با گام سوم ایران در راستای کاهش تعهدات برجامی معادلات بینالمللی پیرامون برجام به پیچیدهترین وضعیت خود رسیده است. در روزهای منتهی به گام سوم کشورهای اروپایی تلاش زیادی برای جلوگیری از برداشتهشدن این گام کردند اما در نهایت موفق نشدند مانع از عزم جدی ایران در این زمینه شوند. نکته حائز اهمیت در چنین شرایطی آینده برجام خواهد بود که به نظر برخی کارشناسان در سراشیبی سقوط قرار گرفته و اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند روزی فراخواهد رسید که دیگر برجامی وجود نخواهد داشت.
با خروج آمریکا از برجام نخستین تکانههای فروپاشی برجام آغاز شد و با اتفاقات بعدی و بهخصوص سه گام ایران در راستای کاهش تعهدات خود، برجام بیش از همیشه به پایان عمر خود نزدیک شده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با فریدون مجلسی دیپلمات سابق کشورمان و تحلیلگر برجسته روابط بینالملل گفتوگو کرده است. این تحلیلگر سیاست خارجی معتقد است: «فرانسه که از بسیاری جهات با آمریکا و اسرائیل رابطه اقتصادی و سیاسی دارد همواره این رابطه را به رابطه با ایران ترجیح میدهد. این سیاستی است که از گذشته تاکنون کشورهای غربی مانند فرانسه دنبال میکردهاند. به همین دلیل نیز هنگامی که به ایران پیشنهاد مالی دادند پرداخت آن به صندوق اینستکس را منوط به موافقت آمریکا کردهاند.
این بهمعنای این است که پرداخت پول به ایران را موکول به یک امر محال کردهاند، زیرا فرانسویها بهخوبی به این مساله آگاهی دارند که آمریکا با درخواست آنها مخالفت خواهد کرد. به همین دلیل نیز از ابتدا مشخص بود که ایران به چنین پیشنهادی اهمیت نخواهد داد و گام سوم خود در راستای کاهش تعهدات برجامی را اجرا خواهد کرد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
ايران در گام سوم کاهش تعهدهاي برجام اقدامات مهمي انجام داده که اين اقدامات با واکنشهاي مختلفي و بهخصوص کشورهاي اروپايي مواجه شده است. آيا رويکردي که ايران در مقابل برجام در پيش گرفته در نهايت به پايان برجام منجر خواهد شد؟
پايان برجام توسط فقط دولت اعلام نخواهد شد. بدونشک پايان برجام بهمنزله نوعي اعلان رويارويي خواهد بود. در چنين شرايطي برجام از مسير ديپلماتيک و مذاکرات بين دولتها خارج خواهد شد. اگر روزي پايان برجام اعلام شود ايران تحت شديدترين تحريمهاي بينالمللي قرار خواهد گرفت که به مراتب از تحريمهاي کنوني سنگينتر خواهد بود. گام سوم کاهش تعهدات برجامي از سوي ايران بيشتر به دليل نارضايتي از کشورهاي اروپايي است که گامهاي جدي و موثري در مراودات اقتصادي ايران با شرکتهاي غربي برنداشتهاند. بنده نگران وضعيت موجود هستم.
نهادهايي قبل از امضاي برجام مخالفت خود را با برجام و چنين توافقاتي اعلام کرده و تمايل خود را به يک نوع جهاد پيوسته نشان دادهاند. در شرايط کنوني نيز اگر همچنان استراتژي همان باشد، بعيد نيست به پايان برجام نزديک شويم.
کشورهاي اروپايي خواستار به تعويق افتادن گام سوم کاهش تعهدات برجامي ايران بودند. در همين راستا نيز فرانسه پيشنهاد مالي به ايران داد تا ايران تعهدات برجامي خود را کاهش ندهد، هرچند اين کشور نتوانست اين پيشنهاد را عملي کند. برداشتن گام سوم در مقطع کنوني را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
اگر قرار به برداشتن گام باشد در اين کار تاخير نيز صورت گرفته است. اگرچه فرانسه تمايل دارد تحريمهاي ايران برداشته شود اما رويکردي که اين کشور در پيش گرفته بهمنزله دلسوزي براي ايران و وضعيت مردم ايران نيست. فرانسويها بيش از آنکه به فکر وضعيت اقتصادي مردم ايران باشند نگران وضعيت کارخانههاي تعطيلشده رنو و پژو هستند که در اثر تحريمهاي ايران وضعيت نابساماني پيدا کرده است. فرانسويها نگران همکاري شرکت توتال در بزرگترين ميدان نفتي و گازي جهان هستند که با آغاز تحريمهاي ايران اين همکاري قطع شده است.
