با گذشت ۴ دهه از انقلاب اسلامی مردم همچنان در برخی حوزهها از جمله مساله معیشت، اقتصاد، رفاه اجتماعی و... هنوز به آنچه که برایش انقلاب کرده بودند نرسیدهاند. شاید اگر با نگاه بدبینانه بخواهیم به موضوع نگاه کنیم در برخی مقاطع از این ۴۰ سال نیز به جای حرکت در مسیر تحقق مطالبات مردم در مسیر دیگری حرکت شده و مطالبات مردم نادیده گرفته شده است. لذا تمامی این مسائل در کنار اشرافیگری، فاصله طبقاتی و تبعیض در همه حوزهها موجب نوعی بیاعتمادی در مردم شده است. با این حال بازهم به جای اینکه بر مدار مطالبات مردم عمل شود برخی گروههای تمامیت خواه درصدد محدودیت و مسدوسازی وسایل ارتباطی هستند تا مردم نتوانند از آنچه در بطن جامعه میگذرد اطلاع یابند، در حالی که سالهاست زمان این کارها سر آمده است.
از طرف در ساحت سیاست آنطور که بهنظر میرسد مردم از جریانهای سیاسی به معنای تشکیلاتی عبور کردهاند و دیگر بر مبنای منویات اصلاحطلبان یا اصولگرایان عمل نمیکنند. این مساله است که نوید ظهور جریان سومی با محوریت جامعه مدنی را میدهد تا با کنش مستقل و تاثیر بر فرایندهای انتخابی و تصاحب نهادها بتواند خود به مطالبات جامعه جامه عمل بپوشاند. باید دید در آینده چه رویدادهایی در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران بروز و ظهور خواهد کرد. برای بررسی وضعیت جامعه در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب، اجرای قانون اساسی و موانع آن و نحوه ارتباط دولت با اصلاحطلبان «آرمان» با محمد کیانوش راد فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب هنوز بسیاری از مطالبات مردم در حوزههای متفاوت تحقق نیافته و رویکردها نیز تغییر نکرده که موجب عدم اعتماد مردم شده است. ارزیابی شما از شرایط جامعه در ساحتهای مختلف چگونه است؟
من معتقدم اگر بخواهیم ببینیم که در ۴۰ سالگی انقلاب چه باید کرد تا موجب تعمیق بیشتر ارزشهای انقلاب و آنچه بشود که مردم بهخاطر آن نظام سلطنتی را بر انداختند بهترین راه بازگشت به خواستههایی است که مردم پیش از انقلاب در تظاهرات، بیانیهها و شعارهای خود اظهار مینمودند. در واقع دلایل و علل محدثه انقلاب دلایل و علل مْبقیه انقلاب خواهد بود. هر آنچه که موجب تحقق پیروزی مردم ایران بر نظام سلطنتی شد در صورت تحقق یافتن میتواند موجب تداوم حضور مردم در دفاع از انقلاب خودشان باشد.
مهمترین بحثی که در این مجال میتوان مطرح کرد اینکه مردم پیش از انقلاب از مشاهده ناعدالتیها، تبعیضهای گسترده در جامعه، استبداد و خودکامگی، ستمگری نظام شاهنشاهی و همچنین از حاکمیت هزار فامیل بر مقدرات اقتصادی و اجرایی کشور به تنگ آمده بودند. این عوامل در کنار عوامل دیگر موجب شد تا نظام سلطنتی دچار فروپاشی شود. امالمسائل این علل را باید در انسداد سیاسی ایجاد شده در نظام شاهنشاهی دانست.
اگر انسداد سیاسی در جامعه پیش از انقلاب اتفاق نمیافتاد، مردم به صورت آزادانه میتوانستند به تغییر مسئولان و گردش نخبگان در سطوح حاکمیتی مبادرت کنند و اگر مطبوعات میتوانستند آزادانه فساد و تباهی ایجاد شده و زد و بندهای پشت پرده وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی نظام شاهنشاهی را افشا کنند و اگر دستگاه قضائی مستقلی وجود داشت تا بدون سوگیری و جهتگیری بهصورت کاملا بیطرفانه نسبت به دادگاههایی که به لحاظ سیاسی تشکیل میشد رای عادلانهای صادر کند و از سیطره و تحکیم احکام توسط ساواک خودداری میکرد شاید سرنوشت رژیم سابق به نحو دیگری رقم میخورد. لذا مردم با عناوین و با اسم نظامهای سیاسی چندان کاری ندارند بلکه به محتوای نظامهای سیاسی مینگرند. اگر مسئولان نتوانند به آنچه که مردم بهدلیل فقدان آن در پیش از انقلاب دست به قیام زدند حاصل کند که موجبات اعتماد مردم به خود را جلب کنند بدون تردید و با قاطعیت میتوان گفت نظامهای سیاسی صرف نظر از نامها ماندگار نخواهند بود. همانطور که حکومتهایی به نام اسلام تاکنون تشکیل شدهاند از خلافتهای گوناگون اموی و عباسی و عثمانی با حکومتهایی بیش از ۱۰۰ سال بعضا دوران افول و سرنگونی خود را طی کرد.
