قسمت اول گفتگوی انصاف نیوز با معاون سیاسی وزارت کشور و مسوول کمیتهی دانشجویی و کارگری شورای امنیت کشور در دولت اول سیدمحمد خاتمی، دربارهی تهاجم به کوی دانشگاه تهران در پی میآید:
چرا شما تمایل دارید درباره حوادث سال ۷۸ مصاحبه کنید؟
تاج زاده: من خیلی تمایل ندارم اما در این سالها اینقدر دروغ در مورد فاجعه حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ گفتهاند که لازم دیدم به آنها جواب بدهم. به علاوه دلواپسان بعد از سال ۸۸ میکوشند القا کنند که ما یک فتنهی ۷۸ هم داشتیم و ۸۸ فتنه دوم است.
خب در مورد ۸۸ نسل جوان خود شاهدند که چه اتفاقی افتاده است؛ عذرخواهی مرتضوی را میبینند و اینکه او سرانجام کهریزک را «فاجعه هولناک» و قربانیانش را به اسم واقعی خود «شهید» میخواند؛ ردصلاحیت احمدینژاد را به دلیل ایجاد دوقطبی شاهدند؛ و مهمتر از همه ناظر رشد محبوبیت محصورین عزیز به ویژه میر سبز و بصیر و نیز نفوذ کلام خاتمی پرچمدار گفت و گو و اسلام رحمانی هستند. ولی در مورد حوادث سال ۷۸ چون فاصله افتاده و اقتدارگراها دروغهای زیادی گفتهاند، لازم دیدم که نکاتی را به ویژه برای آنان یاد آور شوم.
فکر میکنید الان چه ابهاماتی وجود دارد که باید پاسخ داد؟
تاج زاده: خوشبختانه اکثریت مردم ابهام ندارند و مسائل کم و بیش برایشان روشن است. اگرچه مهاجمان به کوی دانشگاه و حامیانشان سعی در وارونه جلوه دادن حقیقت دارند. اجازه دهید ابتدا به اصل ماجرا بپردازم: روزنامهی سلام را به بهانهی افشای طرح محرمانهی سعید امامی دربارهی محدود کردن مطبوعات بستند.
عدهای از دانشجویان بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر به روال قبل که به دلایل مختلف صنفی و سیاسی در داخل کوی دانشگاه تجمع اعتراضی برپا میکردند و معمولا وارد خیابان کارگر شمالی میشدند و سپس با همراهی پلیس به خوابگاه بر میگشتند، این بار نیز در اعتراض به بستن روزنامهی سلام در کوی تجمع کردند و بعد وارد خیابان کارگر شمالی شدند. در این اثنا ماموران کلانتری محل در کنار دانشجویان حضور پیدا کردند و دانشجویان نیز همانند گذشته به صورت مسالمت آمیز به سمت کوی برگشتند. در آستانهی ورود به کوی میراحمدی فرماندهی اطلاعات کلانتری که لباس شخصی به تن داشت با یکی از دانشجویان درگیر میشود. هنگامی که مدیر کوی برای وساطت به سمت آنان میآید با برخورد فرماندهی مزبور به داخل جوی میافتد. این حرکت ناپسند سرآغاز اعتراض دانشجویان میشود و فضا را از حالت طبیعی تا حدودی خارج میکند و تنش محدودی میآفریند و با درایت طرفین حل میشود. اگر آن اتفاق نمیافتاد تجمع مانند گذشته به صورت ساده و مسالمت آمیزی پایان مییافت. هم زمان فرماندهی ناجای تهران بزرگ با فرماندهی حاضر در محل تماس میگیرد و میگوید که من دارم با یگان ویژه به محل میآیم.
اولین مسالهای که باید روشن شود این است که او به دعوت یا دستور چه مقامی و به چه دلیلی به آنجا رفت؟ چرا در هیچ تظاهرات دانشجویی قبلی به کوی نرفته بود؟ دوم این که چرا به فرماندهی حاضر در کوی دستور داد «دانشجویان را نگه دارید تا من برسم؟»، به چه دلیل باید دانشجویان را نگه میداشتند؟ تظاهرات که میشود، منطقیترین کار این است که دانشجویان را قانع کنند به کوی برگردند و به تظاهرات خاتمه دهند نه این که نگهشان دارند تا یگان ویژه برسد.
