یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
۱۹:۳۱ - ۰۹ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۲۰۹۸
احزاب، تشکل ها، شخصیت ها

بازخوانی نقشه حذف یک چهره اثرگذار در سالروز ربودن امام موسی‌صدر

رمزگشایی از یک دسیسه پیچیده

امام موسی صدر,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,احزاب و شخصیتها

نتیجه‌ای که از بررسی اسناد به‌دست می‌آید بسیار جالب و حیرت‌انگیز است: حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان و منطقه نتیجه استراتژی پیچیده اسرائیل در مورد محیط پیرامونی یا جبهه شرقی بوده و دستگاه‌های اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی و چند کشور عربی و تشکیلات حزبی در لبنان و نیز تا حدودی ساواک در آن نقش داشته‌اند

 

از همان روزهای نخست ربودن امام موسی صدر در لیبی این سؤال مطرح شد که چرا و با چه هدف و انگیزه‌ای سرهنگ قذافی دست به این کار زده است؟

 

 برخی معتقد بودند که این نقشه از پیش طراحی‌نشده و با توجه به روحیه خودشیفتگی در قذافی، احتمالاً در جلسه دیدار با امام صدر و همراهانش بحثی درباره مذهب شیعه یا مسائل مربوط به مقاومت در جنوب لبنان درگرفته و قذافی که تحمل نظر دیگری را نداشته با عصبانیت دستور بازداشت میهمانان را صادر کرده است.

 

 عده‌ای دیگر این امر را ناشی از تحولات داخل لبنان می‌دانستند و چنین استدلال می‌کردند که سازمان‌های فلسطینی و چپ‌گرای لبنانی که جنوب لبنان را عملاً در تصرف خود داشتند و به بهانه مقاومت، از سرهنگ قذافی پول هنگفتی می‌گرفتند، از قدرت گرفتن فزاینده امام صدر بیمناک بودند.  کسانی نیز این مسأله را از بُعد منطقه‌ای وبین‌المللی تحلیل می‌کردند و به نوعی آن را به پیروزی قریب‌الوقوع انقلاب اسلامی ایران ارتباط می‌دادند.

 

آنها با توجه به حضور دکتر مصطفی چمران در کنار امام صدر و ارتباط امام صدر با امام خمینی (‌قدس‌ سره) در نجف اشرف و مقاله‌ای که امام موسی صدر در حمایت از انقلاب امام خمینی در روزنامه فرانسوی لوموند منتشر کرده و این انقلاب را ادامه راه پیامبران دانسته بود این احتمال را مطرح می‌کردند. از طرف دیگر، براساس سخنان حضرت امام در نجف مبنی‌بر اینکه اگر انقلاب پیروز شود، آقای موسی صدر نقش مهمی در دولت اسلامی خواهد داشت، معتقد بودند که دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و امریکا که قادر به پیش‌بینی پیروزی انقلاب بوده‌اند، طرح ربودن امام صدر در لیبی را طراحی کرده‌اند تا مانع از نقش‌آفرینی امام صدر در انقلاب اسلامی و ارتباط ایران با جنوب لبنان شوند.  صاحبان هر یک از این تحلیل‌ها دلایل و شواهد فراوانی برای اثبات نظریه خود ارائه می‌کردند که شاید پرداختن به همه آنها در این نوشته ممکن نباشد، اما نقطه مشترکی که در همه این فرضیه‌ها به چشم می‌خورد، مسأله جنوب لبنان و ممانعت از نقش‌آفرینی ایران در این منطقه است.

 

 نگارنده این سطور که سال‌های زیادی را در لبنان و سوریه گذرانده و تحولات منطقه‌ای را از دیدگاه خبرنگار یا پژوهشگر از نزدیک بررسی کرده و افتخار همکاری با شهید دکتر مصطفی چمران را داشته‌، علاوه‌بر انبوه اطلاعات و تجارب ذخیره شده در ذهن، مدتی است که مطالعه روی این مسأله را با مراجعه به منابع بسیار مهمی آغاز کرده است. این منابع، سه جلد اسناد ساواک به همراه مجموعه دوازده جلدی «مسیرة‌الامام السید موسی‌الصدر» است.