به نظر شما در چهلمین سال انقلاب برای عبور از بحرانهای پیش روی جامعه باید اقداماتی صورت گیرد؟
اگر جمهوری اسلامی نتواند با پدیده فساد و اشرافیگری به صورت قانونی مقابله کند و به صورت قانونی هرکس را در جای خودش قرار ندهد میتوان انتظار داشت که مردم نیز اعتماد خود را نسبت به آن کاهش دهند. در اینجا با ذکر خاطرهای به یک موضوع اشاره میکنم. در مجلس ششم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی جلسهای را در وزارت اطلاعات با وزیر مربوطه آقای یونسی تشکیل داد. در آن جلسه خطاب به آقای یونسی اظهار داشتم که این سخنان را در جایی میگویم که حتما در حال ضبط شدن خواهد بود. حکومت جمهوری اسلامی هنوز حدود ۲۵ یا ۲۶ سال از عمرش گذشته است.
با فرض بر آنکه نظام شاهنشاهی که اظهار میشد رضاشاه در سیاست فرق بین س و ص را نمیدانست نزدیک به ۵۰ سال حکومتشان ادامه یافت. گفتم آقای یونسی عمر حکومتها در ۲۵ سال قابل ارزیابی نیست مخالفان را دست کم نگیرید. فکر نکنید که مجموعه مخالفین یک نظام یا افرادی که به قول برخیها نق میزنند در کل کشور ۴، ۵ هزار نفر هستند. باید با مطلوبسازی نظام همواره مردم را هوادار آن حفظ کنیم. تصور اینکه به سادکی میتوان بر ۴ یا ۵ هزار روشنفکر غلبه کرد و آنها را به کناری نهاد کار سادهای نخواهد بود. در هر حال مردم در ابتدای انقلاب آن را از آن خود میدیدند، اما با همه تلخیهای این سخن باید پذیرفت که به تدریج مردم به دلیل عملکرد دستگاههای اجرایی تا حد زیادی نسبت به نظام جمهوری اسلامی و کارایی آن انتقادهای اساسی دارند. به اعتقاد من راه حل همه اینها گشایش سیاسی، برداشتن محدودیتها برای حضور مردم در صحنههای انتخابات، نفی برخی اعمال نظارتها و در یک کلام اجرای بدون تنازل قانون اساسی که رافع همه اختلافات سیاسی میتواند باشد.
بسیاری از افراد و چهرههای سیاسی و حتی رئیسجمهور از لزوم اجرای قانون اساسی سخن میگویند، اما قرائت مشترکی در سطوح عالی برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی وجود ندارد و موانع بسیار است، ارزیابی شما چگونه است؟
قانون اساسی روح و جسمی دارد. روح قانون اساسی بدون تفسیر است. روح قانون اساسی که براساس شعارهای سال ۵۷ و مبارزات طولانی مردم شکل گرفت به حاکمیت رأی مردم در اداره امور کشور اشعار دارد. همه قوانین، تصمیمگیریها و انتخاب همه مسئولان باید با رأی و خواست مردم تحقق پیدا کند هر تفسیری که به گونهای روح قانون اساسی را خدشهدار کند حرکتی بر خلاف خواست تاریخی مردم ایران و انتظار رو به افزایش در آینده جامعه ایران خواهد بود.
حتی اگر برخی افراد بر اجرای تفسیر خود از برخی نظارتها با قاطعیت اصرار داشته باشند، اما باید بدانندکه روند تحولات در جامعه ایران به نحوی است که مردم هرچه بیشتر خواستار حاکمیت خویش در اداره امور کشور هستند و به هر دلیل ما باید رضایت مردم را حفظ نماییم و در صورت خدشهدار شدن باید نسبت به آینده نظام سیاسی ایران نگران بود. برخی از اختلافات قانون اساسی قابل رفع است، مساله اصلی قبول روح قانون اساسی است که بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش در همه شئونات اجرایی کشور تکیه دارد.