سوّم این که به اعتراف خود سردار نظری وقتی نیروها به کوی رسیدند، فردی با استفاده از اسم رمز ایشان در بی سیم یگان ویژه اعزامی اعلام میکند که اگر دانشجویان مقاومت کردند از سلاح گرم استفاده کنید! آقای نظری میگوید من بلافاصله بیسیم را گرفتم و فریاد زدم که فرمانده منم و هیچ کس حق تیراندازی ندارد ولی نمیگوید که چه کسی دستور تیراندازی به سمت دانشجویان را داد؟
به هر رو ما عصر ۱۸ تیر به کوی رفتیم تا دانشجویان را آرام کنیم. چون احتمال درگیری مجدد میرفت. تظاهرات پنجشنبه شب شکل گرفت. نیروی انتظامی و لباس شخصیها بامداد جمعه وارد کوی شدند و ما عصر جمعه به کوی رفتیم.
همان شب با حضور ما در جلوی کوی تیراندازی شد و آقای عزت ابراهیمنژاد تیر میخورد که فیلم آن هست و شناسایی ضارب او هم خیلی کار دشواری نیست. به هر حال روشن بود که عدهای قصد دارند دوباره درگیری ایجاد کنند ولی ما نگذاشتیم دانشجویان از کوی خارج شوند و بهانه به دست لباسشخصیهای سازمانیافته و شناختهشده بیفتد که هم چنان بیرون کوی بودند و مترصد آن که مجددا به دانشجویان حمله کنند.
یکی از پرسشهای مهم این است که چرا در این ۱۸ سال ضارب او شناسایی و محاکمه نشده است؟
بعد از جنایت مهاجمان در کوی، اعم از یگان ویژه و لباسشخصیها، کمیتهای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد تا به حادثه رسیدگی کند. در جلسات آن کمیته تمام ادعاهای تندروان مبنی بر وجود یک حرکت سازمانیافته و از قبل برنامه ریزیشده در کوی بررسی و معلوم شد که تظاهرات مذکور صد درصد خودجوش و دانشجویی بود و هیچ جریان و حزب سیاسی در برپایی آن نقش نداشت. الان هم بعد از ۱۸ سال اقتدارگراها نتوانستهاند برای اثبات مدعای خود در بارهی ماهیت غیردانشجویی آن اجتماع مدرکی عرضه کنند. همچنین مشخص شد که خطای اصلی را فرماندهان نیروی انتظامی و لباسشخصیها انجام دادند؛ اسامی برخیشان در گزارش شورایعالی امنیت ملی آمد که چه کسانی وارد کوی شدند، تیر هوایی زدند و چگونه به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند. فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ هم عزل و قرار شد به همراه مهاجمان محاکمه شود.
آیا این روایت شما از اتفاق در گزارش شواری عالی امنیت ملی که همهی مدعیان امروز در آن نماینده داشتند آمده است؟
تاج زاده: بله. به همین دلیل در این ۱۸ سال صدا و سیما آن گزارش را نه میخواند و نه حتی به آن اشاره میکند. دلواپسان نیز در روزنامهها و سایتهایشان هرگز به آن استناد نمیکنند. جالب آن که مقامات قضایی میگویند که چون بازداشت خانگی آقایان مهندس موسوی و کروبی و سرکار خانم رهنورد مصوبهی شورای عالی امنیت ملی در دولت احمدینژاد است، قوه قضاییه کاری نمیتواند بکند، ولی چرا به گزارش شورای عالی امنیت ملی دربارهی ۱۸ تیر اعتنا نمیشود. گزارشی که در تهیهی آن همهی نهادها مشارکت داشتند از سپاه، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و حتی خود قوه قضاییه. به عبارت دیگر امروز به استناد مصوبهی شورای عالی امنیت ملی، نخست وزیر سابق و رییس مجلس اسبق بازداشت و سالها در حصر نگه داشته شدهاند ولی برای گزارش ۱۸ تیر آن شورا ذرهای ارزش قائل نمیشوند و انگار نه انگار که آن گزارش با حضور نمایندگان همهی نهادها تهیه و تصویب شد. در نهایت هم دادگاه فقط یک سرباز را محکوم کرد که چرا یک ریش تراش دزدید؛ همین!
البته اوایل آن گزارش گزارشی بود که همه تایید میکردند …
تاج زاده: الان هم هیچ مقامی و هیچ نهادی جرات نمیکند آن را رد کند. مهاجمان و حامیانشان با همهی دروغهایی که میگویند نمیتوانند منکر صحت آن گزارش شوند، چون نمایندگان همهی نهادها در تهیهی آن مشارکت داشتند. مسوولیت تهیهی گزارش هم با دبیرخانهی شورا بود که زیر نظر آقای روحانی جمع بندی شد. اگر چه مبنای حکم دادگاه قرار نگرفت و تهاجم ماست مالی شد.
