دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۰۹:۴۵ - ۱۷ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۳۸۸
سیاست داخلی

دیدار با «سید حسین فاطمی» در یک عصر دلگیر پاییز

حسین فاطمی,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

وقتی او را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود، خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد؛ با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود می‌خواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضایش از زندانبانانش بود.

 

روز اعدام هوا به شدت سرد بود اما او با یک‌لا پیراهن و پیژامه‌ای پشمینه، پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلند‌ترین صدایی که در توان جسم تب دار و بیمارش بود، نام عزیزترین‌هایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.

 

دادستان ارتش، پس از اعدام در مصاحبه‌ای با توصیف حالات و روحیه او پیش از تیرباران گفت:«آن موقع روحیه‌اش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق می‌شد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت، هرگز باور نمی‌کرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیت‌نامه‌اش را نيز نوشته است».

 

او که سحرگاه۱۹ آبان سربلند تن به جوخه اعدام سپرد، وزیرامورخارجه دولت مصدق، دکتر «حسین فاطمی» بود.فاطمی در هنگام مرگ فقط ۳۷ سال داشت و فرزندی سه‌ساله به نام سیروس داشت که پیش از اعدام، سرپرستي او را به دکتر محمد مصدق سپرده بود. پیکر او را پس از اعدام درحالی که ۶ گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته بود و شلیک تیر خلاص به زندگی‌اش پایان داد، به «ابن‌بابویه» شهر ری بردند.

 

او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه رفیق همیشگی‌اش، محمدمسعود و یا در جوار شهدای ۳۰ تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی، خواسته دوم او محقق شد».راهی ابن‌بابویه می‌شوم تا بدانم سال‌ها پس از مرگ، او را که«شهید نهضت ملی شدن صنعت نفت »می‌نامند، بر سر مزارش چه آمده است.

 

ابن بابویه نخستین آرامگاه و گورستان در شهرری و دومین گورستان در تهران آن روزگار بوده است. نام این گورستان برگرفته از نام «محمد بن بابُویه» معروف به شیخ صدوق، یکی از فقها و دانشمندان شیعه است که آرامگاه او در آنجا واقع شده‌است.

 

از ماشین که پیاده می‌شوم، ابتدا راهی برج طغرل می‌شوم. انگار می‌خواهم برای رسیدن به مزار فاطمی آماده شوم.در دلم کمی به خلوت پیش از دیدار با مزار فاطمی نیاز دارم. برج طغرل در شرق گورستان ابن‌بابویه است. زیر گنبد می‌نشینم و به مسیری می‌اندیشم که فاطمی طی کرد. او پیش از رسیدن به این زمان، در زندگی کوتاهش مسیر پرپیچ و خمي را پیموده بود.

 

محاکمه سردبیر روزنامه «باختر امروز» در پاییز سال ۳۳، به اندازه بازداشتش پرسروصدا بود و همه این‌ها مثل اختفای هشت ماهه‌اش، نشانی از استیصال و وحشت رژیم شاه از او بود.سیدحسین فاطمی، در واپسین روزهای سال کودتا، در خانه فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد. فاطمی در همان ابتدای بازداشت، جانش مورد سوءقصد واقع شد و شايد اگر شجاعت و جسارت خواهرش، سلطنت خانوم فاطمی، نبود دستگاه پهلوی از دادگاه نمایشی که تا ابد لکه ننگ پرونده آنان بود، رهایی می‌یافت.

 

اما خواهر، جان را سپر برادر کرد تا حسین فاطمی نه برای حضور در دادگاه که برای شهادت در پیشگاه تاریخ زنده بماند.به گنبدبالای سرم زل می زنم و فکر می‌کنم که او چگونه دادگاه نمایشی را به جایی برای فریاد حقانیتش تبديل کرد. دکتر حسین فاطمی از‌‌‌ همان ابتدا به مرگش یقین داشت و می‌گفت:«در مقام تظاهر و عوام‌فریبی»نیست.در دادگاه نيز بار‌ها براستقلال‌خواهی و میهن‌پرستی‌اش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت را نداشت.

 

من برای آن کشته می‌شوم که نخستين اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مایوس نیستم، از هر قطره خون من هزاران نهال می‌روید و خداوند قهار، انتقام این ملت ستم‌دیده را از استعمار ناپاک می‌گیرد».

 

به طاق بلند گنبد زل می‌زنم و به دفتر روزنامه باختر امروز می‌روم،انگار می نشینم کنار میزی که پشت آن سیگار پشت سیگار آتش می زد تا سرمقاله اش را بنویسد؛ همان‌جا که پر از شوق زندگی از جبهه ملی نوشته بود. فاطمی در سرمقاله شماره ۷۳ «باختر امروز» به تاريخ سوم آبان ۱۳۲۸ به مناسبت تشکيل جبهه ملی ايران نوشت: «مبارزان راه آزادی جبهه ملی را تشکيل داده‌اند.»

