دیروز تصاویر زیادی از زلزله مهیب غرب کشور منتشر شد اما تصاویر مربوط به ساختمانهای ویرانشده «مسکن مهر» در سرپل ذهاب، بیشترین توجهها را به خود جلب کرد. تصویرهایی که در خود مفهومی فراتر از ویرانی یک ساختمان را نشان میدادند؛ آن مهرورزی معروف، آن حکمرانی میانمایه، آن لمپنیسیم سیاسی و آن روزگاری را که ایران افتاده بود دست طبقهای نوظهور که هیچجور نمیشد درست تحلیلش کرد، از بس که ریشههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگیاش ناپیدا بود.
در تصاویر دیروز، آدمهای بهتزده که نشسته بودند روبهروی آوارها - و لابد به چیزی به اسم فلکزدگی فکر میکردند- خودروهای له شده، دیوارهایی که مثل جلد یک کتاب پاره شده و روی زمین ریخته بودند، مبلها، صندلیها، تختخوابها، کولرها، بخاریها، کمدها، لباسها و...که جایی میان زمین و آسمان آویزان بودند، دیده میشدند و آوار سوءمدیریت مثل پرچمی بالای سر مردم زلزلهزده در اهتزار بود.
بیشک از اینجا که ما نشستهایم و مینویسیم، حرف از رنج زلزلهزدهها، مثل حرفهای در ساحل نشستهای است که حال غریقی را وصف میکند، آن هم در شرایطی که میدانیم زلزلهزدگان بم و هریس و خیلیهای دیگر، هنوز هم که هنوز است برنگشتهاند به آن زندگی که پیش از زلزله داشتند. آخر، زلزله فقط ساختمانها را که خراب نمیکند؛ عزیزان آدم را هم میگیرد، خاطرهها و یادگاریهای آدم را هم.
از اینها گذشته، زلزله مثل پتک فرود میآید روی نوار زندگی. آدمها را «خانهخراب» میکند. هرکسی این را نمیفهمد، اما زلزلهزدهها خوب میفهمندش؛ خانه فقط سقف و دیوار و... برای نشستن و خوابیدن نیست! خانه مکانی است که زیستن را معنا میدهد و کیست که نگفته باشد «هیچ جا خانه آدم نمیشود»؟ اصلاً با این فهم از «خانه» است که «خانهخرابی» هم معنا میگیرد. و دیروز تصاویر خانهها یا همان مسکنهای مهر در سرپل ذهاب، مصداق بارزی بودند بر همین خانهخرابی؛ آوار شدن خانه و کاشانه و خاطره و هزار چیز دیگر در چند ثانیه و به بیانی بهتر، آوار شدن مهر بر سر صاحبان مسکن مهر؛ افسوس اما این تنها فرودستانند که مدام خانهخراب میشوند.
طنز تلخ روزگار را ببین که بیمهری را با واژه «مهر» بزک کردند.
بگذارید بپرسیم چه کسانی در این مسکنهای مهر زندگی میکردند و همین حالا در جاهای دیگر ایران چه کسانی در این خانهها زندگی میکنند؟ آیا جز طبقات فرودستی که نه سهمی از قدرت سیاسی و اقتصادی دارند و نه سهمی از رفاه اجتماعی؟ آیا ساکنان این خانهها جز اینها هستند؟ اینها که در خوشبینانهترین حالت، تمام زورشان رسیده که بروند یکی از این خانهها را با هزار بیچارگی بخرند و عمرشان را پیشفروش کنند و اقساط ماهیانه بدهند و خانهدار به حساب بیایند. جز اینها دیگر کیست که رفته باشد توی مسکن مهر؟
مسکن مهر دقیقاً مصداق روشن سوءمدیریت دولتی است که میانمایگان در ایران ساختند. دولتی که میخواست به هر قیمت بگوید هوادار مستضعفان است، چه آنکه انقلاب، وام از همین واژه میگرفت. دولتی که هر طور بود میخواست نشان دهد- و فقط نشان دهد- که پشتیبان مردمی است که رنجکشیده روزگارانند، اما اگر بگوییم تیشه بر ریشه همان مردم زد، بیراه نگفتهایم. مگر یادمان میرود که طی هشت سال سفرههای مردم، هر روز کوچک و کوچکتر شد و«چاره»، گمشدهای بود که همه در ذهن و زندگیشان به دنبالش میگشتند. ما امروز تصویر خانههای ویرانشده مهر در سرپل ذهاب را به شکل عکس سلفی محمود احمدینژاد با دستپخت دولتداریاش میبینیم.
آن روزهایی که محمود احمدینژاد روی کار آمد، میشد حدس زد از جیبهای آن کاپشن بهاریاش برای ایران چه چیزی بیرون خواهد آمد. وقتی که او زمام دولت را به دست گرفت، ایران بیش از همیشه نیاز به سیاست، عدالت، تخصص، دیپلماسی، علم، مهارت، بهداشت و درمان، جامعهشناسی، آیندهنگری و پیشرفت داشت. او اما درست از نحلهای سیاسی برآمده بود که آشکارا همه اینها را نادیده میگرفت و دست برقضا، در نقطه مقابل همه اینها میایستاد و فریاد «ملت ایران، ملت ایران» سر میداد.
او خود را همیشه به جای ملت ایران معرفی میکرد، حتی وقتی خبرنگاری غربی چیزی از او میپرسید، از جانب ملت ایران پاسخ میداد. منتقدانش او را پوپولیستی تمامعیار میخواندند، هرچند او پوپولیسم به معنای سیاسی و فلسفی کلمه نبود. امروز با گذشت حدود پنج سال از زمامداریاش، تازه تازه دستهگلهایی که به آب داده، دارند رو میشوند، البته جدای از کارهایی که در همان زمان ریاستجمهوریاش کرد و هرچه منتقدان فریاد زدند که خطاست، کسی نشنید. حالا همان ملت ایران که او همهجا از اسم و رسمشان مایه میگذاشت تا منویات خود را به کرسی بنشاند، باید محاکمه بیقید و شرطش را مطالبه کنند؛ و ملتی که مطالبهگر نباشد این بلایا به سرش میبارد.
فرو ریختن مسکنهای مهر در سرپل ذهاب بیشک، جز فروریختن تهمانده باور مردمانی نیست که شعار حمایت از مستضعفان را باور داشتهاند و اگر هنوز یک مقام حکومتی یا دولتی، چنین عقیدهای در سر دارد که انقلاب اسلامی سال ۵۷ به دست محرومان و طبقات فرودست اتفاق افتاد و از این رو باید از مردم محروم حمایت کرد، باید مسببان این ناکارآمدی بزرگ را پای میز محاکمه بکشاند. با خودمان روراست اگر باشیم، باید از همین حالا تمام ساکنین مسکنهای مهر در سراسر کشور تخلیه شوند و اسکانی تازه داده شوند. مقاومسازی شهری و روستایی پیشکش! امروز زلزله در غرب کشور است و فردا ممکن است در شرق باشد و یا در پایتختی که خدانکند روزی در آن زلزله بیاید. تجارب چند زلزله گذشته نشان داده اوضاع تابآوری و زیرساختهای مقابله با بحران در کشورمان، به طرزی شگفتآور، بد است.
دولت دوازدهم باید فکری اساسی به حال این وضع کند. یقیناً اگر حال و روز مستضعفان و اصل اصیل عدالت، مطمح نظر باشد، محمود احمدینژاد و تمام دستاندرکاران ساخت مسکن مهر، اعم از وزرای مرتبط در دو کابینه او و نیز مدیران ارشد آن وزارتخانهها و تمامی پیمانکارانی که طرفی از آن پروژهها بستهاند، باید محاکمه شوند. مضاف بر اینها بدون کمترین درنگی باید گفتوگو و عزمی حکومتی و ملی در زمینه ایمنسازی شهرها و مدیریت بحران شکل گیرد. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم ضرورت این کار، کمتر از برجام و تقابل با بحرانهای منطقهای و .. نیست، هرچند آرامآرام باورمان شده که باید به زندگی با همین کیفیت کنونی ادامه بدهیم تا هرچه پیش آید، خوش آید!
مسعود رفیعی طالقانی
- 18
- 2
ناشناس
۱۳۹۶/۸/۲۳ - ۲۳:۳۷
Permalink