با اینکه جامعه به طور مشخص سیگنالهای روشنی از مطالباتش در حوزههای مختلف برای برخی مسئولان میفرستد، اما هنوز شاهد رویکردهای محدود و مسدودساز هستیم که درصددند به نوعی عملکرد خود را به رضایت مردم پیوند بزنند؛ به نظر شما این مساله چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
حتی اگر نظرسنجی هم صورت نگرفته باشد که نظرسنجیهای گوناگونی صورت پذیرفته و بخشهایی از جامعه اطلاع دارند. اما نگرانی اصلی این بخشها مساله سیاسی است. مسائل فرهنگی بهانهای است که بعضا توسط برخی از کارشناسان بیاطلاع عنوان میشود. امروزه دوره محدودسازی ارتباطات کاملا سر آمده است. حتی اگر میتوانستند به مسدودسازی بپردازند شاید به عنوان نسخهای قابل اجرا هم قابل توجه میبود، اما امروزه اصولا محدودسازی ارتباطات بیشتر سخن و اقدامی غیر واقع بینانه است. لذا از نظر فرهنگی و سیاسی مردم راهی را که خود انتخاب میکنند سپری میکنند و نظام سیاسی باید با توجیهات موجه و اقدامات مناسب در جهت حل مشکلات مردم زمینه را برای رشد و ارتقای مردم فراهم کند.
اینگونه محدودسازیها قطعا و بدون تردید با شکست مواجه خواهد شد و آثار مخرب چنین محدودسازیهایی دامن نظام و کسانی که معتقد به اینکار هستند را خواهد گرفت. راه اساسی آن است که ضمن فیلتر نکردن وسایل ارتباطی امکان حضور مردم در تصمیمگیریها را به صورت واقعی فراهم نماییم. بدون تردید جامعه ما که جامعهای دینی و علاقهمند به اسلام است، اما حتی در جوامعی که اصولا سکولار هم هستند افکار عمومی خود به خود به صورت غیر حکومتی هنجارها و عرفهایی را بهوجود میآورد که مردم به دنبال برخی از امور غیر هنجاری، ضد هنجار یا ضد ارزش نخواهند رفت. بدین دلیل صدور حکم از بالا و اینکه فکر کنند میتوانند به جای مردم تصمیم بگیرند اتفاقا مردم را در موضع مخالف خواهد انداخت. کسانی که با ادعای دین سعی در محدودسازی ارتباطات رسانهای دارند گویا این سخن را نشنیدهاند که الانسان حریص علی ما منع، گویا متوجه این آموزه دینی نیستند که هر چه محدودیتها بیشتر شود حرص و آز برای دستیابی به اموری که مسئولان فکر میکنند مناسب نیست بیشتر خواهد شد.
چه اندازه به این گزاره معتقدید در آینده ایران جریان سومی با محوریت جامعه مدنی بدون تشکیلات سیاسی مرسوم جریانهای سیاسی ظهور خواهد کرد و فرآیندهای انتخابی و نهادها را از آن خود کند؟
به نظر من جامعه مدنی در ایران در حال قویتر شدن است، اما جامعه مدنی بدون سر و تشکیلات قادر به نقشآفرینی اثباتی در امور نخواهد بود. بدین دلیل اگر به تقویت جامعه مدنی میاندیشیم باید جامعه مدنی قابلیت تعریف نمودن خود را در احزاب سیاسی مشخص پیدا نماید که البته جامعه ما امروز با موانع جدی مواجه است. البته تصور میکنم در آینده فارغ از دو جریان عمده سیاسی که وجود خواهند داشت و ادامه خواهند یافت مساله تندروی و میانهروی، قانونمداری و انقلابیگری میتواند فاصله بین نیروها و جبههبندیهای جدید را صرف نظر از وابستگیهای قبیلهای و حزبی در آینده رقم بزند. به عبارت دیگر افراطیون اعم از اصلاحطلب و اصولگرا میتوانند در یک دستهبندی و میانهروها یا اصلاحطلبان در کفه دیگری حضور داشته باشند.
