محمدباقر قالیباف تا کنون ۴ بار برای حضور در پاستور وسوسه شده و امسال برای سومین بار کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شده است. این که یک نفر با یک رویکرد واحد و تجربه دو شکست دوباره خود را در معرض رای مردم قرار دهد، از نظر سیاسی عجیب به نظر میرسد. نکته این جاست که با نگاهی به رفتار شهردار فعلی تهران در هر دوره از کاندیداتوریاش، میتوان دریافت که رفتار سیاسی و گفتمانی متفاوت با دوره قبل دارد.
ولادیمیر لنین، رهبر شوروی سابق، جمله معروفی دارد که میگوید: «در سیاست باید اغلب از دشمنان آموخت». محمدباقر قالیباف نه تنها مصداقی برای رعایت این درس سیاستمدار روس به شمار میرود که خود نیز ادویههایی به آن اضافه کرده است.
قالیباف در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴، بعد از دوران ۸ ساله دولت اصلاحات و محبوبیت گفتمان اصلاحطلبی به میدان آمد. او در اولین کاندیداتوری خود سعی کرد با بهره بردن از این فضا، گفتمانش را به گفتمان اصلاحات نزدیک و حتی گاه سید محمد خاتمی را تقلید کند. «سردار» قالیباف که با سابقه جبهه و جنگ حال از فرماندهی نیروی انتظامی به عرصه سیاست میآمد، سعی کرد در وهله اول سابقه نظامیگریاش را از ذهن مردم دور کند. در نتیجه در پوسترهای تبلیغاتیاش با لباس خلبانی و کت و شلوارهای شیک و ست قهوهای و «شکلاتی» ظاهر شد.
روی این پوسترها به جای «سردار»، از واژههای «دکتر»، «کاپیتان» و «خلبان» استفاده شده بود. او در کنار ایرباس عکس میگرفت و در عکسهای آتلیهایاش نیز تلاش میکرد حلقه ازدواجش در دست چپ به چشم بیاید. در گفتمان سیاسیاش نیز دو رویکرد را در پیش گرفت که هر دو از سیاستمداران موفق آن زمان گرتهبرداری شده بود.
او همچون سید محمد خاتمی بر سیاست خارجی مبتنی بر تنشزدایی و اعتمادسازی در سطح بینالمللی تاکید میکرد و با پیوستن به سازمان تجارت جهانی موافق بود. از سوی دیگر به گفته سید امیرحسین مکابری، مدیر دفتر نظارت و برنامهریزی ستاد مبارزات انتخاباتی قالیباف در سال ۸۴، وعدههای داخلی او برگرفته از حزب کارگر انگلیس بود که در آن زمان با رهبری تونی بلر پیروز انتخابات در این کشور شد.
نامه اعتراضی قالیباف درباره رد صلاحیت مصطفی معین در انتخابات ۸۴ نیز از ژستهای جامعه مدنی و برگرفته از شعاری همچون «زندهباد مخالف من» بود. قالیباف با این که با چنین شیوهای حتی توانست بخشی از آرای اصلاحطلبی را جذب کند و در این انتخابات «ستاد اصلاحطلبان حامی قالیباف» نیز تشکیل شد، اما در سوی مقابل حامیان سنتی و ارزشی اصولگرایش را از دست داد.
در شرایطی که قالیباف بخت اول اصولگرایان برای رسیدن به پاستور در سال ۸۴ دانسته میشد، به ناگاه حمایت اصولگرایان به سوی محمود احمدینژاد رفت؛ کاندیدایی ناشناخته که از شهرداری تهران میآمد. اصولگرایان گفتمان قالیباف در این سال را لیبرالی و سرمایهداری میدانستند؛ همان انگی که در ۸ سال پیش از آن به نگاه اصلاحطلبان زده بودند. در نهایت کسی که در نظرسنجیها غالبا در ردههای اول و دوم بود، به ناگاه در این انتخابات چهارم شد.
قالیباف بعد از این شکست تلاش کرد تا راه «پاستور» را همچون رقیبش احمدینژاد از «بهشت» باز کند. با حضور چهرههای اصولگرا در شورای شهر تهران، قالیباف با حضور در شهرداری پایتخت این امید را یافت که در مسیر احمدینژاد گام بردارد. با این حال این تمام مشابهسازی رفتاریاش از رئیس دولتهای نهم و دهم نبود.
قالیباف کت و شلوارش را از تن درآورد و پیراهنش را روی شلوار انداخت. رنگهای قهوهای و شکلاتی را کنار گذاشت و خاکی پوشید. تسبیح به دست گرفت، در دست راست انگشتر عقیق به دست کرد و چفیه به گردن انداخت. وقتی که در سال ۸۸ اقدام به حضور در انتخابات کرد و البته بعد پشیمان شد و بعد از آن در سال ۹۲، حامیانش او را با عناوین «سردار»، «بسیجی» و «جهادگر» میخواندند.