سیاست اصلاح طلبان در دولت اصلاحات برای مواجهه و کنترل بحرانها و هیجانات آن تیپی چه بود و چه تفاوتی با سیاستها در دورهی بعد و حتی قبل در دورهی آقای هاشمی داشت؟
تاج زاده: در دورهی اصلاحات در مورد اجتماعات کارگری و دانشجویی بنا بر سرکوب نبود؛ بنا بر مدیریت بود. در مورد اعتراضات کارگری هنوز هم همین نگاه حاکم است. فرض بر این است که اجتماعات کارگری که تشکیل میشود، اگر مثلاً مشکلی در پرداخت حقوق و بیمه و بازنشستگی آنان پیش میآید و گاهی کارگران حتی عکس العملهای تندی هم نشان میدهند و مثلا خیابان یا جاده را میبندند، ولی روال این بوده است که سرکوب نشوند و برخورد خشنی با کارگران صورت نگیرد، بلکه اجتماعشان مدیریت شود و با صحبت با آنها، مشکل ترافیک حل شود و جو آرام شود و سرانجام معترضان پراکننده شوند. همچنین با نماینده یا نمایندگان آنها به توافق برسند و به آن بخش از مطالباتشان که قانونی و منطقی است پاسخ بدهند و مساله این طور حل شود. اتفاقا سوال اصلی ما همین است که به چه دلیل آن تظاهرات آرام دانشجویی را آنچنان خونین سرکوب کردند؟ بویژه وقتی دانشجوها به داخل کوی دانشگاه رفتند چرا پلیس داخل کوی شد؟ ۱۵۰ تا ۲۰۰ دانشجو بیرون کوی تظاهرات کردند. اینها رفتند دو تا سه هزار دانشجو را در درون خوابگاه و اتاقهای خود کتک زدند! گویی میخواستند از دانشگاه انتقام بگیرند! انگار ستاد حزب بعث عراق را فتح کرده بودند! چنان با خشم و کینه وارد کوی شدند و زدند و سوزاندند و شکستند که هر کسی آن صحنه را دید متاثر شد. صحبتهای رهبری هم در فردای آن روز نشان میهد چقدر این هجوم وحشیانه و غیرقابل دفاع بود.
ادعا میشود که اصلاحطلبان حتی اگر در ایجاد آن دخیل نبودند اما میخواستهاند با این اتفاق با نظام چانهزنی کنند.
تاج زاده: دو موضوع را باید از هم جدا کرد. اول این ادعا که اصلاح طلبان این تظاهرات را راه انداختند. به همین علت اخیرا میگویند فتنهی ۷۸. ظاهرا جرم بزرگی که مرتکب شدهاند، روی دوششان سنگینی میکند و میخواهند با فتنه خواندن ۱۸ تیر وجدان خویش را آرام کنند. برای همین اصل تظاهرات را توطئه جلوه میدهند و این که بله! ما برای سرکوب آن توطئه رفتیم. آقای نظری هم صبح جمعه چند ساعت پس از تهاجم وحشیانه به کوی در جلسهی شورای تامین استان تهران ادعا کرد توطئهی خطرناکی در شرف وقوع بود و ما رفتیم و آن را خنثی کردیم. هر چه پرسیدند آن توطئه چه بود، نتوانست توضیح دهد. به همین دلیل هم بلافاصله عزل شد تا بعد محاکمه شود.
متاسفم که کوتاهی دستگاه قضا در محاکمهی مهاجمان به کوی دانشگاه موجب شد که ۱۸ تیر ۷۸ مثل ۱۶ آذر ۳۲ نماد مقابله با دیکتاتوری شود، به طوری که هر روزی دیگری بعد از انقلاب فراموش بشود ۱۸ تیر از یادها نرود. علت آن است که فاجعه بزرگ و دلخراش بود ولی عادلانه به آن رسیدگی نشد و آمران و مباشرانش مجازات نشدند. به این ترتیب نظام قربانی چند نفر شد.
اجازه دهید صریحتر عرض کنم. دلواپسان اصلاحطلبان را متهم میکنند که در صدد کودتا بودند. میگوییم چه کودتایی؟ ما که انتخابات ریاست جمهوری را برده بودیم و افکار عمومی هم قاطعانه از خاتمی حمایت میکرد. شاهد بزرگ آن که نه ماه بعد از ۱۸ تیر انتخابات مجلس ششم برگزار و مشخص شد اکثریت مطلق رایدهندگان حامی اصلاحطلبانند. پس دلیلی نداشت که ما از انتخابات آزاد بترسیم و به کودتا پناه ببریم. جناحی به دنبال کودتا میرود که از رای اکثریت هموطنان خود بترسد یا ناامید باشد، در حالی که اصلاحات متکی به صندوق رای بوده و هست و اکثریت رأی دهندگان نیز اصلاحطلبان را حمایت کرده و میکنند و اساسا هر چه مشارکت مردم افزایش مییابد رای اصلاحطلبان بیشتر میشود.
