
مانند تمام نمونه نهادهای بسته و استثماری قدیم و جدید که در لیبی نیز مشاهده میشود، فساد، شبکههای حامیپرور و درگیری حتی با تغییر نظام نیز تداوم مییابد. در این وضعیت عجیب نیست که به مانند ونزوئلا یا لیبی وقتی رایدهندگان پای صندوق میروند خواستار حمایت از خودکامگان باشند زیرا گمان میکنند که شاید اشخاصی مانند چاوز یا سیفالاسلام میتوانند در برابر فرادستان و شبکههای قدرتمند ریشهدار ایستادگی کنند.
انقلاب مردم لیبی علیه دیکتاتوری سرهنگ قذافی و افتادن این کشور به ورطه بحران و جنگ داخلی شاید یکی از منحصر به فردترین موضوعات سیاسی در طول سالهای اخیر باشد. با رسیدن موج انقلابهای عربی به لیبی، قذافی برعکس سایر رهبران عرب که به محض مواجه شدن با امواج خروشان خشم مردمی قدرت را رها کردند، این بار نیز متفاوت ظاهر شد. او با ایستادگی در برابر خواست مردم و نیز سرکوب شدید معترضین مقدمات درگیریهایی را رقم زد که اکنون پس از حدود ۸ سال همچنان ادامه دارد.
در سال ۲۰۱۱ قذافی اعلام کرد که جایی نخواهد رفت و در برابر معترضین خواهد ایستاد. این امر با توجه به دامنه درگیریها سرانجام منجر به تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ در شورای امنیت سازمان ملل و مقدمهای برای مداخله نظامی کشورهای غربی در لیبی شد. پس از پیچیدهتر شدن ماجرا، قذافی به مناطق جنوبی و زادگاه خود فرار کرد و سرانجام کاروان او توسط انقلابیون محاصره و خودش به فجیعترین شکل ممکن به قتل رسید.
بهشت تروریستها
سلسله حوادث پس از مرگ قذافی در لیبی به گونهای رقم خورد که این کشور عملا به دوپاره تقسیم و مامنی برای گروههای افراطگرا و تروریستی شد. در لیبی دو گروه داعیه حاکمیت دارد، یکی از طرابلس و دیگری در بنغازی. همچنین گروههای مسلح و شبهنظامیان از چنان امکانات و سازمانی برخودارند که حتی برخی از آنها مجهز به نیروی هوایی هستند. لیبی همچنین یکی از مطلوبترین نقاط برای پناه گرفتن گروههای افراطی به خصوص داعش است به طوری که سال گذشته و با شکست سرزمینی داعش در عراق و سوریه، بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکردند که بقایای این گروه به لیبی منتقل شوند. حتی گفته میشد که ابوبکر البغدادی خلیفه داعش نیز به لیبی رفته است.
در چنین وضعیتی که جنگ داخلی در این کشور بدون وقفه ادامه دارد و تمامی ساختارها و زیرساختهای این کشور از بین رفته، نوعی سکوت عجیب بینالمللی نیز درخصوص تحولات بحرانی این کشور مشاهده میشود. علت این امر هرچه باشد به وضعیت ژئوپلتیک و ذخایر عظیم نفتی لیبی باز میگردد. گرچه جامعه جهانی هر از چندی اعلام میکنند که برای مدیریت بحران در این کشور باید تدابیری اندیشیده شود، اما همچنان یک خلاء و امای بزرگ در برابر تحولات بحران در لیبی وجود دارد.
حسین بشیریه استاد برجسته علومسیاسی در کتاب خود به نام «از بحران تا فروپاشی» در مورد لیبی آورده است: یکی از ویژگیهای حکومت سرهنگ قذافی از کودتای سپتامبر ۱۹۶۹ تا انقلاب ۲۰۱۱ کوشش مستمر برای توجیه مشروعیت حکومت بود و همین امر همزمان با سالهای منتهی به انقلاب که با کاهش درآمد و نیز افزایش نرخ بیکاری همراه بود، به تغییر و تزلزل مبانی و مواضع ایدئولوژیک آن انجامید. نوسان مداوم قذافی میان اسلامگرایی و سکولاریسم، سوسیالیسم و بازار آزاد و میان اندیشه وحدت عربی و اندیشه وحدت آفریقا، خود شاهدی جدی برای بیان مشکلات مشروعیت حکومت او بود.