 

فاطمی آن روز نوشت: «من اقرار مي‌‌کنم که هيچ‌وقت به لذت امروز مقاله ننوشته‌ام، امروز مانند عاشقی که پس از سال‌ها مفارقـت و هجرت به وصل معـشوق خود رسيده است، مثل تشنه‌ای که روزها وشب‌ها در بيابان‌های سوزان دويده و چشمه آب حيات را يافته است، همچون طالب مشتاقی که به کمال مطلوب خويش رسيده، در عين شوق و شعـف اين سطور را به پايان می برم، زيرا می‌بينم که با تشکيل جبهه ملی يک صف منظم وقوی که مظهر اراده جامعـه ايرانی است، به‌وجود آمده است».

 

فاطمی ۳۷ سال زیست و نامش برای هزارسال بر تارک تاریخ این سرزمین نشسته است. او که روزنامه‌نگاری را تجربه کرد و در کسوت وزارت ، وزیری شایسته برای دولت مصدق شد، درحالی در ۲۵ مرداد ۳۲ بازداشت شد و از بند رست که گویا دست تقدیر می‌خواست او یک سال بعد در دادگاهی نظامی صدای حق‌خواهی مردم این سرزمین باشد.

 

فاطمی در دفاعيه خود در دادگاه نظامی گفته بود: «...بايد پرسيد ما به آسايش عامه چه صدمه‌ای وارد آورديم؟ به جان چه كسی سوءقصد نموده‌ايم؟مال چه كسی را به غارت برده‌ايم و به چه وسيله «آسايش عامه» را مختل ساخته‌ايم؟ ازاين بگذريم كه به كيفر رسانيدن ما چه ارتباطی با تامين تماميت و استقلال كشور دارد؟ مگرآنكه از دلايل  معروف «ديوان بلخ» را در نظر بياوريم و همين‌طور مطلب را دست به‌دست بگردانيم تا به«تماميت و استقلال كشور» برسيم... 

 

روزی كه من به قول خودتان وزير بوده‌ام، شبانه سروپای برهنه دستگيرو مثل پست‌ترين بردگان و غلامان به گوشه‌ای افكنده شدم(اشاره فاطمی به كودتای ۲۵ مرداد است) بعد هم كه باز به قول خودتان كاره‌ای نبوده‌ام و نيستم، درخور چنين رفتار عادلانه‌ای هستم؟! پس شما كه تا اين حد نيز حفظ ظاهر را مقتضی نمی‌دانيد چرا ديگر يك سلسله تشريفات زائد را فراهم می‌‌سازيد و زحمت بيهوده می‌‌كشيد كه صورت قانونی به كار بدهيد.

 

آن‌هايي كه چنين صحنه‌سازی‌ها را متحمل باشند،باطن و ظاهر كارشان كم‌وبيش متفاوت است. من كه زير سقف شهربانی از تماشاچی به قول شما و از چاقوكش‌های به‌نام بنا بر آنچه كه تمام يك پايتخت ناظر و شاهد بود، ضربات بی‌حساب دشنه خورده‌ام و از ادعانامه‌ای هم كه به دادگاه آمده، ده‌ها و صدها  فحش دريافت داشته‌ام، آيا می‌‌توانم يك لحظه اشتباه كنم كه باز قانون و رسيدگی دركار است؟ حالا اگر شما اصرار داريد كه من خود را به بلاهت بزنم و سال نيكو را از بهارش بشناسم حرفی ندارم كه اين نمايش كمدی-تراژدی را تا آخرين پرده اجرا  نمايم...»

 

اما بالاخره در۱۹ مهر ۱۳۳۳ به دنبال ۱۰ جلسه محاکمه نفسگیر،دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا، حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجام‌خواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ۱۰ سال حبس کاهش یافت اما تغییری در سرنوشت فاطمی ایجاد نشد.

 

از جا برمی‌خیزم و به سمت ابن بابویه راه می‌افتم. پیش از آمدن، تاریخچه ابن بابویه را خوانده‌ام و اعجاب آور اینکه از بسیاری از خفتگان در ابن بابویه گفته بودند اما به ندرت می‌توان نامی از حسین‌فاطمی و شهدای ۳۰ تیر نشانی در میان صفحات مختلف یافت.

 

از در که وارد می‌شوم، بوی گلاب‌های کیوسکی که همان ابتدای در ساخته‌اندوگلاب و مجلات را با هم به خریداران عرضه می‌کند،سرمستم می‌کند. پیرمردی هن هن کنان از کنارم می‌گذرد و به من که دنبال تابلوی راهنمایی برای قبرها می‌گردم ،می گوید «دست راست بروی می‌رسی به مزار جهان پهلوان».

