اصولگرایان پس از شکست در سه انتخابات موفق شدهاند در فقدان مشارکت فعال اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم به پیروزی دست پیدا کنند. به همین دلیل نیز به دنبال این هستند که بازگشت به قدرت را با بازگشت به دولت تکمیل کنند و پس از به دست آوردن کرسیهای مجلس یک اصولگرا را نیز به پاستور بفرستند. این در حالی است که اصلاحطلبان با توجه به شرایط کشور و رویکرد نهادهای نظارتی، خود را کناره کشیدهاند تا چالشهای کنونی جامعه دامنگیر آنها نباشد. در چنین شرایطی اصولگرایان فاقد کارآیی لازم هستند و به نظر میرسد از حل کردن مشکلات درونگروهی خود عاجزند و نمیتوان انتظار داشت که مشکلات کنونی جامعه توسط آنها حل شود.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی تحولات سیاسی آینده کشور با محوریت مجلس یازدهم، «آرمان ملی» با حجتالاسلام حسین انصاریراد، نماینده مجلس ششم شورای اسلامی گفتوگو کرده است. حجتالاسلام انصاریراد معتقد است: «امروز اغلب نخبگان داخل و خارج از کشور روی دو نکته اساسی اتفاقنظر دارند؛ نخست اصلاح مدیریت داخلی است که با انتخابات رقابتی تحقق میپذیرد و دوم باز کردن راهی برای ارتباط با مجامع بینالمللی و تعامل سازنده و پویا با جهان. به هر حال این دو هدف اصلی باید در دستورکار مجلس یازدهم قرار داشته باشد که از قرائن و شواهد چنین برمیآید که این موضوعات بسیار مهم برای مجلس یازدهم در اولویت نیست و قرار نیست به صورت جدی به آن پرداخته شود. این وضعیت سبب شده طلیعه امیدی برای مردم که با دشواریهای اقتصادی زیادی مواجه هستند وجود نداشته باشد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
آيا با بازگشت اصولگرايان به قدرت در مجلس يازدهم صحنه سياسي ايران در آينده دچار تحولات مهمي خواهد شد؟ آيا اصولگرايان در مجلس زمينههاي تحولات آينده را براي اين جريان فراهم خواهند کرد؟
مجلس يازدهم با ردصلاحيت اصلاحطلبان و حتي اصولگرايان معتدلي مانند آقاي مطهري شکل گرفته است. هدف اصلي از تشکيل چنين مجلسي نيز تصميمگيريهاي دلخواه براي محافظهکاران بدونمناقشه و درگيري بوده است. در نتيجه نبايد انتظاري از مجلس يازدهم جز پشتيباني از جناح راست و تندرو داشته باشيم. رويکرد رياست مجلس جديد نيز به مواضعي نزديک است. به هر حال در شرايط کنوني معاون آقاي قاليباف در شهرداري تهران در زندان بهسر ميبرد و نشان ميدهد سوالهايي براي افکار عمومي جامعه هم وجود دارد. به هر حال ايشان سه بار در انتخابات رياستجمهوري شرکت کرده و توفيقي به دست نياورده است. شايد ايشان در زماني که در نيروي انتظامي بودند عملکرد بهتري از خود نشان دادهاند اما در دوران مديريت شهر تهران کارنامه ديگري داشته و با سوالهاي زيادي مواجه بودهاند. در نتيجه استراتژي اصلي ايشان در مجلس حرکت در مسير اصولگرايي، با نگاه به لايههاي تندرو خواهد بود. البته بنده معتقدم در گذشته رگههايي از مصلحتانديشيهاي اصلاحطلبانه در انديشه آقاي قاليباف وجود داشته، اما امروز ايشان وضعيت متفاوتي پيدا کرده است. البته مجلس يازدهم هنوز به صورت جدي وارد عرصه قانونگذاري نشده و بايد بيشتر صبر کرد. با اين وجود از مواضع و رفتار نمايندگان چنين برميآيد که مجلس يازدهم مجلسي نيست که بتواند با استقلال و آزادي از جريان راست تصميمگيري کند و بيشتر تصميمگيريهاي اين مجلس معطوف به همان لايهها خواهد بود.
آقاي قاليباف چه زماني داراي مصــلحتانديشي اصلاحطلبانه بوده و چرا مواضع خود را تغيير داده است؟
آقاي قاليباف در زماني که فرمانده نيروي انتظامي بـــوده اصــلاحاتي را در نيروي انتظامي ايجاد کرده و گشايشهايي را در اين زمينه به وجود آورده و در مواضعي که در زمينههاي مختلــف اتـخاذ ميکرده رگـههايي از تــمايــل به اصلاحطــلبي البته با نگاه خاص خودشــان مشاهده ميشده، اما امروز چنين نيست. اين در حالي است که در شرايط کنوني عکس آن اتفاق افتاده و ديگر از آن مواضع خبري نيست. در آقاي قاليباف امروز نشانهاي از نگاه اصلاحطلبانه که در زمان مديريت نيروي انتظامي داشته، مشاهده نميشود. بايد به ياد داشت که وضعيت جامعه نتيجه سياستهاي تندي است که در گذشته توسط اصولگرايان اتخاذ شده است.