به هر حال قطع همکاري شرکتهاي بزرگ فرانسه با اقتصاد ايران خسارتهاي زيادي به اين شرکتها و اقتصاد فرانسه زده است. فرانسويها نگران ازدستدادن يک بازار معتبر و بزرگ مانند ايران هستند که در شرايط عادي ميتواند سود زيادي به شرکتهاي فرانسوي برساند اما در وضعيت تحريمها اين سودها از بين رفته و شرکتهاي مهم فرانسه با مشکلات جدي در اين زمينه مواجه شدهاند. با اين وجود بقاي اسرائيل براي فرانسه مانند آمريکا داراي اهميت است. به هر حال کشوري مانند فرانسه که از بسياري جهات با آمريکا و اسرائيل رابطه اقتصادي و سياسي دارد اين رابطه را به رابطه با ايران ترجيح ميدهد. اين سياستي است که از گذشته تاکنون کشورهاي غربي مانند فرانسه دنبال ميکردهاند. به همين دليل نيز هنگامي که به ايران پيشنهاد مالي دادند پرداخت آن به صندوق اينستکس را منوط به موافقت آمريکا کردهاند.
اين بهمعناي اين است که پرداخت پول به ايران را موکول به يک امر محال کردهاند، زيرا فرانسويها بهخوبي به اين مساله آگاهي دارند که آمريکا با درخواست آنها مخالفت خواهد کرد. به همين دليل نيز از ابتدا مشخص بود که ايران به چنين پيشنهادي اهميت نخواهد داد و گام سوم خود در راستاي کاهش تعهدات برجامي را اجرا خواهد کرد. به نظر بنده هنگامي که آقاي روحاني بهصراحت عنوان کرد بهخاطر منافع ملي حاضر است با هر شخص و مقامي گفتوگو و مذاکره کند نشاندهنده اين مساله است که تفاهمهايي در داخل کشور درباره اين موضوع ايجاد شده است وگرنه رئيسجمهور چنين جملاتي را بهکار نميبرد. با اين وجود برخي در داخل کشور اين تفاهم را بههم زدند و اجازه ندادند اين تفاهم شکل اجرايي و عملياتي به خود بگيرد. اين اقدامات نيز روي مذاکرات بعدي ايران و فرانسه تاثير گذاشت.
آيا ممکن است اين تفاهم در آينده دوباره شکل بگيرد و در عمل نيز زمينهساز گفتوگوي آقاي روحاني با افرادي شود که ممکن است پيامدهاي مهمي براي ايران بههمراه داشته باشد؟
بنده اين اتفاق را منتفي ميدانم. بهنظر ميرسد مراکز اصلي تصميمگيري در اين زمينه کساني هستند که ميتوانند در بزنگاههاي حساس تعيينکننده باشند. اين در حالي است که آنها تحت اختيار دولت نيستند و وضعيت به اين شکل نيست که سياستي که دولت اتخاذ ميکند همان سياستي باشد که آنها قرار است آن را اجرا کنند. نکته حائزاهميت اين است که چنين تمايلي وجود ندارد و بهنظر ميرسد در آينده نيز تغييري در اين چشمانداز مشاهده نخواهد شد. در نتيجه سخنان رئيسجمهور در يک سطح خاص مطرحشده که ناشي از چراغ سبز گرفتنها از برخي نهادهاي تصميم گير نظام بوده است. البته ممکن است اين چراغ سبزها براساس يک سوءتفاهم بوده است. به همين دليل نيز پس از مطرحشدن سخنان رئيسجمهور، برخي نهادهاي تصميمگير تمايل ايران براي مذاکره و گفتوگو با کشورهاي غربي و بهخصوص آمريکا را تکذيب کردند و در نهايت نيز موضوع بهصورت کلي منتفي شد. به همين دليل نميتوان اظهارات آقاي روحاني را مبنا و معياري براي تعيين چشمانداز آينده ايران وآمريکا قلمداد کرد. ممکن است در دولت چنين تمايلي نيز وجود داشته باشد اما اين اقدام نيازمند تصميم کلي نظام و هماهنگي بين همه اجزاي نظام سياسي در ايران است.
