دکتر محسن میردامادی از رهبران دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در اولین ماههای بعد از پیروزی انقلاب بود. او در مجلس ششم نماینده تهران و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بود. وی همچنین پس از محمدرضا خاتمی به دبیرکلی حزب مشارکت انتخاب شد. در سال ۱۳۷۵ با مدرک دکترا از دانشگاه کمبریج انگلستان در رشته روابط بینالملل گرایش اروپا فارغالتحصیل شد. برای تحلیل و بررسی فضای به وجود آمده پس از انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ با ایشان گفتوگو کردیم. رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم معتقد است: «حامیان آقای روحانی نباید به مطالبات دامن بزنند و انتظارات مردم را از دولت بالا ببرند. این اتفاق یکبار در دولت اصلاحات رخ داد و نتیجه مطلوبی به همراه نداشت.
در آن مقطع زمانی اصلاحطلبان به اندازهای مطالبات از رئیس دولت اصلاحات را بالا برده بودند که این وضعیت نتیجه عکس داد. حامیان آقای روحانی باید مطالبات مردم را با واقعیتهای موجود جامعه در نظر بگیرند و از بیان مطالبات غیرواقعی و پرهزینه برای دولت خودداری کنند. واقعیت جامعه ما این است که در مقابل اکثریتی که در انتخابات از آقای روحانی حمایت کردند، اقلیتی وجود دارد که با روشها و برنامههای رئیسجمهور مخالفت میکند. این وضعیت به شکلی است که در کوتاهمدت نیز قابلتغییر نیست. در نتیجه شرایط به شکلی نیست که بتوان از دولت هرگونه انتظاری داشت.» در ادامه، متن گفتوگوی «آرمان» با دکتر محسن میردامادی را از نظر میگذرانید.
افزایش پایگاه رأی آقای روحانی از ۵۱ درصد در سال۹۲ به۵۷ درصد در سال۹۶ سبب بالارفتن انتظارات از آقای روحانی و همچنین بالارفتن قدرت مانور ایشان در عرصه تصمیمگیری شده است. با این وجود برخی تلاش میکنند عرصه را بر آقای روحانی تنگ کنند. دلیل این مساله چیست؟
رأی مردم به آقای روحـــــــــانــی در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ رأی معناداری بود. به نظر من پیروزی آقای روحانی در انتخابات اخیر یک پیروزی مهم، تاریخی و قابلتامل است. مردم ایران در این انتخابات با توجه به مشکلات اقتصادی که با آن مواجه بودند از کسانی که شعار یارانه بیشتر و پرداخت پول بیشتری میدادند، حمایت نکردند و از کسی حمایت کردند که شعارهای معقولتری در زمینه اقتصادی و سیاسی میداد. بدون شک این مساله یک پدیده اجتماعی و سیاسی بود. مردم با توجه به شعارهای پوپولیستی دوران احمدینژاد و عواقب آن، دیگر تحت تاثیر اینگونه شعارها قرار نگرفتند و از این رویکرد حمایت نکردند.
بنده معتقد نیستم که پس از انتخابات عرصه بر آقای روحانی تنگ شده است. در انتخابات سال۹۶ رأی اصولگرایان نسبت به سال۹۲ کمتر و رأی آقای روحانی بیشتر شد. در سال۹۲ مجموع آرای همه کاندیدای اصولگرایان در حدود ۱۸ میلیون شد و آقای روحانی نیز بهتنهایی موفق شد در حدود ۱۸ میلیون رأی یعنی۵۱ درصد آرا را به دست بیاورد. با این وجود اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ هر کاری که از دستشان برمیآمد انجام دادند. یعنی هیچ کاری نبود که از انجام آن برای پیروزی خودداری کنند. حتی کارشان به جایی رسید که با افرادی دیدار کردند و عکس گرفتند که در جامعه وجاهتی همسنگ افراد خوشنام و مقبول عام نداشتند.
با این وجود آرای اصولگرایان از ۱۸ میلیون در سال۹۲ به۱۶ میلیون در سال۹۶ رسید. به همین دلیل، تندوریهای اخیر و بهخصوص توهین به رئیسجمهور در روز قدس نشانه عصبانیت بیش از اندازه از نتیجه انتخابات و از تعادل خارجشدن تندروهای جریان اصولگرایی است. رفتار تندروها به شکلی قبیح و زننده شده که بسیاری از همفکران آنها رفتار آنها را محکوم میکنند. در روز عید فطر نیز مداحیای که صورت گرفت در نهایت نتیجه عکس برای تندروها داشت. پس از مداحیهای صورتگرفته در این روز آیتا... خامنهای سخنانی را در حمایت از آقای روحانی و محکومکردن تندرویها بیان کردند که فضا را تا حدود زیادی ملایم کرد و مانع از تکرار اتفاقات مشابه شد. از سوی دیگر رفتار تندروها را نباید به نام جریان کلی اصولگرایی تلقی کرد. اغلب این رفتارها توسط عدهای انگشتشمار صورت میگیرد که در جریان اصولگرایی در اقلیت محض قرار دارند. به همین دلیل من رفتار تندروها را برای آقای روحانی محدودیت تلقی نمیکنم و معتقدم آقای روحانی در دولت دوم خود میتواند اقداماتی انجام دهد که در دولت نخست خود موفق به انجام آنها نشده بود.
آیا در چنین فضایی میتوان از دولت آقای روحانی انتظار داشت به مطالبات پاسخ مناسب بدهد؟
حامیان آقای روحانی نباید به مطالبات دامن بزنند و انتظارات مردم را از دولت بالا ببرند. این اتفاق یکبار در دولت اصلاحات رخ داد و نتیجه مطلوبی به همراه نداشت. در آن مقطع زمانی اصلاحطلبان به اندازهای مطالبات را بالا برده بودند که نتیجه عکس داد و پیامد منفی برای دولت اصلاحات به همراه داشت. حامیان آقای روحانی باید مطالبات مردم را با واقعیتهای موجود جامعه در نظر بگیرند و از بیان مطالبات غیرواقعی و پرهزینه برای دولت خودداری کنند. واقعیت جامعه ما این است که در مقابل اکثریتی که در انتخابات از آقای روحانی حمایت کردند، اقلیتی وجود دارد که در حوزههایی توانایی قابلتوجهی دارند. این وضعیت به شکلی است که در کوتاهمدت نیز قابلتغییر نیست. در نتیجه شرایط به شکلی نیست که بتوان از دولت هرگونه انتظاری داشت. البته سخن من به معنای این نیست که نباید از دولت انتظارات داشت. ما باید جهتگیری دولت را در این زمینه در نظر بگیریم. آقای روحانی باید این نکته را در نظر بگیرد که امکان جهش، پرش و حرکتهای ناگهانی وجود ندارد بلکه باید با جهتدهی صحیح بهصورت تدریجی و پیوسته حرکت کند. آقای روحانی باید تلاش کند امروزش از دیروزش بهتر باشد.
با توجه به شرایط موجود، آقای روحانی میتواند در جهت ایجاد فضای باز سیاسی بهعنوان یکی از مهمترین مطالبات بدنه اجتماعی خود حرکت کند؟
به نظر من دو شاخص اصلی ایجاد فضای باز سیاسی، مطبوعات و جنبش دانشجویی است. این در حالی است که تغییرات در فضای دانشگاهها در دولت اول آقای روحانی بسیار کند صورت گرفت. این وضعیت پس از استیضاح آقای فرجیدانا توسط مجلس نهم با رکود بیشتری نیز از نظر نشاط و فعالیت سیاسی مواجه شد. به همین دلیل آقای روحانی باید تلاش کند تحرک بیشتری به جنبش دانشجویی ایران بدهد و دوباره آن را فعال کند. بدون شک فضای بانشاط دانشگاهها در زمینه سیاسی میتواند به کل جامعه سرایت کند و حرکت دولت را به سود ایجاد فضای باز سیاسی تسریع کند.
جنبش دانشجویی ایران چگونه میتواند خود را بازآفرینی کند؟
همه مشکلات جنبش دانشجویی به دولت بازنمیگردد و نمیتوان همه مسائل را به دولت ارتباط داد. در دورهای بسیاری از فعالیتهای دانشجویی متوقف شد و محدودیتهایی هم به وجود آمد. در آن دوره وضعیت به شکلی بود که تعدادی از ادامه تحصیل بازماندند و با مشکلات زیادی در زندگی خود مواجه شدند.
