روزنامه هم میهن نوشت: یکسال از فیلتر اینستاگرام و واتساپ هم گذشت؛ دو پلتفرم خارجیای که تا آن زمان «هنوز» فیلتر نشده بودند و مسئولان فیلترینگ کشور اجازه داده بودند که مردم از آن استفاده کنند. بعد از رخدادهای پسامرگ مهسا امینی، کارگزاران فیلترینگ که گویی دنبال بهانه بودند تا این دو پلتفرم را هم فیلتر کنند، دست به کار شدند. طبق معمول شخص یا نهاد مشخصی این فیلترینگ را گردن نگرفت. وعدههایی میشنیدیم از مسئولان که بعد از آرامشدن جو متشنج کشور، روند فیلترینگ به سیاق عادی خود بازخواهد گشت و این دو پلتفرم «لااقل» برای شما باقی خواهد ماند. آن سخنان همچون دعاهای آدمی مستأصل در دریای طوفانی بود؛ دعاهایی که در ساحل آرامش فراموش میشود، تا طوفان بعدی. البته که موجود دوراندیش در ساحل امن به طوفان فکر میکند و جستن از آن، نه در بحبوحه طوفان.
باری، صحبت سخنگوی جوان هیئتدولت و استفاده از ادبیات رایج در شبکههای اجتماعی، چون مثلِ آفتاب آمد دلیل آفتاب، نشان میدهد که سیاستهای فیلترینگ در گسترش سبک زندگی و فرهنگ مطلوبِ ساختار سیاسی چه میزان تأثیرگذار بوده است. بهجای تاثیرگذاری کارگزاران حکومت بر سبک زندگی کاربران بیشمار شبکههای اجتماعی، این سیطره شبکههای اجتماعی و ادبیات رایج در آن است که بر ذهن و ضمیر تصمیمگیران تاثیر گذاشته است.
از این لغرش زبانی جناب سخنگو بهسادگی نمیتوان عبور کرد؛ برای اینکه سرمایه میلیونها ایرانی صرف خرید فیلترشکن میشود. اعتمادآنلاین در اینفوگرافیکی که اخیراً منتشر کرده، نشان داده با هزینهای که صرف خرید فیلترشکن در سال گذشته شده و حدود ۳۵ همت گردش سرمایه آن بوده است، میتوان ۱۰۰ بیمارستان ۱۰۰ تختی، ۵۰۰ مدرسه ۱۰ کلاسه، ۶ هزار خانه آپارتمانی و... ساخت.
از این اتفاق به سادگی نمیتوان عبور کرد؛ برای اینکه چه عمرها تلف نمیشود که دانشجویی بتواند با گذشتن از سد فیلترینگ مقالهای دریافت یا بارگذاری کند، مادر و پدری با فرزندان راه دور خود تماسی بگیرند، متخصصی در جلسهای آنلاین شرکت کند یا پزشکی بیمار خود را آنلاین ویزیت کند.
بله جناب سخنگو اگر آن فرودگاهی که فرمودید واقعیه، اقتصاد این فیلترینگ حقیقتاً کیک است، کیکی بزرگ. در ادبیات اهالی اقتصاد، حجم اقتصاد را با کیک مثال میزنند. میگویند کیک اقتصاد فلان جا کوچک یا بزرگ است و معتقدند هرچه کیک اقتصاد بزرگتر باشد مردم بیشتری منتفع خواهند شد و درآمد بیشتری خواهند داشت. اقتصاد فیلترینگ در کشور ما انگار بهگونهای طرحریزی شده که از سویی کیک اقتصاد کشور را کوچک کند و کیک اقتصاد افرادی خاص که در فروش ویپیان و فیلترشکن دست دارند، هر روز بزرگ و بزرگتر شود. همانهایی که بهزعم یک نماینده مجلس، همزمان هم عاملین فیلترینگاند و هم فروش فیلترشکن. اگر میخواهید بدانید که فیلترینگ چه تاثیری بر اقتصاد داشته است، فقط نگاه کنید به آمار ضرر کسبوکارهای کوچک و خانگی از پس فیلترینگ اینستاگرام. کسبوکارهایی که بعضاً هرگز فرصت احیا پیدا نکردند همه این اتفاقات در حالی میافتد که تمام مسئولان کشور در شبکههای اجتماعی فیلترشده حضور تمامقد دارند، رسانههای وابسته به نهادهایی که موافق فیلترینگ هستند هم با تمام توان در این شبکهها فعالیت میکنند و همانطور که دیدیم ادبیات مسئولان هم متأثر از همین پلتفرمهای فیلترشده است. در برابر این وضعیت دو پرسش بنیادین پیش روی ساختارسیاسی بهخصوص مسئولان فیلترینگ وجود دارد.
سوال اساسی از کارگزاران سیاسی این است که اول هدف شما از فیلترینگ چیست و دوم چه بشود به این نتیجه میرسید که سیاستهای شما دراینباره شکست خورده است؟ اگر هدف شما مسیرگذاری برای سبک زندگی و فرهنگ مردم بوده است که همین یک قلم ادبیات سخنگوی محترم دولت نتیجه کار را نشان میدهد و به نظر میرسد که باید گفت این مسیر ره به ترکستان دارد. باید مسیری دیگر انتخاب کرد که چنین هزینه مادی و زمانی به جامعه تحمیل نکند. مگر آنکه خدای ناکرده زور آنانکه میخواهند کیک فیلترشکنفروشی خود را دائم بزرگتر کنند و کیک اقتصاد کشور را کوچکتر، آنقدر زیاد باشد که به این مسیر اشتباه اعتراف نکنید.
سال پیش همین اوقات، فیلترینگ کشور را به جایی بیربط تقلیل میدادند و عدهای توان بسیاری از کاربران را برای نابودکردن «عاملین کشفشده فیلترینگ» مصروف میکردند. اتفاقی که مسئولان اصلی فیلترینگ در کشور را احتمالاً خشنود کرده بود. حال باید از آنان که با تیشه به ریشه مسگر شوشتری افتاده بودند، پرسید پس چطور فیلترینگ اینترنت با قوت خود باقیاست و آنچه هر روز پررونقتر میشود، اقتصاد فیلترشکنفروشهاست؟ چطور دیگر مطالبه جدیای از دولت برای داشتن حق دسترسی به اینترنت آزاد وجود ندارد و همه در این اقتصاد فیلترینگ و کیک بزرگش مضمحل شدهایم؟ کیکی که هزینه گزافش را مردم میدهند و کی نوش جان میکند؛ اللهعلم.
علی ورامینی
- 15
- 6