کاری که نگارنده انجام داده گذاشتن این دو منبع مهم در پیش‌رو و دنبال‌کردن تحولات برای فهم اسناد ساواک و سرانجام رسیدن به نتیجه‌گیری یا سناریو برای روشن‌شدن چرایی ربودن امام موسی صدر است.  نتیجه‌ای که این چنین به دست می‌آید بسیار جالب و حیرت‌انگیز است: حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان و منطقه نتیجه استراتژی پیچیده اسرائیل در مورد محیط پیرامونی یا جبهه شرقی بوده و دستگاه‌های اطلاعاتی امنیتی رژیم صهیونیستی و چند کشور عربی و تشکیلات حزبی در لبنان و نیز تا حدودی ساواک، در آن نقش داشته‌اند. ترسیم دقیق و کامل این سناریو با همه اجزای آن در اینجا میسر نیست؛ بلکه نیاز به نوشتن یک کتاب دارد. لذا برای روشن‌شدن موضوع‌، تنها به ذکر چند بخش مهم بسنده می‌شود.

 

۱-‌‌استراتژی پیرامونی اسرائیل

 در این استراتژی، اسرائیل توجه خاصی به لبنان دارد. طرح اسرائیل تجزیه لبنان براساس وابستگی‌های فرقه‌ای یا تبدیل آن به کشوری مسیحی و تحت الحمایه خود است. در عین حال با توجه به کمبود منابع آب در فلسطین اشغالی، رژیم صهیونیستی برای تصرف و بهره‌برداری از منابع آب در جنوب لبنان بویژه آب رودخانه لیطانی برنامه‌ریزی کرده است. تحقق این اهداف مستلزم همکاری با احزاب دست‌راستی مسیحی بویژه حزب فالانژ (کتائب) و حذف سازمان‌های فلسطینی از لبنان است.

 

۲-قدرت گرفتن امام موسی صدر

 امام موسی صدر که از بدو   ورود به لبنان اعتلای‌شان جامعه تشیع و رفع حرمان از مناطق شیعه‌نشین و نیز مقاومت در برابر اسرائیل را دنبال می‌کند با مخالفت دولت و مراکز قدرت فئودالیسم سیاسی همه فرقه‌های مذهبی مواجه می‌شود. طرح امام صدر برای اجرای پروژه ساخت سد و بهره‌برداری از آب رودخانه لیطانی و نیز مسلح‌کردن مردم جنوب لبنان برای ایستادگی در برابر حمله‌های ارتش صهیونیستی به جایی نمی‌رسد. سال ۱۹۷۴ شاهد رویدادهای بسیار مهمی است. محبوبیت مردمی امام صدر در لبنان، نه فقط در جامعه تشیع بلکه در همه جوامع مذهبی مسلمان و مسیحی بشدت بالا می‌رود. امام صدر دولت لبنان را تهدید به تظاهرات گسترده مردمی می‌کند. در تظاهرات مهمی در شهر بعلبک لبنان ده‌ها هزار نفر از عشایر مسلح شیعی شرکت می‌کنند. مدتی بعد دومین تظاهرات در شهر صور در جنوب لبنان، با‌وجود کارشکنی دولت لبنان، با شرکت حدود ۱۵۰ هزار نفر و تیراندازی گسترده هوایی انجام می‌شود و مردم همراه با امام صدر سوگند می‌خورند که تا تحقق اهداف خود دست از مبارزه بر ندارند.

