پنجشنبه ۰۲ اسفند ۱۴۰۳
۱۴:۳۸ - ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۱۱۱۸۶۵
بین الملل

پیش‌بینی اقدامات آینده ترامپ بر اساس توصیه‌های ماکیاولی!

ترامپ و ماکیاولی,پیش‌بینی اقدامات آینده ترامپ بر اساس توصیه‌های ماکیاولی
«جِف بلیچ» مشاور پیشین اوباما و پژوهشگر تاریخ سیاسی، مقاله‌ای نوشته و در آن مدعی شده خواندن آثار ماکیاولی به ما در فهمیدن اقدامات دولت ترامپ یاری می‌رساند. این گزارش ترجمه مقاله‌ی مذکور_با اندکی حذف و اضافات برای روان‌تر شدن متن_ است. در ماکیاولی پنج قرن پیش راز‌ها و ساز و کار‌های قدرت را فاش کرد_ و امروز، ترامپ دقیقا همان درس‌ها را اجرا می‌کند. اگر کتاب شهریار ماکیاولی را خوانده باشیم، می‌توانیم حرکات ترامپ را پیش‌بینی کنیم: ایجاد بحران‌های ساختگی، سرکوب مخالفان، کنترل رسانه‌ها و تحمیل قدرت از دل هرج‌ومرج. هیچ‌یک از اقدامات ترامپ تصادفی نیست. او دقیقا همان مسیری را طی می‌کند که ماکیاولی برای خودکامگان ترسیم کرده بود.

رویداد۲۴ نوشت: سه هفته‌ی نخست ریاست جمهوری ترامپ نه دیوانه‌وار بود و نه پر از هرج‌ومرج. دولت ترامپ در این مدت مشغول اجرای عامدانه و منسجم راهبردی بود که نیکولو ماکیاولی در قرن شانزدهم میلادی، برای تبدیل حکومتی دموکراتیک به به حکومتی خودکامه، تدوین کرده است: تشکیل یک نیروی شبه‌نظامی، تثبیت قدرت شخصی، مرعوب کردن مخالفان، اعلام وضعیت اضطراری و تسلط بر جریان انتشار اطلاعات. کتاب «شهریار» ماکیاولی، از پنج قرن پیش تا کنون، متن راهنمای مستبدان، دیکتاتور‌ها و تمامیت‌خواهان بوده است و ردپای آن تقریبا در تمام اقدامات دولت جدید ترامپ مشهود است.

برای درک طرز فکر معماران دولت ترامپ، اقدامات پیشِ رو و نحوه اجرای آنها، هنوز هم بهترین راهنما رجوع به آثار سیاستمدار و متفکر معروف قرن شانزدهم، نیکولو ماکیاولی است. نوشته‌های او طیف گسترده‌ای از موضوعات را در بر می‌گیرد: از مسلح کردن هواداران، تضعیف رقبا، نقض قوانین، پاکسازی و نظامی‌سازی نهاد‌های اداری، انتقام از مخالفان، تحریف واقعیت، سردرگم کردن و جذب پیروان، تا در نهایت قبضه کردن قدرت مطلق. عملکرد سه هفته گذشته دولت ترامپ، بیانگر اجرای بی‌محبای استراتژی بوده است و برای متوقف ساختن این مکانیسم، ابتدا باید آنها را به خوبی بشناسیم و درک کنیم.

تشکیل یک نیروی وفادار شبه‌نظامی

«شهریار جدید... همواره رعایا را مسلح می‌کند، چرا که سلاح آنان به تملک شهریار درمی‌آید، مردمانی که پیشتر قابل اعتماد نبودند وفادار می‌شوند، و وفاداران پیشین به مشتاقان سرسخت شهریار بدل می‌گردند.» 

دونالد ترامپ ترامپ، مطابق وعده‌اش، در نخستین روز ریاست‌جمهوری خود همه‌ی افرادی را که به دلیل حمله به ساختمان کنگره در ۶ ژانویه‌ی ۲۰۲۱ بازداشت شده بودند، آزاد کرد؛ از جمله کسانی که به نیرو‌های پلیس یورش برده، اموال عمومی را ویران کرده و در راهرو‌های کنگره به دنبال معاون رئیس‌جمهور می‌گشتند تا او را به دار بیاویزند. این اقدام ترامپ، که با مخالفت اکثریت آمریکایی‌ها روبه‌رو شد، حتی برخی از سرسخت‌ترین هوادارانش را نیز وادار کرد از محکومان حمله به پلیس اعلام برائت کنند. اما این مسئله چندان پیچیده نیست. ماکیاولی به هر حاکمی که به دنبال تثبیت قدرت است توصیه می‌کند نیرویی شبه‌نظامی از وفاداران خود تشکیل دهد: «ارتش‌های منظم و مزدوران تنها برای دریافت مزدی ناچیز می‌جنگند؛ نه از سر عشق، نه با انگیزه‌ی جان‌فشانی.»

