در چند وقت اخير مسئله ميانمار و جنايات ارتش اين کشور عليه مسلمانان روهينگيايي به يکي از داغترين سوژههاي سياسي، حقوقي و رسانهاي جهان بدل شده است اما آنچه در موازات اين مسئله و در بستر تحولات ميداني ميانمار بهتدريج به خود رنگ واقعيت ميگيرد، مسئله حضور انديشههاي راديکال ديني و جولان گروههاي تروريستي در خاک ميانمار است که در صورتي که اين امر رنگ واقعيت به خود بگيرد،
نهتنها منطقه «راخين» بلکه کل کشور ميانمار و در گامي جلوتر حتي منطقه شرق و جنوبشرق آسيا گرفتار پديده تروريسم خواهد شد؛ چنان که امروز نهتنها مسلمانان جزيره «ماراوي» (که ۱۰ درصد جمعيت فيليپين را تشکيل ميدهند) بلکه کل اين کشور با اين پديده دستوپنجه نرم ميکند. در سايه چنين واقعيتي، شرق آسيا همانند غرب آن، کانون تحولاتي پيچيده و درعينحال نگرانکننده خواهد بود. با نگاهي به تحولات امروز شرق دور، به موازات آن سير عملکردي راديکاليسم و ظهور گروههاي تروريستي در غرب آسيا و مشخصا خاورميانه، ميتوان دو نکته را براي حضور چنين گروههايي در آينده نزديک در اين مناطق (شرق وجنوب شرق آسيا) ديد:
تکثير از خود
اولين کاري که يک ويروس و بدافزار کامپيوتري انجام ميدهد، تکثير از خود است. امروز و پس از گذشت نزديک به هفت سال از جنگ سوريه و عليرغم تمام خشونتها و وحشيگريهاي گروههاي تندروي تروريستي با محوريت داعش، نميتوان چنين مسئلهاي (تروريسم و راديکاليسم) را در قامت عمليات و اعمال چند هوادار با تعدادي سلاح سنگين و نيمهسنگين ديد،
بلکه بايد پذيرفت که راديکاليسم و تروريسم عقیدتي-تکفيري در رنگ و قالب هر گروهي از القاعده و طالبان گرفته تا جبههالنصره و داعش در هر کشور و سرزميني از عراق و سوريه گرفته تا مصر، ليبي، افغانستان و حتي فرانسه، انگليس و آلمان شکل گرفته را بايد در رداي يک تفکر ديد؛ تفکري که بهرغم سياهبودن قطعا در کشش و اقناع برخي افراد به سوي خود، جذابيتهايي دارد که توانسته از اقصينقاط دنيا هواداراني را از هر قشر و طبقهاي براي خود دست و پا کند تا در سايه آن در هر گوشه از جهان، حال کم يا زياد جولان دهد.