 

۳-جنگ داخلی لبنان

از آغاز سال ۱۹۷۵ میلادی دست‌های مرموزی جنگ داخلی را در لبنان کلید زدند. از یک سو، گروه‌های مسلح مسیحی دست راستی بودند و از سوی دیگر، احزاب چپ‌گرای لبنان تحت حمایت سازمان‌های فلسطینی. امام صدر از همان آغاز، مخالفت خود را با این جنگ ویرانگر اعلام کرد و همه توان خود را برای متوقف‌کردن آن به کار بست، چرا‌که معتقد بود رژیم صهیونیستی در پشت این جنگ‌افروزی قرار دارد. رسانه‌ها در آن زمان علت جنگ را اختلاف راست‌گرایان وچپ‌گرایان یا مسیحیان و مسلمانان و نیز لبنانی‌ها و سازمان‌های فلسطینی می‌دانستند، اما در صحبتی که شخصاً با امام صدر در قاهره داشتم ایشان تأکید کرد که علت بروز جنگ خنثی کردن شورش مردمی شیعیان بوده است. امام موسی صدر همه تلاش خود را برای متوقف‌کردن جنگ به کار می‌گیرد و در نتیجه، این تلاش و سفرهای وی به سوریه و مصر و عربستان سعودی و تشکیل کنفرانس‌های ریاض و قاهره و اعزام نیروهای بازدارنده عرب به لبنان در ۱۹۷۷ میلادی جنگ متوقف می‌شود. یک‌سال بعد در مارس ۱۹۷۸ میلادی ارتش صهیونیستی به جنوب لبنان حمله می‌کند و سازمان‌های فلسطینی را به شمال رودخانه لیطانی می‌راند. چند ماه بعد، در آخر ماه اوت ۱۹۷۸ میلادی امام صدر که به توصیه هواری بومدین، رئیس جمهوری الجزایر‌، برای مذاکره با سرهنگ قذافی به لیبی سفر کرده، در این کشور ناپدید می‌شود.

 

۴-منصور قَدَر

سرلشکر منصور قَدر، از فرماندهان ساواک و سفیر شاه در بیروت، از مهره‌های اصلی و مهم‌ترین نقش‌آفرین در این سناریو است. وی که قبلاً نماینده ساواک در دمشق و بیروت بود، سرانجام در سال ۱۳۴۶ سفیر ایران در امان (اردن) شد و تا ۱۳۵۲ در اردن ماند و سپس، به سفارت ایران در بیروت منصوب می‌شود. او در کارنامه خود چندین سفر به اسرائیل و ارتباط با دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی دارد. فعالیت وی در اردن همزمان با مهم‌ترین تحولات در جهان عرب است. سال ۱۹۶۷ میلادی جنگ شش روزه ماه ژوئن که طی آن ارتش صهیونیستی کرانه باختری رود اردن و نوار غزه را اشغال می‌کند و سازمان چریکی فلسطینی در خاک اردن برضد اسرائیل فعال می‌شوند. سال ۱۹۷۰ میلادی جنگ بین این سازمان‌ها با ارتش اردن روی می‌دهد که در ماه سپتامبر به شکست این سازمان‌ها می‌انجامد. شواهدی وجود دارد که منصور قَدر در برنامه‌ریزی برای اخراج چریک‌های فلسطینی از اردن نقش داشته است. از آن پس، سازمان‌های فلسطینی فعالیت چریکی خود را در لبنان متمرکز می‌کنند و منصور قَدر نیز در ۱۹۷۳ میلادی به بیروت منتقل می‌شود. واضح است که فعالیت و مأموریت قدر در ارتباط با مسأله فلسطین و امنیت اسرائیل است و ربطی به منافع ملی ایران ندارد.

 