در شرايط کنوني استقلال و آزادي مجـلس نــسبت بـه مصلحتانديشيها و همچنين مرزبندي با اهداف سياسي اصولگرايي به چه ميزان داراي اهميت است؟ آيا اين وضعيت در مجلس يازدهم مشاهده ميشود؟
شرايط انتخابات مجلس يازدهم به شکلي بوده که مردم يا در انتخابات شرکت نکردند يا کساني که شرکت کردند اميد زيادي نسبت به تحول در جامعه نداشتند. در تهران حدود۲۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند که نشان ميدهد مجلس يازدهم در يک يأس انتخاباتي متولد شده است. در انتخابات رياستجمهوري مردم با اميد از آقاي روحاني حمايت کردند. هر چند اين اميد در دور دوم انتخابات رياستجمهوري تاحدودي کمرنگتر شده بود. با اين وجود در انتخابات مجلس يازدهم موجي از نااميدي در جامعه وجود داشت و به همين دليل نيز ميزان مشارکت در اين انتخابات با ادوار گذشته تفاوت داشت. امروز اغلب نخبگان داخل و خارج از کشور روي دو نکته اساسي اتفاق نظر دارند؛ نخست اصلاح مديريت داخلي است که با انتخابات رقابتي يا مشارکت حداکثري تحقق ميپذيرد و دوم باز کردن راهي براي ارتباط با مجامع بينالمللي و تعامل سازنده و پويا با جهان. به هر حال اين دو هدف اصلي بايد در دستور کار مجلس يازدهم قرار داشته باشد که از قرائن و شواهد چنين برميآيد که اين موضوعات بسيار مهم براي مجلس يازدهم در اولويت نيست و قرار نيست به صورت جدي به آن پرداخته شود. اين وضعيت سبب شده طليعه اميدي براي مردم که با دشواريهاي اقتصادي زيادي مواجــه هستند وجود نداشته باشد. اين نااميدي با شيوع ويروس کرونا که همه کشورهاي جهان را تحت تاثير قرار داده شکل پيچيدهتري نيز به خود گرفته است.
آيا از دل مجلس يازدهـم دولـت آينده ايـران بـيرون خـواهد آمد؟
امــروز مــشـکلات و بهخصوص مشــکلات اقتصادي بهاندازهاي به مردم فشار آورده که مردم در يک وضعيت آشفته روحي و رواني قرار گرفتهاند. در چنين شرايطي نيز مردم کمتر به مسائل سياسي و انتخابات رياستجمهوري فکر ميکنند. انتظار مردم در انتخابات مجلس اين بود که شرايط براي شکلگيري يک مجلس بازتر و حتي يک مجلس باز فراهم خواهد شد. بنده در گذشته در نامهاي به مقامات نوشتم و خواستار تشکيل يک مجلس قدرتمند با حضور همه طيفهاي فکري و سياسي جامعه شدم تا در چنين مجلسي تصميماتي اتخاذ شود که مشکلات مردم را حل کند. بنده هيچ راهي بهجز اصلاح از درون براي نجات کشور نميبينم. اين مساله مهمي است که مسئولان جامعه بايد به آن توجه کنند وگرنه کشور در آينده با بنبست مواجه خواهد شد. امروز هم راه نجات کشور حضور همه نيروهاي علاقهمند به کشور در عرصــه تصــميمگيري است. شرايط بايد به شکلي باشد که همه گروهها و افرادي که بــه سرنــوشت کشــور علاقهمــند هستند بتوانند در تصميمگيرهاي مهم نقشآفريني کنند. راه نجات اين است که همه مردم کشور در اداره کشور مشارکت داشته باشند. در چنــين شـــرايطي ميتوانيم مــدعي باشيم که يک دموکراسي واقعي در کشور ايجاد شده است. بدونشک هر راهي به جز اين راه کشور را به بنبست ميکشاند.
