در حالی که هنوز منطقه و جهان در شوک خبرسفر اسد به تهران بود، خبر استعفای ظریف نه تنها این سفر را به حاشیه برد بلکه سبب شد اختلاف عمیق در حاکمیت دوگانه در ایران، علنی شده و ابعاد آن به عرصه عمومی کشیده شود. پرونده سوریه اگرچه عمدتاً در دست نظامیان است، اما ظریف نیز در عرصه دیپلماسی خود را بازوی سیاسی این صحنه دانسته و در این راه در کنار سردار سلیمانی، گام های بزرگی برداشته است. روند سوچی و آستانه تبلور نزدیکی دیدگاه های دو بازوی سیاسی و نظامی در پرونده سوریه بوده است.
غیبت در ملاقات اسد با رهبری برای وزیر خارجه ای که شب و روز دغدغه ایران را دارد، توان همراهی را از مردی گرفت که توانسته بود از آمریکا در مذاکرات هستهای امتیاز بزرگی بگیرد. ظریف با برجام نه تنها امکان تنفسی برای ایران ایجاد کرد، بلکه توانست شبح جنگ از کشور را دور کند.
شاید که نه، به احتمال قریب به یقین ظریف بیش از همه از روحانی آزرده خاطر شده و تصمیم به رفتن گرفت. روحانی همانگونه که به رای دهندگان خود پشت کرد ظاهراً به وزاری خود نیز پشت کرده است.
با تمامی این سخن عمل ظریف با توجه به شرایط کشور و حاشیه های این استعفا قابل تایید نیست. سیاست خارجی عرصه احساسات نیست، اما از مردی در قامت ظریف و شخصیت احساسی او، با توجه به دل شکستگی او تصمیم این چنینی دور از انتظار نبود. ظریف چه برود، که رفت، نقطه ضعف عمیقی را در ساختار نظام به رخ جهانیان کشیدکه مهندسی ترمیم آن بسیار سخت خواهد بود. با همه علاقه ای که به ظریف داشته و با همه انتقاداتی که در حوزه مدیریت داخلی و خارجی کشور دارم، استعفای ظریف را عملی ملی ندانسته و اعتقاد دارم که باید رگ خویش را به بهای ماندن و اقتدار ایران زد. احمد قوام در جریان نفت از آبروی خود گذاشت تا آن را هم خرج ایران بکنند. ما هنوز یاد نگرفته ایم و هزینه هایی می دهیم که نباید داد.
نکته آنکه زمانی سیاست خارجی به جایگاه واقعی خود می رسد که همه چیز جای خودش باشد، پس برای هر حرکت باید نه یک بار بلک چندین بار اندیشد. وضع را بدتر نکنیم.
- 21
- 2
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۱۲/۷ - ۲۰:۲۰
Permalink