 حضور قَدَر در بیروت همزمان با اوج‌گیری موقعیت و محبوبیت امام موسی صدر است و او با همه قوا به مبارزه با امام صدر برمی‌خیزد. مطالعه اسناد ساواک نشان می‌دهد که ساواک برنامه‌ای برای مبارزه با امام صدر نداشته، بویژه که در دیگر سفارتخانه‌های ایران بویژه در دمشق و قاهره و کویت که امام سفرهای زیادی به آنها داشته‌، هیچ فعالیتی در چارچوب برنامه‌ای تدوین شده برای متوقف کردن امام صدر دیده نمی‌شود. اسناد همچنین نشان می‌دهد که اگر هم در تهران حرکتی برای نزدیک‌شدن به شیعیان لبنان و امام صدر دیده شده، منصور قَدَر سراسیمه به تهران آمده تا این حرکت را خنثی کند. حتی در مواردی مشاهده شده که قدر گزارش‌های خود به ساواک را با دستخط خود نوشته و شخصاً ارسال کرده تا دیگر کارکنان در نمایندگی بیروت از آن مطلع نشوند. خود امام موسی صدر نیز متوجه این واقعیت شده و در مواردی اظهار داشته که گویا منصور قدر با ایشان خصومت شخصی دارد.

 

 دلیل این امر چیست؟ نتیجه بررسی تحلیلی اسناد ساواک و رفتار منصور قَدَر این است که وی نه برای دولت ایران و ساواک بلکه، برای اسرائیل و موساد کار می‌کند و فعالیت وی استراتژی تدوین‌شده‌ای از طرف محافل صهیونیستی است. اینک پس از گذشت سال‌ها می‌توان با توجه به رویداد‌های دهه ‌های هفتاد و هشتاد قرن گذشته میلادی سناریوی مربوط به ابعاد اجرایی این استراتژی را ترسیم کرد.

 

۵ – استراتژی اسرائیل  و سناریوی اجرایی

 استراتژی اصلی محافل صهیونیستی از همان آغاز تشکیل اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات بوده و لذا غصب سرزمین فلسطین به صورت تدریجی صورت گرفته تا پس از تصرف کل فلسطین، عملیات برای دست‌اندازی به کشورها و‌ سرزمین‌های پیرامونی آغاز شود.

 

 در مورد اهداف اسرائیل در لبنان اشاره کردیم. اما آنچه ذکر شد تنها بخش کوچکی از طرحی بزرگ بود. در واقع، برنامه چنین بود که لبنان وجه المصالحه برای حل کل بحران منطقه شود. اقدامات مرحله‌ای قرار بود به شکل زیر صورت گیرد:

 

-‌ حمله به لبنان و اخراج سازمان‌های فلسطینی از لبنان به کشورهای دور دست؛

 

- تجزیه لبنان یا قرار‌دادن آن تحت سلطه و نفوذ اسرائیل؛

 

- طرح توطین (اسکان دائمی) چهار‌صد هزار نفر از آوارگان فلسطینی در لبنان. این کار مستلزم کوچ‌دادن شیعیان ساکن جبل‌عامل به دره بقاع یا به خارج لبنان (‌جنوب عراق) بود. در صورت کوچ نکردن شیعیان، باید برای رام کردن آنان براساس حمایت اسرائیل از اقلیت‌های منطقه در برابر اکثریت مسلمانان (سُنی) عمل می‌شد.در این مورد، اسرائیل از قبل اقدامات گسترده‌ای مانند ایجاد «دیواره دوستی» شامل پذیرفتن نیروی کار و درمانی بیماران انجام داده بود.

- طرح ب، برای سیاست کوچ‌دادن (ترحیل) این بود که همزمان برای تجزیه عراق به سه کشورک (‌Mini State) کردی، عرب سنی و عرب شیعی و کوچ دادن فلسطینی‌ها به بخش سنی اقدام شود که این امر مستلزم کمک به کردها برای تضعیف یا سرنگونی حکومت مرکزی در بغداد بود و ظاهراً در این مورد نظر موافق برخی از رژیم‌های عرب نیز گرفته شده بود.

 

- در نهایت، حمله به سوریه و روی کارآوردن رژیمی طرفدار صلح با اسرائیل یا تجزیه این کشور به پنج کشور کوچک بر اساس تقسیمات فرقه‌ای.

