عربستان سعودی طی روزهای اخیر اصلاحاتی را در حوزه اجتماعی و فرهنگی به اجرا گذاشته است. هفته گذشته بن سلمان دستوری را امضا کرد که به موجب آن به زنان حق رانندگی داده شد؛ تا پیش از این زنان عربستانی حق رانندگی نداشتند و نمیتوانستند گواهینامه بگیرند. یک روز بعد از آن، سلمان، نخستین سخنگوی زن را در سفارت عربستان در آمریکا منصوب کرد.
دو روز بعد، ١٠٧ نفر از ١٥٠ عضو شورای مشورتی عربستان به فتوا دادن زنان رأی مثبت دادند؛ معنای این رأی این است که از این پس زنان نیز در عربستان میتوانند مفتی شوند. در همان روز، زنان اجازه یافتند برای نخستينبار در جشن روز ملی عربستان که در استادیوم ریاض برگزار شده بود، حضور یابند.
روز گذشته نیز صدای «امکلثوم» خواننده قدیمی از تلویزیون این کشور پخش شد و بنابراین ممنوعیت پخش آن پایان یافت.
اصلاحات همواره یکی از گزینههای پیش روی دولتها و یکی از اهرمهای مدیریتی آنها بوده است؛ اما نکته ظریفی که در این میان وجود دارد این است که اصلاحات زمانی باید انجام شود که کشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی در ثبات به سر میبرد. در غیر این صورت اصلاحات میتواند بیش از آن که تغییر مثبت ایجاد کند، اثرات منفی بر ثبات کشور بگذارد.
عربستان سعودی همواره نگاهی متحجر در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته است. این نگاه خصوصا در خصوص حقوق زنان نمود بیشتری داشته است؛ اما حالا ریاض تصمیم گرفته است به یکباره چند تغییر اصلاحی در خصوص حقوق زنان ایجاد کند.
ممکن است در نگاه نخست این تغییرات مورد استقبال نهادهای حقوق بشری و مدافعان حقوق زنان در سراسر دنیا قرار گیرد اما نیت واقعی عربستان از این کار ایجاد ثبات در میانه افزایش فشارهای داخلی و بینالمللی است؛ غافل از اینکه ایجاد تغییر با سرعت زیاد و به میزان زیاد میتواند خطرآفرین شود؛ آن هم زمانی که عربستان با چالشهای بسیاری روبهرو است اما به نظر میرسد که عربستان نیز از سرنوشت محتوم جدال میان لیبرالها و محافظهکارها مفری ندارد.
واقعیت این است كه اعطاي این حقوق به زنان در عربستان برای جامعهای كه نگاه فوقالعاده سنتی به زنان دارد، تغییرات بزرگی است. اگر چه ریاض به دنبال کسب حمایت جامعه بینالمللی از پس این تغییرات است اما در عین حال امید دارد که حمایت برخی از گروهها را در داخل عربستان نیز کسب کند. حمایت داخلی از نظام حاکم برای خاندان سعودي اهمیت بسیار دارد.
کاهش قیمت نفت ضربه سنگینی به عربستان زده است؛ نزدیک به ٩٠درصد از درآمد عربستان از نفت تأمین میشود و همین کاهش قدرت اقتصادی میتواند قدرت سیاسی نظام حاکم را نیز تحت تأثیر قرار داده و تضعیف کند و تضعیف قدرت سیاسی نظام حاکم یعنی قدرتیافتن مخالفان سیاسی. به نظر میرسد که بنسلمان با فهم این نکته قصد دارد با دادن آزادیهای اجتماعی به زنان اندکی از ضعف سیاسی خود را جبران کند.
بنسلمان همچنین اصلاحات اقتصادی را به نام «چشمانداز ٢٠٣٠» در دستور کار خود قرار داده است. او قصد دارد از وابستگی اقتصاد عربستان به نفت بکاهد؛ هدفی که بعید است در کوتاهمدت بتواند به آن دست یابد. در عین حال ریاض مجبور است با چالشهای منطقهای نیز دستوپنجه نرم کند.
چالش ایران، شدت یافتن و گسترش فعالیت گروههای تندرو مسلح، به ضعف گرايیدن کشورهای عربی، شدت یافتن اختلافات میان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و جنگ یمن ازجمله بحرانهایی هستند که عربستان در منطقه با آنها روبهرو است و همه اینها هزینههای مالی سنگینی بر عربستان تحمیل میکند. حالا به نظر میرسد که عربستانیها به مانند گذشته نمیتوانند دست در جیب خود کرده و خرج کنند. این واقعیت در عرصه داخلی بیشتر نمود دارد. چه اینکه مردم عربستان همواره عادت داشتهاند پولهای هنگفت خرج و یارانههای هنگفت دریافت کنند.
