به گزارش ایرنا، صد و بیست، سی سال پیش در دوره ناصری پدیده «ملیجک» بازتولیدی نمایان، شاخص و ماندگار از عنصر چاپلوسی، بندبازی و رابطهگرایی در عرصه سیاستورزی را به نمایش گذاشت تا جایی که با گذشت دههها، پیرامونیان قدرت و مناصب در نظام های سیاسی-اداری که بدون شایستگی مسیر صدساله را از طریق چربزبانی یکشبه می پیمایند، «ملیجک» خوانده می شوند.
در جریان «نهضت تنباکو» که در واکنش به قرارداد واگذاری انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به کمپانی انگلیسی «رژی» در سال ۱۹۸۰ میلادی (اسفند ۱۲۶۸ خورشیدی) به راه افتاد، معروف است که اندرونی «ناصرالدین شاه قاجار» هم به تبعیت از فتوای «میرزای شیرازی» مرجع تقلید شیعیان قلیانها را شکسته و به خواست شاه پشت کردند.
در میان پیرامونیان ناصرالدین شاه، اصلی ترین نام هایی که در کنار وی ماندند «امین السلطان» صدراعظم بود و «امین اقدس» که توانسته بود خود را از میان زنان شاه بیش از هرکسی به کانون قدرت نزدیک سازد. از دید برخی مورخان، یکی از اصلی ترین دلایلی که در سال های بعد بر ارج و قرب امین اقدس نزد شاه افزود همین فرمانبری مطلق بود که این زن را به یکی از پرنفوذترین چهره های عصر ناصری مبدل ساخت.
همین جایگاه سبب شد تا بخش مهمی از توجهات و تملقات درباریان به سوی امین اقدس روانه شود. با این حال، عمر این زن پیش از شاه قاجار به پایان رسید. پس از وی، «میرزامحمدخان گروسی» برادر امین اقدس به واسطه علاقهای که شاه به همسرِ درگذشته اش داشت، توانست گوی سبقت را از رقبا ربوده و جایگاه خود را در دربار مستحکم سازد.
میزان تقرب میرزامحمد که با عنوان ملیجک خوانده می شده به حدی بود که پس از مرگ وی، فرزندش «غلامعلی خان» ملقب به «عزیزالسلطان» جای او را گرفت و به ملیجک دوم معروف شد. وی البته از خردسالی و زمان حیات عمه اش امین اقدس توانسته بود توجه ویژه ناصری را به خود جلب کند.
ارج و قرب ملیجک ها همچنان که اشاره شد ناشی از نزدیکی امین اقدس به ناصرالدین شاه بود اما چهره های بسیاری بودند که به واسطه پیوند سببی و نسبی با پادشاه موقعیت همسان یا ممتازتری داشتند و می کوشیدند هر چه بیشتر نگاه وی را به خود جلب کنند. با این حال و به رغم رواج عجیب و غریب چاپلوسی و ریاکاری در دربار ناصری، این توانایی ذاتی و بی بدیل ملیجک ها بود که آنان را در فاصله ای دست نیافتنی از لشکر چربزبانان گرداگرد شاه قاجار قرار می داد.
از نگاه بسیاری از تاریخنگاران و تحلیلگران سیاسی، تملق را باید جزئی جداییناپذیر از فرهنگ استبدادهای شرقی به شمار آورد که در حکومت های خودکامه به ویژه در دست حاکمان نالایق، سست عنصر و دهانبین اصلی ترین پلکان ترقی در قدرت محسوب می شده و عنصر شایستگی را در نظام های سیاسی غالبا از میدان به در کرده است.
البته تملق رفتاری است که منحصر به استبدادهای شرقی نبوده و در تاریخ سراسر جهان آثار و نمونه های آن به فراوانی ثبت و درج شده است. نکته قابل تامل اینکه این رفتار حتی محدود به حکومت های خودکامه نبوده و در دموکراسی ها هم به چشم می آید.
