وزیر امور خارجه کشورمان که اخیرا سفرهایی به کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه و آسیای شرقی و عربی داشت چندی پیش به تهران برگشته و این سفرها را مثبت و سازنده ارزیابی کرده است. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران سفرهای اخیر محمدجواد ظریف را راهی برای تنفس ایران در فضای بینالمللی میدانند تا وی از مسیر مذاکره هم به دیپلماسی اقتصادی بپردازد و تا آنجا که میتواند فروش نفت ایران را آسانتر کند و هم کشورهای اروپایی را قانع به انجام تعهدات خود در قالب برجام سازد. مسلما بازگشت ظریف از فرانسه و دوباره بافاصله کم به فرانسه رفتن و در حاشیه اجلاس گروه هفت در بیاریتز فرانسه حضور داشتن بیدلیل نبوده است و خبرهایی در پس پرده و مذاکراتش با رئیسجمهور فرانسه بوده است.
ایران با تحریمهای آمریکا روزگار خوشی را سپری نمیکند و مردم به لحاظ اقتصادی و معیشتی در تنگناهای شدیدی قرار دارند. از این جهت دستگاه دیپلماسی درصدد است تا بتواند در مذاکراتی سازنده با کشورهای دیگر راه را برای تنفس اقتصادی کشور باز کرده و با تاکید به پایبندی به برجام از سوی اروپاییها شرایط را برای کنش بهتر در فضای بینالمللی مهیا سازد. در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل شاید بهتر بتوان به این مهم دست یافت. برای بررسی دیپلماسی ایران در مواجهه با کشورهای دیگر، سفرهای اخیر وزیر امور خارجه، واکنشهای داخلی و آنچه در صحنه سیاست بینالملل در حال شگلگیری است، «آرمان ملی» با فریدون مجلسی دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
با اينکه بسياري از کارشناسان سفرهاي اخير وزير امور خارجه را مثبت و سازنده خواندهاند، اما بعضا شاهد واکنشهاي مخالف داخلي نسبت به آقاي ظريف بوديم؛ تحليل شما از سياست خارجي ايران و تاثيران داخلي ايران چگونه است؟
جمهوري اسلامي وزير خارجهاي دارد که ماموريتش با ديگران متفاوت است. ماموريت وزير امور خارجه اين نيست که روابط کشور را با ديگران ضايع و تخريب کند بلکه بايد بتواند به توسعه و بهبود روابط کمک کرده و از راههاي منطقي و متمدنانه مذاکره را از پيش ببرد. با اين حال بهنظر ميرسد که نيروهاي داخل ايران هرکدام يک وزارت خارجه جداگانه دارند. بدين نحو که پس از هر اتفاقي در ارتباط با موضوعات بينالمللي موضعگيري ميکنند. برخي نميدانند که چون مقامات رسمي هستند، سخنانشان رسمي تلقي شده و در دنيا ثبت و ضبط ميشود.
از برخي تريبونها هم اظهارنظرهايي صورت ميگيرد که برخي از اينها با سياست خارجي کشور و ماموريت وزير خارجه اصلي کاملا مغايرت دارد. من نميدانم که آيا مسائل عمومي مردم تمام شده که همه علاقهمند به امور بينالمللي شدهاند؟ مسئولان برخي نهادهاي غيرمرتبط هم هرکدام بنا به اتفاقات رخ داده در مورد آن نظر ميدهند. در حالي که در دنيا کمتر شاهد آن هستيم که مقامات غيرمرتبط وارد حوزه سياست بينالمللي شوند. گرچه اين سخنان نيز اغلب برخلاف سخنان و نظرات وزير امور خارجه در مسائل بينالمللي است. مثلا زماني که پس از سالها مذاکره توافق برجام به ثمر رسيد، شوري در کشور برقرار شد و کمپانيهاي خارجي براي سرمايهگذاري در کشور هجوم آوردند اما برخي تحرکات موجب شد نتوانيم آنطور که بايد از ثمرات و دستاوردهاي برجام به درستي استفاده کنيم.