این توصیه را تمامی خودکامگان برآمده از دموکراسی به کار گرفته‌اند—نمونه کلاسیک آن هموطن ماکیاولی، موسولینی است و آنچه او از «سازمان اُوْرا» برای خود درست کرد.

ترامپ در دوره‌ی نخست ریاست‌جمهوری‌اش آشکارا تمایل خود به این تاکتیک‌ها را نشان داد. اچ. آر. مک‌مستر، مشاور پیشین امنیت ملی او، فاش کرد که ترامپ شیوه‌ی فرماندهی مستقیم ارتش توسط مستبدان را تحسین می‌کرد. مارک اسپر، وزیر دفاع سابق، نیز گزارش داد که ترامپ از این‌که نمی‌توانست به نیرو‌های نظامی دستور دهد تا به معترضان مسالمت‌جو—که در اعتراض به مرگ جورج فلوید تجمع کرده بودند—شلیک کنند، خشمگین شده بود. او گفته بود: «فقط به پاهایشان شلیک کنید!».

ترامپ، مانند بسیاری از خودکامگان، به دنبال نیرویی جنگجو بود که بی‌چون‌وچرا از او فرمان ببرد. در سال ۲۰۲۰، او به‌طور علنی به گروه افراطی «پراود بویز» گفت: «عقب بایستید و آماده باشید.» پیامی آشکار که نشان می‌داد در صورت شکست در انتخابات، گزینه‌ی خشونت را کنار نخواهد گذاشت. پس از شکست، او به نیرو‌های شبه‌نظامی وفادار خود متوسل شد و آنها را به «جنگیدن تا پای جان» و «نشان ندادن هیچ ضعفی» هنگام حمله به کنگره ترغیب کرد. از گروه «فریدام کورنر» _ که از این شورشیان حمایت می‌کرد—قدردانی کرد و وعده داد که اگر دوباره به قدرت برسد، تمام افرادی را که به دلیل اقدامات خشونت‌آمیز محکوم شده‌اند، «بی‌درنگ» عفو خواهد کرد. در نتیجه، تعجبی نداشت که او در نهایت تمامی ۱۶۰۰ نفری را که به دلیل مشارکت در شورش دستگیر شده بودند، از جمله کسانی که به‌طور وحشیانه به ماموران قانون حمله کرده بودند، مورد عفو قرار داد. این همان تاکتیک کلاسیک ماکیاولی است.

اما خطرناک‌تر از اوباش «پراود بویز»، ارتش مجازی‌ای است که ترامپ هم‌زمان در دنیای دیجیتال سازماندهی کرده است. او با استفاده از حساب‌های خود در ایکس و تروث سوشال و همچنین بخش‌های کمتر شناخته‌شده‌ی اینترنت، یک نیروی ضربتی آنلاین ایجاد کرده است.

این ارتش سایبری، مخالفان سیاسی ترامپ را هدف قرار داده، آنها را تهدید کرده، اطلاعات شخصی‌شان را افشا نموده و با حملات هماهنگ تحت فشار گذاشته است؛ از استورمی دنیلز گرفته تا قضات و دادستان‌ها، اعضای کنگره، مقامات بهداشت عمومی، کارکنان مراکز رأی‌گیری، وزیر داخلی ایالت جورجیا و حتی اعضای خانواده‌هایشان. ترامپ با آزاد کردن محکومان حمله به کنگره، عفو دستگیرشدگان و برکناری دادستان‌های پرونده، پیامی آشکار به ارتش مجازی خود داد: به نام ترامپ حمله کنید، او از شما حمایت خواهد کرد.

سکوت مخالفان ترامپ نشان می‌دهد که این تاکتیک نتیجه داده است. گزارش‌های متعددی مبنی بر تهدید افراد به مرگ در فضای مجازی منتشر شده که نشان می‌دهد ارتش سایبری، مخالفان ترامپ را زیر نظر گرفته‌اند، مخفیانه از آنها فیلم‌برداری کرده و خواستار اخراج، افشای اطلاعات شخصی و حتی حمله‌ی فیزیکی به آنها شده‌اند. ترامپ عامدانه در حال گسترش فضای رعب و وحشت در سیاست آمریکا است، آن هم با احیا و تجهیز ارتشی شخصی.

تثبیت قدرت

«هر کس دیگری را به قدرت برساند، خود را به نابودی می‌کشاند.»

نیکولو ماکیاولی هدف بعدی ترامپ قبضه‌ی قدرتی است که در اختیار نهاد‌های دموکراتیک است. دموکراسی‌ها بر پایه‌ی تقسیم قدرت شکل گرفته‌اند، و به همین دلیل، هر دیکتاتوری که به دنبال تثبیت قدرت خود باشد، پیش از هر چیز به سراغ برهم زدن این تعادل قوا خواهد رفت. خودکامگان ابتدا نهاد‌های نظارتی را کنار می‌زنند و سپس تمام بخش‌های حکومت را_ از دادستان‌ها و قضات گرفته تا بوروکرات‌ها و قانون‌گذاران_ تحت کنترل خود درمی‌آورند. این روند معمولا با ادعای داشتن اختیاراتی که در واقع وجود ندارند آغاز می‌شود و با تلاش برای تثبیت چنین اختیاراتی ادامه پیدا می‌کند.

ویلیام شکسپیر، که با آموزه‌های ماکیاولی آشنا بود، می‌نویسد: «نخستین کاری که یک مستبد انجام می‌دهد، از میان برداشتن وکلاست.» این جمله نه از سر دشمنی با وکلا، بلکه به این دلیل است که آنها سدی در برابر خودکامگی هستند. وظیفه‌ی وکلا دفاع از حاکمیت قانون در برابر قدرت فردی است، و همین آنها را برای حکومت‌های استبدادی خطرناک می‌کند. به‌ویژه وکلای دولتی، مسئولیت دارند مقامات را پاسخگو نگه دارند و از نفوذ سیاست‌مداران در اجرای قوانین جلوگیری کنند.

ترامپ تاکنون نهاد‌های حقوقی را به شکلی مستقیم و گسترده هدف قرار داده است. در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری‌اش، او چندین بار دادستان کل، رؤسای اف‌بی‌آی، وکلای ایالتی و مقامات ارشد وزارت دادگستری را برکنار کرد تا افرادی را جایگزین کند که مطابق میلش عمل کنند. اما او این بار با ابعادی گسترده‌تر و رویکردی حساب‌شده‌تر وارد عمل شده است. او در کمتر از یک ماه رئیس اف‌بی‌آی را برکنار کرد، دادستان‌هایی را که روی پرونده‌های ۶ ژانویه کار می‌کردند از کار برکنار کرد و درخواست تهیه‌ی فهرستی مشمول هزاران نفر از کارمند دولت را که در تحقیقات مربوط به شورش نقش داشتند، داد. او همچنین ۱۷ بازرس را که مسئول نظارت بر اجرای قانون در نهاد‌های دولتی بودند، اخراج کرد. ترامپ کاش پاتل را برای ریاست اف‌بی‌آی معرفی کرد_کسی که بار‌ها اعلام کرده بود قصد دارد این سازمان را از درون متلاشی کند_و تلاش کرد مت گیتز، نماینده‌ی جنجالی کنگره که به جرایم مختلف متهم شده است، را به‌عنوان دادستان کل منصوب کند، اما موفق نشد. مقامات وزارت دادگستری هشدار داده‌اند که این تنها آغاز کار تیم ترامپ است.

هر خودکامه‌ای برای تحکیم قدرت خود باید نفوذ قوه‌ی مقننه را از بین ببرد. ترامپ نیز از همان هفته‌های نخست، در این مسیر گام برداشته است. او جمهوری‌خواهان کنگره را تحت فشار گذاشت تا اجازه دهند خودش شخصا رئیس مجلس نمایندگان را تعیین کند، به جای آن‌که این انتخاب طبق روال قانونی انجام شود. همچنین به سناتور‌ها هشدار داد که اگر تمامی نامزد‌های پیشنهادی‌اش را تایید نکنند، از اختیارات ویژه‌ی خود در دوره‌های تعطیلی سنا استفاده خواهد کرد تا افراد مورد نظرش را بدون نیاز به تایید سنا در کابینه منصوب کند.

ترامپ از لحظه‌ی ورود به کاخ سفید، قوانین تصویب‌شده‌ی کنگره را بی‌اعتبار کرده، نمایندگانی را که در برابر او ایستاده‌اند تهدید کرده که در انتخابات مقدماتی برایشان رقیب خواهد تراشید، و اختیارات مالی قوه‌ی مقننه را نقض کرده است.

او کمک‌های مالی مصوب کنگره را مسدود کرده، در برابر قوانین تازه تصویب‌شده ایستادگی کرده و حتی بدون مجوز کنگره، نهادی جدید تاسیس کرده است که بدون تخصیص رسمی بودجه هزینه می‌کند. ترامپ دقیقا همان رویکردی را که ماکیاولی به حاکمان توصیه می‌کند در پیش گرفته: «وانمود کن که قدرت زیادی داری، تا زمانی واقعا به آن دست پیدا کنی.»

همه‌ی این اقدامات با یک هدف انجام شده است: دور زدن نظارت کنگره بر قوه‌ی اجرایی. ترامپ امیدوار است که با ادامه‌ی این روند، کنگره در نهایت این وضعیت را بپذیرد و آن را به رسمیت بشناسد.

اعلام وضعیت اضطراری

«مردم را دو چیز راهبری می‌کند: یا ترس، یا عشق… و اگر مجبور به انتخاب باشی، ترسیدن برای دیگران بسیار امن‌تر از محبوب بودن است.» نیکولو ماکیاولی

خودکامگان برای حفظ قدرت، نه به قانون، بلکه به تصمیمات یک‌جانبه تکیه می‌کنند. به همین دلیل، ماکیاولی توصیه می‌کند که هیچ بحرانی نباید هدر برود؛ هر فرصتی که پیش می‌آید، باید برای تقویت قدرت استفاده شود. اما ترامپ حتی منتظر یک بحران هم نماند. او از همان روز نخست، وضعیت اضطراری اعلام کرد.

رهبران به‌خوبی می‌دانند که در شرایط بحرانی_یا حتی با ادعای وجود یک بحران_قدرت بیشتری در اختیار دارند. در چنین موقعیت‌هایی، می‌توانند بدون نیاز به تأیید کنگره یا نظارت دادگاه‌ها، آزادانه تصمیم بگیرند. خودکامگان این فرصت را به حداکثر می‌رسانند. شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، که در ابتدا فقط دو دوره اجازه‌ی حضور در قدرت را داشت، با استفاده از اختیارات اضطراری، محدودیت‌ها را کنار گذاشت و حکومت مادام‌العمر برای خود رقم زد. فردیناند مارکوس نیز در فیلیپین همین تاکتیک را به کار گرفت تا سال‌ها در قدرت باقی بماند. اما در آمریکا، اعلام وضعیت اضطراری معمولا محدود به شرایط استثنایی مانند جنگ، بلایای طبیعی یا بحران‌های واقعی است.

استثنایی کردن وضعیت

«مردم را دو چیز هدایت می‌کند: یا ترس، یا عشق… اگر مجبور به انتخاب باشی، امن‌تر آن است که ترس ایجاد کنی تا اینکه محبوب باشی.» نیکولو ماکیاولی

ترامپ از همان آغاز، حکمرانی با ترس را در پیش گرفت_رویکردی که ماکیاولی آن را توصیه کرده بود. او بلافاصله پس از ورود به کاخ سفید، با صدور یک فرمان اجرایی اعلام کرد که ایالات متحده با تهاجمی خصمانه از هر دو مرز شمالی و جنوبی خود روبه‌رو است. این ادعا، اتفاقی نبود. ترامپ از مدت‌ها پیش، در جریان کارزار انتخاباتی خود، زمینه را برای چنین اقدامی فراهم کرده بود. او بار‌ها هشدار داده بود که آمریکا در معرض یک «تهاجم تمام‌عیار» از سوی مهاجران غیرقانونی قرار دارد.

چندین ماه پیش از این، او مدعی شده بود که موجی بی‌سابقه از مهاجران در حال عبور از مرز‌ها هستند تا «خون مردم ما را مسموم کنند» در روایت او، این مهاجران نه‌تنها جویای کار و زندگی بهتر نبودند، بلکه دسته‌های سازمان‌یافته‌ای از قاتلان، متجاوزان و قاچاقچیان مواد مخدر بودند که قصد داشتند اقتصاد آمریکا را نابود کنند، در انتخابات رای تقلبی بدهند و حتی حیوانات خانگی مردم را بخورند.

این اعلان اضطراری، بیش از آنکه نشانه‌ی وجود یک بحران واقعی باشد، نشان می‌دهد که هدف اصلی آن چیزی جز فریب نیست. زیرا هیچ وضعیت اضطراری تازه‌ای، دست‌کم بر اساس داده‌های عینی، وجود ندارد.

در حال حاضر، میزان عبور غیرقانونی از مرز جنوبی حتی کمتر از زمانی است که ترامپ در پایان دوره‌ی اول خود کاخ سفید را ترک کرد. هیچ شواهدی مبنی بر افزایش جرم، تقلب در انتخابات، یا حتی خورده شدن حیوانات خانگی توسط مهاجران غیرقانونی وجود ندارد. اما توجیه وضعیت اضطراری در مرز شمالی حتی مضحک‌تر است. نه‌تنها هیچ مدرکی دال بر ورود غیرقانونی مهاجران خطرناک از کانادا در دست نیست، بلکه مواد مخدری که از این کشور قاچاق می‌شود، کمتر از یک درصد واردات مواد افیونی را تشکیل می‌دهد_ آن هم عمدتا از طریق محموله‌های رسمی، نه توسط مهاجران. همه‌ی این شواهد نشان می‌دهد که برای ترامپ، واقعیت مهم نیست. مهم این است که با اعلام یک بحران، ابزار‌های بیشتری برای افزایش قدرت خود به دست بیاورد.

با این اعلام وضعیت اضطراری، ترامپ پایه‌ای برای چهار سال آینده‌ی ریاست‌جمهوری خود بنا کرده است تا بتواند از تمام اختیارات ویژه‌ای که این وضعیت در اختیارش می‌گذارد، استفاده کند. این اعلامیه هدفی آشکارا ماکیاولی‌وار را دنبال می‌کند: تصاحب حداکثری قدرت از طریق ابزار‌های غیردموکراتیک. با اجرای این طرح، «دونالد ترامپ» می‌تواند بدون نیاز به تصویب کنگره، تعرفه‌های تجاری یکجانبه اعمال کند و با استناد به «وضعیت اضطراری»، نیرو‌های امنیتی و انتظامی را برای عملیاتی کردن وعده‌های خود درباره اخراج گسترده مهاجران بسیج نماید. افزون بر این، فعال‌سازی «قانون شورش» (Insurrection Act) ابزاری در دست او خواهد بود تا هرگونه اعتراض مدنی به این سیاست‌ها را به بهانه «آشوب» سرکوب کند.

این تاکتیک و پیامد‌های آن، یادآور الگوی کلاسیک خودکامگان در طول تاریخ است؛ حاکمانی که قرن‌ها با دامن زدن به ترس از «تهاجم خارجی» یا «تهدیدات امنیتی»، اقدامات سرکوبگرانه و قدرت‌طلبی خود را توجیه می‌کردند. اکنون، اما این نمایش آشنای استبداد، نه در قامت حکومت‌های قرن بیستمی، بلکه در قالبی مدرن و با نقاب دموکراسی غربی تکرار می‌شود. تاریخ درس می‌دهد: تمرکز قدرت در دستان یک فرد، هرگز بی‌هزینه نبوده است.

ارعاب مخالفان

«مردم یا باید مورد لطف قرار گیرند، یا کاملاً نابود شوند؛ زیرا از زیر بار آسیب‌های کوچک بیرون آمده و تلافی می‌کنند، اما در برابر ضربات بزرگ ناتوان می‌مانند.» نیکولو ماکیاولی

این جمله‎‌ی ماکیاولی، امروز به شکلی ترسناک در قاموس سیاست آمریکا تجلی یافته است. هیچ نظام خودکامه‌ای بدون سرکوب سیستماتیک مخالفان و گسترش بی‌وقفه‌ی حوزه‌ی اقتدار خود، به بلوغ نمی‌رسد. برای «دونالد ترامپ»، اجرای این استراتژی پس از شکست در انتخابات ۲۰۲۰ و بازگشت مجدد به عرصه، آسان‌تر از گذشته شده است. همان‌گونه که ماکیاولی در سال ۱۵۱۳ تاکید کرد: «تصرف دوباره‌ی سرزمینی شورشی، فرصتی طلایی است برای حذف مخالفان، پاکسازی عناصر نامطمئن، و تحکیم پایه‌های قدرت در نقاط آسیب‌پذیر.»

سناریوی ترامپ اینبار فراتر از وعده‌های تبلیغاتی است. اگرچه بسیاری در سال ۲۰۱۶ باور نمی‌کردند ترامپ تهدید خود برای «زندانی کردن هیلاری کلینتون» را عملی کند، اکنون شرایط به شکل هشداردهنده‌ای تغییر کرده است. جو بایدن، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، چنان از عزم ترامپ برای انتقام‌جویی آگاه بود که در روز‌های پایانی حکومت خود، دست به صدور «عفو پیشگیرانه» برای هدف‌های احتمالی او زد. این اقدام بی‌سابقه، نه نشانه‌ی سخاوت، که اعترافی آشکار به خطر تبدیل شدن دموکراسی به ابزاری در دست خودکامگان است.

تضعیف رسانه‌های آزاد

«لازم است هنر تظاهر و فریب را به‌خوبی بیاموزی... مردم آن‌قدر ساده‌لوح و گرفتار نیاز‌های لحظه‌ای هستند که هر فریبکاری همیشه کسی را پیدا می‌کند که فریب بخورد.» نیکولو ماکیاولی

ترامپ_ همان‌طور که استیو بنن، مدیر سابق کمپین انتخاباتی‌اش_گفته است، با «سرعت خردکننده» اخبار را منتشر می‌کند. او آن‌قدر روایت‌های جدید می‌سازد که رسانه‌های جریان اصلی حتی فرصت پرداختن به آنها را ندارند، چه رسد به بررسی صحت و سقمشان. ماکیاولی در این باره می‌نویسد: «غاصب قدرت باید تمام آسیب‌های لازم را یک‌باره وارد کند تا جامعه در شوک و سردرگمی فرو رود.»

وقتی سیل بی‌پایان اخبار و روایت‌های جعلی، فضای رسانه‌ای را اشباع کند، حوادث گذشته به‌سرعت از حافظه‌ی عمومی پاک می‌شوند. آنچه دیروز بحران محسوب می‌شد، امروز یک خبر عادی به نظر می‌رسد و فردا به دست فراموشی سپرده خواهد شد. دموکراسی‌ها برای بقای خود به آگاهی شهروندان از واقعیت‌ها وابسته هستند تا بتوانند خواسته‌هایشان را تعیین کرده و نمایندگانی را انتخاب کنند که به تحقق آنها اطمینان داشته باشند. رهبرانی که قادر به سردرگم کردن مردم درباره واقعیت‌ها و منابع معتبر اطلاعاتی باشند، در نهایت می‌توانند کنترل کامل دموکراسی را در دست بگیرند. ماکیاولی ۵۰۰ سال پیش به‌خوبی از این تاکتیک آگاه بود: «راز بزرگ عصر ما این است که چگونه می‌توان پیش‌داوری‌ها و احساسات مردم را چنان مهار کرد که درک متقابل حتی میان همزبانان و هم‌منافعان غیرممکن شود.»

به همین دلیل است که هر خودکامه‌ای برای حفظ قدرت، اولویت اصلی‌اش را کنترل جریان اطلاعات قرار می‌دهد. نخستین گام ترامپ، حمله‌ی بی‌وقفه به رسانه‌های مستقل و سنتی بوده است. او در یک دهه‌ی گذشته، رسانه‌های «جریان اصلی» را بار‌ها به «سوگیری»، «فساد»، «بی‌عدالتی» و «دروغ‌پردازی» متهم کرده است. اما حالا، فراتر از اتهام‌زنی، از ابزار‌های قضایی برای سرکوب آنها استفاده می‌کند.

در برابر رئیس‌جمهوری که از نهاد‌های دولتی برای محدود کردن آزادی رسانه‌ها بهره می‌برد، مقاومت تقریباً غیرممکن است. در هفته‌های پس از انتخابات، شبکه‌ی‌ای‌بی‌سی با پرداخت ۱۵ میلیون دلار به ترامپ مصالحه کرد، شرکت متا (فیسبوک) ۲۵ میلیون دلار پرداخت کرد، و شبکه‌ی سی‌بی‌اس نیز در حال مذاکره برای حل‌وفصل یک پرونده‌ی مشابه است. در همین حال، رئیس جدید کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) —که توسط ترامپ منصوب شده—تحقیقات علیه رسانه‌های عمومی آمریکا، از جمله رادیو ملی (NPR) و تلویزیون عمومی (PBS) را آغاز کرده است.

ترامپ وعده‌ی خود را برای مجازات رسانه‌های منتقد عملی کرده است و اکنون شبکه‌های خبری مستقل را کنار زده و رسانه‌های وابسته به خود را برای انتشار «واقعیت‌های جایگزین» تقویت کرده است. پلتفرم «تروث سوشال» به او این امکان را داد که بدون رعایت استاندارد‌های روزنامه‌نگاری—مانند استناد به منابع معتبر—همزمان هم پیام‌هایش را منتشر کند و هم بر ثروت شخصی خود بیفزاید. اما این تازه آغاز ماجرا بود. با انتصاب مالک پلتفرم ایکس (X) —بزرگ‌ترین شبکه‌ی اجتماعی جهان—به ریاست «بخش بهینه‌سازی دولت»، ترامپ به سطحی از نفوذ رسانه‌ای دست یافته که هیچ رهبر خودکامه‌ای پیش از این تجربه نکرده است. الگوریتم‌های ایکس، پست‌های ترامپ و هوادارانش—از جمله ایلان ماسک، که بیشترین دنبال‌کننده را دارد_را به‌صورت سیستماتیک تقویت می‌کنند. نتیجه؟ آمریکایی‌ها دیگر اخبار را از رسانه‌های تحلیلی دریافت نمی‌کنند، بلکه مستقیما از حساب شخصی ترامپ آنها را می‌خوانند. این همان رویایی است که خودکامگان ماکیاولی‌گرا در گذشته حتی تصورش را هم نمی‌کردند.

استراتژی ترامپ روشن است: فضای اطلاعاتی را با حجم گسترده‌ای از ادعا‌های دروغین پر کن تا مردم گیج شوند و روزنامه‌نگاری مستقل به حاشیه رانده شود. این تاکتیک آگاهانه، مردم را به شک در خودِ «واقعیت» وامی‌دارد. وقتی جامعه حتی بر سر ساده‌ترین حقایق—مثل میزان جمعیت مراسم تحلیف یا وضعیت آب‌وهوا—اختلاف پیدا کند، دیگر دموکراسی نمی‌تواند کار کند. هر مستبدی این را می‌داند. اگر مردم ندانند به چه چیزی اعتماد کنند، یا به پیش‌داوری‌های شخصی خود تکیه می‌کنند، یا به کلی دچار بی‌اعتمادی می‌شوند، یا هر آنچه حاکم می‌گوید را بی‌چون‌وچرا می‌پذیرند. در هر سه حالت، برنده‌ی نهایی مستبد است. سکوت و بی‌تفاوتی عمومی، همواره عامل اصلی فروپاشی دموکراسی‌ها بوده است. تاریخ نشان داده که وقتی دموکراسی از بین برود، بازگرداندن آن معمولاً تنها از طریق درگیری خونین یا فروپاشی کامل ممکن است؛ و هر بار، دلیل شکست یکسان است: مردم اجازه دادند.

نتیجه؛ چه باید کرد؟

ماکیاولی می‌دانست که دانش، قدرت است. به همین دلیل بود که شهریار را نوشت. وقتی روش‌های حکومت‌داری را بشناسیم، دیگر نباید فریب بخوریم و تصور کنیم که اقدامات ترامپ تصادفی و از روی هیجان است. چنین نیست. اما حالا که می‌دانیم چرا او این کار‌ها را انجام می‌دهد، می‌توانیم تشخیص دهیم کدام اقدامات واقعاً اهمیت دارند و چه نیرو‌هایی باید برای حفظ دموکراسی بسیج شوند.

دولت ترامپ ممکن است در نگاه اول آشفته و بی‌نظم به نظر برسد، اما تنها اگر تصور کنید که هدف او اجرای سیاست‌هایی برای حذف ناکارآمدی، برکناری کارکنان کم‌بازده یا مبارزه با فساد است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، او غیرمنطقی‌ترین و ناکارآمدترین روش‌ها را برای رسیدن به این اهداف انتخاب کرده است. اما اگر بفهمیم که این اقدامات نه برای اصلاح امور، بلکه برای به‌دست گرفتن قدرت طراحی شده‌اند، همه چیز معنا پیدا می‌کند.

او تمامی کمک‌های مالی را متوقف می‌کند، نه به این دلیل که نگران نحوه‌ی تخصیص آنهاست یا این‌که چه کسانی آن را دریافت می‌کنند (او حتی از جزئیات آن آگاه نیست)، بلکه برای ایجاد این تصور که بر این منابع مالی قدرتی دارد که در واقع ندارد. او می‌خواهد ببیند آیا کنگره در برابر این اقدام واکنش نشان خواهد داد یا دادگاه‌ها او را متوقف خواهند کرد.

همین تاکتیک را در موارد دیگر هم به کار می‌گیرد: اخراج‌های دسته‌جمعی، تلاش برای بازنویسی قانون اساسی با یک فرمان اجرایی، یا حتی ادعای مالکیت بر غزه. در همه‌ی این موارد، او صرفاً قدرت‌هایی را که در اختیار ندارد، مطالبه می‌کند تا ببیند چه واکنشی در برابرش نشان داده خواهد شد. اصل راهبری دولت ترامپ نه سیاست، بلکه قدرت است. اما تا زمانی که تسلیم نشویم، این قدرت هنوز در دستان ماست. توصیه‌های ماکیاولی به خودکامگان نشان می‌دهد که چرا ترامپ در موضع برتر قرار ندارد. او هشدار داده بود که در نهایت، نیرو‌های دموکراسی قدرتمندتر از آن هستند که یک مستبد بتواند آنها را به‌راحتی سرکوب کند: «هیچ چیز دشوارتر از به‌دست گرفتن قدرت، خطرناک‌تر از حفظ آن، و نامطمئن‌تر از موفقیت در ایجاد یک نظم جدید نیست.» درواقع حتی یک خودکامه هم نمی‌تواند اراده‌ی مردمی را که او را شناخته‌اند، شکست دهد.

با توجه به آشفتگی سه هفته‌ی گذشته، آمریکایی‌ها باید به یاد داشته باشند که ترامپ قدرت انجام بسیاری از کار‌هایی را که تلاش دارد انجام دهد، ندارد. او اختیار قانونی برای تغییر اصل شهروندی بر اساس تولد را ندارد؛ دادگاه این را به او اعلام کرده است. او و ایلان ماسک هم نمی‌توانند قوانین تصویب‌شده‌ی کنگره را نادیده بگیرند، نهاد‌های جدید ایجاد کنند، سازمان‌های دولتی را منحل کنند یا هزاران کارمند دولت را یک‌باره اخراج کنند؛ دادگاه‌ها نیز این را به آنها خواهند گفت.

دادگاه‌ها همچنین تاکید خواهند کرد که ترامپ نمی‌تواند بدون مجوز کنگره، پولی را که تصویب نشده خرج کند، بودجه‌ی مصوب را مسدود کند یا سازمان USAID را بدون تایید کنگره تعطیل کند. او نمی‌تواند بدون عبور از فرآیند قانونی، هر کسی را که بخواهد در کابینه‌ی خود منصوب کند، حتی با وجود یک سنای همراه؛ مت گیتز این را ثابت کرد، و احتمالا کاش پاتل نیز همین را اثبات خواهد کرد؛ و در نهایت، او نمی‌تواند خاطرات و آگاهی مردم را تغییر دهد. اکثریت او در هر دو مجلس کنگره و سنا شکننده است. دیوان عالی، هرچند قدرتمند، سالانه تنها ۱۰۰ تا ۱۵۰ پرونده را بررسی می‌کند و بیشتر این پرونده‌ها به اختیارات رئیس‌جمهور مربوط نمی‌شوند. تقریباً تمام مسائل حقوقی در دادگاه‌های ایالتی یا فدرال پایین‌تر حل‌وفصل می‌شوند. حتی اگر ترامپ در چهار سال آینده تمام کرسی‌های خالی در سیستم قضایی فدرال را پر کند، باز هم تعداد قضاتی که توسط اوباما و بایدن منصوب شده‌اند، بیشتر خواهد بود. او پیر است، احساسی رفتار می‌کند و در نهایت، او یک انسان است.

تنها چیزی که می‌تواند اقدامات او را دائمی کند، این است که دیگران در برابرش تسلیم شوند. تنها قدرتی که او می‌تواند به دست آورد، همان است که دیگران انتخاب می‌کنند به او بدهند. درک این موضوع، کلید تضمین این است که رهبران بر مسائل درست تمرکز کنند. هر اقدامی که او در دوران ریاست‌جمهوری خود انجام می‌دهد، باید در چارچوب اختیاراتی باشد که قانون اساسی به او داده است_و نه بیشتر.

ماکیاولی پیش‌بینی کرده بود که این ماجرا چگونه پایان خواهد یافت. او با تحلیل رهبران، مشخص کرد که چه کسانی می‌توانند یک جمهوری را تسخیر کنند و چه کسانی نمی‌توانند. ترامپ به‌وضوح در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرد. برای آنکه یک حاکم موفق باشد، بیش از هر چیز باید به خدمت به دولت و مردمش اهمیت دهد. او باید بتواند فریب‌ها و خودشیفتگی‌هایش را پنهان کند و چهره‌ای از احترام به قانون و دیگران به نمایش بگذارد.

ترامپ چنین فردی نیست. او پیش خواهد رفت، و عقب رانده خواهد شد، محکم‌تر فشار خواهد آورد، و محکم‌تر عقب رانده خواهد شد، و در نهایت بیش از حد پیش خواهد رفت_همان‌طور که در سیاست جداسازی خانواده‌ها و حمله‌ی ۶ ژانویه این اتفاق افتاد. ماکیاولی به‌درستی پیش‌بینی کرده بود: «اگر مردم از تو متنفر شوند، هیچ دژی را یارای نجاتت نخواهد بود.»

از نگاه ماکیاولی، ترامپ یک رهبر محدود است: «کسی که به یک شیوه‌ی عمل عادت کرده، هرگز تغییر نمی‌کند؛ و زمانی که شرایط دگرگون شود و دیگر با روش‌هایش سازگار نباشد، سرنوشت او نابودی خواهد بود.»

به‌عنوان رئیس‌جمهور، او تصمیماتی خواهد گرفت که بسیاری از مردم آنها را نادرست و برخلاف منافع آمریکا می‌دانند. این سرنوشت هر رئیس‌جمهوری است—برخی تصمیماتش را تأیید می‌کنند، برخی دیگر آن را رد می‌کنند. اما تا زمانی که در چارچوب اختیاراتی که قانون اساسی به او داده، عمل کند، این حق را دارد که انتخاب‌های خود را داشته باشد؛ و تا زمانی که قانون اساسی پابرجا بماند، آینده همچنان در دست مردم خواهد بود. رهبران بعدی و شهروندان این قدرت را خواهند داشت که تصمیمات او را بازنگری کنند و در صورت لزوم تغییر دهند. این همان چیزی است که باید به هر قیمتی از آن محافظت کرد.

من باور دارم که چنین خواهد شد. ماکیاولی نیز همین را پیش‌بینی کرده بود. او نوشت: «کسی که بر شهری که به آزادی عادت کرده است، مسلط شود، اما آن را نابود نکند، باید انتظار داشته باشد که خود نابود شود؛ زیرا هرچقدر هم تلاش کند، مردم آزادی پیشین خود را از یاد نخواهند برد… سرزندگی، نفرت و میل به انتقام، هرگز اجازه نخواهد داد خاطره‌ی آزادی در ذهنشان بمیرد. پس برای یک خودکامه، تنها راه مطمئن، نابود کردن آنهاست.»

این انتخاب، این قدرت، و این آینده، هنوز در دستان ماست.

علیرضا نجفی

  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش