روزنامه توسعه ایرانی نوشت: چندی پیش یک فعال حوزه بهداشت و درمان در انتقاد از مشکلات عدیده این حوزه خطاب به مسئولان گفته بود: «شهروندی که صبح تا شام گرفتار بیمارستان و تهیه دارو است، وقتی از مقامی میشنود که کشور درحال توسعه است و چیزی نمانده به قله برسد! برافروخته میشود». این برافروختگیِ مورد اشارهی حمید سوری، اپیدمیولوژیست و مدرس دانشگاه، صد البته که به حوزه درمان ختم نمیشود. این روزها لافِ گزاف، یکی از اصول مدیریتی است که چنان اشاعه یافته که اساسا ماهیت برخی از افراد را بدون وجود آن در عرصه عمومی نمیتوان متصور شد.
شاید نمونه این اشارت، اظهارات اخیر جمیله علمالهدی است. همسر رئیسجمهوری که هر چند خود را بانوی اول نمیداند، اما برای صاحب نامی تلاش فراوان مبذول میدارد. آن هم از مسیر ذکر شده. او اخیرا در نشستی در دانشگاه علامه طباطبایی گفت که «ما به مرحلهای رسیدهایم که در گام دوم انقلاب نیاز به معرفی الگو به جهان داریم. باید از مرحله فعال بودن عبور و در شروع گام دوم انقلاب جهان را رهبری کنیم. ما به عنوان الگو باید رهبری زنان جهان را به دست بگیریم».
در واکنش به این اظهارات برخی صاحبنظران از ردیف کردن «باید» بدون آنکه به چرا و چگونگی آن پرداخته شود، انتقاد کرده و این ادبیات را از ویژگیهای سیاستمداران ناتوان دانستند. برای برخی از منتقدان نیز این پرسش مطرح است که وضعیت زنان در ایران در سالهای اخیر چگونه مدیریت شده که حالا برخی داعیهدار رهبری زنان جهانند؟
وضعیتشکننده زنان ایران
جمیله علمالهدی، همسر رئیسجمهور، در حالی سخن از رهبری زنان جهان به میان آورد که نگاهی به گزارشها و آمارهای داخلی نشان میدهد که وضعیت زنان در ایران در برخی از موارد بسیار تامل و تاسفبرانگیز است. وضعیتی که در سالهای اخیر نه تنها بهتر نشده که سیر نزولی هم به خود گرفته است. در این میان سیاستگذاران در راستای قانونگذاری و بهبود وضعیت زنان قدم مثبتی برنداشتهاند. بیتوجهی به موضوع اشتغال زنان و در نتیجه قدرت ضعیف اقتصادی این قشر در ایران و همچنین وضعیت خشونت علیه زنان از موارد دیگری است که موقعیت زنان را در جامعه ایرانی سخت شکننده میکند.
فقر، منشا خشونت علیه زنان
هرچند همسر رئیسجمهوری که خود به عنوان «دبیرشورای تحول و نوسازی نظام آموزشی کشور»، «رئیس پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری» و عضو «هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی» مشغول به کار است، چندان اعتقادی به اشتغال زنان ندارد و چند ماه پیش در گفتوگو با یک نشریه آمریکایی، گفت که «مردان در ایران ترجیح میدهند از همسر خود نخواهند که کار کند یا پولی به خانه بیاورد» و «اساسا زنان ایرانی مشکلی ندارند و از حقوق لازم برخوردارند» اما نگاهی به آمار خشونت علیه زنان در ایران که بخش عمدهای از آن به دلیل مشکلات اقتصادی و وابستگی مالی آنان است، حکایت از امر دیگری دارد.
مرکز آمار ایران فروردین امسال، نرخ بیکاری زنان را حدود دو برابر مردان اعلام کرد و گزارش داد که نرخ بیکاری زنان دانشآموخته در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد «کمی بیشتر از دو برابر مردان» و در مقطع دکتری این آمار در برخی موارد «سه برابر و حتی بیشتر» است.
آخرین آماری که بانک جهانی از نرخ مشارکت زنان در ایران برآورد کرده مربوط به سال میلادی ۲۰۲۲ بوده که تقریبا معادل با سال ۱۴۰۱ شمسی است. نرخ مشارکت زنان ایرانی در سال ۲۰۲۲ میلادی ۱۶ درصد توسط سوی بانک جهانی برآورد شده در حالی که مرکز آمار ایران نرخ مشارکت زنان در سال ۱۴۰۱ را ۱۳.۶ درصد اعلام کرده است. از میان همسایگان ایران، این نرخ بالاتر از عراق، برابر با افغانستان و پایینتر از سایر همسایگان است. به بیان دقیقتر طبق برآورد بانک جهانی در سال گذشته میلادی، از هر ۱۰۰ زن ایرانی در سن اشتغال، ۱۶ نفر در بازار کار فعال بوده است. این رقم در کشور آذربایجان و ترکیه به ترتیب برابر با ۶۴ نفر و ۳۴ نفر است.