با سرازیر شدن سیل انقلابهای عربی به لیبی، واکنش حکومت به اعتراضات طبق معمول همه انقلابها، ترکیبی از سرکوب، خشونت و اعطای امتیازهای ویژه بود. حکومت در همان اوایل کار ۲۰ میلیون دینار برای سرمایهگذاری بیشتر و تامین مسکن اختصاص داد، اما با توجه به مشکلات عمومیتر رژیم، اعتراض اقتصادی به سرعت به جنبش سیاسی تبدیل شد. همزمان این جنبش اعتراضی به پیدایش نیروی جدید و بیسابقهای در سیاست لیبی انجامید که از توان بسیج و سازماندهی چشمگیری برخودار بود. در این میان ارتش برای سرکوب جنبش اعتراضی توسط قذافی وارد عمل شد. حکومت تصمیم گرفته بود با کاربرد آنچه در توان داشت، جنبش را ریشهکن کند و قذافی تهدید میکرد که همه در آتش خواهند سوخت. این امر با دودستگی به وجود آمده در درون حاکمیت و از میان بردن وحدت درونی آن، مهمترین عامل فروپاشی حکومت قذافی بود که در نهایت با مداخله خارجی در مارس ۲۰۱۱، تیر خلاص را بر پیکره آن فرود آورد.
چرا سیفالاسلام؟
از همان زمان لیبی درگیر نوعی خاص از هرج و مرج، فقدان دولت مرکزی، زد و خوردها میان گروههای فروملی و نیز مداخلات آشکار و پنهان قدرتهای جهانی است. در همین گیرودار مدتی است که خبر میرسد قرار است انتخابات در این کشور برگزار شود و عجیبترین نکته آن برآمدن و تبلیغات ویژه بر روی سیفالاسلام پسر ارشد قذافی است. چندی قبل یکی از رسانهها خبر داده که بیش از ۹۰ درصد مردم لیبی خواهان بازگشت خانواده قذافی به خصوص سیفالاسلام به قدرت هستند.
در تازهترین تحولات نیز اخیرا شبکه خبری بلومبرگ گزارش داده که پسر دیکتاتور سابق لیبی در حال رایزنی با روسیه به منظور جلب حمایت آنها برای انتخابات آینده است. او گویا اواسط آذرماه امسال با میخائیل بوگدانف معاون وزیر خارجه روسیه دیدار کرده و با تشریح وضعیت سیاسی کشور، از پوتین درخواست حمایت داشته است.
سیف الاسلام که در حین انقلاب مردم لیبی یکی از عوامل برخورد خشونتبار با معترضین بوده و پس از انقلاب نیز بازداشت و زندانی شد و حتی صحبتهایی از اعدام وی به گوش میرسید، اکنون پس از آزادی از زندان و بنا به ارتباطات سنتی در نهادهای بسته لیبی مشغول ایجاد ائتلاف با گروههای مختلف داخلی و نیز جذب منابع مالی از کشورهای خارجی است. با این حال آنچه از وضعیت نابسامان لیبی مشخص است، نشان میدهد این کشور همچنان در حصاری از گروههای به شدت متعارض فروملی، بازیگران خارجی و ساختارهای به شدت استثماری سیاسی و اقتصادی به جای مانده از دوران قدیم درجا میزند.
همین امر باعث شده که نه تنها پس از انقلاب بر علیه دیکتاتوری قذافی بلکه پس از آن نیز گذار به چرخه نهادهای فراگیر متوقف شود و بار دیگر این نهادهای متمرکز و بسته قابلیت باز تولید خود را داشته باشند. به گفته دارون عجم اوغلو استاد دانشگاه امآیتی آمریکا در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» چرخه شوم بسیار قدرتمندتر از آن است که تصور شود. این چرخه به نهادهای سیاسی استثماری متکی است که نهادهای اقتصادی استثماری را به وجود میآورند و آنها نیز به نوبه خود از نهادهای سیاسی استثماری پشتیبانی میکنند. زیرا ثروت و قدرت اقتصادی، توانایی خرید قدرت سیاسی را دارا است. به همین دلیل است که در چنین شرایطی حتی برآمدن سیف الاسلام قذافی که خود عاملی بر سرکوب معترضین بود، برای ظهور و بروز دوباره عجیب به نظر نمیرسد.
این امر نشان میدهد که حتی دموکراسی نیز به وجود آمدن کثرتگرایی را تضمین نمیکند. نمونه این مسئله ونزوئلا است که در ۱۹۵۸ میلادی به دموکراسی گذار کرد، اما این گذار بدون توانمندسازی در سطح تودههای مردم رقم خورد و توزیعی متکثر از قدرت سیاسی را به وجود نیاورد. در عوض مانند تمام نمونههای مشابه قدیم و جدید که در لیبی نیز مشاهده میشود، فساد، شبکههای حامیپرور و درگیری تداوم مییابد. در این وضعیت عجیب نیست که به مانند ونزوئلا یا لیبی وقتی رایدهندگان پای صندوق میروند خواستار حمایت از خودکامگان باشند زیرا گمان میکنند که شاید اشخاصی مانند چاوز یا سیفالاسلام میتوانند در برابر فرادستان و شبکههای قدرتمند ریشهدار ایستادگی کنند.
- 17
- 1