پس از آن نيز شرکتهاي اروپايي يک به يک از ايران رفتند و برجام نيز با خروج آمريکا و بازگشت تحريمها از بهترين حالت به بدترين حالت رسيد و تغيير موقعيت داد. اکنون نيز که آقاي ظريف سفرهاي گستردهاي به کشورهاي اسکانديناوي، فرانسه و چين داشت اين تصور به وجود آمد که تفاهمي صورت گرفته تا جلوي مشکلات مردم، تورم، بيکاري و فقر گرفته ميشود. روزي مردم ترکيه و مالزي آرزو ميکردند به ايران برسند، اما اکنون بايد سرمايهها را بهکار بگيريم و با استفاده از روابط با کشورها، خود را به پاي کشورهاي ديگر برسانيم. انتخابات ۹۶ نيز که برگزار شد، ۲۴ميليون رأيدهنده سخن آقاي روحاني را شنيد که گفت راه صلح را در پيش خواهم گرفت و... که مردم ۲۴ميليون رأي دادند.
پس از دو سال که در زمينههايي مردم با نگراني مواجه شده بودند به خاطر اينکه دولت نتوانسته بود به اهداف تعيين شده و آنچه به مردم وعده داده بود، دست يابد، سفرهاي اخير آقاي دکتر ظريف و سخنان رئيسجمهور نشان داد که دولت در همان قالب انجام وظيفه و تحقق وعدهها نسبت به ۲۴ميليون قرار دارد. رئيسجمهور بود که گفت من ميدانم که بايد با دنيا حرف زد و مشکلات را حل کرد و حاضرم با هر کسي در هر جايي در راه منافع ملي مذاکره کنم. اين سخنان با سفرهاي وزير امور خارجه همراه شد که ميتوانست تسهيلکننده همين برنامه باشد؛ هر چند در ادامه اين موضع تکرار نشد.
با توجه به شرايط فعلي در سياست داخلي و خارجي رويکرد مذاکره براي پيشبرد امور را چقدر موفق ميدانيد؟
احتمال زياد اين است که در سياست داخلي و انتخابات آتي اصولگرايان و چه بسا دلواپسان برنده شوند که در آن صورت شرايط کاملا فرق خواهد کرد. قطعا آنها بر نهادهاي انتخابي مسلط خواهند شد. اما در شرايط فعلي که آقاي ظريف در سفر است و اهدافي را براي سفرهاي خارجي خود اعلام کرده هر واکنش توپخانه مخالفان داخلي دولت به مثابه شليک به اهداف آقاي ظريف در سفرهاي خارجي است.
تحليل سفرهاي اخير ظريف اينگونه است که وي در تمامي ملاقاتهايش بر اين نکته تاکيد کرده که ميخواهيم با کشورهاي جهان از جمله اروپاييها نزديک باشيم. ميخواهيم با ژاپن که قدرت سوم اقتصادي جهان است کار کنيم. آنها نيز از خدا ميخواهند که با ايران به تجارت بپردازند. ديگر دوران پيشتازي آمريکا، اروپا و ژاپن در اقتصاد بينالمللي به پايان رسيده و دوران رقابت آغاز شده است. يعني ديگر محصولات اروپايي و ژاپني نميتوانند قيمت بگذارند و سود آنچناني ببرند. الان رقابت چين، کره جنوبي، تايوان، هند، مالزي و بهخصوص ترکيه پديد آمده و در آمريکاي جنوبي نيز رقابت برزيل و آرژانتين و شيلي است. لذا با اين رقابتها معلوم است که اروپا مايل خواهد بود که مشکل ايران بر طرف شود و بتواند آزادانه با ايران به تجارت بپردازد و ايران به عرصه بينالمللي برگردد.
چرا که ايران کشوري ۸۰ميليوني است که ۳ برابر فرانسه وسعت و ۱۰ برابر آن منابع دارد که ثروتي است بالقوه و در نزديکي اروپا قرار گرفته است. ژاپن نيز به بازار و انرژي ايران نياز دارد، فلذا اينها مايل نيستند ايران که سياست انزوا را پيشه کرده و از دنيا کنارهگيري کند و در انزوا بماند. آنها ميخواهند مبادلات تجاري با ايران برقرار باشد. اين در حالي است که در فضاي داخلي ايران با وجود موافقت و حمايت دولت مخالفاني نيز وجود دارد. جنگ اقتصادي آمريکا نيز که روزانه به ايران خسارت وارد ميکند در جريان است و نفتمان به سختي فروش ميرود. البته دير يا زود مخالفان دولت نيز به اين نتيجه خواهند رسيد که براي رفاه و آباداني کشور و رضايت مردم بايد اين مشکل حل شود. اگر تلاشها گستردهتر شود شرايط روزبهروز بهتر شده و مسائل حل و فصل خواهد شد.
سفر اخير آقاي ظريف به فرانسه و مذاکره با مکرون در حاشيه اجلاس گروه هفت اين شائبه را تقويت کرد که ايرانيها که ميانجيگري شينزو آبه را نپذيرفتند، در فرانسه پذيراي ميانجيگري مکرون شدند. آيا ديدار ظريف و مکرون را ميتوان ميانجيگري نام نهاد؟
بله؛ من معتقدم مذاکرات ظريف و مکرون را ميتوان نوعي از مذاکره براي ميانجيگري دانست، اما نکته مهم اين است؛ شايد تصور از اينکه جنگ نخواهد شد اين بود که يعني گلولهاي شليک نميشود، اما بايد بگويم که آنها قصد ندارند که گلولهاي به ايران شليک کنند. هماکنون ايران در جنگ اقتصادي است که هيچگونه گلولهاي نيز در آن شليک نميشود، اما با تحريمها شرايط سختي را پشت سر ميگذاريم.
ما در جنگ اقتصادي و ساير زمينهها ميتوانيم مقابله کنيم. ما هم ميتوانيم در جنگ اقتصادي آمريکا را تحريم کنيم همانطور که دادوستد و بازرگاني با آمريکا را ممنوع و اتومبيلهاي آنها را بازگردانديم. ميتوانيم اين سياست را ادامه دهيم و به کشورهاي ديگر نيز بگوييم که حق ندارند با آمريکا معامله کنند، اما چه تاثيري خواهد داشت؟ بايد منافع خود را بسنجيم. البته در شرايط حاضر و با توجه به رويکردهايي که در تهران از سوي مقامات منعکس ميشود، من هم موافقم که مذاکره و تفاهم در حال حاضر منطقي و معقول نيست و راه اساسي مطابق ميل غيرتمداران داخلي احتمالا چيزي جز جنگ نخواهد بود، چرا که در ته ماجرا مساله رژيم صهيونيستي است و ديدگاه ايران مبني بر نابودي اين رژيم اهميت دارد که قابل مذاکره و سازش نيست.
در روابط ايران با اروپا همواره آلمانها دست پيش را ميگرفتند، اما اين بار فرانسويها پيشقدم شدهاند. تلاشهاي اين کشور را در راستاي حفظ برجام و تلطيف فضا براي روابط ايران آمريکا را چطور ارزيابي ميکنيد؟
فرانسويها چون با ديدي منطقي به مساله نگاه ميکنند، انتظار دارند که در ايران براي حل مساله راه نهايي اتخاذ شود که اگر نميتوان مواجهه و دشمني ايران و آمريکا را پايان داد، نوعي آتشبس ايجاد شود. فرانسويها به خوبي ميدانند که اگر برجام به هر نحوي از بين برود، آنها نيز خسارتهايي خواهند ديد. لذا در تلاشند که شرايط ايران و آمريکا فضا را از حالت تنش به سمت صلح، ثبات و مذاکره سوق دهند تا شايد شرايط بهبود پيدا کند. امانوئل مکرون درصدد است که با اين کار وجههاي براي خود در ميان سران اروپايي و حتي جهان دست وپا کند که اين مساله حتي در مسائل داخلي فرانسه نيز ميتواند کمک حال او باشد.
اظهارات اخير رئيسجمهور کشورمان در خصوص مذاکره و تمايل ترامپ براي مذاکره و عمل اخيرش براي کنار گذاشتن جان بولتون از دخالت در مسائل امنيت ملي و سياست خارجي، تا چه حد احتمال مذاکره ميان طرفين را افزايش ميدهد؟
آمريکاييها ميدانند که در درازمدت اين موقعيت مسلط دائمي خود را از دست خواهند داد. بنابراين آنها بدين فکر هستند که راه ارتباط بسته نشود و منافع خود را منحصر به کشورهاي عربي نکنند که مبادا در ارتباط با آنها باخت بزرگي نصيبشان شود و بيش از اين تنها بمانند. ترامپ متمايل به مذاکره با آقاي روحاني است چون اين مساله برايش از دو جنبه منفعت دارد. نخست اينکه با توجه به در پيشبودن انتخابات ۲۰۲۰ رياست جمهوري در آمريکا مذاکره و حل مساله ايران ميتواند برگ برنده قدرتمندي براي وي در عرصه سياست خارجي باشد و ديگر اينکه او با اين کار به ساير کشورها بهخصوص اروپاييها نشان خواهد داد که ميتواند به تنهايي نيز مساله ايران را حل کند. گرچه احتمال بسيار بسيار اندکي براين مذاکره وجود دارد، چرا که نه اجازه چنين مذاکره و ملاقاتي وجود دارد و نه اکنون فضا براي مذاکره مناسب است.
با توجه به اينکه امارات، قطر، عراق و برخي ديگر از کشورهاي منطقه به سمت ايران آمدهاند و عربستان نيز پالسهايي را براي روابط ديپلماتيک با ايران ارسال کرده، سياست ايران را در ايجاد همگرايي منطقهاي، چگونه ارزيابي ميکنيد؟
بهنظر من کشورهاي عربي منطقه رويکرد دوگانهاي در قبال ايران پيش گرفتهاند. آنها ضمن اينکه از اعماق وجود علاقهمندند که ايران در جنگي به زانو درآيد، اما نگران هستند که مبادا آتش آن جنگ دامن خود آنها را نيز بگيرد. بنابراين تظاهر به سازش ميکنند. البته اين به معناي شکست سياست منطقهاي ايران نيست چون ايران توانسته در منطقه سياست خوبي را پياده کند و کشورهاي ديگر را مجبور به همگرايي با خود کند. همين که امارات متحده عربي شريک سعوديها به سمت ايران آمده و خود آنها نيز پيامهايي براي ايران ميفرستند نشان از موفقيت ايران دارد، اما نبايد از ياد برد که بايد همواره در قبال کشورهاي عربي منطقه جانب احتياط را رعايت کرد و تا زماني که مساله اصلي ميان ايران و غرب حل نشود نبايد به اين کشورها صددرصد اعتماد کرد.
اخيرا نخست وزير ژاپن اعلام کرده که در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل در راستاي گسترش صلح با رئيسجمهور کشورمان ديدار و گفتوگو خواهد کرد؛ برخي از رسانهها نيز از احتمال ديدار روحاني-ترامپ خبر دادهاند. چقدر اين گمانهزنيها قريب به واقعيت است؟
اينکه رئيسجمهور و هيات همراه در سفر به نيويورک براي حضور در مجمع عمومي سازمان ملل با سران و نمايبندگان برخي کشورها ديدار کنند امري طبيعي است و ديدار با شينزو آبه و سران کشورهاي اروپايي در همين راستا تعريف ميشود، اما در مورد ديدار با ترامپ بايد ديد که هيات ايراني در اين باره اجازه مذاکره خواهد داشت يا نه. اين بستگي به سياستهاي کلي نظام دارد که هيات ايراني چه رويکردي اتخاذ ميکند.
اخيرا خانم موگريني اظهار کرده که اروپا همچنان به برجام پايبند است و از آن حفظ و حراست ميکند اينکه اروپاييها فقط به اظهار نظر بپردازند چقدر ميتواند طرف ايراني را متقاعد به ماندن در برجام کند؟
براي ايران اينگونه اظهارات ديگر دردي را دوا نميکند و همانطور که مقامات گفتند منتظر اقدام عملي اروپاييها هستند. دو گام برداشته شده قبلي در کاهش تعهدات برجامي ايران تاييدکننده اين رويکرد است. از طرف ديگر اظهارات و اقدامات اروپاييها فقط در حد جلوگيري از اقدام ايران در زمينه هستهاي است، اما در خصوص رويکردهاي ايران نسبت به رژيم صهونيستي پرونده جدايي باز کردهاند که بهنظر ميرسد اکثر تحريمها نيز به همين دليل است و ربطي به برجام ندارد.
بهعنوان ديپلمات و تحليلگر مسائل بينالملل راهکار برون رفت از شرايط فعلي و رسيدن به صلح و ثبات با در نظر گرفتن منافع طرفين را در چه ميدانيد؟
بهنظر من همه طرفين بايد دنبال اين مهم باشند که صلح و ثبات در دنيا بهترين رهاورد است. ايران و ساير قدرتهاي بزرگ بايد ضمن انجام تعهدات خود ذيل برجام طرفين ديگر را نيز تشويق به انجام تعهدات کنند. اين نشود که فقط ايران تعهدات خود را انجام دهد و طرفهاي ديگر فقط در حرف به برجام پايبند باشند. مسلما اگر برجام به وضعيت عادي، طبيعي و پايدار بازگردد خود به خود شرايط نيز تغيير خواهد يافت.
حمید شجاعی
- 15
- 4