گویا این فرمایش حضرت امام دارد به فراموشی سپرده میشود که «مردم، ولی نعمتان ما هستند». یا فرازی از وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام که در آن به مردم وصیت کردند؛ «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد». همین دو عبارت کافی است تا ادعا کنیم؛ انقلاب، نظام، کشور، دولت و هر نهادی که در ذیل حکومت اسلامی تعریف و متصور میشود، از آن مردم است.
در جمهوری اسلامی مد نظر امام راحل، مردم نه تنها جدا از حاکمیت نبوده؛ بلکه بهعنوان ولی نعمتان، باید شاهد پاسخگویی مسئولان امور باشند. مردم ناظر و داور عملکرد و رفتار کسانی باشندکه برای اداره امور انتخاب یا منصوب شدهاند، نااهلان و نامحرمان را بشناسند و از کار برکنار کنند.
این مقدمه از این باب نوشته شد؛ چون برخی شخصیتهای حقیقی و حقوقی خطاب به دو روحانی عالیرتبه حوزه علمیه قم درخواست کردهاند که اختلافات را به صورت شخصی مطرح کنند و در منظر عموم مطرح و حل و فصل نکنند. مردم و جمهوری که انقلاب اسلامی بر آن تاکید می کند با این رویه مشکل دارد؛ زیرا چنین اختلافاتی در حوزه فکری و یا فقهی نیست، بلکه مسائل و موضوعاتی است که با هستی و هویت امروز و فردای تمام مردم ایران و نسلهای بعد ارتباط دارد.
اینکه در قوه قضائیه چه میگذرد، روند جلسات شورای نگهبان به چه نحو است و مجلس خبرگان رهبری ـ بهعنوان مهمترین محل هماندیشی سیاسی کشور ـ چگونه اداره و راهبری میشود، موضوعاتی نیستند که بتوان از انظار مردم پنهانشان کرد. به هر حال «ولی نعمتان» باید ناظر بر عملکرد «خادمان» خود باشند.
لطفا تمامش نکنید
ترکشهای سخنرانی تند و انتقادی آیتالله محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان قانون اساسی، عضو مجلس خبرگان رهبری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو و دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس اسبق قوه قضائیه علیه آیتالله صادق آملیلاریجانی، عضو فقهای شورای نگهبان قانون اساسی، عضو مجلس خبرگان رهبری، عضو و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس سابق قوه قضائیه، هنوز ادامه دارد. این ترکشها گویا برخی را ناراحت و نگران کرده است. میتوان برخی از نگرانیها را به روابط فامیلی و خانوادگی ارتباط داد. برخی نگران سوگیریهای جناحهای رقیب هستند. تعدادی شاید ترس از افشاگریهای بعدی را به دوش میکشند و البته تعداد زیادی هم از سر خیرخواهی و خلوص نیت، تمایل به پایان این مجادلات لفظی دارند. مجادلاتی که حلکننده بسیاری از معادلات زندگی روزمره تمام مردم کشور است.
در یکی از آخرین تلاشها برای اتمام اعتراضها و جوابیهها، نامه طلاب فعال در فضای مجازی است که آن را خطاب به آیتالله یزدی و آیتالله آملیلاریجانی، نگاشتهاند. متن نامه اینگونه آغاز شده است: «حضرات آیات یزدی و آملیلاریجانی، طلاب حوزه علمیه با توجه به شرایط بهوجود آمده و سوءاستفاده ضدانقلاب از آن، مطالبی را محضرتان عرض خواهند کرد.»
شناخت اصل از فرع
این طلاب دلسوز، مطالب خود را به این دلیل واضح به عرض میرسانند که؛ باید نگران «شرایط بهوجود آمده و سوءاستفاده ضدانقلاب» بود. آنان متوجه این نیستند که باید بیش از هر چیز نگران حقوق مردم و نیز حفظ سلامت نظام اسلامی بود و برای آن باید تن به هر هزینهای داد؛ حتی اگر آن هزینه، حذف شخص و یا اشخاصی از حلقه مدیران و مسئولان و تصمیمسازان و تصمیمگیران از دایره حکومتداری باشد.
بند نخست نامه چنین است: «سزاوار نیست مباحثات طلبگی حضراتی چون شما که استوانههای نظام هستید به عرصه جامعه کشیده شود؛ چراکه همانگونه که شاهد هستیم عواقب آن دامنگیر اسلام، روحانیت، انقلاب و نظام خواهد شد». باز معتقدیم؛ آنچه «دامنگیر اسلام، روحانیت، انقلاب و نظام خواهد شد» پنهانکاریهای مصلحتاندیشانه و نقابفکنانه است که روزی دمل چرکیناش سر باز خواهد کرد و آن روز، دیگر دیر شده است.
بماند که در همین نامه طلاب فعال در فضای مجازی، نکاتی نوشته شده که میتواند این مجادله و خوب و بد طرفهای آن را وارد فاز جدیدی کند. آنجا که خطاب به آملیلاریجانی نوشته شده؛ «اگر با شخص آیتالله یزدی و یا سخنان ایشان مساله دارید، چرا پای ارکان نظام و انقلاب باید به میان آید؟!» حرف ما در این است؛ چرا نباید اختلاف سلیقهها عیان شوند؟ آیا در صورت عیان و آشکار شدن واقعیتهای موجود مسئولان، کفایت جای بیکفایتی را نمیگیرد؟ چرا از اصلاح امور ترس داریم و اجازه نمیدهیم اصلاحطلبی به معنای واقعی آن جاری و ساری شود؟ البته ما ادعایی بر صحت و سقم سخنان هر یک از طرفین دعوای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نداریم و در دل، دوست نداشتیم که این حد از شکاف را در مسئولان رده اول کشور شاهد باشیم؛ اما اعتراف میکنیم که از بالا رفتن سطح آگاهی جامعه در خصوص اندیشه، روابط، سلامت و روند نهادهای موثر بر زندگی تمام مردم، خرسندیم و مانند طلاب فعال در فضای مجازی، اعتقاد نداریم تا «به جد باید با منتشر کننده سخنان آیتالله یزدی برخورد قضایی شود» زیرا کار او را بازی کردن «با اعتبار و آبروی نظام» نمیدانیم، بلکه کار او، به نوعی دفاع از تمامیت نظامی است که در فضای آن نفس میکشیم و زندگی میکنیم.