در شرایط کنونی هنگامی که قرار است در یک دانشگاه سخنرانی صورت بگیرد دادستانی همان شهر اعلام نظر میکند که این سخنرانی انجام شود یا نه. از سوی دیگر در دولت احمدینژاد وضعیت دانشگاهها به سوی یکجانبهنگری و نگاه تکبعدی رفت و فضای دانشگاهها از هرگونه نگاه متفاوت پاک شد. در نتیجه فرصت تضارب آرا و ایجاد دیالوگ بین جریانهای مختلف فکری دانشجویی از بین رفت. البته این وضعیت در دولت آقای روحانی تغییر کرد و فضا تا حدودی بهتر شد اما تا نقطه مطلوب هنوز فاصله زیادی وجود دارد. آقای روحانی بارها در تریبونهای مختلف عنوان کرده که باید فضای دانشگاهها را امن کنیم. نکته دیگر اینکه جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی با جنبش دانشجویی در قبل از انقلاب تفاوتهای معناداری پیدا کرده است. جنبش دانشجویی از نظر فکری و تئوریک در قبل از انقلاب وضعیت دیگری داشت و پس از انقلاب مقطعی که جنبش دانشجویی در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار بود، مربوط به دوران قبل از سال ۸۴ میشود. با این وجود برخوردهایی سبب شد که دانشجویان بهجای اینکه به دنبال فعالیتهای سیاسی باشند، به کارهای دیگر بپردازند.
آیا مطالبات اصلاحطلبان از آقای روحانی در چهار سال پیش رو با چهار سال گذشته تغییر کرده است؟
برخی از اصلاحطلبان در شرایط کنونی و یا در سال پایانی دولت یازدهم مسائلی را مطرح کردند که نمیتوان آنها را مطالبات کلی جریان اصلاحات نامگذاری کرد. بدون شک مطالبات اصلی جریان اصلاحات از آقای روحانی توسط بزرگان اصلاحات مطرح خواهد شد که با خرد جمعی همه اصلاحطلبان شکل گرفته است. در شرایط کنونی مهمترین مطالبه جریان اصلاحات از آقای روحانی کارآمدی و کارآیی است. در نتیجه اصلاحطلبان به هیچ عنوان به دنبال این نیستند که آقای روحانی از چه افرادی در کابینه خود استفاده کند و از چه افرادی استفاده نکند.
در سال۹۲ هنگامی که از آقای روحانی سوال شد که از طرف کدام جریان سیاسی در انتخابات حضور پیدا کرده است ایشان پاسخ دادند به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کرده. به نظر من اگر امروز نیز از آقای روحانی چنین سوالی بپرسند ایشان اعلام خواهد کرد به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کرده است. با این وجود رویکرد آقای روحانی در چهار سال گذشته و همچنین در مبارزات انتخابات ریاستجمهوری و مناظرات کاملا اصلاحطلبانه بود و اگر یک اصلاحطلب نیز به ریاست جمهوری میرسید همین مواضعی آقای روحانی را دنبال میکرد. مساله مهمی که باید در دولت دوم آقای روحانی مورد تاکید قرار بگیرد این است که مدیرانی که با دولت همراهی و همفکری نمیکنند نباید در دولت حضور داشته باشند. بهعنوان مثال در مبارزات انتخاباتی سال۹۶ معاون یکی از وزرای دولت آقای روحانی در ستاد آقای رئیسی حضور داشت. این مساله نشان میدهد که برخی از مدیران دولت آقای روحانی با تفکر و رویکرد دولت همراه نبودهاند اما در مجموع آقای روحانی نباید در انتخاب مدیران خود تنها به تابلوی جریانی آن فرد نگاه کند بلکه باید به کارآیی و توانمندی افراد نیز توجه کند.
