هفته گذشته هیأت وزیران به ۷ استاندار پیشنهادی رأی اعتماد داد تا به این ترتیب تغییر مدیریت استانها در دولت دوازدهم عینیت یابد. درباره ملاکهای انتخاب مدیران استانی، الزامات و چالشهای آن و نیز کارنامه استانداران در دولت یازدهم با مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات گفتوگو کرده ایم که میخوانید.
برای انتخاب استانداران به نظر شما چه ملاکهایی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند؟
مدیریت سیاسی مناطق که با عناوین استانداری، فرمانداری و بخشداری نامیده میشوند، مدیریت بسیار ویژه و منحصر به فردی هستند. این مدیریتها علاوه بر اینکه باید ویژگیهای استاندارد هر مدیریتی را داشته باشند، باید ویژگیهای خاصی را هم داشته باشند که در سایر مدیریتها نیست. از جمله اینکه کاملاً اهل تعامل باشند و با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کنند.
همچنین باید بتوانند مناسبات هر استان را در راستای سیاستهای دولت تنظیم کنند که لازمه این کار، اعتقاد راسخ استاندار به سیاستهای دولت و یافتن راهکارهای عملیاتی کردن آن است. شجاعت، ویژگی بسیار مهمی است که استاندار باید از آن برخوردار باشد. زیرا عوامل فشار عدیده و از جنسهای مختلفی در کشور وجود دارد؛ چه این فشار ناشی از انتظارات گروههای سیاسی باشد یا انتظارات دستگاههای مختلف و حتی فشارهای اجتماعی که به مدیران وارد میشود. شجاعت از این رو ضروری است که اگر مدیر ارشد استان شجاع و صریح نباشد، فشارها میتواند او را به انفعال وا دارد که انفعال هم یعنی واگذار کردن مدیریت استان که بسیار مخاطرهآمیز است.
بنابراین براساس شجاعت، تدبیر و هنرمندی است که هر استاندار خواهد توانست در مجموع معادلات و مناسبات هر استان، سیاستهای دولت را به صورت جدی و مؤثر پیش ببرد. نکته مهم دیگر، شناخت حوزه مدیریتی است. یک استاندار باید شناخت خوبی از محل مأموریت خود داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، تصمیمگیریها مناسب نخواهد بود و چه بسا دو تصمیم راهبردی غلط، مشکلات عدیدهای را برای استان ایجاد کند. همچنین بومی بودن می تواند یکی از ویژگی های مثبت استاندار باشد که زمینه ساز شناخت کامل از استان خواهد بود.
در نخستین انتصاب استانداران در دولت دوازدهم، برخی از چهرهها کسانی هستند که در استانها جابهجا شدهاند. ارزیابی شما از عملکرد استانداران در دولت یازدهم چیست؟
من به طور مشخص از عملکرد چهرههایی که جابهجا شدهاند، شناختی ندارم. اما به طور کلی میتوانم اظهار نظر کنم که استانداران دولت یازدهم خدمات بسیاری داشتند، اما چند نقطه ضعف داشتند که این نقاط ضعف، چیزهایی نبود که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. این ضعفها آسیبهای جدی به دولت وارد کرد و نارضایتیهای بسیاری را باعث شد که اگر تلاش گسترده حامیان دولت بویژه اصلاحطلبان نبود، میتوانست خطرات جدی در انتخابات به وجود بیاورد. یکی از این ضعفها این بود که برخی از استانداران، ساز و کارهای ایجاد رضایتمندی در جامعه را نمیدانستند و نمیدانستند چطور میتوان در جامعه تعامل کرد و به گونهای به مطالبات پاسخ داد که رضایت مردم و حامیان دولت جلب شود. همچنین برخی از استانداران منفعل بودند و شجاعت و جسارت لازم را نداشتند.
نکته دیگر اینکه آقای روحانی در دولت یازدهم سه عرصه مهم سیاست خارجی، اقتصادی و سیاست داخلی را همزمان دنبال میکرد، اما برخی استانداران از عرصه سیاست داخلی غافل بودند و نتوانستند به طور کامل از حقوق سیاسی و حقوق اساسی مردم دفاع کنند. امیدواریم که این کاستیها در دوره جدید جبران شود.
آقای روحانی تأکید کردند که استانداران باید به ۲۴ میلیون رأی دهنده به دولت متعهد باشند. ضرورت این امر را چه میدانید؟
آقای روحانی وعدههای بسیاری به مردم دادند و به کرات هم تأکید کردند که بر سر عهد خود هستم. امروز استانداران بازوان اجرایی رئیس جمهوری در استانها برای تحقق این وعدهها هستند و در این زمینه نقش کلیدی دارند. لذا انتظار میرود استانداران وعدهها را مشخص و طبقهبندی کنند و به طور نظاممند و دقیق برای تحقق آنها تلاش کنند.
از دیگر نکاتی که رئیس جمهوری به استانداران تأکید کردند، انتخاب شایستگان برای مدیریتها بود و حتی آن را شرعی دانستند. انتخاب شایستگان و تعهد به حامیان سیاسی دولت چطور قابل جمع است؟
شایستهسالاری در دولتهای یازدهم هم مطرح بوده است. اما به طور کلی، متأسفانه یکی از آفتهای خطرناکی که در همه عرصهها و بخشها دامنگیر مدیریت کشور شده، فاصله گرفتن از شایستهسالاری است. هر نوع قومگرایی، فامیلگرایی، دوستگرایی و باندگرایی در مدیریتها ضربان جبرانناپذیری هم از نظر افکار عمومی و هم از نظر کارآمدی متوجه دستگاهها میکند. متأسفانه این امر در دولتهای نهم و دهم رواج زیادی داشت که بازسازی آن بسیار ضروری است. اما از زاویهای دیگر، خود شایسته سالاری نیز گاهی قربانی میشود. به عنوان مثال، گاهی به اسم شایستهسالاری انتخابهایی صورت میگیرد که درست ضد شایسته سالاری است.
جلوگیری از بروز این وضعیت، نیازمند شفافسازی ساز و کارهای شایستهسالاری است. به عبارت دیگر، هم این ضوابط روشن شود و هم در صورت انتخاب مدیری، به مردم گفته شود که دلیل این انتخاب، چه سوابق، تجارب و توانمندیهای علمی بوده است. از سوی دیگر، گاهی شایستهسالاری مقابل جبهه و جریان سیاسی قرار میگیرد که این هم بسیار غلط است.
در انتخابات، دو جریان سیاسی با هم رقابت کردند که مردم در نهایت به صورت گسترده به یک جریان سیاسی اعتماد کردند. طبیعی است مدیرانی که در جریان سیاسی منتخب مردم قرار دارند، میتوانند به مطالبات و اعتماد مردم پاسخ بگویند، نه اینکه مدیری مخالف این تفکر سیاسی روی کار بیاید، زیرا چنین مدیری نمیتواند به آن چیزی عمل کند که خود مخالف آن است.
بنابراین، شایستهسالاری باید این باشد که در هر دوره، مدیران از میان جریان سیاسی منتخب مردم برگزیده شوند، اما در این انتخابها، تنها باید شایستگان این جریان انتخاب شوند و اگر هم از جریان دیگری مدیر انتخاب میکنیم، باید مطمئن شویم که این مدیر به سیاستهای دولت و این جریان سیاسی اعتقاد دارد و به آنها عمل میکند. بنابراین صرف اینکه گفته شود مدیران نباید از یک جریان سیاسی خاص انتخاب شوند، حرف نادرستی است. درست این است که مدیران هم اگر به دلیل ضرورت از یک جناح سیاسی انتخاب میشوند، حتماً شایستگان آن جناح بوده و استانداردهای لازم را داشته باشند.
نکته دیگر، پروازی نبودن استانداران بود. چرا باید از این امر اجتناب کرد؟
البته این موضوع بحث امروز نیست و همواره وجود داشته است، هرچند سعی شده به حداقل برسد. اگر خانواده یک استاندار در تهران مستقر باشند، او همواره در پی بهانهای خواهد بود تا خود را به تهران و نزد خانواده برساند. این در کار استاندار یا هر مدیر دیگری تأثیر منفی خواهد گذاشت. اما از آنجا که کار مردم بر کار شخصی مدیران ارجح است، این امر به نفع استانها خواهد بود که فکر و ذکر استانداران متوجه خدمتگزاری به مردم هر استان باشد.
امروز انتظارات کلیدی از استانداران، توسعه اقتصادی هر استان و فعال کردن ظرفیتهای بومی آنهاست. آیا تحقق این امر نیازمند افزایش اختیارات استانداران است؟
بویژه اینکه این افزایش در قانون برنامه ششم نیز قید شده است.در همین شرایط فعلی نیز استانداران به اندازهای اختیارات دارند که بتوانند اهداف دولت را دنبال کنند. چنانکه بسیاری از گشایشهای کلیدی در مدیریت استانها نیز در همین شرایط فعلی به دست آمده است. اما لازمه این کار این است که استانداران با مردم و دستگاههای مختلف هر استان ارتباط برقرار کنند تا همه ظرفیتها همسو شود.
هرچند متأسفانه به دلیل شرایط خاصی که بر روند مدیریتی کشور حاکم شده، استانداران کار سختی دارند. زیرا مدعیان بسیار زیاد هستند و دخالتها در کار اجرایی هم زیاد است و فضاسازیها زیاد و تندروها میدانداری میکنند که اینها برای مدیریت منطقهای هزینه ساز است. اما مدیران استانی باید از دل این سنگلاخها کار را به صورت جدی پیش ببرند. البته وزارت کشور هم باید گسترش اختیارات استانداران را دنبال کند.
- 16
- 3