این روزها بسیاری از مسئولان کشور تأکید دارند که امید مردم به کارآمدی نظام و دولت را نباید زیر سؤال برد چه اگر سرمایه اجتماعی خدشه دار شود و بیاعتمادی جایگزین آن شود، عبور از مشکلات نیز سختتر خواهد شد. در این میان البته برخی جریانهای سیاسی نسبت به مشارکت مردم در انتخابات هم هشدار داده و کیفیت حضور مردم پای صندوقهای رأی را به امیدواری یا ناامیدی ارتباط میدهند و معتقدند چه بسا برخی گروهها که احساس میکنند پایگاه اجتماعی بالایی ندارند چندان هم بیمیل نیستند که مشارکت عمومی در انتخابات کاهش یابد.در این باره با اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
در چند وقت اخیر برخی مسئولان و شخصیت های کشور از جمله آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری و آیتالله مکارم شیرازی گلایه کردهاند که بعضیها میخواهند امید مردم به آینده را ناامید کنند. به نظر شما این هشدارها و تأکید بر اهمیت امیدواری مردم ناظر به چیست؟
این موضوع چند بعدی است و نمیتوانیم یک عامل را فقط در نظر داشته باشیم. اما میتوانیم بگوییم یک عامل مهم آن مسئولان هستند و عامل دیگر جریانات و افرادی هستند که مدام این ناامیدی را به جامعه تزریق میکنند. اینکه ناامیدی تا چه میزانی واقعی و از جانب حق بوجود میآید باید مورد توجه همه مسئولان باشد. در وضعیت کنونی ناامیدی بیشتر از شرایط اقتصادی کشور ناشی میشود. هرچند ممکن است ناامیدی از فضای سیاسی هم داشته باشیم اما در شرایطی که مردم با شکاف طبقاتی بین دهکهای اول و دهم جامعه مواجه هستند و این شکاف بیش از اندازه است و مشخص است که این ثروتها با کار کردن و با حقوق و دستمزد به دست نمیآید، بخش بزرگی از جامعه تحقیر شده و حتماً عدم اعتماد و ناامیدی پیش می آید. برای اینکه این مسأله بوجود نیاید باید سیاستگذاران کشور تدبیری بیندیشند. البته تدبیرها در درازمدت جواب خواهد داد اما، برخی از تصمیمگیریها در کوتاه مدت میتواند کمی بر آرامش جامعه و اینکه مردم با سرعت به سوی ناامیدی پیش نروند کمک کند و از این چنین ناهنجاریهایی ممانعت شود. اگر آمار و ارقامی دستگاههای مربوطه قضایی و نیروی انتظامی را داشته باشیم، میبینیم که در جامعه سرقتهای کوچک بسیار زیاد شده است. علت این امر فقر شدید است.
همین تصمیمات کوتاه مدت چه مواردی خواهد بود؟
اگر بخواهیم در میان مردم ناامیدی به وجود نیاید باید به بخش بزرگی از جامعه که از دسته حقوق بگیران هستند و صرفاً با گرفتن این دستمزدها میتوانند زندگی خود را در مرز بین خط فقر شدید و نسبی نگه دارند توجه کنیم. ما شاهد هستیم که در مجلس مذاکره در خصوص افزایش میزان حقوق تا سقف ۲۰ درصد صورت گرفته است. این مسأله مردم را کاملاً ناامید می کند. چرا که به صورت عینی و ملموس روشن است که افزایش قیمتها تا سه برابر بوده است. یعنی ارزش دلار در برابر ریال سه برابر شده است و ارزش ریال سه برابر سقوط کرده است. برای جبران این موضوع، دستمزدها باید بیشتر از اینها افزایش پیدا کند نه صرفاً ۲۰ درصد. چه بسا باید گفت که این افزایش باید ۳۰۰درصد باشد. بنابراین اگر میخواهیم بیشتر به ناامیدی مردم دامن نزنیم باید حقوق های آنان را افزایش دهیم.
ولی با وجود شرایط فعلی اقتصاد ایران، فکر نمیکنید که امکان این اتفاق به دلیل کاهش منابع مالی وجود ندارد؟
نه؛ آقایان نگویند ما منبع و بودجه نداریم و منابع این مبالغ تأمین نشده است. روشن است که اگر سیاستگذاریها درست باشد باید از خرجهایی که نتیجهای ندارد یا هزینههای اضافی دست بکشیم. برای اینکه سقوط ریال را جبران کنیم و سبد خالی خانوارها را پر کنیم به نحوی که مردم قدرت تأمین احتیاجات خود را داشته باشند باید حقوق و دستمزد را متناسب با کاهش ارزش پول ملی افزایش دهیم این کاری است که در همه دنیا انجام میشود. منتها در برخی حوزهها باید تغییر مسیر بدهیم. به نظر میرسد هزینه کردها باید از یک منطق هزینه فایده برخوردار شود. اگر در برخی هزینهها صرفهجویی شود قطعاً میتوانیم امید مردم را حفظ کنیم. در دستگاهها و نهادهای مختلف هم هزینهها و خرج کردهای اضافی وجود دارد که باید شناسایی و قطع شود.
این بخش از ناامیدی که از آن یاد کردهاید کلاً مربوط به مسئولان است. از جریان دیگری هم نام بردید که چنین هدفی را دنبال میکنند.
البته نمیخواهم آنان را تقسیم بندی کنم اما در مواضع سیاسی آنان مشخص است. نباید وقتی مردم دارند ناامید میشوند و اوضاع خوب به نظر نمیرسد بیشتر به این ناامیدی دامن بزنیم. به یکباره عدهای بیایند و بگویند به دلیل اینکه برجام نتیجه نداده وضعیت کشور اینگونه شده و دولت را مقصر بدانیم. در حالیکه دولت تمام تلاشهای خود را کرده و بزرگترین دستاوردش نیز برجام بوده است ثمره آن این بوده که امروز امریکا از برجام خارج شده نه ایران. اما حالا به این موضوع دامن بزنیم و دائماً برای مردم صغرا کبرا بچینیم که چیزی از برجام حاصل نشده و به مردم بگوییم که دولت ناکارآمد است. این ناامیدی دامن همه را خواهد گرفت. یا از سوی دیگر برای انتخابات آتی نظریهپردازی کنیم که در انتخابات شرکت نخواهیم کرد چون نقشی برای مردم در حکومت دیده نمیشود و شرکت در انتخابات ضرورتی ندارد. در حالی که اینها سرمایه اجتماعی کشور هستند و نباید با این صحبتها آنان را از فضای سیاسی دور ساخت.
این ناامیدی چه تبعاتی برای کشور خواهد داشت؟
سهم این دسته اندک است. بزرگترین سهم در ناامیدی مردم را مسئولان با سیاستگذاری خود دارند. مهمترین نقطهای که باید به آن توجه کنند سفره خالی مردم تهیدست است. امروز از این واقعیت عینی نمیتوانیم گریزان باشیم که بخش کثیری از جامعه ایران به دلیل کاهش ارزش ریال در برابر دلار دچار فقر شدید شدند. این هم پذیرفتنی نیست که برای جبران این مسأله ادعا داشته باشیم که منابع مالی وجود ندارد. روشن است منابع دلاری و ریالی ما از طریق اخذ مالیات میتواند بطور کامل این کاهش حقوقها را جبران کند. اگر افزایش حقوقی به میزان مناسب داشته باشیم قطعاً مردم امیدوارتر خواهند شد. ولی وقتی به مردم میگوییم که ۲۰ درصد حقوق شما را افزایش میدهیم در حالیکه ۳۰۰ درصد ریزش ریال در برابر دلار داشتهایم چه جای امیدواری در بین مردم میماند.
به موضوع سرمایه اجتماعی هم اشاره کردید. اگر با همین فرمان جلو برویم چه سرنوشتی در انتظار سرمایه اجتماعی کشور خواهد بود؟
قطعاً فرو بردن مردم به زیر خط فقر که ناامیدی و حقارت را در پی خواهد داشت، بزرگترین سرمایه اجتماعی کشور را به اضمحلال و نابودی کشانده و خسارت را به کل کشور وارد میکند. اینگونه نیست که بگوییم در انتخابات بعدی اصلاحطلبان و حامیان آنان که ناامید شدهاند به پای صندوقهای رأی نمیآیند و سبد اصولگرایان پر میشود. نه؛ خیلی از مردم هم که از جریان اصولگرایی هستند آنها هم دولت و هم حاکمیت را در این ناامیدی شریک می دانند. بنابراین اگر اینگونه پیش برود کل سرمایه اجتماعی ریزش خواهد کرد. ما می بینیم کسانی که بر عبور از اصلاحطلب و اصولگرا تأکید دارند از همین روزنهها استفاده میکنند.
راه آن هم تصمیمات شجاعانه است و دولت میتواند با تصمیمگیری درست و تأمین منابع، ارزش این سرمایه اجتماعی را حفظ کند. راهی جز رضایتمندی وجود ندارد و راه رضایتمندی صرفاً از طریق بالا بردن دستمزدها بدست خواهد آمد.
شورش جلیقه زردها در فرانسه برآمده از هشدارهای اقتصاددان فرانسوی بود که ده سال قبل عنوان کرد که جنگ جهانی فقرا و اغنیا بوجود خواهد آمد. شرایط کشور ما دقیقاً منطبق با همین نظریه فقرا و اغنیا است. در کشور به صورت ملموس مشاهده میکنیم که یک درصد جامعه بشدت ثروتمند هستند و میزان کثیری از اقشار جامعه و کسانی که در طبقه متوسط بودند را به سمت فقر شدید سوق دادهایم. مردم وقتی چنین شرایطی را میبینند هیچگونه امیدواری در زندگی آنان نمیماند. آنان ناتوان از تأمین احتیاجات اولیه میشوند. مسکن، خوراک و پوشاک سه عنصر مهم شاخصه تشخیص فقر در جوامع بشری است. دیدیم که در فرانسه مردم تهیدست علیه نظام سرمایهداری قیام کردند. در کشور ما هم الآن به نوعی این موضوع را میبینیم. اگر آمار سرقتها را داشته باشیم میبینیم که بشدت افزایش یافته و این امر به ناامنی دامن خواهد زد. توسعه فقر به دست خود ما ایجاد می شود، از جای دیگری به ما تحمیل نمیشود. درست است که برخی از سیاستهای خارجی ما بر این مسأله افزایش نرخ دلار تأثیرگذار بوده اما همهاش این نیست. مضاف بر اینکه همین را هم میشد مدیریت کرد و به اینجا نرسید. عده قلیلی هستند که با برخورداری از رانت، پورسانت و فساد و دلالی های کاذب سرمایههای بسیار بزرگی را تصاحب کردند و باعث شکاف طبقاتی عمیق در جامعه شدهاند.
رضوانه رضایی پور
- 19
- 6