رسم متداول گفتوگوهای این روزها در موضوعات سیاست داخلی است که تأکید شود این مصاحبه پیش یا پس از درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی انجام شده است. چه بسیاری معتقدند درگذشت یکی از حامیان اصلی حسن روحانی و دولت متبوعش، آینده اعتدالگرایان و اصلاحطلبان را تحتالشعاع قرار میدهد. با جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران یک هفته پیش از درگذشت رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتوگو کردیم.
او در این مصاحبه انتظارات بخشی از اصلاحطلبان از روحانی در ماههای آینده را مطرح کرد و خواستار تقویت پیوند حسن روحانی با عقبه سیاسی و اجتماعیاش شد. مشروح گفتوگوی «ایران» با وی را میخوانید.
دولت آقای حسن روحانی از همان ماه ابتدایی که بر سر کار آمد، در معرض قضاوت و داوری بود. این داوریها از زمان معرفی کابینه آغاز شد و تا همین امروز ادامه دارد. با توجه به در پیش بودن انتخابات به نظر میرسد بر حدت و وسعت این نقدها افزود شود. از طرف دیگر عنوان میشود اصلاحطلبان چشم و گوش بسته از آقای روحانی حمایت کردهاند و هیچ انتقادی را متوجه دولت نمیدانند. تا چه حد این قضاوت را قبول دارید؟
برای قضاوت درباره عملکرد آقای روحانی، باید وضعیت کشور در زمان روی کارآمدن دولت ایشان را مد نظر قرار داد. آقای روحانی در شرایط سختی کارش را شروع کرد. از یک طرف از سوی جامعه جهانی تحت فشار بودیم و از سوی دیگر، سوء تدبیرهای دولت قبل و تحریمها، کشور را به لبه پرتگاه برده بود. دولت قبل تمام شاخصهای اجتماعی کشور را دچار خسران کرده بود. الان با تعطیلی شهرکهای صنعتی و واحدهای تولیدی مواجه هستیم که در بی برنامگی آن سالها ریشه دارد
خوشبختانه مجموعه کشور به این نتیجه رسید که باید از این بحرانها عبور کنیم و مردم نیز به این تفکر و برنامه رأی دادند.
بنابراین یکی از شاهکارهای آقای روحانی این بود که کشور را از لبه پرتگاه دور کرد. اصلاحطلبان در قضاوت درباره عملکرد روحانی این واقعیات را نادیده نمیگیرند اما در عین حال همواره نقدهایی به دولت داشتهاند. اتفاقاً اصلاحطلبان یکی از منتقدان آرایش کابینه آقای روحانی بودند. نمونهاش انتقادهای این جریان به حضور مدیران دولت قبل در مدیریتهای استانی و حتی حضور وزرایی که با آقای روحانی، جریان اعتدال و عقبه سیاسیای که روحانی را در انتخابات یاری کرد، نسبتی ندارد.
خوشبختانه مجموعه کشور به این نتیجه رسید که باید از این بحرانها عبور کنیم و مردم نیز به این تفکر و برنامه رأی دادند. بنابراین یکی از شاهکارهای آقای روحانی این بود که کشور را از لبه پرتگاه دور کرد. اصلاحطلبان در قضاوت درباره عملکرد روحانی این واقعیات را نادیده نمیگیرند اما در عین حال همواره نقدهایی به دولت داشتهاند. اتفاقاً اصلاحطلبان یکی از منتقدان آرایش کابینه آقای روحانی بودند. نمونهاش انتقادهای این جریان به حضور مدیران دولت قبل در مدیریتهای استانی و حتی حضور وزرایی که با آقای روحانی، جریان اعتدال و عقبه سیاسیای که روحانی را در انتخابات یاری کرد، نسبتی ندارد.
آقای روحانی پیش از انتخاب شدن هم گفته بود کابینهای فراجناحی متشکل از همه نیروها استفاده خواهد کرد. از طرف دیگر برخی ناظران معتقدان رئیس جمهوری درصدد بود پیوند خود را حداقل با بخشی از جریان اصولگرایی حفظ کند.
عقبه سیاسی که در انتخابات از حسن روحانی حمایت کرد، اصلاحطلبان و اصولگرایان معقول بودند. جریان تندرو و رادیکال کاندیدای دیگری داشتند. آقای روحانی علاوه بر اینکه رئیس جمهوری بود و باید به همه مردم خدمت میکرد، میبایست عقبه اجتماعی و سیاسیاش را حفظ کند. اشکالی نداشت که رئیس جمهوری اصولگرایان را در کابینه خود داشته باشد، اما نه در بخشهایی که متولی مباحث اصلی و حیاتی دیدگاه آقای روحانی است. در برخی وزارتخانههای خاص باید وزرایی به کار گرفته میشدند که به جریان فکری آقای رئیس جمهوری معتقد و وفادار بوده و همان سیاستها را دنبال میکرد.
اما میبینیم برخی نیروهایی که هیچ اعتقادی به دولت آقای روحانی، سیاستها و برنامههای ایشان نداشتند و ندارند، خود را به دولت تحمیل کردهاند و به جای اینکه دغدغه پیادهسازی برنامههای رئیس جمهوری را داشته باشند، دغدغه خود را دارند. آقای روحانی باید نقاط کلیدی را به افرادی میسپرد که گفتمان او را پیاده میکردند.
ما هم میپذیریم استفاده از مدیران نباید به مشی سیاسی آنها منوط باشد، اما واقعیت این است که در برخی از حوزهها در سیاست داخلی باید وزیری به کار گرفته شود که سیاستهای دولت را عملیاتی کند نه اینکه اساساً رغبتی به آن حوزه نداشته باشد. برای آقای روحانی رضایت مردم، گسترش و فعالیت آزادانه احزاب، حفظ عقبه سیاسی و اجتماعی مهم بود و هست، اما سؤال اینجاست وزرا و نهادهای متولی این مطالبات تا چه حد در تحقق خواستههای رئیس جمهوری موفق بودند. متأسفانه در کابینه آقای روحانی نه چهرههای شاخص حزبی اصلاحطلب حضور دارد، نه چهرههای شاخص حزبی اصولگرا. اگر چه جریانهای تندخو دنبال این هستند که به اختلافات دامن بزنند یا اساساً دوست دارند جامعه را ملتهب کنند. به اعتقاد بنده، رئیس جمهوری برای دوره بعد حتماً باید این نکته را لحاظ کند. وزرایی را به خدمت بگیرد که سیاستهای گفتمانی روحانی در مسائل داخلی را پیاده کند.
آقای روحانی خواستار حمایت از احزاب، آزادی بیان، حقوق شهروندی است اما متأسفانه اقدامات بخشی از متولیان پیادهسازی منویات رئیس جمهوری، نارسا بودهاند. موضوع دیگر در چینش کابینه «جوانگرایی» است؛ شاید آقای روحانی باید در دولت اول خود به خاطر شرایط ویژه کشور در ابتدای کار، ناچار به استفاده از نیروهای مجرب بود؛ اما در دوره بعدی از نیروهای جوانتر استفاده کند. البته این به معنای کنار گذاشتن نیروهای با تجربه نیست اما استفاده از تجربه هم لزوماً به این معنا نیست که در مسئولیتهای اجرایی سنگین نظیر وزارت خانه از آنان استفاده شود. دولت آقای روحانی زحمات زیادی کشید؛ جامعه را از ناامیدی به امید رساند؛ مدیریت کشور را از مسیر هیجانات و تصمیمات فی البداهه به مدار عقلانیت بازگرداند و نباید به عقب بازگردیم.
کم نیستند اصلاحطلبانی که معتقدند برخی موضوعات در سیاست داخلی یا در حیطه اختیارات رئیس جمهوری نیست، یا فقط در اختیار دولت نیست. این طیف معتقدند مثلاً در حوزه احزاب نمیتوان پیشینه برخی برخوردهای قضایی با فعالان حزبی را در احتیاط و حزماندیشی تشکلهای سیاسی یا اعضای آن را نادیده انگاشت...
درست است اما به هر حال یک سری وعدهها داده شده است؛ بخشی از این وعدهها مانند رفع تحریمها عملی شده و بخشی محقق نشده است. روحانی باید در این باره به مردم پاسخ بدهد. البته رئیس جمهوری بارها اعلام کرده است به تمامی قولهای خود پایبند است، اما انتظار میرود خیلی شفاف به مردم بگوید موانع عمل به وعدههایش چه بوده است.
روحانی باید در ماههای آینده نهضت روشنگری ایجاد کند و نه تنها خودش و وزرایش، بلکه تا ردههای پایینی مدیریتیاش در استانها به مردم گزارش دهند که در چه شرایطی مسئولیت گرفتند و در این مدت چه کار کردند و چه کارهایی مانده است.متأسفانه نظام رسانهای دولت چندان پویا و چالاک نیست. این به آن معنا نیست افرادی که در تیم رسانهای دولت هستند، کارآمد نیستند اما نحوه پیوند اینها با جامعه دچار ضعف است. رسانههای رقیب زیاد است؛ صدا و سیما رویهاش را اصلاح نمیکند و در این میان مردم درک مناسبی از گفتههای سخنگویان دولت ندارند. ادبیات سخنگویان دولت برای نخبگان مناسب است اما دولت به گونهای حرف بزند که عموم مردم فهم مناسبی از دیدگاههای دولت داشته باشند.
آقای رئیس جمهوری در گفتوگوهای خود متین صحبت میکنند، اما باید مردم عادی هم بفهمند روحانی چه میگوید. نیاز نیست ادبیات سبک به کار گرفت؛ باید با مردم راحت و عادی صحبت کنیم. رئیس جمهوری الان نمیتواند نظام رسانهایاش را تغییر دهد، اما میتواند مدیران و مشاوران رسانهایاش را فعال کند. این به معنای انجام کار تبلیغاتی و پروپاگاندا نیست؛ باید به مردم آگاهی بدهد.مشکل دیگر روحانی این است که تنهاست. وقتی رئیس جمهوری موضوعی را مطرح میکند، همه دولت اعم از وزیر، معاون، فرماندار و استاندار باید پشت رئیس جمهوری در آن حوزه خاص صحبت کنند. آقای رئیس جمهوری حقوق شهروندی را مطرح کرد، بقیه وزرا لام تا کام صحبت نمیکنند. این ایراد است.
کابینه یازدهم خوب و با تجربه است اما نمیشود کشور را «گورباچوفیزه» کرد.عقبه سیاسی رئیس جمهوری هم باید به میدان بیاید؛ چرا که روحانی به تنهایی نمیتواند در مردم نفوذ داشته باشد.
ایشان رئیس جمهوری کل کشور است و در عین حال باید در ماههای آینده رابطه خود با حامیانش را تبیین کند. اصلاحطلبان موانع پیش رو و دستاندازهای رئیس جمهوری را میدانند و میشناسند اما مردم هم باید احساس کنند که اگر وعدهای عملی نشده است، عمدی و در اختیار رئیس جمهوری نبوده است. متأسفانه برخی استانداران و فرمانداران حاضر نیستند هزینه بدهند و برخیشان با این تفکر که روحانی در دوره بعد نیست، چراغ راهنما میزنند و میخواهند خود را کنار بکشند. از طرف دیگر عقبه سیاسی آقای روحانی باید حس کند روحانی هم به آنها پیوستگی دارد؛ زیرا اگر این پیوند وجود نداشته باشد، ولو اینکه سران احزاب و گروهها از کاندیدایی حمایت کنند، بدنه تصمیم دیگری میگیرد.
با این اوصاف کار روحانی در رقابتهای آتی را دشوار میدانید؟
ما مطمئنیم روحانی پیروز است، اما رقیب را نباید کوچک بشماریم. رقبا امکانات و ابزارهای زیادی دارند و چه بسا از ابزارهای خود در کم کنش شدن فعالین استفاده کند؛ ما هم به عنوان حامیان آقای روحانی باید از تمام ابزارهای خود برای افزایش آرای ایشان استفاده کنیم. نقطه قوت انتخابات سال آینده این است که هیچ کدام از کاندیداهای رقیب، حرف جدیدی برای آینده ندارند و از سوی دیگر در جهت تنشزدایی در داخل کشور همچنین با جامعه بینالملل حرکت نمیکنند. روحانی اساساً نمیخواهد جامعه همچنین رابطه ما با دنیا ملتهب باشد که این نقطه قوتی است که از نگاه مردم دور نمیماند. اما این نباید سبب شود از خواستههای مردم فاصله گرفته شود. امروز وزیر کشور همین دولت میگوید من هم در خانه فرزند بیکار دارم. این پاشنه آشیل دولت است.
بسیاری بر این باورند مذاکرات هستهای چه در داخل و چه در خارج بخش وسیعی از توان و توجه دولت را گرفت و همین باعث شد برخی سرفصلهای سیاست داخلی همپای سیاست خارجی رشد نداشته باشد...
به قول آقای عبدی، سیاست خارجی ما بیمار در حال احتضاری بود که با دم و بازدم به تخت بیمارستان بازگردانده شد، اما مردم هم اقتصاد میخواهند؛ هم معیشت. البته دولت محدودیتهایی داشت که نمیتوانست در کوتاه مدت مشکلات را رفع کند و در برخی جاها به حداقلها اکتفا کرد.
- 12
- 1