلی کشاند و سپس با بازگشایی دانشگاه، گزینش استادها صورت پذیرفت. اما در آن زمان هر استاد یا دانشجوی اخراجی تلاش میکرد اخراج خود را پنهان کند زیرا جامعه در گستره ملی به واسطه وجود اتمسفر گفتمان انقلابی، نگرش منفیای نسبت به این افراد داشت و این افراد را بهعنوان مجرم میشناخت.
اما اکنون در دهه ۱۴۰۰ و نزدیک به ۵۰ سالگی انقلاب، اساتید اخراجی حداقل در بخشهای قابلتوجهی از مردم نهتنها محکوم به انزوا نمیشوند بکله بهعنوان افرادی کوشا در مسیر تحرکات ملی مورد شناسایی قرار میگیرند؛ این معنا امروز خود را متجلی میکند.»
او اضافه کرد: «آنچه که امروز وجود دارد استعداد و توانمندیهای گذشته را درون خود مستتر ندارد بلکه این توانمندیها و استعدادهای موجود در مسیر عملیاتی کردن چنین تحرکاتی در دهه نخست انقلاب تا اواخر دهه دوم وجود داشت اما از دهه سوم تا امروز هرچه میگذرد این توانمندی و استعداد برای ساختار سیاسی در جهت محدودسازی کمتر میشود و نتیجه این رفتارها برعکس دو دهه اول انقلاب، خود را منفی نشان داده است. باید منتظر ماند و مشاهده کرد که مردم نسبت به این رویکردها تحت عنوان خالصسازی یا نگاه به دانشگاه چگونه عمل میکنند.
به نظر میرسد امروز بسیاری از مردم تمایل ندارند که فرزندانشان در دانشگاههای کشور تحصیل کنند و به واسطه پایین بودن رنکینگ دانشگاههای کشور در گستره جهانی، مهاجرت شدید را از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاه و به نوعی تحریم نسبی دانشگاهها را از سوی خانوادههای ملی رقم زده است.»
این تحلیلگر سیاسی بیان کرد: «این احتمال وجود دارد که مردم نسبت به ثبتنام در دانشگاههای کشور برای ادامه تحصیل فرزندانشان تجدیدنظر کنند. امروز بسیاری از خانوادهها حتی خانوادههایی با شرایط اقتصادی متوسط به پایین، به دنبال ایجاد فضایی هستند که فرزندانشان در محیطهایی خصوصیتر آموزش ببینند. این نوع برخوردها میتواند منجر به تحریم دانشگاهها از سوی بخشی از جامعه یا افزایش محدود شدن تمایل به تحصیل در دانشگاهها شود. بنابراین باید نسبت به پیامدهای چنین برخوردهایی در فضای دانشگاه، تحقیق و پژوهش صورت گیرد.»
- 12
- 3
صفورا
۱۴۰۲/۶/۷ - ۲۱:۵۳
Permalink