راديکاليسم عقيدتي و در موازت آن تروريسمي که داعش نمايندگي آن را امروز برعهده دارد، اکنون که در بستر تحولات ميداني عراق و سوريه تز دولت اسلامي عراق و شام را از دسترفته ميبيند، تزي که بهترين وضعيت را براي اين گروههاي تروريستي در تشکيل حکومت داشت (چرا که سوريه و عراق از قديميترين و اصيلترين کشورهاي اسلامي و ايدهآلترين مکان براي تشکيل چنين حکومتي بود) در اقدام بعدي خود به دنبال سرزمين و مکان ديگري براي تحقق امر دولتسازي است. دراينراستا هم در اولين گام، پس از ازدستدادن دو شهر رؤيايي رقه و موصل،
هر شهر و کشوري در جهان را براي تکثير تفکرات خود ايدهآل ميبيند. ازهمينرو هم داعش بهطور مستقيم و با استفاده از گروههاي تروريستي مانند گروه «ابوسياف» که با آن گروه اعلام بيعت کردهاند در حال قدرتنمايي و اعلام موجوديت در منطقه جنوبشرق آسياست و در سايه اين قدرتنمايي، چشم خود را به منطقه درياي «سولو» دوختهاند. اين به آن معناست که امروز داعش با يک برنامه خاص و طراحي دقيق پا به ميدان شرق و جنوبشرق آسيا ميگذارد زيرا با رصد فعاليتهاي اين گروه در طي دو سال گذشته به وضوح ميتوان ارتباط داعش با ساير گروههاي تکفيري- تروريستي در منطقه را که به شکل سلولي عمل ميکنند،
ديد؛ از يک سو باعث گمراه کردن و عدم تعقیب و مراقبت توسط دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي منطقه ميشود و ازسويديگر هم از اين طریق امکان دستگيري و آمار تلفات و کشتههاي خود را به حداقل ميرساند. لذا آنچه درباره تکثير تفکر داعش بايد گفت، اين است که احتمال دارد داعش از بحران کشتار و جنايت دولت و ارتش ميانمار عليه مسلمانان نهايت استفاده را ببرد و تفکرات خود را در ميان مسلمانان روهينگيايي ميانمار گسترش دهد و علاوه بر ماراوي، راخين را هم جولانگاه بعدي خود بداند.
ظهور از دل تبعيض
دومين نکته اينکه فارغ از تمام حمايتها، هدايتها و برنامه براي شکلگيري و حفظ گروههاي تروريستي از جانب ايالات متحده، عربستانسعودي يا هر کشور ديگري با نگاهي دقيقتر ميتوان ديد که ريشه شکلگيري و بستر ظهور و بروز اين گروهها از درون برخي تبعيضات و رفتارهاي معنادار برخي دولتهاي منطقه صورت گرفته که اکنون مصداق بارز وعيني آن را در ميانمار عليه قوم مسلمان روهينگيايي شاهديم؛ لذا يقينا آنچه در سوريه و عراق سببساز نزديک به هفت سال جنگ خانمانسوز شده که اکنون هم ادامه دارد، ميتواند بسترساز سناريويي در ميانمار شود؛ بنابراين اعمال خشونت گسترده عليه مسلمانان روهينگيا،
آزار جنسي، شکنجه، محدوديتهاي گسترده مدني و تضييع حقوق اقتصادي مسلمانان روهينگيا توسط بوداييان افراطي موجب آوارگي مسلمانان راخين در داخل و خارج ميانمار شده و زمينه مناسبي را براي جذب آنان از سوي گروههاي افراطي و تروريستي در منطقه فراهم کرده است. علاوه بر اين، چنانچه زمينه براي نفوذ داعش در استان راخين در ميانمار فراهم شود، کشورهاي همجوار از جمله سنگاپور، مالزي، اندونزي، چين، بنگلادش و... هم از تأثيرات مخرب اقدامات تروريستي اين گروه در امان نخواهند بود. بهويژه آنکه وجود صدها مدرسه مذهبي در کشورهايي مانند مالزي و اندونزي که تحت مديريت يا آموزش انديشههاي راديکال ديني قرار دارند،
در کنار حمايت برخي مقامات دولت مالزي از فعاليت مؤسسات آموزشي مرتبط با رياض به گونهاي است که زمينه حضور گروههاي تروريستي داعش در اين منطقه را بهواسطه اشتراکات ژنوم ژئوکالچريک از دل تبعيضات و ظلمهاي دولتهاي شرق جنوبشرق آسيا فراهم ميکند. موضوع مهمي که دولتهاي کوالالامپور و جاکارتا و مهمتر از همه نايپيداو (پايتخت ميانمار) چشمان خود را بر روي آن بستهاند و صرفا با دادن شعار مقابله با تروريسم ابراز نگراني ميکنند،
بهويژه آنکه دولت ميانمار عملا وجود هرگونه جنايت سازمانيافته عليه مسلمانان اين کشور را کتمان ميکند. يقينا اينگونه اعمال و به موازاتش اقداماتي مانند نوع رفتار پکن با منطقه خودمختار «سينکيانگ» که مساحتي بيشتر از ايران را با جمعيتي حدود ۱۷ ميليوني دارد يا نوع رفتار قهرآميز و تند دولت مانيل و شخص رودريگو دوترته، رئيسجمهوري فيليپين درباره مسئله تروريسم، به گونهاي که برخي از اخبار حکايت از اعدام خانوادههاي اعضاي داعش در فيليپين دارد، تنها نتيجه مستقيم و فوري آن،
تحرک و جولان بيشتر اين گروهها در اين کشورها خواهد بود و پرونده تروريسم در منطقه شرق و جنوبشرق آسيا را ميتواند به نقطه بيبازگشتي برساند. اين درحالي است که مقابله با تروريسم نيازمند همکاري جمعي و همهجانبه و بهويژه ريشهاي است که مهمترين آن، نوع تعامل با مدارس مذهبي فعال تحت نظارت انديشههاي راديکال اسلامي و نظارت بر کمکهاي مالي رياض در جايگاه اصليترين حامي مالي اين مدارس در منطقه جنوبشرق آسياست؛ لذا توافقنامه ژانويه سال جاري ميلادي مالزي، اندونزي و فيليپين درباره همکاري سهجانبه براي مقابله با فعاليت گروه تروريستي داعش و گسترش تفکرات افراطي اين گروه تکفيري در منطقه که با حضور نجيب تونرزاق،
نخستوزير مالزي، جوکو ويدودو و رودريگو دوترته، رؤساي جمهوري اندونزي و فيليپين به امضا رسيد، فقط و فقط ميتواند انديشههاي راديکال ديني و تروريسم داعش را در حوزه عملياتي و نظامي کنترل کند که در اين خصوص هم اما و اگرهاي فراواني وجود دارد. بهويژه که حضور عناصر داعش در جزيره «ميندانائو» در جنوب فيليپين و شرايط خاص اين منطقه براي ايجاد پايگاه براي اين گروه تروريستي در فيليپين موجب شد که ايالت صباح در مالزي که با جنوب فيليپين و جزيره ميندانائو مرز آبي مشترک دارد، بهراحتي در گسترش اين تفکر نقش مؤثري داشته باشد. دقيقا همين مسئله هم حوادث زنجيرهاي تروريستي در اندونزي،
مالزي و فيليپين را براي اين منطقه (شرق و جنوبشرق آسيا) رقم زد که توجه مقامات امنيتي کشورهاي منطقه جنوبشرق آسيا را به همکاري و ارتباط تروريستهاي منطقهاي با برخي از عناصر داعش جلب کرد. يک سال پيش در ژوئيه ۲۰۱۶، اولين حمله تروريستي داعش در مالزي انجام شد و نقطه شروع رسمي نگرانيها از نفوذ اين گروه به مالزي و تلاش براي تقويت شبکه ارتباطي نيروهاي خود در جنوبشرق آسيا را رقم زد. حال در دل اين تحولات و به موازات آن،
نگاه واشنگتن به منطقه شرق و جنوبشرق آسيا براي کنترل و حصر پکن، مسئله تروريسم ميتواند راهکار و دستاويز مناسبي براي اين هدف ايالاتمتحده باشد و شايد که عدم تحرک واشنگتن درباره جنايات دولت و ارتش ميانمار عليه مسلمانان روهينگيايي براي بسترسازي بهتر و بيشتر حضور گروههاي تروريستي در خاک اين کشور و جولان اين گروهها در منطقه شرق و جنوبشرق آسيا تعبير شود. حال بايد ديد که تحولات ميانمار سبب توقف قطار تروريسم در ايستگاه ميانمار خواهد شد؟
عبدالرحمن فتحالهي
- 10
- 1