درست به فاصله یک روز از انحلال پارلمان پاکستان، کابینه عمرانخان نیز سقوط کرد. عمرانخان وضعیت فعلی و بحران جاری در پاکستان را به توطئه خارجی یعنی نقش «دونالد لو» به عنوان بالاترین مقام آمریکایی که در وزارت امور خارجه آمریکا با آسیایجنوبی سروکار دارد، نسبت داده است.
اگرچه در بروز و ظهور شرایط بحران در کشورهایی نظیر پاکستان همواره نقش عوامل خارجی یا همان عامل توطئه به ویژه نقش مخرب آمریکا برجسته میشود، اما کمی واقعنگری به ما نشان میدهد که نسبت دادن اینگونه بحرانها به یک عامل بیرونی نظیر نقش واشنگتن، کمی سادهانگاری و تقلیل ماجراست.
حال اگرچه ممکن است در بحران جاری پاکستان آنگونه که عمرانخان گفته است نقش واشنگتن غیرقابل انکار باشد، اما واقعیتهای جاری در پاکستان نشان میدهد که نمیتوانیم ریشههای بحران کنونی در پاکستان را تکعلتی تحلیل کنیم. بنابراین بابت آنچه که در بحران اخیر پاکستان جاری است نقش شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی بسیار برجسته است. بحران فعلی و جاری پاکستان را باید مولد شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی دانست.
در بعد داخلی آنچه که بیش از همه در بروز بحرانها نظیر بحران کنونی نقش دارد، نوع و سنخ سیاستورزی در این کشور است. از منظر سنخ و جنس سیاستورزی بسیار پیداست که سیاست در این کشور سنتی است. این جنس از سیاستورزی اساسا از سوی سه محور اصلی معادلات قدرت در پاکستان یعنی محور پنجاب، محور سند و محور ارتش و سازمان «آیاسآی» اعمال میشود.
در شرایط حاضر نیز محور چهارمی به این معادلات قدرت افزوده شده که همان عمرانخان رهبر حزب تحریک انصاف است. در واقع شهرت عمران خان به عنوان کاپیتان تیم ملی کریکت باعث شد که او بتواند قدرت را از میان دو خاندان و ایالت بزرگ پاکستان یعنی ایالت سند و ایالت پنجاب قبضه کند.
البته صرف شهرت و قهرمانی در یک تیم ورزشی مانند کریکت پاکستان نشانه خوبی برای امر سیاست و حکمرانی در پاکستان نیست.در واقع در شرایطی که جنس و سنخ سیاستها سنتی است، عمرانخانها هم میتوانند خودنمایی و جایی در کرسی و مناصب قدرت پیدا کنند. حال ممکن است که عمران خان یک ابرستاره در زمین بازی کریکت شود و یا مربی حاذقی بر سر نیمکت برای هدایت تیم کریکت پاکستان محسوب شود، اما قطعا برای امر سیاست مناسب نیست و در همین نکته است که مشکل و بحران در پاکستان آغاز میشود.
البته اعتماد به نفس کاذب عمرانخان به حدی بالاست که او خود را شایستهترین فرد در دنیای سیاست پاکستان میداند و حتی مدعی شده که موازنه قدرت در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا و مشخصا رقابت بیامان ژئوپلیتیک میان تهران- ریاض حاصل درایت و نقش واسطهای و کارساز او است. البته نیک پیداست که چنین ادعایی تا چه میزان معطوف به گزافه و ژاژخواهی است.
در بعد بینالمللی بیشترین عاملی که در بحران اخیر پاکستان نقش بازی کرده است، مربوط به قدرتیابی دوباره طالبان در صحنه سیاسی افغانستان و سپس حمایتی است که سیاستورزان صحنه سیاسی اسلامآباد از طالبان نشان دادهاند. در واقع همسویی و همراهی سیاستورزان پاکستان با طالبان چیزی جز در محاق قرار دادن راهبردهای واشنگتن در مناسبات منطقهای نیست. به ویژه آنکه چه پاکستان و چه افغانستان در این رقابت آشکار خود با واشنگتن نیمنگاهی نیز به حمایت پکن دارند.
در چنین وضعیتی ارتش و دولت پاکستان نیز در بحران افغانستان تا جای ممکن با حمایت از طالبان شرایط را برای آمریکاییها سخت کردند و توانستند چین را در پذیرش طالبان به عنوان دولت جدید در افغانستان با خود همراه کنند. در بعد منطقهای هم روابط پرفراز و فرود ریاض- اسلامآباد یک عامل اصلی در بروز بحران اخیر در پاکستان است
. در واقع عدم حمایت پاکستان از عربستانسعودی در جنگ یمن و نیز تلاش برای ایجاد یک سازمان موازی با سازمان همکاریهای اسلامی که محل سیادت عربستانسعودی است و همکاریهای گسترده با ترکیه و قطر باعث شد تا در چند مقطع، روابط دو کشور رو به تیرگی رود و حتی عربستان، سخن از بازپسگیری کمکهای مالی و وامهای خود از پاکستان به میان آورد.
اکنون عمرانخان برای کاهش فشارها بر خود، پارلمان را با دستور رییسجمهوری ملغی و دولت را برکنار کرده است. البته تا زمان تشکیل دولت موقت، دولت وی به فعالیتهای خود در این مسند ادامه خواهد داد. با این حال انتخابات پیش رو برای آینده سیاست پاکستان و عمرانخان حیاتی خواهد بود. در حقیقت عمرانخان با احتساب اینکه توانایی پیروزی دوباره در انتخابات و نیز تشکیل یک دولت مستحکمتر را دارد، این اقدام را انجام داده است.
دکتر صلاحالدین هرسنی* کارشناس مسائل بینالملل
- 12
- 6