میتوان گفت به قدری در دولت سابق حجم تصمیمات خلقالساعه و هیجانی زیاد بود که وقتی در این دولت خبری از این تصمیمات نیست، همه از دستاورد سخن میگویند و مصداق همان ضربالمثل وعده مرگ دادن برای راضیشدن به تب است!
اکنون پیرامون وضع فعلی و آینده برجام مباحث مختلفی مطرح است؛ برخی آن را به عنوان دستاورد تلقی میکنند اما برخی چنین نظری ندارند و حتی آن را خسران میدانند؛ در صورتی که زمینه تحلیل در این باب باید اینگونه باشد که نهتنها دولت روحانی بلکه هر دولت دیگری روی کار میآمد، به سمت حصول توافق هستهای با کشورهایی که ما آن را متخاصم مینامیم، حرکت میکرد؛ چراکه شرایط ما به گونهای بود که مسئله هستهای که تبعات عدیدهای برای ما داشت، باید از بنبست خارج میشد.
با عنایت به ارزشهایی که برایمان مقدس هستند آیا توانستهایم مانند پیشوایان دینی قدرت جذبکنندگی داشته باشیم یا صرفا بر طبل دفع و انگزنی و بیگانهسازی کوبیدهایم؟ ما اگر منافع کشور را در نظر بگیریم و روحیه ایثارِ اوایل انقلاب و دوران دفاع مقدس را در خود تجدید کنیم و همچنین بر قدرت جذبکنندگی خود بیفزاییم، قطعا فرایند آشتی ملی تسریع و تسهیل میشود؛ با چنگانداختن بر صورت دیگری و خوشحالشدن از زمینخوردن طرف مقابل، آشتی ملی تحقق نمییابد. باید وفاق و همبستگی دوران دفاع مقدس که ما با حداقل امکانات در برابر جهانی ایستادیم، بار دیگر در کشور تجدید شود تا تهدیداتی که از ناحیه اجانب متوجه ماست، خنثی شود.
ما از اخلاق فاصله گرفتهایم؛ ما باید مفاهیم دینی را عملیاتی کنیم؛ طبق آیه قرآن باید حرفهای مختلف را شنید؛ این امر مستلزم آن است که آستانه تحمل را بالا ببریم و فضا را برای مخالف فراهم کنیم؛ اگر اخلاق را مبنا قرار دهیم، دیگر به حذف مخالف نمیاندیشیم و در این قاعده برای اصولگرا و اصلاحطلب استثنایی وجود ندارد.
قطعا ایده آشتی ملی تحققپذیر و برای تأمین منافع ملی مطلوب است.
حدود پنج تا شش ماه از دولت نهم گذشته بود که آقای احمدینژاد در یکی از جلسات هیئت دولت اعلام کردند شما وزرا از امروز دیگر وزیران ایران نیستید بلکه وزیران کل جهان هستید و این دولت هم یک دولت جهانی است؛ خب شما ببینید ما که در داخل کشور با مشکلات ساختاری عدیده مواجهیم، فردی به عنوان رئیس دولت این نوع تفکر را به قوه مجریه القا میکند و این نوع تفکر وقتی از مرحله نظر میخواهد به عمل درآید، آسیبزا خواهد شد.
قطعا باید ما مدیریت جهانی داشته باشیم؛ اما ابتدا لازم است ظرفیتها و شرایط موجود خود را بشناسیم؛ در هشت سال دولت احمدینژاد متأسفانه انحرافات فکری عدیدهای در دستگاههای اجرائی کشور رسوخ کرد. همین که قطعنامههای شورای امنیت کاغذپاره قلمداد میشد و همین که با وجود نرخ رشد منفی اقتصادی در چشم ملت نگاه میکردند و از رشد نرخ اشتغال سخن میگفتند، خود بزرگترین انحراف بود.
رئیس دولت سابق با همان تصور کاذب مدیریت جهانی میگفت مجلس در رأس امور نیست؛ بعدها شاهد بودیم که این تصور کاذب به ادبیات او هم سرایت کرد و در نطقی گفت وزیر بهداشت یک هلو است! یا میگفت در زمان حضورم در سازمان ملل در نیویورک کودکی دوساله مرا به اسم کوچک صدا زده و گفته «محمود، محمود»! خب این قبیل موارد یا تحمیق مردم است یا از حقارت گوینده نشئت میگیرد.
آثار سوء اینگونه تفکرات و تصورات و ادبیات به ملموسترین شکل ممکن برای مردم عیان شد؛ رئیس دولت سابق با اعوجاج در مواضعش و با نطقهای هیجانیاش، در حوزههای مختلف سدی برای پیشرفت کشور بود؛ وقتی امنیت فضای کسبوکار با این قبیل مواضع و نطقهای هیجانی و تحریککننده و نابخردانه تهدید میشد، دیگر تمایل و رغبتی برای کارآفرینان و سرمایهگذاران باقی نمیماند. همین تفکرات و هیجانات کاذب بود که امنیت روانی و شغلی و امید به آینده را در وجود جوانان کمرنگ میکرد و موجب شد در دولت سابق سالانه ١٥٠ هزار نفر از افراد نخبه و تحصیلکرده ایرانی از کشور خارج شوند.
جلسات کابینه ژاپن ٢٠ تا ٣٠ دقیقه است؛ این در حالی است که گاهی جلسات دولت سابق شش تا هفت ساعت به طول میانجامید و هیچ خروجی مشخصی هم نداشت؛ یا در سفرهای استانی دولت سابق کاری جز عوامفریبی صورت نمیگرفت؛ جمع کثیری از اعضای کابینه با صرف وقت و هزینه بیمورد به استانهای مختلف میرفتند تا رئیسجمهور همان موارد و ردیفهایی را که در بودجه سالانه تخصیص یافته برای مردم بازگو کند! گاهی هم در این سفرها وعده طرحها و پروژههایی داده میشد که بررسیهای لازم روی آنها صورت نگرفته بود و اصلا قابلیت عملیاتیشدن نداشت! وضعیت به گونهای بود که گویی میخواهند رکورد مصوبات سفرهای استانیشان را در کتاب گینس ثبت کنند! یا در این سفرها شاهد بودیم که با گونی نامههای مردم را جمعآوری میکردند و محتوای اکثر این نامهها نیز مطالبات و خواستههایی بود که ترتیباثردادن به آنها مغایر با قانون بود.
من در مصاحبهای که پیشتر انجام دادم برخی از این موارد را مطرح کردم که آقای بقایی که از نزدیکان آقای احمدینژاد است اعلام کرد من از دولت سابق حقد و کینه دارم؛ حال آنکه به هیچ وجه چنین نیست و من این موارد را از روی دغدغهمندی و با نگاه کارشناسی بیان میکنم.
قاطعانه میگویم احمدینژاد با عنایت به منع صورتگرفته از جانب مقام معظم رهبری و همچنین کارنامه عملکردیاش که خسارتهای ناشی از آن روز به روز بیشتر مشخص میشود؛ فردی تمامشده است.
رئیس دولت سابق زمانی گفته بود تیم فوتبال ما باید در جام جهانی جزء چهار تیم اول باشد؛ اصلا در آن سال تیم فوتبال ما به جام جهانی نرفت؛ خب این عدم شناخت از واقعیتهای دنیا در مقوله ورزش است؛ شما در نظر بگیرید که این دوری از واقعیت در سایر موضوعات و مقولهها نیز نمود داشت و موجد آثار زیانباری برای کشور بود.
- 17
- 5