امید کاجیان، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:تا آنجا که معمول است می گویند وزارت خارجه یک کشور، مسئول پیشبرد سیاست های خارجی در هر سطحی است و اساسا وزیر خارجه باید روند دیپلماسی را در این چارچوب با هماهنگی رئیس جمهور پیش برد، عده ای هم معتقدند در برخی کشورها تصمیمات در این حوزه در جایگاهی دیگر گرفته شده و وزارت خارجه و دولت مسئول اجرای این تصمیمات قلمداد می شوند و نه تصمیم گیرنده.
بدین معنا که سیاست های کلان در امور تعاملات با سایر دولت ها در چارچوبی بیرون از وزارت خارجه پایه ریزی می شود و این وزارت خانه رنگ عملیاتی بدان خواسته ها می بخشد. اما در این سال ها گاهی شرایط طوری بود که گویی وزارت خارجه و دولت در کشور بعضی مواقع نه تنها تصمیم گیر نیستند بلکه مسئولیت اجرایی هم ندارند. شاید اوج این اتفاقات خاص را در دولت روحانی میدیدیم. اتفاقاتی مانند حضور بشار اسد در ایران در غیبت وزیر خارجه وقت، را کمتر کسی از یاد می برد، اتفاقی که باعث استعفای محمدجواد ظریف هم شد، بعدها او در گفتگویی که فایل صوتیاش لو رفت هم دلیل استعفایش را همین موضوع و ندیده گرفته شدن خود اعلام کرد. البته او در آن گفتگو حرف های زیاد دیگری هم زد حرف هایی که نشان میداد وزارت خارجه توان کنترل برخی چیزها را ندارد و گاهی در خدمت بخشی دیگر قرار گرفته است.
همان موقع بسیاری می گفتند که دلیل این ندیده شدن این است که آن اعتمادی که باید، وجود ندارد و از همین رو در تصمیمات مهم و خاص، دولت و وزیر نادیده گرفته می شوند. اما موازی کاری ها در عرصه سیاست خارجه به این جا ختم نمی شد. وقتی در دوره وزارت ظریف، علی اکبر ولایتی به برخی کشورها سفرمی کرد، برخی این اتفاق را هم نشانه دیگری از شکل خاص راهبرد سیاست خارجه در ایران می دانستند و از خود می پرسیدند که چرا در جایی که ظریف هست، ولایتی بابت برخی صحبت ها و دیپلماسی ها نقش ایفا می کند، سفر پر حاشیه قالیباف به روسیه و عدم دیدار او با پوتین نیز از جمله مواردی بود که مسئولین دیپلماسی وقت کشور گفتند که هماهنگی های آن را بر عهده نداشتند و لب به گلایه هایی هم گشودند.
انتخاب علی لاریجانی به عنوان مسئول اصلی مذاکرات با چین و قرارداد ۲۵ ساله یکی دیگر از موضوعات قابل بحث در این عرصه بود، اینکه چرا به جای دولت روحانی و مسئول وزارت خارجهاش ناگهان لاریجانی باید مسئول پیشبرد این گفتگوها به شمار بیاید و اجرای توافق را دنبال کند مورد پرسش بود، آن موقع برخی زاویه حکومت چین با دولت روحانی را دلیل این موضوع دانستند و عده ای قرار داد ۲۵ ساله را خارج از توان دولت هشت ساله تلقی می کردند و معتقد بودند نماینده نظام دراین مذاکرات باید کس دیگری باشد.
هرچند خود لاریجانی نیز با روی کار آمدن دولت جدید ادامه راه توافق با چین را به گروهی دیگر سپرد و کنار رفت.
خیلی ها تصور می کردند که در دولت رئیسی دیگر تمام کار به دست خودی ها افتاده و رئیسی و کابینه اش هر آنچه بخواهند انجام میدهند و نامحرم سیاسی نیستند، اما بار دیگر وقایعی معادلات این فرضیه را زیر سوال برد و آن حضور علی شمخانی به جای امیر عبداللهیان در میدان داری این روزهاست. نمونهاش گفتگوی با عربستان و توافق با این کشور. علی شمخانی که این اواخر شایعات تایید نشده زیادی پشت سر او مطرح می شد، حتی موضوع کناره گیریاش از سوی برخی رسانه های جریان خاص عنوان و البته از طریق «نور نیوز» تکذیب شد و همه اینها گواه بر این بود که جایگاه و قدرت وی در ساختار تحت الشعاع قرار گرفته است، ناگهان به اوج و روی خط رسانه ها برگشت و به خاطر دیدارش با مقام عربستانی بر سر زبان ها افتاد. در چنین شرایطی حالا سخن از رفتن او به امارات شده و اینکه در سفری یک روزه به امارات متحده عربی با «شیخ طحنون بنزاید آلنهیان» دیدار کرده و البته که به عراق هم رفته است.
دولت دراین رابطه توضیح داده و گفته سفرها با هماهنگی است و اختلافی در کار نیست و نماینده وزارت خارجه هم در این دیدارها هست، اما یکه تازی شمخانی در وضعیت فعلی برای برخی جای سوال ایجاد کرده است.
اکنون بحث بر سر این است که اساسا جایگاه وزارت خارجه در معادلات مهم سیاسی کجاست که حتی تغییر دولت ها هم کارساز نیست و در برخی مواقع اشخاصی جدا از وزارت خارجه مسئولیت دیپلماسی کشور را بر عهده بگیرند، مانور این روزهای شمخانی آیا ناشی از ضعف مردان سیاسی دولت رئیسی است و یا ساختار خاص سیاست خارجه در کشورچنین چیزی را طلب می کند؟ و چرا با روی کار آمدن دولت های جدید بازهم شاهد نوعی چندگانگی مدیریتی در عرصه سیاست خارجه هستیم.
- 10
- 4