آیا جریان اصلاحات برای پس از پایان دوران ریاست جمهوری آقای روحانی تدبیری اندیشیده است که دوباره یک دولت راستگرای افراطی ظهور نکند و دستاوردهای پیشین را از بین نبرد؟
این مساله بسیار مهمی است و اصلاحطلبان باید از هماکنون به فکر پیداکردن یک جایگزین مهم و ادامهدهنده راه آقای روحانی باشند. این اتفاق یک بار و در سال۸۴ برای اصلاحطلبان رخ داده است. در سال۸۴ احمدینژاد از تفرقه و چنددستگی اصلاحطلبان در انتخابات استفاده کرد و موفق شد به ریاست جمهوری دست پیدا کند. آمارها نشان میدهد که مجموع آرای اصلاحطلبان در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال۸۴ از مجموع آرای اصولگرایان بیشتر است. در نتیجه اگر اصلاحطلبان در آن انتخابات با یک کاندیدا در انتخابات حضور پیدا میکردند مانند سال۹۲ به پیروزی دست مییافتند. در شرایط کنونی و در انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۰ اصلاحطلبان باید با وحدت در انتخابات حضور پیدا کنند و از هر گونه تشتت و تفرقه پرهیز کنند. نکته دیگر اینکه با توجه به ظهور شبکههای اجتماعی و فضای مجازی سطح آگاهیهای مردم نسبت به سال۸۴ افزایش پیدا کرده و دیگر نمیتوان به آسانی افکار عمومی جامعه را تحت تاثیر قرار داد. بهعنوان مثال در شرایط کنونی برخی رسانههای قدیمی که روزی مهمترین منبع آگاهیبخشی به جامعه تلقی میشدند جای خود را به شبکههای مجازی داده و کارکرد خود را تاحدود زیادی از دست دادهاند. نکته دیگر اینکه سرنوشت کشور در آینده تا حدود زیادی به عملکرد دولت آقای روحانی در چهار سال پیش رو بستگی دارد. مردم نباید از دولت آقای روحانی انتظار داشته باشند که همه مشکلات اقتصادی آنها در چهار سال آینده مرتفع شود. با این وجود باید امیدوار بود با توجه به اینکه اغلب نتایج برجام در دولت دوم آقای روحانی مشخص خواهد شد، وضعیت اقتصادی مردم به صورت نسبی بهبود پیدا کند و آقای روحانی بتواند به بخشهای مهمی از مطالبات مردم پاسخ دهد.
دولت آقای روحانی در مقایسه با دولت اصلاحات در چه وضعیتی قرار دارد؟
به نظر من چالشهای آقای روحانی از چالشهای دولت اصلاحات بیشتر است. دلیل این مساله نیز این است که مخالفان آقای روحانی نسبت به دولت اصلاحات سازمانیافتهتر هستند. نتیجه انتخابات ۷۶ به اندازهای برای جریان اصولگرایی غیر قابل باور بود که این جریان تا مدتها در بیعملی سیاسی فرو رفت و به همین دلیل تا مدتها قدرت تحلیل شرایط جامعه را از دست داده بود. اما پس از پیروزی آقای روحانی در سال۹۲ جریان دلواپس و مخالف دولت از فردای انتخابات به صورت سازمانیافته با دولت مخالفت کرد و هر چه زمان بیشتری گذشت این سازماندهی افزایش پیدا کرد و به مسائل دیگر نیز سرایت کرد. با این وجود این نکته را باید در نظر داشت که فرصتهای آقای روحانی نیز به همین نسبت بیشتر است. در دولت اول اصلاحات مطالباتی مطرح شده بود که امکان برآوردهشدن صددرصدی آن مطالبات وجود نداشت. به همین دلیل نیز مردم در انتخابات شورای دوم شهر تهران بهصورت جدی در پای صندوقهای رأی حاضر نشدند و اصولگرایان موفق شدند شورای شهر را به دست بگیرند. در نتیجه واکنش مردم به برآوردهنشدن مطالبات آنها از دولت اصلاحات به قهر با صندوقهای رأی در انتخابات شوراها منجر شد. اما مردم با توجه به برآوردهنشدن مطالبات اقتصادی خود در دولت اول آقای روحانی به هیچ عنوان با صندوقهای رأی قهر نکردند بلکه با حضور گستردهتر در پای صندوقهای رأی حمایت بیشتری از آقای روحانی انجام دادند. این مساله نشان میدهد که آگاهیها و درک مردم در مسائل سیاسی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. به همین دلیل من شرایط کنونی جامعه و افزایش آگاهی مردم را یک فرصت بزرگ برای آقای روحانی ارزیابی میکنم.
- 18
- 6