چالش دیگر عربستان سعودی تغییرات گستردهای است که در خاندان سعودي ایجاد شده است. پادشاه عربستان اخیرا مسیر انتقال قدرت را در خاندان سعودي تغییر داده است تا از پادشاهی پسرش بعد از خودش، اطمینان حاصل کند. از زمان مرگ بنیانگذار عربستان مدرن در سال ١٩٥٣ همواره فرزندان او بودند که قدرت را در عربستان در دست داشتند؛ اما ملک سلمان نخستین پادشان عربستان است که پسرش را به عنوان ولیعهدی انتخاب میکند.
ملک سلمان حتی برای انجام این کار دو ولیعهد قبلی را نیز برکنار کرده و همه این اقدامات طی دو سال گذشته با سرعت انجام شده است. این اقدام بدون شک نارضایتیهایی را در خاندان پادشاهی ایجاد کرده است. برخی از طایفههای پادشاهی موافق انتصاب بن سلمان به عنوان ولیعهد نبودهاند. البته مسلما سران این قبايل این نارضایتی را علنی نمیکنند اما بعید است اگر فرصتی برای ایفاي نقش علیه خاندان سلمان بیابند، از اين اقدام فروگذار کنند.
دقیقا در همین نقطه است که اصلاحات اخیر
بن سلمان میتواند برایش خطرناک باشد. از یک جهت اجازه رانندگی به زنان عربستان میتواند حمایتی اجتماعی را برای بن سلمان به همراه داشته باشد. زنان نیمی از جمعیت عربستان را تشکیل میدهند اما سالها برای به دست آوردن این حق در حال رایزنی با نظام حاکم بودند. در نگاه نخست اعطاي این حق حمایت به دنبال خواهد آورد اما برای عربستان سعودی نظام عقیدتی حاکم بر آن سلفی است و چنین تغییراتی هم زیاد و هم بیش از اندازه سریع است.
نظام قبیلهای و سلفی عربستان که پادشاه برای مشروعیت خود به آن متکی است، به راحتی زیر بار چنین تغییراتی نخواهد رفت؛ چرا که چنین تغییراتی اساسا مغایر با عقاید و اصول سلفیگری است و موجب تغییراتی در جامعه خواهد شد که سلفیسم را دیر یا زود کنار خواهد زد؛ این نکته به نوعی در بیانیهدادن حق رانندگی به زنان دیده میشود. در این بیانیه آمده است که برخی از چهرههای ارشد خاندان در خصوص تبعات ارایه چنین حقی به زنان جانب احتیاط اختیار کردهاند.
چهرههای سلفی تأثیرگذار و نخبگان طوایف مختلف همچنان قدرت خود را در خاندان پادشاهی حفظ کردهاند. یکی از دلایل این امر نیز این است که پارامترهای اجتماعی محافظهکارانه در طول دهههای گذشته در عربستان سعودی رعایت و در نتیجه منافع این گروه اندک نیز همواره حفظ میشده است. حال اگر این پارامترهای اجتماعی با این تصمیم بن سلمان به چالش کشیده شوند، قدرت این افراد نیز ممکن است در معرض خطر قرار گیرد. سران طوایف و بزرگان سلفیگری در عربستان، تمایل بن سلمان را برای ایجاد اصلاحات لیبرال به عنوان شکافی در رابطه بزرگان وهابی خاندان پادشاهی مینگرند.
به زودی بن سلمان مجبور خواهد شد تا در مقابل دو دسته به دفاع از خود بپردازد. نخست آن دسته از جریاناتی که این مقدار آزادیدادن به زنان را بر نمیتابند و دوم در مقابل آن دسته از کسانی که این مقدار از آزادی را کافی نمیدانند و حالا دیگر انتظاراتشان بیشتر شده است. البته گروه سومی نیز در میان است؛ سلفیهای تندرو مسلح. بعید نیست که برخی از سران طوایف و قبایل که تغییرات اخیر بنسلمان را بر نمیتابند با گروههای تندرو مسلح نظیر القاعده و داعش دست همکاری بدهند. این مسأله ممکن است درنهایت به ناآرامیهاي اجتماعی و خشونت بینجامد.
نکته مهم درباره اعمال تغییرات از سوی بن سلمان این است که این تغییرات نه از روی خواست سیاسی بلکه از روی اجبار سیاسی اجتماعی است. وقتی پای اجبار در میان باشد، دولت گزینههای زیادی برای انتخاب ندارد. در عین حال دولت گزینههای زیادی هم برای کنترل تبعات این تغییرات اجباری ندارد. چنین اصلاحاتی خیلی پیشتر از این باید در عربستان به اجرا گذاشته میشد.
تجربه جهانی ثابت کرده است، زمانی که دولتها از روی اجبار از اصلاحات برای حل بحرانهای جاری خود استفاده میکنند، معمولا این اصلاحات نهتنها به حل بحران کمک نکرده، بلکه ابعاد جدیدی نیز به این بحران میافزاید. از اصلاحات نمیتوان به عنوان یک مسکن استفاده کرد؛ اصلاحات درمانی است که تنها در زمان مناسب و مکان مناسب و به صورت تدریجیجواب میدهد.
آرمین منتظری
- 17
- 3