صبح روز ١٢ ژوئن سال ٢٠٠٣ شاهزادهای سعودی راهی کاخی در حومه ژنو است.
نامش«سلطانبنترکیبنعبدالعزیز» است و کاخ هم از آن عمویش، «ملک فهد» فقید. شاهزاده عبدالعزیز بنفهد، پسر محبوب پادشاه عربستان، سلطان بنترکی را به صرف صبحانه دعوت کرده است؛ عبدالعزیز از سلطان میخواهد به عربستان برگردد و میگوید درگیریها درباره انتقادهای پادشاه از حکومت آلسعود حل خواهد شد. پادشاه این پیشنهاد را رد میکند و عبدالعزیز هم برای تماسی تلفنی از اتاق خارج میشود و دو نفر دیگر حاضر در اتاق هم همینطور. لحظاتی بعد مردانی نقابپوش وارد اتاق میشوند و پس از دستگیری سلطان آمپولی را به گردنش تزریق میکنند و سپس او را به فرودگاه ژنو برده و سوار هواپیمایی میکنند و به عربستان بازمیگردانند.
سلطان در عربستان یا در زندان بوده یا در حصر خانگی اما به خاطر بیماری وضعیتش رو به وخامت میرود و در نهایت در سال ٢٠١٠ خاندان سلطنتی به او اجازه میدهند برای درمان به بوستون ماساچوست برود. اما سلطان بهتبعیدرفته از آزادی خود نهایت استفاده را برد و در دادگاههای سوئیس از خانوادهاش بهخاطر ربودنش در سال ٢٠٠٣ شکایت کرد. برای اولین بار بود که یکی از اعضای ارشد خاندان سلطنتی عربستان در یکی از دادگاههای غرب علیه یکی دیگر از اعضای این خاندان شکایت میکرد. این اما پایان ماجرای سلطان و خاندان آلسعود نبود.
او و ٢٠ نفر از همراهانش اول فوریه ٢٠١٦ ربوده شدند. داستان ربودن او و دو نفر دیگر از اعضای خاندان سلطنتی عربستان، موضوع مستندی است که بیبیسی عربی تهیه کرده و از این شبکه تلویزیونی پخش شد. در این مستند دو نفر از همراهان سلطان که از شهروندان کشورهای غربی بودهاند، از لحظهای میگویند که فهمیدهاند هواپیمای آنها طبق برنامه در قاهره فرود نمیآید و درعوض مسیر خود را بهسوی ریاض تغییر داده است.
به گفته این شاهدان، شاهزاده سلطان با مهمانداران هواپیما درگیر میشود، مهماندارانی که برای مهار او و دیگر مسافران هواپیما مسلح بودهاند. آنها میگویند هواپیما بعد از فرود بلافاصله با خودروهای نظامی و نیروهای پلیس و سربازان تا بن دندان مسلح سعودی محاصره شده است. شاهزاده سلطان که با لگد و داد و بیداد به خودرویی بینامونشان منتقل شده، با فریاد به همراهانش گفته که همه آنها ربوده شدهاند و باید به سفارتهایشان اطلاع دهند. این آخرین تصویر و شرحی است بر احوال شاهزاده سلطان و پس از آن دیگر هیچکسی او را ندیده است.
بقیه همراهان او را که تعدادی از آنها زنان جوان غربی بودهاند، سه روز در عربستان نگه میدارند و ابتدا همه وسايل الکترونیکی و پاسپورتشان ضبط میشود و سپس با اسکورت سربازان سعودی به هتلی در ریاض منتقل میشوند. بعد از سه روز همراهان غربی سلطان را به اتاقی در همان هتل میبرند و در آنجا یکی از افسران ارتش عربستان از آنها عذرخواهی میکند و سپس از آنها میخواهد مدارکی را به زبان عربی امضا کنند. سپس آنها یکییکی به کشورهایی که خودشان میخواستند برگردانده شدند و دقایقی پیش از پرواز پاسپورتهایشان به آنها بازگردانده شد.
شاهزاده ترکی بن بندرمستند بیبیسی جزئیات جدیدی از ربودن یکی دیگر از مخالفان آلسعود را هم فاش میکند؛ شاهزاده «ترکی بنبندر». این شاهزاده یکی از افسران بلندپایه سابق عربستان بود که زمانی یکی از مسئولیتهایش حفظ امنیت خاندان سلطنتی آلسعود بود. در این مستند یکی از دوستان ترکی نوشتهای را نشان میدهد که این شاهزاده پیش از ربودهشدن در سال ٢٠١٥ برای او نوشته و در آن گفته؛ میترسد دولت عربستان قصد ربودن یا ترور او را داشته باشد.
به گزارش یکی از روزنامههای مراکشی، شاهزاده ترکی بعد از سفرش به مراکش و زمانی که میخواسته به فرانسه بازگردد، در مراکش دستگیر و روانه زندان شده است و سپس به درخواست مقامات سعودی و با موافقت دادگاه مراکش به عربستان منتقل میشود.
شاهزاده سعود بنسیف النصرتقریبا همزمان با ناپدیدشدن شاهزاده ترکی، یکی از اعضای کوچک خاندان سلطنتی یعنی شاهزاده «سعود بنسیفالنصر» هم سرنوشت مشابهی پیدا کرد. در سال ٢٠١٤ شاهزاده سعود نوشتن توییتهایی را در انتقاد از پادشاهی آلسعود آغاز کرد. او خواستار پیگرد قانونی آندسته از مقامات آلسعود شد که بهگفته او از سرنگونی «محمد مرسی»، رئیسجمهوری وقت مصر حمایت کرده بودند.
در سپتامبر ٢٠١٥ شاهزاده سعود از این هم فراتر رفت و وقتی یکی از شاهزادههای سعودی بهطور ناشناس دو نامه نوشت و خواستار کودتایی علیه سلطان سلمان شد، او تنها عضو خاندان سلطنتی بود که علنا از آن حمایت کرد. چند روز بعد او در توییتی نوشت: «از مردم میخواهم محتوای این دو نامه را به فشاری عمومی بدل کنند» و این آخرین توییت این شاهزاده سعودی بود.
در سال ٢٠١٥ یک کنسرسیوم تجاری ایتالیایی- روسی از شاهزاده سعود خواستند شریک تجاری آنها شود و او را متقاعد کردند که برای دیداری تجاری و نهاییکردن قرارداد با هواپیمایی خصوصی به ایتالیا سفر کند. اما مانند دو شاهزاده دیگر از او هم دیگر هیچگاه خبری شنیده نشد.
- 15
- 6