ماجراهایی که بارها رسانه های آمریکایی از نحوه پیشرفت مجیزگویان «دونالد ترامپ» در کاخ سفید روایت کرده اند، ملاحظات و مناسباتی که باعث رشد برخی چهره ها در احزاب ریشه داری چون حزب «محافظه کار» انگلیس شده، پشت پرده هایی که گاه در مورد شیوه چینش لیست های انتخاباتی جریان ها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب در فضای سیاسی کشور ما راست یا دروغ افشا می شود و ... همه و همه نشان می دهد که جغرافیای زمانی و مکانی تملق تا چه حد گسترده است.
به بیانی عمومی می توان گفت در هر سطح و نقطه از هرم دستگاه سیاسی و اداری کشورها، گروهی از مرئوسان در تلاشند تا تنها و تنها با جلب رضایت شخصی رئیس یا مدیر راهی را به سوی بالا رفتن در این هرم جست وجو کنند. به عبارتی دیگر این مرئوسان بدون در نظر گرفتن اهداف، منافع، ملاک های رتبه بندی ارزش ها، کارآمدی و در نهایت شایستگیِ اعتلا و بهره مندی از مزایای سازمانی و نهادی، دلربایی از مقام بالادست خود را هدفگذاری و مبنای رفتار و گفتار خود قرار می دهند.
در نخستین نگاه و همان طور که گفته شد، شایستگی و شایسته سالاری نخستین قربانی عمل چاپلوسان است. در نظام های سیاسی- اداری که به صورت قانونمدار، تحت نظارت های دقیق و غالبا حول محور منافع و اهداف سیستماتیک و نه فردمحور کار می کنند و بیشتر در ممالک دموکراتیک شکل گرفته اند، قربانیان تملق به شکل ملموسی به نسبت فضاهای جهان سومی کاهش می یابد. با این حال ناگفته پیدا است که تمایل بشر به خصوص نوع مدیرِ آن به شنیدن تعریف و تمجید و مدح و ثنا غیرقابل چشم پوشی است و این عناصر مستقیم یا غیرمستقیم اثرگذاری خود را خواهد داشت مگر آنکه شاخص های سیستماتیک و نوع تربیت و ارزش های سازمانی سد راه این اثرگذاری مخرب شود.
ورای این اثر ویرانگر که سزاواری، لیاقت، استحقاق و کارآمدی نیروهای نخبه را نادیده و حتی گاه نابود می سازد، باید به تاثیر تملق بر کارآمدی نظام ها اشاره کرد.
مجیزگویی انعکاسی معوج و مخدوش را از نحوه عمل حاکمان، روسا و مدیران به آنان عرضه می کند و به معنای مواجهه آنان با بازخوردهایی نادرست است. به عبارت ساده تر وقتی هر عمل و تصمیم فرادستان از سوی زیردستان مورد تمجید قرار می گیرد و زبان نقد بسته می شود، کژکارکردها و اقدامات ناصحیح تکرار می شود، استبداد رفتاری عمق می یابد و ناکارآمدی نهادینه می گردد. علاوه بر آنکه ناامیدی از اصلاح روندهای مدیریتی و خفه شدن صداهای ناهمسو به تشدید این وضعیت می انجامد.
ناظران چه بسیار نظام های سیاسی- اداری را دیده اند یا در مورد آن خوانده اند که حاکمان راس آن ها از «شاه سلطان حسین» گرفته تا «محمدرضا پهلوی» در محاصره مجیزگویان و به واسطه قلع و قمع منتقدان و بسته شدن دهان مخالفان سیر قهقرا را پیموده و به سوی فروپاشی سوق یافته اند. در این میان، فرهنگ ملیجک پیشگی بوده که در کشاکش اوج یا افول نظام ها و بدون توجه به فرجام آن ها به حیات خود ادامه داده است.
- 15
- 2