برخی اصلاحطلبان مطرح میکنند که ما نه مسئول انتخابات بودیم و نه دولت برآمده از انتخابات ۹۲ و ۹۶؛ با توجه به حمایت آشکار این جریان سیاسی از آقای روحانی در انتخابات اخیر این کنار کشیدن از دولت به وجهه اصلاحطلبان ضربه نمیزند؟
بدون تردید دولت آقای روحانی در صورت عدم حمایت اصلاحطلبان قادر به موفقیت در عرصه ریاست جمهوری نمیبود، اما اینکه اصلاحطلبان دقیقا همان رویکرد، برنامهها و اقداماتی که لزوما دولت انجام میداد را به صورت کاملا مورد تایید قرار بدهند نیز نیست. از سوی دیگر اصلاحطلبان نمیتوانند نسبت به ارائه توضیحات لازم و حمایت از دولت دست بردارند. در حقیقت مردم به ضمانت اصلاحطلبان به روحانی رأی دادند. اصلاحطلبان ضامن روحانی در مقابل مردم بودند. به همین دلیل روحانی و دولتش به این ضمانت از سوی اصلاحطلبان باید پایبند و وفادار بماند. سیاست اصلاحطلبان از ابتدا نه تایید و تخریب دولت بوده بلکه سیاست حمایت و انتقاد به عنوان سیاستی که اکنون نیز رویکرد اصلی اصلاحطلبان به دولت است مورد توجه است و به این دلیل اصلاحطلبان نمیتوانند خود را از دولت جدا کنند، علیه دولت تخریب کنند یا با تایید همه اقدامات دولت چک سفید امضا به دولت روحانی بدهند. اصلاحطلبان ضمن آنکه برنامهها، ایدهالها و آرمانهایشان فراتر از دولت اعتدالی آقای روحانی است، اما به دلیل آنکه اکنون شرایط سختی را در مقابل دولت آقای روحانی دارند در مجموع معدل دولت روحانی را در حل برخی از مشکلات مربوط به سیاست خارجی مثبت ارزیابی میکنند و به حمایت همچنان وفادار خواهند بود.
روز گذشته رئیس دفتر رئیسجمهوردر کنایهای به اصلاحطلبان اذعان کرده انتقاد به دولت برای اصلاحطلبان رای نمیآورد؛ به نظر شما این نوع رویکرد اطرافیان رئیسجمهور که به شکاف اصلاحطلبان و دولت دامن میزند از چه روست؟
دولت موفق دولت انتقادپذیر است و جامعه رشد یافته جامعهای است که انتقاد با صراحت و شجاعت هرچه تمامتر در آن وجود داشته باشد. ضمن آنکه حمایت از دولت نیز نباید به معنای حمایت از همه ارکان و اقدامات دولت تلقی گردد. اصلاحطلبان به صورت کلی همچنان به حمایت از دولت پایبندند، اما بعضا ممکن است انتقاداتی را نیز مطرح کنند، یا برخی با موضع تندتری به انتقاد از دولت بپردازند، اما در مجموع اصلاحطلبان سهم خود را از دولت جدا نکردهاند. لذا سخنان آقای واعظی سخنان دقیقی در این جهت نیست.
رئیسجمهور چند ماه پیش اذعان داشت که اصلاحطلبان نه حامی بلکه شریک دولتند، اما به قرائت بسیاری از اصلاحطلبان این گزاره رئیسجمهور در حد سخن باقی مانده و حتی کمیته تعامل نیز تشکیل نشده، به نظر شما این چه شراکتی است در آن بخشهایی از دولت موجب تخریب حامیان خود میشود؟
وقتی سخن از تعامل میگوییم تعامل معنای دوسویه بودند رفتارهای دوطرف معادلات است. اصلاحطلبان بارها آمادگی خود را جهت کمک به دولت اعلام کرده و در عمل نیز کمک کردهاند. این دولت است که قدرت اجرایی را در اختیار دارد و میبایستی به صورت فعالتری نسبت به دعوت از اندشمندان و نظریه پردازان طیف اصلاحطلب خصوصا در بعد اقتصاد کمک بخواهد و بدون تردید اصلاحطلبان همچون گذشته و حتی بدون گرفتن پستهای مشخص سیاسی هم حمایتهای لازم را از دولت داشتهاند و در صورت نیاز از ارائه هرگونه کمک مضایقه نخواهند داشت.
به نظر شما با رویه موجود در جامعه در انتخاباتهای آتی اصلاحطلبان باید چگونه عمل کنند ؛ آیا بازهم ائتلاف یا اینکه با کاندیدای مستقل حضور مییابند؟
من معتقدم فعالیتها تلاشی انتخاباتی است. لاریجانی امروز، برخلاف گذشته، مشی اعتدالی را پیشه کرده است. مشکل لاریجانی رأی منفی و مخالفانی جدی، در میان هر دو جناح است. این کار را برای او مشکل میکند. اصلاحطلبان به تعامل خوب لاریجانی با دولت توجه دارند و از مواضع اعتدالی او هم استقبال کرده و میکنند، اما احتمال حمایت اصلاحطلبان از ایشان را کم میبینم. مگر اصلاحطلبان در شرایطی استثنایی، مجبور به گرفتن تصمیمات استثنایی بشوند. در مورد ۱۴۰۰ نیز هنوز سخن گفتن در مورد افراد کمی زود است. اما فرصت حضور کاندیداهای اصلی اصلاحطلبان را در رقابت فراهم نخواهد شد. به همین علت باید از هم اکنون، بر چهرههای میانهرو سرمایهگذاری کرد.
- 19
- 3