او این بار به جای عکس گرفتن با ایرباس، در مترو عکس گرفت. ژست سادهزیستی داشت و در ماجرای آبگرفتگی خط ۴ متروی تهران به آب زد و با لباس خیس جلوی دوربین رسانهها حاضر شد. ادبیاتش نیز به گفتمان احمدینژاد نزدیکتر شد. «عدالت»، «روحیه انقلابی»، «حرکت جهادی» و «فرهنگ بسیجی» از واژگان اصلی این گفتمان بودند.
با این حال او سعی کرد از یک سو با توجه به دلخوری اصولگرایان از احمدینژاد و برائت دو جانبه آنها از یکدیگر و از سوی دیگر با هدف از دست ندادن آرای بدنه اصلاحطلبی که در سال ۸۴ جمع کرده بود، برخی مواضعش را بر خلاف مواضعی از احمدینژاد که انتقادهای فراوانی به آنها وارد بود تنظیم کند. سیاست خارجی مبتنی بر پرهیز از ماجراجویی بینالمللی و پرهیز از بداخلاقی سیاسی از محورهای سخنان او در سال ۹۲ بود.
با این حال و در کنار دلایلی همچون تعدد کاندیداهای اصولگرا از یک سو و رویدادهایی که در مناظره انتخاباتی کاندیداها در تقابل با حسن روحانی پیش آمد از سوی دیگر، در کنار وقوع ائتلاف بین اصلاحطلبان و اعتدالیون بر سر یک کاندیدای واحد (حسن روحانی)، قالیباف علیرغم کسب حدود ۱ میلیون رای بیشتر از سال ۸۴، در سال ۹۲ هم ناکام ماند.
قالیباف این بار ترکیبی از این گذشته به نظر میرسد که با شرایط روز آداپته شده است. «دکتر» است و شیک میپوشد، اما ادبیاتش «مدیریت جهادی» است. خط اصلی سخنانش را از جنبش والاستریت آمریکا وام گرفته است و به جای ۹۹ درصد مردم در برابر ۱ درصد ثروتمندان، از ۹۶ درصد در برابر ۴ درصد «زالوصفت» سخن میگوید. او ادبیات برنی سندرز، کاندیدای رقابت درون حزبی حزب دموکرات آمریکا در این مورد را تقلید میکند که در سخنرانیهاش تاکید داشت ۹۹ درصد درآمدهای آمریکا به جیب ۱ درصد میرود.
او از کاندیدای پیروز حزب جمهوریخواه نیز ادبیاتی را وام گرفته است. وعدههایی میدهد که عجیب و دستنیافتنی به نظر میرسند. موضوعی که میتواند ناظران را به یاد دونالد ترامپ بیاندازد. در همین حال به عنوان کسی که سالها شهردار تهران بوده است، درباره دادن مجوزهای ساختمانی به سرمایهداران و بساز و بفروشهایی – جالب این که ترامپ نیز بیش از هر چیز به فعالیت اقتصادیاش در حوزه ساختمان مشهور است – که آنها را ۴ درصدی میخواند در مظان اتهام قرار دارد. ادبیات تند و تهاجمیاش نیز یادآور ترامپ است. او حتی سیاستمداران پیشین آمریکا را از یاد نبرده و جمله «دولت مردم، توسط مردم، برای مردم» را از نطق معروف گتیسبورگ آبراهام لینکلن وام گرفته است.
قالیباف همچون محمود احمدینژاد مناظرههای انتخاباتی ۸۸، در مناظره انتخاباتی اول امسال مدارکی را با کژنمایی از دور نشان میدهد و شعار «ما میتوانیم» او را تکرار میکند. در همین حال انگشتانش را مثل میرحسین موسوی در مناظرات همان سال تکان میدهد و البته از جملات او استفاده میکند. جالب این جاست که تیم تبلیغاتیاش نیز به این روند دامن میزنند.
آنها از حضورش در مناظره، تصویرسازیای همچون تصویرسازی معروفی از مناظرات ۸۸ با مشابهسازی ژست میرحسین موسوی میکنند. آنها در این کپیکاری و تقلید حتی از نشانهای انتخاباتی حسن روحانی، رقیب اصلی قالیباف نیز نمیگذرند. آنها در دو روز گذشته در حالی «ساعت» را به عنوان نماد ستاد انتخاباتی قالیباف انتخاب کردهاند که حدود سه هفته پیش، طرح ساعت به عنوان یکی از المانهای تبلیغاتی روحانی رونمایی شده بود.
قالیباف این بار بعد از «حلقه ازدواج» و «انگشتر عقیق»، انگشتر سومی ساخته است تا شاید با آن طلسم نرسیدنش به پاستور را بشکند. فارغ از این که شاید دلیل ناکامیاش دقیقا این آش شلهقلمکار با طعمی گاه متناقض باشد که در مواضعش به چشم میخورد. او این بار در رقابت با زوج روحانی-جهانگیری و البته رقیب درون جناحی به اسم رئیسی کاری سختتر از پیش دارد و شکست سوم میتواند پایان قمار بزرگ سیاسیای باشد که او را به پایان عمر سیاسیاش میرساند.
- 9
- 6