به گزارش ایلنا، متن بخش دوم پاسخهای موسوی خوئینیها به یکی از مخاطبان کانال تلگرامی او که سوالهایی درباره جریان اصلاحات پرسیده بود، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز به بخشی از پرسشهای یکی از خوانندگان محترم پاسخ دادم. همانطور که وعده کرده بودم، اکنون ادامهٔ پاسخها را عرض مىکنم:
این خوانندهٔ محترم مدعی شدهاند اسرائیل و آمریکا به اصلاحطلبان بیشتر علاقه دارند. ولی گویا از یاد بردهاند که در زمان دولت اصلاحات بود که آمریکا ایران را محور شرارت نامید و امروز هم، در دولتِ مورد حمایت اصلاحطلبان، رئیسجمهور آمریکا به منطقه آمده است و علیه ایران رجزخوانی میکند و سنای آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران آغاز کرده است.
این خوانندهٔ محترم پرسیدهاند: «چرا اکثر مراجع با اصلاحطلبان نیستند؟» اطلاعاتی که بنده دارم این ادعا را تأیید نمیکند. اما چرا بعضی از جریانهای سیاسی سعی میکنند برای پیروزی سیاسی خود تمام مقدسات را سنگر قرار دهند؟ چرا طلاب و روحانیونی را که باید مردم را به اخلاق و به معنویات و به عمل به احکام دین دعوت کنند وادار میکنند برای رأیآوردنِ نامزد مورد علاقهٔ خود به میان مردم بروند و تفاوت رأیدادن به آن نامزد را با رأیدادن به نامزد رقیب تفاوت بین بهشت و جهنم معرفی کنند؟ یا به طرفداری از امام حسین (ع) و طرفداری از یزید تشبیه کنند؟ پس اولاً، اکثر مراجع آنگونه نیستند که این خوانندهٔ محترم ادعا کردهاند، و ثانیاً، حاضر نباشید مراجع معظّم تقلید را از جایگاه رفیع خود تنزل دهید و به درون جریانهای سیاسی بکشانید، که مقلدان آنان از همهٔ جریانهای سیاسی هستند.
این خوانندهٔ محترم پرسیدهاند: «چرا خوانندهها و بازیگرها و اپوزیسیون خارج از کشور و سازمان بهائیت و... از اصلاحطلبان حمایت میکنند؟» من نمیدانم این خوانندهٔ محترم چه نگاهی به هنرمندانِ جامعه و بهطور کلی به هنر دارند! خلقِ انبوهی از فیلمها و موسیقیها و سایر آثار هنری ارزشمند نتیجۀ کار همین هنرمندان است که تمام یا اکثر اقشار جامعه برای دیدن و شنیدن آنها به اماکن فرهنگی کشیده میشوند. مگر یک هنرمند در ایام انتخابات در کنار نامزد اصولگرایان ننشست و از او حمایت نکرد؟ البته گمان نمیکنم نامزد اصلاحطلبان، حتی اگر هیچ یار و یاوری از هنرمندان نمیداشت، حاضر بود با آن آقا بنشیند و به طمع حمایت او، بخشی از اعتبار خود را از دست بدهد.
این خوانندهٔ محترم پرسیدهاند: «چرا وقتی یک اصلاحطلب رأی میآورد، یک عده میآیند و در خیابان میرقصند و [...] میخورند؟» من فرض میکنم آنچه ایشان ادعا کردهاند صحیح است، ولی امثال این افراد در جامعه فراواناند، و این ظرفیت و توان اصلاحطلبان است که میتوانند تمام اقشار جامعه، از جمله همانهایی که ایشان یاد کردهاند، را پای صندوقهای رأی بیاورند و پس از پیروزی نامزدی که به او رأی دادهاند بهعنوان ابراز شادمانی رقص و پایکوبی کنند. اینها هم از همان ۴۱ میلیونی هستند که مقام معظم رهبری از تکتکشان تشکر کردند؛ شما هم با همین سعهٔ صدر باید به آن ۴۱ میلیون نفر نگاه کنید. اگر من و شما با رقصیدن در خیابان بهویژه در مقابل نامحرمان مخالف هستیم، سبب نمیشود که در یک کار بزرگ ملی و خداپسندانه که اعتبار نظام را در برابر چشم جهانیان به نمایش میگذارد آنان را از خود برانیم.
حضرت امام (ه) اگر با این منطق با رژیم شاه مبارزه میکرد، هرگز پیروز نمیشد. او همهٔ کسانی که با استبداد و دیکتاتوری و فساد رژیم شاه مخالف بودند را به صف مبارزه دعوت کرد؛ در میان آنان از نمازشبخوان تا بینماز و از بانوان باحجاب تا بانوان بیحجاب و از هر قشری، همه و همه، بودند و آمدند و پیروز شدند.