 

نمی‌گوید تختی و می‌گوید جهان پهلوان .این اتفاق چندین بار دیگر تکرار می‌شود که هر کسی را می بینم، نخستين آدرسی را که می‌دهد، مزار تختی است و البته که حاضران در گورستان بیش از انگشتان دو دست هم نیستند.این برای من نشان روشنی است از اینکه اینجا بیش از همه، مزار تختی است که بازدید کننده دارد. پرسان پرسان پیش می روم و از حکم روزگار در این پرسان پرسان ها باید به سمت چپ گورستان بروم.

 

اول به سنگ یادبود بر زمین افتاده مصدق می‌رسم و بعد در مقابلش مزار شهدای جوان ۳۰ تیر. از پله ها بالا می روم و از مزارشان می‌گذرم. باغبان میانسالي را می‌بینم و از او می‌پرسم مزار شهدای ۳۰ تیر اینجاست ، پس مزار دکتر فاطمی کجاست؟جوری نگاهم می‌کند انگار آدرس جای غریبی را پرسیده‌ام و می‌گوید نمی‌داند.

 

پس از گشتن بسیار بالاخره می یابمش؛ مزاری که ۲۰ سانتی از سطح زمین بالاتر است. دورتر از مزار شهدای ۳۰ تیر و نزدیک‌تر به سنگ یادبود برزمین افتاده دکتر مصدق است. حالا برمزار وزیر امور خارجه دولتی نشسته‌ام که تا حدودي هیچ نشانی برای یافتن مزارش در گورستان نصب نشده است و عجیب تر اینکه فاطمی در این میان تنها نمونه نبوده است. هیچ نشانی برای یافتن مزار دهخدا، میرزاده‌عشقی ،محمدعلی فروغی وده‌ها نام بزرگ تاریخ ایران که در این گورستان خفته‌اند وجود ندارد. تنها تابلوی راهنما مربوط به تختی است.

 

فکر می کنم کدام یک فراموش کرده اند ، مردم که در پی نشان اینان نیستند یا مسئولان گورستان که می‌خواهند اینان را به دست فراموشی در اعماق تاریخ بسپارند. در همان زمان که بالای مزار فاطمی نشسته‌ام ، نگهبانی از نگهبانان گورستان نزدیک می‌شود. می‌گوید زود آمدی که. نگاه متعجبم را که می بیند، می‌گوید نوزدهم هر سال جمعی جوان می آیند، بی سروصدا قبر فاطمی را می‌شویند، قبرهای ۳۰تیری‌ها را هم می شویند و می روند.کورسویی در ته ذهنم می‌زند.پس می‌آیند. پس هنوز در یاد هستند. با نگهبان گپ می‌زنم؛ نامش محمد است.

 

می گوید گاهی می آید و می‌نشیند سرمزار آن جوانان که آن سوتر دفن هستند. بسیاری نامی ندارند و تنها سن آنان بر مزار حک شده است. او می گوید برای‌شان قصه می‌سازد و حتی نامی برای‌شان بر می‌گزیند. شیرین حرف می‌زند و می‌شود راهنمای من ، مزار بسیاری دیگر را به من نشان می‌دهد و خودش می‌گوید اما میان اینان حسین آقا چیز دیگری بوده است و من شگفت‌زده می‌شوم. شاید فاطمی نيز شگفت زده می‌شد که هنوز برای بسیاری او متفاوت از دیگران است.

 

تا دم در بدرقه ام می کند و می‌گوید دفعه بعد آمدی دنبال من بگردو بیش از آن اصرار دارد ۱۹ آبان بیا، آن بچه‌ها هم می‌آیند.

 

از گورستان بیرون می‌آیم و فکرمی کنم راز ماندگاری فاطمی در چیست؟ او که با بدن تبدار به جوخه اعدام سپرده شد، انگار هنوز با همان بدن تبدار نگران ایران است.حسین فاطمی شايد اگر روزنامه‌نگار، وزیر امور خارجه و یا دارای هر سمت دیگری هم بود، «نامش» بیش از همه سمت‌ها برای ایستادگی‌اش بر سر آرمان و اعتقاد و باورهایش بر تارک این سرزمین خواهد درخشید.

 

مردی که نه نظام مستبد و خودکامه داخلی ونه نیروی خارجی و نه حتی بدن تبدارش او را متوقف نکرد . او مردی برای تمام فصول بود. ایستاده بر سر آرمان و باور. باور به سربلندی سرزمین مادری‌اش و ایستادگی بر سر حق سرزمین مادری‌اش و شاید برای همین گوهر نایاب ایستادگی بر سر باور و آرمان و رویاهاست که او متفاوت از دیگران است. این است که شاید برای بعضی ها باید ۴۰ روز سیاه به تن کرد و برای مرگ بعضی دیگر یک سال اما برای مردانی چون فاطمی شاید وطن بايد برای سال‌ها سیاه بپوشد که این سرزمین هنوز چون او را بسیار نیازمند است.

 

میرا قربانی فر

 

 

ghanoondaily.ir
  • 21
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش