زمانی که او حضور داشت و فعال بود خبری از رساییها و کوچکزادهها و... نبود یا اگر هم بود انتقادها و هجمههای آنان چنان کوچک و سطحی بود که به چشم نمیآمد، چرا که در آن زمان مرتضی آقاتهرانی حضور بارز و روشنی داشت و یک تنه به اندازه چندین مخالف جریان اصلاحات و اعتدال تاثیرگذار بود! شاید مانند برخی همفکرانش اهل پرت کردن لنگه کفش نباشد، اما اظهاراتش و واکنشهایی که به دنبال دارد کمتر از برخی حرکات ناب دلواپسان نیست! مانند سال ۹۳ که در برنامه تلویزیونی شناسنامه با حسننیتی وصفناشدنی که تنها از استاد اخلاق دولت قبل برمیآید، اتفاقات دوره دولت دهم را قلب کرد.
او گفته احمدینژاد مریض بود که ۱۱ روز در خانه نشست و با رئیس مجلس اختلاف داشت که یکشنبه سیاه را بهوجود آورد و قس علی هذا. تلاش او برای تطهیر احمدینژاد چنان واضح بود که حتی موجبات اعتراض اصولگرایان را فراهم آورد. چنانکه حسین مظفر از اصولگرایان قدیمی در واکنش به اظهارات مرتضی آقاتهرانی گفت: «قطعا اقدامات و اشتباهات احمدینژاد در کشور که موجب بروز تنش در جامعه شد، به هیچ وجه قابل پاک کردن و توجیه نیست. کارنامه احمدینژاد بهویژه موضوع خانهنشینی و اشتباهات پیدرپی او با هیچ آب زمزم و کوثری قابل پاک کردن نیست و مسأله خانهنشینی احمدینژاد یک اقدام بسیار منفی در کارنامه عملکرد وی محسوب میشود.»
جالب است که آقاتهرانی در میزان وفاداری به احمدینژاد دارای رویه مشخص نیست، یعنی اگر در سال ۹۳ توجیه قابل تاملی درباره خانهنشینی ۱۱ روزه او داشت، اما یک سال قبل آن یعنی در سال ۹۲ گفته بود: «آقای رئیسجمهوری روز اول خوب بود، روز دوم لق زد و روز سوم افتاد، همه گفتند شما به آن رأی دادید، بله من رأی دادم، اولش خوب بود که ما به او رأی دادیم!» و بار دیگر در سال ۹۶ میگوید: «بعد از ماجراي خانهنشيني و اينها، رفت و آمدمان با آقای احمدینژاد قطع شد.» سال۸۹ اوج حمایت آقاتهرانی از احمدینژاد است: «دولت ولایتمدار، خدّوم، فعّال، کارآمد، مردمی، متدیّن و... است و در بسیاری از صفات با بسیاری قابل قیاس نیست، ولی البته آقای احمدینژاد و دولت ایشان، معصوم نیستند».
عرض ارادت به مصباح از هر راهی!
آقاتهرانی ارتباط نزدیک و خوبی با آیتا... مصباح یزدی دارد و به نوعی مرید او محسوب میشود. خودش درباره زمانی که معلم اخلاق دولت احمدینژاد بود، تعریف کرده است:«روزهای شنبه درس اخلاق را آماده میکردم. یک ساعت به ظهر خدمت حاجآقا مصباح میبردم و ارائه میدادم و با حاجآقا نشست داشتم.» او از آنچه از سوی مصباح یزدی برای اجرا به او دیکته میشد هم خاطرات زیادی بیان کرده است. آقاتهرانی گرچه خود را معلم اخلاق میداند، اما رفتارهایی از او ثبت شده که نشانی از رعایت اخلاق ندارد؛ مانند روزی که گفت:«آقای بهجت میفرمودند مواظب آقای مصباح باشید. اینطور که صحبت میکند بلایی به سرش نیاید. همیشه یک عده از بچهها با ایشانهمراه میشدند. میآمدند و جلسات را بههم میریختند، مثل خاتمی. شیخ قدرت علیخانی، زد زیر عمامه حاجآقا! همینها.» این اظهارات سندی نداشت و علیخانی در پاسخ به این ادعا اظهار داشت: «چنین حادثهای را تکذیب میکنم و بعید هم میدانم که آقای آقاتهرانی چنین سخنی را بر زبان آورده باشند. این مساله از ریشه دروغ است و حتی خود آيتا... مصباح هم این موضوع را تایید نخواهد کرد.»
فرار آقاتهرانی از پاسخ
آقاتهرانی از بزرگان جبهه پایداری است، همان جبههای که دلواپسان در آن تعریف میشوند، اما چند ماهی است که چندان تمایل ندارد نامش به عنوان دبیرکل این تشکل آورده شود که شاید دلیل آن برخی رفتارهای تعدادی از اعضای این تشکل باشد که موجبات اعتراضها و انتقادها را فراهم کرده است. اما نکته بارز در رفتارهای آقاتهرانی آن است که هرگاه موضوعی مطرح شود که او هم دارای اشتراکاتی با آن است به ناگاه سکوت را فراموش کرده و با اظهاراتی از حضور خود خبر میدهد. مانند چندی پیش که جمنا تشکل خود را اعلام کرد و آقاتهرانی و امثال او میدانستند دارای کرسی محکمی دراین تشکل نخواهند بود، پس گفت: «صرف اينكه ۱۰ نفر بنشينند و كنار هم بگويند مردمي هستيم، مردمي ميشوند؟» او معتقد است كه اصولگرايان در حدود ۸ ائتلاف پيشينشان ناموفق بودهاند، چرا كه ائتلافشان فقط در حد حرف بوده است» یا اکنون که بحث دوتابعیتیها گرم است باز هم آقاتهرانی به میدان آمده اما اشارهای به این موضوع نکرده بلکه گفته است: «سیاست برخی از افرادی گامبهگام و پلهپله است، نشاندهنده انقلابی نبودن آنهاست، زیرا فرد انقلابی مجاهد است، بنابراین باید مجاهدانه عمل کرد. فرد انقلابی حق و اهل حق را میشناسد و حقمدار، عافیت طلب نیست بنابراین اصل بندگی است. اسلام و انقلاب اگر به درستی تبیین شود، گم شده یکدیگر هستند.
متاسفانه برخی از مسئولان حرف خود را مطرح میکنند به همین دلیل است که کارها به درستی انجام نمیشود. بنابراین باید واقعیتها را بازگو کرد.» این اظهارات اخیر در روزهایی که بحث گرینکارت داغ است را میتوان مرتبط با اظهارات عماد افروغ فعال سیاسی میانهرو دانست که چندی پیش گفته بود: «شما وانمود میکنید که ضد استکبار هستید، اما وقتی به گذشته نگاه میکنم، هم توهم، هم سکوت و هم علائم و شاخصهایی مبنی بر بیتوجهی به ملزومات ضد استکبار بودن میبینم. مثلا گرینکارت داشتن چه معنایی میتواند داشته باشد؟ گرینکارت یعنی اینکه شما هیچ اقدامی علیه آمریکا نکنید، تمام قوانین آمریکا را بپذیرید. چه محلی، چه ایالتی و چه کشوری. من سوال میکنم چگونه میشود یک نفر انقلابی باشد و گرینکارت هم داشته باشد؟» یکی از رسانهها در پاسخ به ادعای آقاتهرانی مبنی بر باطل شدن گرینکارت او نوشت: «حتی اگر سخنان دبیرکل جبهه پایداری درباره ابطال گرینکارت، پذیرفته شود، با توجه به سخنان وی در صحبتهای رادیویی که قبلا کرده بود و گفته بود:«وقتی در دولت دهم استاد اخلاق بودم، گرینکارت داشتم» و با توجه به سخنانش که به داشتن گرینکارت در یک تریبون رسمی اعتراف کرد، از آنجایی که آقاتهرانی از سال ۸۶ وارد مجلس شده است و از سال ۸۴ به عنوان معلم اخلاق در خدمت دولت نهم و در ادامه آن دهم بوده است، پس در یک بازه زمانی یعنی حداقل از سال ۸۶ تا اواخر ۸۸ که مدتی از فعالیت دولت دهم گذشته بود، با داشتن گرینکارت! در مجلس به مردم خدمت میکرده است.» آقاتهرانی بهخوبی میداند در زمانی که کریمی قدوسی نماینده دلواپس و همفکر او در مجلس بیمحابا برخی مسئولان را متهم به دو تابعیتی بودن میکند، بهزودی نوک پیکان این هجمه به سمت او خواهد چرخید و باید در قبال تابعیت مضاعف آمریکایی که داشته است پاسخگو باشد. این بار هم مانند دفعات قبل نیست که با ذکر موضوعاتی مانند اعتبار گرینکارتم تمام شده یا به پرچم آمریکا قسم نخوردم، بتوان از پاسخگویی فرار کرد.
- 27
- 16
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۴/۳۱ - ۱۶:۲۷
Permalink