چرا امانوئل مکرون علاقه زيادي به ميانجيگري بين ايران و آمريکا دارد؟ آيا اين ميانجيگري با هماهنگي و در راستاي سياستهاي دونالد ترامپ براي کشاندن ايران به ميز مذاکره صورت گرفته يا اينکه مکرون اهداف ديگري را دنبال ميکند؟
اين ميانجيگري در مرحله نخست با هماهنگي صورت گرفته است. به هر حال در چنين شرايطي قبل از هر اقدامي هماهنگيهايي صورت خواهد گرفت. به نظر ميرسد اين هماهنگيها نيز از سوي فرانسه با آمريکا و ايران صورت گرفته است. نکته حائز اهميت اين است که مذاکره با آمريکا به چه دليل و با چه هدفي صورت خواهد گرفت و در شرايط کنوني چه معنايي خواهد داشت؟ بدونشک آمريکا هيچمذاکرهاي را نميپذيرد که در آن تهديد اسرائيل منتفي نشده باشد. اين در حالي است که يکي از مهمترين سياستهاي جمهوري اسلامي ايران مقابله با موجوديت اسرائيل است. در چنين شرايطي آمريکا که خود را مدافع منافع اسرائيل ميداند حاضر نيست با کشوري مذاکره کند که با موجوديت اسرائيل مشکل دارد. به همين دليل پيشنهاد مذاکره از اساس غيرقابل تحقق است و نميتوان شرايطي را در نظر گرفت که در شرايط کنوني ايران و آمريکا با هم مذاکره کنند.
گمانهزنيهاي زيادي درباره امکان ديدار آقاي روحاني و دونالد ترامپ در حاشيه اجلاس سازمان ملل متحد به وجودآمده است. اين در حالي است که برخي رسانههاي بينالمللي احتمال وقوع چنين ديداري را منتفي نميدانند. به نظر شما آيا اين احتمال وجود دارد که با وساطت برخي رهبران سياسي مانند مکرون و شينزو آبه در نيويورک روساي جمهور ايران و آمريکا با هم ديدار داشته باشند؟
بنده معتقدم در شرايط کنوني احتمال چنين ديداري وجود ندارد. ديدار با ترامپ تصميمي است که آقاي روحاني نميتواند بهتنهايي بگيرد، بلکه نيازمند يک اجماع بين نهادهاي تصميم گير نظام سياسي در ايران است. اين در حالي است که حکومت جمهوري اسلامي در شرايط کنوني هرگونه مذاکره با آمريکا را مردود و مذموم اعلام کرده است. تا زماني که اين رويکرد در جمهوري اسلامي وجود داشته باشد امکان هرگونه تماس و ديدار بين روساي جمهور ايران و آمريکا منتفي خواهد بود. در چنين شرايطي رايزنيهاي رهبران کشورهاي ديگر مانند مکرون و آبه نيز بينتيجه خواهد بود. به هر حال چنين رهبراني به دنبال زمينهسازي براي مذاکره بين روساي جمهوري ايران و آمريکا هستند و در ماههاي گذشته نيز اين تمايل را به شکلهاي مختلف نشان دادهاند. با اين وجود تا زماني که يک تصميم کلي در درون نظام جمهوري اسلامي درباره مذاکره و گفتوگو با آمريکا گرفته نشده باشد امکان چنين ديداري وجود نخواهد داشت و تلاش رهبران کشورهاي ديگر نيز بينتيجه خواهد بود.
آيا ترامپ نيز بهدنبال زمينهسازي براي چنين ديداري نخواهد بود؟
اگر ترامپ چنين ادعايي را مطرح کند بيشتر جنبه تبليغاتي دارد و با واقعيت همخواني ندارد. در شرايط کنوني ترامپ بهدنبال ادامهدادن جنگ فرسايشي با ايران است. وي در اين جنگ فرسايشي هر روزه، حدود ۱۲۰ميليارد دلار بهخاطر جلوگيري از فروش نفت به ايران ضرر رسانده است. به همين دليل نيز استراتژي و هدف اصلي ترامپ در آينده ادامه همين وضعيت و آسيب بيشتر به اقتصاد ايران است. ترامپ متوجه اين مساله شده که با راهحلهاي نظامي نميتواند ايران را وادار به پذيرش مذاکره کند. به همين دليل بهترين راهحل را فشار اقتصادي به ايران ميداند. ترامپ قصد دارد با فشار اقتصادي به اندازهاي به ايران فشار وارد کند که ايران از برخي سياستهاي منطقهاي و بينالمللي خود عدول کند و انعطاف بيشتري در مقابل آمريکا از خود نشان دهد.
فشار اقتصادي ناشي از تحريمها به چه ميزان در افزايش فساد اقتصادي و بازداشت برخي مديران اجرايي نقش داشته است؟ آيا تحريمها زمينههاي فساد اقتصادي را تشديد کرده است؟
ريشه فسادهاي اقتصادي به دولت احمدينژاد بازميگردد. در اين مقطع زماني بود که ميزان فساد در کشور از هميشه بيشتر بود. يکي از دلايل اين مساله نيز اين بود که درآمد نفتي در اين دوران در تاريخ ايران بينظير بود. در چنين شرايطي دولت با ثروت اضافي ناشي از فروش نفت مواجه شد. با اين وجود اين ثروت به دست کساني افتاد که از تربيت اداري و فرهنگي لازم براي مديريت اين ثروت برخوردار نبودند. نکته قابل تامل اين بود که وقتي دولت احمدينژاد با تحريم مواجه شد، همين تحريم يک نوع توجيه اخلاقي براي فساد در ميان دولتمردان ايجاد کرد. در اين مقطع زماني کساني بودند که بهعنوان مثال يکصد ميليون نفت را ۸۰ميليون ميفروختند و پس از آن ۳۰ميليون را به جيب ميزدند و ۵۰ميليون بقيه را به دولت ميدادند.
اين افراد اقدامات خود را نيز به شکلي توجيه ميکردند که گويا با فداکاري موفق شدهاند ۵۰ميليون به دولت کمک کنند و نفت ايران را بهرغم وجود تحريمها به فروش برسانند. به همين دليل دولت احمدينژاد آغازگر فسادهاي اقتصادي بود. پس از اين اتفاقات بود که برخي که احساس کرده بودند سرشان کلاه رفته براي اينکه از قافله عقب نمانند همين مسير را ادامه دادند که تا به امروز نيز ادامه پيدا کرده است. در نتيجه فسادهاي اقتصادي که امروز در کشور وجود دارد ريشه در گذشتهاي دارد که تصميمات به صورت سليقهاي و غيرکارشناسي گرفته ميشد.
با توجه به اتفاقات رخداده و چشماندازي که پيشروي ايران و کشورهاي غربي و بهخصوص آمريکا وجود دارد، آيا روزي را پيشبيني ميکنيد که برجامي وجود نداشته باشد؟
با توجه به چشمانداز موجود به نظر ميرسد فشار اقتصادي به ايران در آينده بيشتر خواهد شد و اين فشارهاي اقتصادي نيز ممکن است به نارضايتيهايي منجر شود. در چنين شرايطي تبليغات کشورهاي غربي عليه ايران و برخوردهايي که با نارضايتيهاي اقتصادي صورت ميگيرد بيشتر خواهد شد. در چنين شرايطي شبکههاي اجتماعي و ماهوارهاي اخبار داخلي ايران را به شکلي که دوست دارند به بيرون مخابره ميکنند و تلاش ميکنند ايران را در يک تنگناي تبليغاتي و رواني قرار دهند. با اين وجود نکته حائز اهميت اين است که ممکن است در چنين شرايطي به بهانههاي مختلف يک برخورد نظامي بين ايران و آمريکا و متحدانش رخ دهد که در نهايت همه چيز به آتش کشيده شود. اين مسائل دغدغههايي است که بايد مورد توجه مسئولان جمهوري اسلامي قرار بگيرد. بدونشک اگر پيشبينيهاي لازم در اين زمينه صورت نگيرد ممکن است پيامدهاي اين قضيه خسارتهاي بيشتري به منافع ملي بزند.
- 18
- 3
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۶/۲۰ - ۱۱:۱۳
Permalink