هر چند علمالهدی این آمار را از ضعف مدیران کشور نمیداند و به فرهنگ ایرانی میچسباند؛ اما بسیاری از صاحبنظران معتقدند، این مشارکت پایین به معنای فقر و فقر به معنای بیشتر در معرض خشونت بودن تفسیر میشود.
در این باره محمدهادی جعفرپور، وکیل دادگستری معتقد است: «فقر، تبعیض طبقاتی، فساد سیستماتیک در بدنهی حکومت، عدم توجه به تامین حداقل رفاه اجتماعی مانند نبود شرایط تامین مسکن، اشتغال، ازدواج، تحصیل رایگان، مضیق کردن دایره آزادیهای عمومی و سیاسی و...از جمله عوامل قابل توجه در شناسایی علل وقوع خشونت در بدنهی جامعه است».
در این میان جامعه ایران درحالی با شیب تندی به سمت سالمندی در حرکت است که گفته میشود تا چند سال آینده، جمعیت زنان سالمند چهار برابر مردان خواهد شد. آماری که اگر آن را در کنار اشتغال اندک زنان و کاهش نرخ ازدواج آنها بگذاریم، تصویر خوبی از آینده زنان سالمند ارائه نمیدهد. زنان سالمندی که در کمترین امکانات رفاهی و بهداشتی و درمانی در معرض خشونت و فقر قرار دارند.
زنان در راس هرم خشونتدیدگی
جمیله علمالهدی همچنین معتقد است زنان در ایران مورد حمایت خانواده هستند و از حقوقشان به تمامی برخوردارند که این بار نیز نگاهی به نمودار خشونت علیه زنان، ناقض سخنان اوست.
در چند سال اخیر، اخبار خشونت، همسرکشی و قتلهای ناموسی در کشور ما پرشمار و واکنشبرانگیز بوده و این خشونتها اغلب از سوی پدر، همسر یا برادر رخ داده است. در این میان نه قانونی برای حمایت تصویب شده و نه حکمی که از شدت خشونتهای اینچنینی علیه زنان بکاهد. نمونه این خشونت ماجرای قتل مونا حیدری کودکهمسر ۱۷ ساله اهوازی به دست همسرش بود که حتی سر بریدهاش را در شهر چرخاند. قتلی که جزای سنگینی برای عاملینش نداشت. رومینا هم دختر ۱۴ ساله تالشی بود که توسط پدرش سلاخی شد. او هم مجازاتی سنگین بابت این جنایت و شوکی که به شهروندان وارد آورد، دریافت نکرد.
نگاهی به اخبار نشان میدهد که این روزها خودسوزی، قتل و خشونتهایی از این دست بالا رفته و بسیاری از کارشناسان، این افزایش آمار را در درجه اول زیر سایه نگاه سیاستمدارانی میدانند که اساسا زنان را بهمثابه بخشی از دارایی مردان تلقی و قایل شدن حقوقی همسنگ آنها را نتیجه استعمار فکری غرب قلمداد میکنند.
بیش از ۱۱ سال از تدوین لایحه «حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» در معاونت امور زنان و خانواده میگذرد و حتی بهار دو سال پیش هم در مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد. با این حال هیچ خبری از تصویب آن شنیده نمیشود.
به این آمار تاسفبرانگیز که ذکر آن رفت، میتوان رشد ترک تحصیل دختران به دلیل فقر، کودک همسری، پایین آمدن مشارکت سیاسی زنان و دهها مورد دیگر را هم اضافه کرد. در کنار همه اینها قوانینی است که هر روز سعی دارد حضور زنانی که به شکل دلخواه حاکمیت و آنطور که جمیله علمالهدی در گفتوگوهایش برای رسانههای خارجی تصویر میکند؛ نیستند را محدود و محدودتر کند. اینجاست که سخنان همسر رئیسجمهور مبنیبر اینکه «ما به عنوان الگو باید رهبری زنان جهان شویم»، بسیاری از زنان را در ایران برافروختهتر از همیشه میکند.
سعیده علیپور
- 12
- 5