روزنامه شرق نوشت: در آستانه سفر انریکه مورا به ایران شاهد حضور چراغ خاموش بشار اسد در تهران بودیم. رئیس جمهور سوریه در حالی ذیل دیدارش با مقامات جمهوری اسلامی از حمایت های بی دریغ ایران طی سال جنگ داخلی تشکر کرد که ۵۳ روز پیش، اسد مذاکرات مفصلی با شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دوبی و شیخ محمد بن زاید آل نهیان، ولیعهد ابوظبی در امارات متحده عربی داشت؛ کشوری که از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ با امضای پیمان ابراهیم در ماه عسل با اسرائیل به سر میبرد.
این رویکرد دوگانه دیپلماتیک از جانب سوریه را میتوان نقطه عطفی در چرخش دمشق به سمت اتخاذ سیاست خارجی پراگماتیک تصور کرد که سعی دارد از ظرفیت تمام بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برای احیای سیاسی و دیپلماتیک خود نهایت استفاده را ببرد و مهمتر از آن حمایت های مالی و اقتصادی برای بازسازی سوریه را کسب کند.
با وجود آنکه رفتارهای مقطعی سوریه به خصوص در جنگ اوکراین ناظر به حمایت صریح و تمام قد دیپلماتیک و سیاسی از روسیه و در گامی رو به جلوتر اعزام نیروی نظامی برای جنگ در جبهه پوتین، آینده مبهمی از این پراگماتیسمِ لرزان در سیاست خارجی سوریه به دست می دهد، اما ذیل تجربه ۱۰ ساله جنگ داخلی در این کشور که متاثر از سیاست داخلی و خارجی یکجانبه گرایانه اسد بود، سوری ها برای عدم تکرار آن سناریو و به تبعش تحمیل مجدد هزینه ها هم که شده ناگزیر به اتخاذ نگاهی عملگرایانه و منعطف در دیپلماسی منطقهای و جهانی هستند. به ویژه تضعیف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، انسانی، نظامی، امنیتی و دفاعی به واسطه جنگ داخلی دیگر توان و رمقی برای اجرای آن سیاست خارجی ماجراجویانه را به بشار اسد نمی دهد.
از این منظر رئیس جمهور سوریه در عین همراهی با تهران، نیم نگاهی هم به ابوظبی و بازیگران همسو دوخت است.
اگر چه در نگاه اول بندبازی همزمان اسد در هر دو جبهه به توجه به عمق گسل طرفین نیازمند دیپلماسی به شدت هوشمند و منعطف است، اما پوست اندازی ناگزیر سوریه اساسا فصل جدیدی را برای دمشق باز کرده است که به دنبالش سعی در ارائه قرائتی متفاوت از گذشته دارد.
با اینحال در سایه واقعیات داخلی سوریه و تحولات منطقه ای آنچه محتمل می نماید صرفا شکل گیری تغییرات معنادار در حوزه سیاست خارجی این کشور است، نه وقوع رنساس سیاسی – اجتماعی در فضای داخلی. لذا از این به بعد می توان تحرکات بشار اسد را در راستای پیاده سازی مدل چین ارزیابی کرد که به موازات تداوم و حتی تشدید فضای بسته سیاسی – اجتماعی در داخل سوریه نوعی از دیپلماسی باز منطقه ای و جهانی را در دستور کار قرار دهد.
حال اینکه اقتضائات منطقه خاورمیانه، تداوم سایه ای از جنگ نیابتی در بخش هایی از خاک سوریه، تعریف نظم نوین جهانی به واسطه جنگ اوکراین و ... تا چه اندازه به بشار اسد در راستای پیاده سازی این مدل شبه چینی کمک خواهد کرد جای ابهام فراوان دارد.
با در نظر داشتن این مهم احتمالا سوریه در میان مدت صرفا به دنبال خوانش پراگماتیک در سیاست خارجی منطقه ای باشد تا در ادامه با بسترسازی و مشروعیت زایی و یا بهتر بگوییم مشروعیت بخشی برای خود در فضای بین الملل بتواند دیپلماسی باز جهانی را هم پیاده کند.
مهدی بازرگان
- 15
- 1