با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری گمانهزنی درباره حضورکاندیداهای مختلف بیشتر شده است. البته شرایط فعلی بهگونهای است که دو طیف اصلی رقیب درصحنه سیاست کشور روزهای متفاوتی را سپری میکنند. در وضعیتی که اصلاحطلبان وجریان اعتدالیون بر حسن روحانی برای انتخابات آتی نیز اجماع دارند، اصولگرایان موقعیت دیگری را تجربه میکنند.
در روزهای اخیر با دنبال کردن اخبار از رسانههای گوناگون و بررسی نظرات کارشناسان سیاسی در بخشهای مختلف آنچه فصل مشترک تحلیلها از وضعیت اصولگرایان است وجود آشفتهبازار، چنددستگی، پریشانی و فقدان مدیر و رهبری قلمداد میشود. وضعیتی که تنها به شرایط فعلی تعلق ندارد بلکه از سال ۹۲ و زمانی که در انتخابات ریاست جمهوری رقابت را به حسن روحانی به عنوان نماینده اصلاحات و اعتدال باختند، آغاز شد.
روند آشفتگی در جریان اصولگرایی بعد از سال ۹۲ نیز ادامه یافت و در انتخابات مجلس شکست سختی را از جریان اعتدال و اصلاحات پذیرا شدند. امروز نیز مشاهده میشود این گروه سیاسی با ایجاد جبههای به نام جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی تلاش دارد از دل این ائتلاف بزرگ یک کاندیدای واحد را راهی انتخابات ریاست جمهوری کند، اما آشفتگی در همین موقعیت نیز بار دیگر خود را نشان داد.
زمانی که حدود سه هزار نفر از این جریان سیاسی با هدف وحدت گرد هم آمدند ولی با نخستین نتایجی که از این مجمع بیرون آمد ناسازگاری چهرههای مختلف نمایان شد. به عنوان نمونه سعید جلیلی به نوعی در مسیر مخالفت با این سازوکار گام برداشت، ابراهیم رئیسی از سوی این مجمع در ردیف اول گزینههای ریاست جمهوری قرار گرفت درحالی که با شخص آقای رئیسی هماهنگی صورت نگرفته بود و او نیز حضور انتخاباتی خود را تکذیب کرد.
از طرف دیگر حمید بقایی نیز از جریان نزدیک به احمدی نژاد و در واقع از دل اصولگرایی شکل گرفته است هرچند این جریان تلاش کند رابطه با تفکر احمدی نژاد را نپذیرد. بنابراین با یک نگاه اجمالی مشخص میشود این ائتلاف بزرگ در دل خود انشقاق بسیاری دارد. از طرف دیگر آنچه بیش از پیش آشکار است و بسیاری نیز بر آن تاکید دارند فقدان وجود یک گزینه قدرتمند است که بتواند در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری با حسن روحانی رقابت کند.
مردم و طرفداران این جریان انتظار داشتند زمانی که کنگره با حضور بیش از سه هزار نفر برگزار میشود از دل آن یک گزینه قدرتمند و پر نفوذ که پشتوانه اجتماعی دارد بیرون آید اما چنین اتفاقی رخ نداد و اسامیای که مطرح میشود همان افرادی هستند که پیش از این نیز نام آنها را شنیدهایم و هرکدام در رقابتهای مختلفی شکست را پذیرا شدهاند. افرادی هچون قالیباف، محسن رضایی، سعید جلیلی، میرسلیم و... گزینههایی هستند که پیش از این نیز مردم نشان دادهاند رغبتی به آنها ندارند و درواقع این شخصیتهای اصولگرایی فاقد پایگاههای اجتماعی هستند.
به نظر میرسد سومین بحران که در جریان مذکور دیده میشود فقدان وجود یک لیدر در شرایط فعلی است. تلاش برای این که افرادی همچون موحدی کرمانی بتوانند جایگزین مرحوم مهدویکنی شوند با موفقیت همراه نبوده است و این پروژه در سال ۹۴ در انتخابات مجلس نیز جز شکست برای اصولگرایان چیزی به همراه نداشت. به نظر میرسد در شرایط فعلی و برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ۹۶ هم آنها با بحران عدم وجود مدیر و لیدر روبهرو هستند و بعید است به یک کاندیدای واحد دست یابند.
مهدی آیتی
- 18
- 6