از این خوانندهٔ محترم میپرسم آن عدهای که آمدند و به قول ایشان در خیابان رقصیدند و ...، اگر روزی برای پیروزی نامزد اصولگرایان به خیابانها بریزند و آن کارها را بکنند، آیا اصولگرایان خوشحال میشوند یا عدهای را با چوب و چماق بر سرشان بسیج میکنند؟!
اکنون یک سؤال هم من میپرسم: چرا وقتی اختلاف بین اصلاحطلبان و اصولگرایان بالا میگیرد، گروههایی در خیابانها و در اجتماعات به جان اصلاحطلبان میریزند و نهتنها آنان را میزنند، بلکه زشتترین کلمات را در مقابل چشم صدها نفر بر سر آنان فریاد میکنند؟! این گروهها آنقدر در این فحاشیها و دشنامهای ناموسی حرفهای هستند که معلوم است از کدام قماشاند؛ اگر کسی قیافهٔ آن افراد و رفتار و کردارشان و، بدتر از آن، سخنانی که از دهانشان خارج میشد را میدید، مطمئن میشد که این افراد در انجام بدترین کارها و گفتن زشتترین کلمات حرفهای هستند. اگر آمدن عدهای در خیابانها و رقصیدنشان برای پیروزی اصلاحطلبان سؤال برانگیز باشد، آمدن آن گروهها به خیابانها و ضرب و شتم اصلاحطلبان و فحاشی به آنان به حساب حمایت از اصولگرایان بارها و بارها سؤالبرانگیزتر است.
این خوانندهٔ محترم در آخر پرسیده اند: «اگر یک بینندهٔ بیطرف و منصف به این صحنه و گروهبندی نگاه کند، باید به این نتیجه برسد که مطلوب امام زمان (عج) و امام خمینی (ره) همین است که اصلاحطلبان میخواهند؟ شما من را اقناع بفرمایید.» پیش از پاسخ، سؤال را اینگونه با یک مقدمه تکمیل میکنم: دو جریان سیاسی نیرومند در صحنهٔ سیاسی کشور به نام اصلاحطلب و اصولگرا حضور دارند و از آغاز تأسیس جمهوری اسلامی هم حضور داشتهاند، هرچند با نامهای دیگر. مدیریت کشور هم در این سالها به دست یکی از این دو جریان و یا ترکیبی از آنها بوده است و امروز وضعیت کشور را، اگر تنها از زبان مسئولان مختلف بشنویم، اینگونه میبینیم: افزایش جرائم، افزایش فاصلهٔ فقیر و غنی که یکی از اصولگرایان از آن به ۹۶ درصد و ۴ درصد یاد کرد، افزایش آمار طلاق، افزایش قاچاق مواد مخدر و مصرف آن، افزایش نرخ بیکاری و... . اکنون، با این مقدمۀ کوتاه و ناقص، سؤال این است که آیا مطلوب امام زمان (عج) و امام خمینی (ره) همین است که این دو جریان اصلی کشور به وجود آوردهاند؟! شما به این سؤال چه پاسخی دارید؟ اگر من سیاههای از آنچه به دست افراد منتسب به جریان اصولگرا انجام شده است ارائه دهم، خواهید گفت که مطلوب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آن چیزی نیست که اصولگرایان به وجود آوردهاند.
بنده پیش از پاسخ دادن عرض کردم که سؤالها را به صحنهٔ واقعیت میبرم و به داوری میگذارم و همین کار را هم کردم. اما در صحنۀ واقعیت، با وجود همۀ کاستیها، میتوانم فهرستی از توفیقات و دستاوردهای ارزشمند جمهوری اسلامی ارائه دهم بسیار بلندتر از فهرستی که در بالا آوردم.
پس ارزیابی مطلوب یا نامطلوب بودن اصولگرایان یا اصلاحطلبان را از نظر مبارک حضرت ولی عصر، ارواحنا فداه، بگذارید برای روزی که خدمت آن حضرت رسیدیم، انشاءالله. و اما آنچه در ترازوی عقل و منطق من و شما قابل سنجش است عملکرد این دو جریان در ادارۀ کشور است و احترام گذاشتن به آرای اکثریت. اکنون بیایید با هم عملکرد این دو جریان را، از سر انصاف، مقایسه کنیم و بهعنوان نمونه، مقایسه کنیم هشت سال ریاستجمهوری جناب آقای خاتمی را (دوره اصلاحات) با هشت سال ریاستجمهوری آن آقایی که مدعی هاله نور بود و اصولگرایان گمان میکردند که در پرتو آن نور دوران خوشی را میگذرانند.
- 18
- 3