دختر ارشد و بسیار موفق دونالد ترامپ، در ظاهر، تصویری درخشان از زنانگی مدرن آمریکایی به شمار میرود: مادر سه فرزند که در کنارش توانست تجارتی درخور شأن و شخصیت نام ترامپها بسازد؛ شخصیتی فریفته که به سادگی میتوان نوزادی را در یک دستش و کیف کارش را در دست دیگرش تصور کرد، آن هم زمانی که کفشهای پاشنهبلند مارکدارش هنوز در پاهایش جا خوش کردهاند.
به گزارش فرادید، او به هر چیزی که خواسته رسیده است: گوشهای پدر حرفشنویی که به زودی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد شد و همسرش "جرد کوشنر" که در دولت پدرش در مقام مشاور ارشد فعالیت خواهد کرد.
گرچه خانم ایوانکا ترامپ با بهره جستن از مزایای "فمینیسم" به موفقیتهای حرفهای و شخصی زیادی دست یافته است، اما او به واقع با تبدیل شدن به چهرهای برای آینده فمینیسم فاصله بسیار زیادی دارد. در مقابل، او از نوع دورهگردهای پسا - فمینیستی است که "زنانگی سنتی" و حمایت از "قدرت مردها" را در پوششی فمینیستی به ما عرضه میکند.
ایوانکا در تلاش برای زدودن مباحث پیرامونِ "پارتی بازی" که در مورد انتصاب شوهرش مطرح شده، قصد ندارد تا فعالیتهای تجاری برند خودش را ادامه دهد و یا در دفتر و دستک ترامپ، سمت مدیر اجراییاش را حفظ کند؛ بلکه او قصد دارد به همراه خانواده به واشنگتن برود و برادرانش تجارت خانوادگیشان را ادامه خواهند داد. برنامه او به قول خودش این است که «برای انتقال سه فرزندمان به مدرسه و خانه جدید، باید زمان کافی داشته باشیم.»
زوج ترامپ – کوشنر در حالی به واشنگتن خواهند آمد که به عقیده بسیاری یکی از قدرتمندترین زوجهای پایتخت ایالات متحده محسوب خواهند شد. گرچه بسیاری بر این باورند که خانم ترامپ نهایتا نقش "شِبه بانوی اول" را ایفا خواهد کرد، – و حتی برخی معتقدند که انتصاب ایوانکا ترامپ یا همسرش برای کار در کنار دونالد ترامپ میتواند موانع متعدد اخلاقی و قانونی داشته باشد - اما باید توجه کرد که دونالد ترامپ نهایتا به برکت وجود دخترش ترجیح داد که دامادش جرد کوشنر در کاخ سفید مشغول به کار شود.
گرچه شاخصههای این توافق غیرعادی به نظر میرسد، اما هنجارهای اساسیِ آن این چنین نیست زیرا حتی در مراکز جهانی که "زوجهای صاحب قدرت" به وفور در آن یافت میشود، این شریک مرد است که از قدرت بیشتری برخوردار است و موفقیتش را مدیون ترکیبی از دو چیز میداند: اول دستاوردهای همسرش که به کمک رویکردهای فمینیستیاش حاصل شده و دوم، حمایت زنانه سنتیِ همسرش از او.
برخلاف نسلهای گذشته که زنان تحصیل کرده برای پیدا کردن شریک زندگی خود متحمل سختیهای بیشتری میشدند، امروزه زنان تحصیل کردهی دانشگاهی مانند ایوانکا ترامپ راحتتر میتوانند با رقبای تجاری خود ازدواج کنند و حتی مانند خانم ترامپ، تولد نخستین نوزاد را تا پس از مراسم عروسی به تعویق بیندازند. این زوجهای تحصیل کرده در مقایسه با زوجهایی که منابع مالی محدودتری در اختیار دارند، به دلیل مواجهه کمتر با موارد استرسزای مالی که ناشی از درآمد مشترک یا درآمد بالای یک طرف است، کمتر با طلاق روبهرو میشوند. این در حالی است که برخی یافتهها حاکی از آن هستند که هر دو گروه تعهد قیاس پذیری نسبت به بحث ازدواج دارند.
این مسئله که زنان تحصیل کرده از نظر تبادل رمانتیکی و شغلی از تواناییهای بیشتری برخوردار گشتهاند به نوعی یک "پیروزی فمینیستی" محسوب میشود، گرچه شاید این نکته تنها در مورد زنان بالای زنجیره صدق کند. حتی خانم ترامپ از تصویر به دقت کار شدهی شغل و خانوادهاش برای فروش بیشتر محصولات برند خودش و همچنین تحقق اهداف سیاسی پدرش استفاده کرده است. این نکته را میتوان در صفحه اینستاگرام او به وضوح مشاهده کرد: زیرنویس تصاویرش مملو از جملاتی پیرامون "اهمیت در خانه ماندنِ مادر" یا "انجام همزمان چند کار توسط مادر خانواده" است که اغلب با هشتگ #زنان_شاغل همراه است. برای نمونه، ایوانکا پس از ارسال یک عکس خانوادگی در زیر آن نوشت: «من چند سِمت بسیار مهم دارد، اما "مادر بودن" همیشه مهمترین وظیفهام بوده است.»
حفظ تعادل بین توسعه شغلی و مادر بودن با این میزان از مطلوبیت امری آسان نیست. زنها معمولا یکی را فدای دیگری میکنند. با این حال اما غالب روزنامهها خانم ترامپ را با عناوین "مادری عاشق" و "زن تاجر موفق" یاد میکنند. پدرش نیز از او حمایت کرده تا شکلی بهتر به قانون "مرخصی با حقوق زایمان" بدهد.
او همچنین زنی است که تصویرش را به شکلی استراتژیک عرضه میکند. طبقه سفید پوست آمریکا که در بسیاری از موارد مخاطبِ اول پدر ایوانکا برای پیروزی در انتخابات بود، در مقایسه با قشر تحصیل کرده بیشتر با دیدگاههای سنتیِ "تعهدات ازدواج" و "هنجارهای جنسیتی" گره خوردهاند. این در حالی است که اکثر مادران خانوادههای طبقه کارگر در بیرون از خانه مشغول به کار بوده و احتمالا باید به تنهایی فرزندشان را بزرگ کنند.
در اهداف روشن ایوانکا ترامپ هیچ جای شکی نیست زیرا در وهله نخست چنین به نظر میرسد که او هیچ نیازی به مردان نداشته باشد. او جایگاه خودش را نخست یک همسر و مادر میداند و سپس به تجارت فکر میکند. همزمان که او در مورد چالشهای ادغام کار و خانه صحبت میکند، در مورد اینکه شوهرش "بیشتر به خانه علاقه دارد" چیزی نمیگوید – شاید آقای کوشنر ظرفها را هم میشوید اما عکسهایش را در اینستاگرام نمیگذارند!
تلاش برای تحقق مرخصی با حقوق والدین بدون شک ستودنی و اتفاقی مهم برای حزب جمهوری خواه است، اما سیاستی که او از طریق پدرش پیگیری میکند واقعا در مورد والدین نیست – طرح پیشنهادی ایوانکا فقط شامل مادران است؛ بدان معنا که وظیفه پرورش فرزند فقط در دامنه فعالیتهای زنان (حتی زنان شاغل) باید باقی بماند. فمینیسمِ نرم ایوانکا فقط به عنوان سرپوشی برای سخنان ناپخته پدرش مورد استفاده قرار میگیرد: آقای ترامپ مکرراً گفته و به خود بالیده که در امر بزرگ کردن پنج فرزندش هیچ نقشی نداشته، اما دخترش همچنان او را یک "فمینیست" تلقی میکند.
یک مرهم پسا فمینیستی در مدل ازدواج نئوسنتگرایانهی خانم ترامپ برای برخی از مردم – شاید حتی کسانی که به پدرش رای دادند – وجود دارد. مدل ازدواج او روشی مطبوع برای یکپارچه کردن ایدههای سکسیست (تبعیضِ جنسیتی) قدیمی در مورد زنان به عنوان تربیت کننده فرزندان و یاوران واقعیتهای زندگی مدرن آمریکایی است. ایوانکا ترامپ حتی زمانی که رویکرد شدیدتر فمینیستی دارد، باز هم ایدهآلی زنانه را متضمن میشود.
با این وجود، احتمال بروز اختلاف و سایش در فضایی که آن ایدهآل با واقعیت روبهرو میشود، برای زنان طبقه متوسط و طبقه کارگر بیش از هر جای دیگری است. حال آنکه برخی از آمریکاییها در بحث برابری جنسیتی هنوز به لحاظ روانی بین افقهای متصور شده در دهه ۵۰ میلادی برای خانوادههای ساکن حومه شهر و خانوادههای انقلابی گیر افتادهاند. از یک سو، بیشتر آمریکاییها معتقدند که زنان نباید به نقشهای دهه ۵۰ میلادی خود بازگردند (اما حساب کار زمانی که صاحب فرزند میشوند تغییر میکند) و از سوی دیگر، بسیاری همچنان معتقدند که مادران باید در کنار فرزندان کوچک خود در خانه بمانند.
این مجموعه از انتظارات برای خانوادههایی که برخلاف زوج ترامپ-کوشنر در مضیقه مالی قرار دارند، پرمخاطره است. تولد فرزند برای زوجهای معمولی با تمام سطوح درآمدی اغلب منتهی به بروز اختلاف خواهد شد، زیرا مادران و پدران تمایل دارند هنگام بچهدار شدن به نقشهای سنتی خود سوق داده شوند – مثلا زنان باید به جزئیات کماهمیتتر زندگی بزرگسالی مثل تعویض پوشاک، جمع کردن لباسها از روی بند، و یا در مورد پرونده ایوانکا ترامپ، انجام کارهای تعویض خانه و نامنویسی فرزندان در مدرسهای جدید روی بیاورند.
زنان خواهان تساوی طلبی احساس میکنند که با این سازش جدیدِ نسبتا سکسیست سرشان کلاه رفته است. زنانی که سنت گرایی را در ذهن میپرورانند، سرانجام تسلیم یک دوراهی میشوند: نخست این باور رایج که وظیفه آنها در بزرگ کردن فرزندان بسیار بیشتر از مردان است و دوم مواجهه با این واقعیت اقتصادی که برای امرار معاش به شغل نیاز دارند.
خانم ایوانکا ترامپ کتابی با عنوان زنان شاغل (Women Who Work) را نوشته است؛ بنابراین او احتمالا با خود فکر میکند که برای زنان دیگر توصیهها و پیشنهاداتی دارد. اما تقلید از "مدل ایوانکا" بدون در اختیار داشتن منابع مالی او راهی بسیار پرمخاطره است. نتایج یک پژوهش در حوزه علوم اجتماعی نشان میدهد زنانی که بر سر شغل دشوار خود میمانند و همزمان مسئول اصلی مدیریت خانه را نیز بر عهده دارند، در مقایسه با زنانی که همسرشان در کار خانه و شغل به آنها کمک میکند از استرس و اضطراب بسیار بیشتری برخوردارند. در خانوادههای طبقه کارگر سفیدپوست که در آن زنان از سر ناچاری مشغول به کار میشوند و همچنین به اهمیت مسئولیتهای واگرای مردان و زنان اعتقاد دارند، این اختلاف منجر به تعارضات زناشویی خواهد شد.
گفتمان اتخاذ شده توسط ایوانکا ترامپ در کتاب "زنان شاغل" تمام این موارد را به جای آنکه در قالب یک نتیجه پیشبینی شده و حساب شده نشان دهد، در قالب انتخابهای پیش روی زنان عرضه میکند؛ آن هم در زمانی که دستاوردهای فمینیستها تحت شعاع سیاستهای عمومی محافظهکارانه قرار گرفته است.
- 15
- 1