به گزارش نامه نیوز، منطقه خاورمیانه فضای منحصر به فردی را پشت سر می گذارد. ایران پس از یک رشته تحولات پی در پی در ارتباط با مسائل منطقه ای توانسته است به بازیگر اصلی و تاثیر گذار تبدیل شود. موضوعی که باعث تنش بین ایران و رقیب منطقه ای آن یعنی عربستان شده است. ایا این فضا قابل مدیریت است و می توان به روندی آرامش بخش رسید؟
در این باره با دکتر جعفر قامت مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل بین المللی گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.
تحولات اخیر منطقه ای را در حالی که ایران بخاطر موضوع برجام از سوی امریکا در فشار است، چگونه اریابی می کنید؟ آیا مسائل منطقه ای را می توان به همدیگر مرتبط دانست؟
تحولات منطقه از چند جهت قابل بررسی است. اول اینکه باید گفت تحولات رخ داده به نوعی بهم مرتبط هستند.اینگونه نیست که یک اتفاق مانند تحولات کردستان عراق یا بحث نابودی داعش، بحث استعفای حریری، اتهام در رابطه با شلیک موشک به فرودگاه عربستانی از سوی یمن، اتفاقاتی منحصر بفرد باشد. باید اینها را به صورت یک مجموعه ببینیم. موضوعات بی ارتباط با هم نیستند. باید گفت که آقای ترامپ سیاستی که در پیش گرفته متفاوت از سیاست آقای اوباما است.
به هر حال اوباما سیاستی که نسبت به ایران داشت سخت گیرانه نبود، سیاستی بود مبتنی بر اینکه بتواند تا حدودی منافع آمریکا را تأمین کند و ضمن اینکه اجازه ندهد منطقه متلاطم شده و ثبات خود را از دست دهد. ولی به نظر می اید آقای ترامپ اصلاً تمایل به متلاطم کردن منطقه دارد و منافع خود را در آن تعریف می کند. دلایل این مسئله متعدد است. یکی از دلایل آن را باید در شرایط داخلی آمریکا جستجو کرد.
به هر حال آقای ترامپ بیزینس من است و سیاستهای خارجی خود را با معادلات اقتصادی تنظیم میکند. به عبارتی او سعی میکند از سیاست خارجی برای بهبود مشکلات اقتصادی آمریکا استفاده کند. این چیزی است که از گذشته در سیاست خارجی جمهوری خواهان یک محور اساسی بوده که سعی کنند از طریق بحران سازی در صحنه بین الملل به حل مشکلات داخلی بپردازند.
به نظر میاید این مسئله در سیاست خارجی آقای ترامپ با حدت و شدت بیشتری حتی نسبت به سلف خودش دنبال می شود. بنابراین، آقای ترامپ با این قضایا یک ترس و هراسی در این منطقه نسبت به ایران ایجاد میکند که از این نظر بحث برنامه موشکی ایران را مطرح میکند.
امریکا قصد دارد از موضوع شلیک موشک که به ادعای آمریکاییها از جانب گروهای مورد حمایت ایران یعنی حوثی ها صورت گرفته به نفع احسن بهره برداری میکند. ترامپ تلاش می کند یک جو ضد ایرانی را در منطقه به وجود بیاورد تا بتواند شرایط را به سمتی پیش ببرد که این ایران هراسی که در گذشته وجود داشته آن را هر چه بیشتر تقویت کند و کشورهای منطقه ایی را به سمت رقابت تسلیحاتی هر چه بیشتر سوق دهد.
به نظر میآید که او در این جریان بازی برد بردی را برای خود شروع کرده و با برجسته سازی خطر ایران در منطقه تجارت خود را پیش می برد. این قضیه را در سفری که آقای ترامپ به عربستان داشت با چند صد میلیارد دلار قرارداد صورت گرفته می توان مشاهده کرد، این روند اقتصادی موضوع است. بعد دیگر قضیه به این ترتیب است که امریکا سعی دارد یک اتحاد عربی، عبری و غربی در برابر ایران به وجود بیاورد.
یعنی آمریکا، کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی در یک سو و ایران در سوی دیگر است. به نظر می اید که ترامپ تلاش می کند این اتحادیه را به وجود بیاورد و کشورهای عربی را در برابر ایران قرار دهد. من فکر نمیکنم آقای ترامپ جغرافیایش ضعیف باشد و اشتباهاً کلمه کلمه خلیج عربی را استفاده کند. به نظر میاید او کار او کاملاً آگاهانه بوده و این کار در مسیر همان ائتلاف سازی عربی در کنار رژیم صهیونیستی علیه ایران مدیریت می شود.
استراتژی ما در برابر این روند چگونه باید باشد؟
زمامداران ما باید خیلی به این مسئله با دقت و تأمل بیشتری حرکت بکنند و سعی کنند هر چه بیشتر ملاحظات امنیتی منطقهای را در نظر بگیرند و با کشورهای منطقه مشکلات را حل کنند. مشکل سفارت عربستان و مسائلی که از گذشته صورت گرفته، صرف نظر از دلایل و علل و عوامل، اینها به هر حال چیزهائی است که روی هم انباشته میشود و کاملاً به صورت یک پروژه پیش می رود که هوشمندی بسیاری را برای کاهش هزینه آن نیاز دارد.
تحولات اخیر در رابطه با اعلام استعفای حریری از عربستان را می توان یک بازی همراه با نتیجه برای عربستان برآورد کرد؟ عربستان می تواند با این روند فضای فشار برای ایران و متحد آن یعنی حزب الله در لبنان بوجود بیاورد؟
دوباره من این مسئله را ارتباط میدهم با سایر تحولات منطقه ای. چون اگر شما سخنرانی آقای تیلرسون وزیر خارجه آمریکا را که چند مدت پیش انجام داد ملاحظه بفرمائید، آن بیانیه رسمی بیشتر به یک کیفرخواست علیه ایران شبیه بود و حالا صرف نظر از ادعاها و اتهامات که مطرح کرد به هر حال این از کلام و زبان وزیر خارجه آمریکا و وزیر خارجه آقای ترامپ مطرح میشود. یکی از این ادعاهایی که ایشان مطرح کرد در کنار سایر ادعاها و اتهامات مسئله تروریسم است که به ایران نسبت داد.
صحبتهایی که آقای حریری بعد از ملاقاتی که با آقای دکتر ولایتی داشت، انجام داد و یک روز بعد از آن به عربستان رفت و آن مواضع را گرفت و صحبتهایی که در رابطه با ایران در متن استعفاش ایراد کرد، ایران را هدف قرار داد و اعلام میکرد که ایران بهر حال در تحولات لبنان از طریق حزب الله دخالت دارد و باعث ناامنی در لبنان شده و موضوع ترور به جان خودش را مطرح کرد.
به هر حال حزب الله بازوی اجرائی ایران در منطقه است و وقتی که این اتفاقات به این شکل صورت میگیرد و از نخست وزیر یک کشور مطرح میشود و در راستای محوری هم هست که وزیر خارجه آمریکا مطرح کرده است، من این برداشت را می کنم که این قطعات پازلی است که نوک پیکانها در نهایت ایران رو نشانه رفته است و حالا صرف نظر از اینکه این اقدامات برای آنها توفیقی در بر خواهد داشت یا نه، سناریو را به این شکل می توان دید. لذا این مسائل را در قالب همان بحثهایی که گفته شد به صورت یک پکیج میبینم و می توان در یک قالب ارزیابی کرد.
به نظرتان این روند می تواند به درگیری و رفتن فضا به برخورد نظامی برود؟
در بحث مدیریت بحرانهای بین المللی مبحثی به نام آستانه تحریک وجود دارد. باید گفت که می توان مواضع اخیر دو سویه و جملاتی که ایراد می شود را برای بررسی این آستانه تحریک مورد محک قرار داد. به نظر میرسد که ما در این روند به بالاترین حد آستانه تحریک نزدیک شده ایم و بایستی اقدامی صورت گیرد که از آن دور شد.
منتهی این را باید در نظر گرفت که طرفین به خاطر مسائلی از جمله بالا رفتن پرستیژ در صحنه بین المللی این مواضع را مطرح می کنند و حاضر به عقب نشینی از آن نیستند. اما باید گفت که کوچکترین اشتباه از طرف یکی از طرفین، فاجعه بزرگی را می تواند به وجود آورد. این روند بایستی از طریق دیپلماسی و گفت و گو حل شود.
هر چند زمان اوباما بهترین فرصت برای این قضیه بود، آقای اوباما مطرح کرد که عربستان بایستی برای ایران در منطقه خاورمیانه نقشی قائل باشد و ایران به نظر من بهترین فرصت در آن موقع داشت اما هم اکنون باید دنبال ارزشهای مشترک و ارزشهای عام و جهان شمول بگردیم و نقاط مشترک را پیدا بکنیم تا اینکه بتوانیم در زمین امریکائیها بازی نکنیم و منافع ملی کشور و ملت را هر چه بیشتر تأمین بکنیم.
روش دیگر در رابطه با مسائل اقتصادی است که باید به سایر زمینهها هم تعمیم پیدا کند. به هر حال دیوار بی اعتمادی را پائین آوردن کار بسیار سختی است، ولی در سیاست به ویژه از دیدگاه واقع گرا دوست و دشمن دائمی وجود ندارد. آن چیزی که دائمی هست منافع ملی هست.
- 15
- 4