برای پوشاندن همین حقیقت است که دربارهی ۱۸ تیر به افسانهپردازی یا دروغ متوسل میشوند؛ یکی میگوید که در آن روز من و چند نفر دیگر از داخل قایقی در کرج ماجرا را هدایت میکردیم! در صورتی که من هنگام بروز فاجعه تهران بودم نه کرج.
دیگری میگوید تاجزاده به جمعیت معترض که جلوی وزارت کشور تجمع کردند گفت ما که از خودتان هستیم، چرا در وزارت کشور را میشکنید؟ باید در جای دیگری را بشکنید و منظورش بیت رهبری بود! به این ترتیب آنان را به سمت بیت رهبری هدایت کرد. این دروغ در حالی مرتب تکرار میشود که من از همان ابتدا معتقد بودم که دانشجویان باید در کوی بمانند و خارج شدن از آن را بزرگترین اشتباه آنها میدانستم و میدانم. اگر من داشجویان را علنا تشویق به رفتن به طرف دفتر رهبر کرده بودم، آیا پس از آن میتوانستم هم چنان معاون وزیر کشور بمانم و رییس ستاد انتخابات مجلس ششم شوم؟ اصولگراها هم اعتراض نکنند؟
سومی میگوید بعد از اعلان سپاه به آقای خاتمی به اینکه دانشجویان به سمت نهاد رهبری راه افتادهاند و این که محل مزبور خط قرمز ماست و هر کس به آن نزدیک شود تیراندازی میکنیم، دفتر رییسجمهور مرا در جریان گذاشت و من با موتور به میان تظاهرکنندگان رفتم و آنها را منصرف کردم! جالب است که بدانید عین این سوال در بازجوییها از من شد. آنجا هم گفتم که گزارشهای روزانهی نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و استانداری تهران موجود است و ثابت میکند که این ادعا دروغ است. چرا که من غیر از صبح شنبه دیگر هرگز سوار موتور نشدم و میان دانشجویان نرفتم. آنها هم پس از شنیدن توضیحات من و بررسی بیشتر اتهام فوق را پس گرفتند و دیگر آن را تکرار نکردند. اگرچه امپراتوری رسانهای آنها دائم آن را مطرح میکند.
برای اطلاع مردم عزیز عرض میکنم که همهی این ادعاها در بازجوییهای سال ۸۸ مطرح شد اما بعد از پاسخهای روشن و قاطع من، بازجوها مساله را رها کردند و در کیفرخواست علیه من نیز به آن اشاره نکردند. در حالی که اگر ادعای دلواپسان درست باشد، بهترین راه و بهترین جا برای محکومیتم در دادگاه سال ۸۸ بود، نه این که من را ۲۳ خرداد بازداشت کنند و سپس در دادگاه محکوم کنند که چرا جبههی مشارکت اعلامیهی اعتراضی به انتخابات در ۲۵ خرداد صادر کرده است! یعنی اینقدر دستشان علیه من خالی بود که به دلیل اعلامیهی اعتراضی جبههی مشارکت دو روز پس از دستگیری من، دادگاه مرا به جرم اقدام علیه امنیت ملی محکوم کرد! مثل آقایان بهزاد نبوی و عرب سرخی که به خاطر ایجاد اخلال در ترافیک روز ۲۵ خرداد ۸۸ به چند سال زندان محکوم شدند!
به باور من مادام که اقتدارگراها مسوولیت فاجعهی ۷۸ را به عهده نگیرند و از ملت و دانشگاهیان عذرخواهی نکنند، و آمران و مباشران فاجعه را عادلانه محاکمه نکنند، حتی اگر پس از محکومیت عفوشان کنند، نگاه اکثریت ایرانیان به آنها همچنان منفی خواهد ماند و با گذشت زمان تغییر نخواهد کرد، ضمن این که اینطوری ۱۸ تیر نیز به پای نظام ثبت میشود. به همین دلیل هر سال که به ۱۸ تیر که میرسیم از چند روز قبل امتحانات را برگزار میکنند تا در ایام ۱۸ تیر دانشجویی در خوابگاهها حضور نداشته باشد. آنان میدانند که قاطبهی دانشگاهیان به جنایت ۱۸ تیر اعتراض دارند. برای همین سعی میکنند که به ویژه کوی دانشگاه تهران را در ایام ۱۸ تیر خالی کنند تا اصلا دانشجویی در آن ساکن نباشد که بخواهد اعتراض کند.
- 18
- 3