به هر حال اين اتفاق در انتخابات مجلس يازدهم رخ نداد و به احتمال زياد در انتخابات رياستجمهوري نيز رخ نخواهد داد. در چنين شرايطي چه بايد کرد؟
اگر اين اتفاق رخ ندهد و دوباره شاهد تبعيض بين جريانهاي سياسي باشيم بايد منتظر پيامدهاي ناگوار چنين رويکردي باشيم. از دل همين تبعيضهاست که فساد و امثال اکبر طبري متولد شدهاند. دليل اصلياي که فاسدها و متلمقها متولد ميشوند تبعيض است. چطور ممکن است فردي در هسته اصلي مديريتي به مدت۲۰ سال باشد و کسي با وي برخورد نکرده باشد؟ مفسدان اقتصادي که به اعدام يا زندانهاي درازمدت محکوم شدهاند از دل تبعيض بيرون آمدهاند. اگر تبعيض وجود نداشت اين افراد نميتوانستند تا به اين اندازه جولان بدهند. اين افراد از درون عدممشارکت واقعي مردم و انتخابات غيررقابتي بيرون آمدهاند. ردصلاحيتهاي گسترده از مجلس ششم آغاز شده و از همان زمان تاکنون اين وضعيت به شکلهاي مختلف ادامه داشته است.
نتيجه اين وضعيت نيز حضور يک گروه خاص در مجلس بوده است. کار حتي به جايي رسيده که اصلاحطلبان معمولي که تنها به جريان اصلاحات علاقهمند هستند نيز تاييد صلاحيت نميشوند. اگر در همان انتخابات مجلس هفتم اين روش انجام نميشد امروز وضعيت مجلس و جامعه به اين شکل نبود. به همين دليل نيز هيچ راهي براي نجات کشور از وضعيت کنوني جز انتخابات رقابتي و مشارکت حداکثري همه نيروهاي فکري و سياسي جامعه در تصميمگيريها باقي نمانده است. قوه قضائيه رويکرد خوبي را براي مبارزه با فساد در پيش گرفته و همه ما از اين رويکرد استقبال ميکنيم. با اين وجود راهحل اساسي را بايد در انتخابات رقابتي و مشارکت فعال مردم در تعيين سرنوشت خود جستوجو کرد. واقعيت اين است که جامعه امروز ايران ديگر ظرفيت پذيرش مشکلات جديد را ندارد و بايد هرچه سريعتر مشکلات کنوني مردم حل شود. اين وضعيت قابل دوام نيست و خيلي زود نتايج منفي ديگري به همراه خواهد داشت. همه مردم کشور بايد در تعيين سرنوشت خود حريص باشند. خداوند حق تعيين سرنوشت را به انسان داده و هيچکس نميتواند اين حق را از انسان سلب کند. حضرت امام فرمودند ما نبايد براساس قوانيني که پدران ما آن را پذيرفتهاند زندگي کنيم و هر نسلي بايد براساس قوانين خاص خود زندگي کند. امروز نيز اين وضعيت در جامعه وجود دارد. نسل جديد امروز نيز سخني دارد که بايد به آن گوش داد و راهکاري براي غلبه بر مشکلات نسل امروز پيدا کرد. نسل جوان امروز دنبال اين است که قوانيني متناسب با زندگي امروز داشته باشد.
پس از انتخابات مجلس يازدهم فاصله جريان اصلاحات از قدرت بيشتر شده است. در چنين شرايطي اصلاحطلبان با چه استراتژياي ميتوانند در صحنه سياسي ايران تأثيرگذار باشند؟
امروز در جامعه ايران با جريان اصلاحاتي مواجه هستيم که از آن جريان تأثيرگذار و معتدل گذشته فاصله گرفته و اعتبار خود را از دست داده است. امروز مردم به دنبال آزادي و دموکراسي و نفي تبعيض و اجراي قانون اساسي فراتر از جريانهاي سياسي هستند. امروز به کسـي اصــلاحطلب گفته ميشود که به دنبال انتخابات رقابتي و حداکثري است و هيچ قيد و بند ديگري را برنميتابد. امروز اصلاحطلبي از قامت يک گروه خاص سياسي خارج شده است. در شـــرايط کـنـونـي اصــلاحطلبان اضطراري در اصلاحطلبان واقعي هضم شدهاند. امروز اصلاحطلبي به يک مطالبه جمعي و ملي براي نسل جديد تبديل شده و نسل جديد تلاش ميکند با مفاهيم مهمي مانند آزادي و دموکراسي اصلاحطلبي را فراتر از قامت يک جريان سياسي دنبال کند. اين سخن به معناي آن است که گستره اصلاحطلبي با بازبيني در برخي آرمانها به سطوح مختلف جامعه سايه افکنده و قاطبه اصلي جامعه به دنبال آزادي و حکومت قانون در کشور هستند. نسل جديد تفاوتهاي زندگي کنوني با گذشته را درک کرده و به همين دليل به دنبال قوانيني است که بتواند زندگي بهتري براي آنها فراهم کند.
*احسان انصاری
- 13
- 7