متن نامه غیب شد
گفتیم که مجادله اخیر محمد یزدی و صادق آملیلاریجانی، برخی را ناراحت و برخی را در عین حال نگران کرده است. شاید همین امر سبب شد تا نامه جوابیه دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از سایت این مجمع برداشته شود. یک مشکل دیگر ما همین نوع استفاده از جایگاه حکومتی است. انتقاد سخت آیتالله یزدی به شخص آیتالله آملیلاریجانی بود.اما چرا در مکان و تریبونی عمومی و متعلق به مردم چنین مساله ای را مطرح کرده است .آیت الله آملی لاریجانی هم جوابیهای سختتر به آن داد. این جوابیه اما در سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد و برای دفاع از خود و اطرافیانش، از مجمعی هزینه کرده که برای مردم است.
آیا بهتر نبود آیت الله یزدی وآیتالله آملیلاریجانی برای طرح مسائل خود راهی به جز بهره گیری از اموال و امکانات عمومی انتخاب می کردند، آنها که در رعایت این اصل کوچک اهمال میورزند، چطور می توانند در سالهای زمامداری خود بر دستگاه قضا، عدالت را جاری سازند؟ این نوع رفتار در اکثر مسئولان و مدیران کشور چه رده بالا و چه میانی، دیده میشود. همین امر نشان میدهد که مدعیان سلامت و مبارزه با فساد، تا چه اندازه نسبت به صیانت از اموال عمومی حساسیت دارند.
این شکل کوچک ادعای عدالتطلبی است و متاسفانه نمونههای آن را در سالهای اخیر در دستگاههای دولتی و حکومتی و در راس هریک از قوای سهگانه کم ندیدهایم. حتی همین الان که کوس مبارزه با فساد، شبانهروز نواخته میشود، سئوال بزرگی فکر فعالان حوزهّهای مختلف جامعه را به خود مشغول کرده است؛ حجتالاسلام رئیسی در حال حاضر به عنوان رئیس قوه قضائیه، پرچمدار مبارزه با فساد است. اقدام او مبنی بر ابلاغ دستور بازداشت اکبر طبری، از مسئولان دستگاه قضا که سرمنشا فسادهای گسترده بود، دوگانه اخیر یزدی ـ آملیلاریجانی را موجب شده است. اما چرا این اراده در حجتالاسلام رئیسی تازه تبلور یافته است. او در همیشه تاریخ جمهوری اسلامی و از عنفوان جوانی ـ بهجز دوره حدودا سه ساله تولیگری آستان مقدس رضوی ـ مسئولیت بالایی در دستگاه قضایی کشور داشته و با استناد به این تجربه بالای اجرایی قضایی، رئیس قوه قضائیه شد تا با فساد مبارزه کند. اینکه چرا حجتالاسلام رئیسی در دورههایی که دادستان و رئیس سازمان بازرسی کل کشور و معاون اول قوه قضائیه بود، این مبارزه گسترده با فساد انجام نمیشد؟
مبارزه بدون تبعیض
درست است که جوابیه آیتالله آملیلاریجانی به آیتالله یزدی از سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام حذف شده است، اما این نامه منتشر شده و در آن چگونگی روند جلسات در نهادهای مهم و اثرگذاری مانند مجلس خبرگان رهبری، شوارای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بهنوعی بیان شده است که البته برداشتهای خوبی از آن متصور نیست. اینکه دو چهره ردهبالای حکومتی تا این حد همدیگر را مورد خطاب ناصواب قرار دهند، احتمالا می تواند نشاندهنده اوضاع ناصواب در دستگاههای زیر مجموعه آنها نیز باشد.
حالا هر چقدر آیتالله آملی لاریجانی بخواهد نامه جنجالیاش را از سایت حذف کند و یا اینکه آیتالله یزدی در پاسخ به اعلام تکذیب مهاجرت آملیلاریجانی به نجف بگوید: «پس هیچ»! این هیچ گفتنها و این حذف کردنها، دردی را درمان نمیکند؛ بلکه درمان درد این است که علت نقدها و چرایی جوابیهها مشخص شود. اگر نقدها درست است، پای یکی از طرفین دعوا گیر خواهد بود و اگر جوابیه قانعکننده و صحیح است، پای طرف دیگر دعوا. الان دستگاه مدعی مبارزه با فساد که ریاست آن با حجتالاسلام رئیسی است، باید نقش خود را بهخوبی ایفا کند. به هر حال موضوعاتی در سخنرانی نقادانه آیتالله یزدی و نیز در نامه آیتالله آملیلاریجانی مطرح شدهاند که اثبات هر کدام شائبههایی را در اذهان ایجاد خواهد کرد.
پیشنهاد مشخص ما این است؛ دستگاه قضا برای آنکه مبارزه خود با فساد را به نحو احسن انجام دهد، بین انتخابیون و انتصابیون تبعیض قائل نشود.
- 14
- 5