 

در این روند، حمله ارتش صهیونیستی به لبنان در ۱۹۷۸ میلادی تنها بخش مقدماتی این طرح بود. حمله اصلی در تابستان ۱۹۸۲ میلادی صورت گرفت که طی آن ارتش صهیونیستی با اشغال بیروت و اخراج سازمان‌های فلسطینی و قتل‌عام اردوگاه‌های صبرا و شتیلا و انتخاب بشیر جمیل، فرمانده نیروهای فالانژیست لبنان، به ریاست جمهوری، برنامه خود برای جبهه شرقی را عملی می‌کرد.

 

۶- امام موسی صدر ،‌ بزرگ‌ترین مانع

 وجود امام موسی صدر در لبنان، شخصیتی که نفوذ و قدرتش از مرز جامعه تشیع گذشته و همه فرقه‌های مذهبی لبنان و خارج از آن را فرا گرفته بود، شخصیتی که اسرائیل را «شر مطلق» و هرگونه تعامل با اسرائیل را حرام اعلام کرده و شبانه روز برای ایجاد مقاومت در جنوب لبنان تلاش می‌کرد، مانع بزرگی بر سر راه اجرای طرح اسرائیل برای لبنان بود که باید از صحنه حذف می‌شد. این کار مستلزم خط‌دادن به سیاست ایران در لبنان بر‌ضد امام صدر و ممانعت از ایجاد هرگونه ارتباط مثبت بین ایران و شیعیان لبنان بود که منصور قَدَر آن را اجرا می‌کرد. امریکا نیز به اهمیت امام صدر در لبنان پی برده بود. جورج گادلی، سفیر امریکا در بیروت، پس از ملاقات با امام صدر گزارشی به واشنگتن می‌فرستد که خواندنی است. در بخشی از این گزارش آمده است:«این شخص از هر نظر تحسین‌برانگیز است. با وجودی که آرام‌، آهسته و بی‌طرفانه صحبت می‌کند، می‌توانم تصور کنم که او می‌تواند گروهی را برانگیزد تا به هر کار جسورانه‌ای که او می‌خواهد دست بزنند. توانایی خارق‌العاده او آشکار و رعب برانگیز است!»  قَدَر در آخرین مصاحبه‌اش، پیش از مرگ، فاش می‌کند که یکی از سران عرب در پاییز ۱۹۷۸ (‌چند ماه پیش از ربودن امام صدر در لیبی) به وی گفته است که:«کار صدر تمام است و در تابستان، صدر دیگر در لبنان نخواهد بود!» جالب است که‌، طبق اسناد ساواک، در تاریخ ۱۹/۸/۱۳۵۵ دیوید کیمخی، معاون جدید دستگاه اطلاعات خارجی اسرائیل، در ملاقات با ارتشبد نصیری، رئیس ساواک در تهران، به وی می‌گوید که‌: «پیشنهاد کوچکی دارم، موسی صدر کارش تمام است... برای شما فرصت مناسبی است!» .

 

۷- آنچه عملاً رخ داد خلاف تصورشان بود

پس از حمله اسرائیل و اشغال جنوب لبنان در ۱۹۸۲میلادی، رزمندگانی که نزد دکتر چمران آموزش دیده بودند، بلافاصله عملیات مقاومت را به فرماندهی شهید محمد سعد در جنوب لبنان آغاز کردند.

 

-‌ مناخیم بیگین، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در ملاقات با بشیر جمیل در شهر ساحلی نهاریا در شمال فلسطین اشغالی، معاهده صلحی را به جمیل پیشنهاد کرد که لبنان را کاملاً تحت‌الحمایه اسرائیل قرار می‌داد.

 

-‌ در ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۲ بشیر جمیل در انفجار دفتر حزب فالانژ در محله اشرفیه در شرق بیروت به قتل رسید. ۱۰ روز بعد، برادرش، امین جمیل، به ریاست جمهوری لبنان انتخاب شد.

 

-‌ امین کوشید معاهده صلح با اسرائیل را در ۱۷ ماه مه ۱۹۸۳ امضا کند، اما با مخالفت شدید مسلمانان بویژه شیعیان روبه‌رو شد.

 

- در ۶ فوریه ۱۹۸۴ نبیه بری، رئیس جنبش امل، خواهان سرپیچی ارتش لبنان از فرماندهان شد. در نتیجه، عده زیادی از افسران و پرسنل ارتش واحد‌های خود را ترک کردند و به جنبش امل پیوستند. نیروهای جنبش امل و حزب سوسیالیست دورزی، بیروت را تصرف کردند و به این ترتیب، امین جمیل از امضای معاهده صلح با اسرائیل بازماند. یک ماه بعد،  در ۵ مارس ۱۹۸۴، پارلمان لبنان این معاهده را ملغی اعلام کرد.

 

-‌ در همین سال‌ها، مقاومت در شکل جدیدی به نام حزب‌الله با الهام از انقلاب اسلامی ایران پا به عرصه نهاد که پس از سال‌ها جانفشانی، بالاخره در ۲۵ مه ۲۰۰۰ با فراری‌دادن ارتش اشغالگر، جنوب لبنان را کاملاً آزاد کرد.

 

-‌ در تابستان ۲۰۰۶ میلادی رژیم صهیونیستی با هماهنگی با امریکا و برخی از کشورهای اروپایی و عربی حمله گسترده‌ای با هدف نابود‌کردن مقاومت لبنان صورت داد که ۳۳ روز به‌طول انجامید و با مقاومت حزب‌الله و کمک سوریه و جمهوری اسلامی ایران ضربه‌های سختی به رژیم صهیونیستی وارد آمد و این رژیم نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد.

 

۸ – نقش سرهنگ معمر قذافی

‌حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان طرحی اسرائیلی و بین‌المللی بود که به دست سرهنگ قذافی انجام شد. شاید برخی تصور کنند که قذافی یک انقلابی و مخالف اسرائیل و غرب بوده و چرا باید به چنین کاری دست بزند. اما واقعیت چیز دیگری است.

 

اولاً، اصولاً کشورهای غربی از دیکتاتورها در شرق حمایت می‌کنند، چون آنها حاضرند برای حفظ موقعیت خود زیر فشار تسلیم شوند و به خواست غرب تن دهند. در مورد قذافی چنین مواردی بارها مشاهده شده که شرح آن از حوصله این مقال خارج است.

 

ثانیاً، قذافی روابط پنهان و نزدیکی با انگلستان داشته و اسناد فراوانی موجود است که همکاری بین دستگاه اطلاعاتی قذافی با انگلستان را ثابت می‌کند.

 

ثالثاً، اسناد فراوانی نشان می‌دهد که موساد اسرائیل تا مغز استخوان در دولت قذافی نفوذ کرده و به دستگاه اطلاعاتی لیبی خط می‌داده است. نقطه ضعف شخص قذافی و همکارانش زن‌بارگی بود و اسرائیل توانسته بود چه در خاورمیانه و چه در اروپا از طریق زنان عضو موساد در دستگاه اطلاعاتی قذافی نفوذ کند. جزیره مالت در مدیترانه و در نزدیکی مرز لیبی‌، جایی که افسران لیبیایی هر هفته برای خوشگذرانی بدان‌جا می‌رفتند مناسب‌ترین مکان برای استخدام آنها در خدمت موساد محسوب می‌شد.

 

رابعاً، اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد که ملاقات‌هایی بین فرستادگان قذافی با مسئولان امنیتی اسرائیل در لندن صورت می‌گرفته است.

 

با این حال، ارتباط قذافی با رژیم صهیونیستی زمانی آشکار شد که وی حجاج لیبیایی را به جای مکه به قدس اشغالی فرستاد و طرح «اسراطین» را برای حل مسأله فلسطین ارائه کرد.

 

به هر حال، با وجود آنکه طرح ربودن امام صدر یک توطئه بین‌المللی بوده، اما مسئولیت این جنایت بزرگ با شخص سرهنگ معمر قذافی و دستیارانش است که این طرح را اجرا کرده‌اند.

 

۹ – نتیجه

 آن‌هایی که فکر می‌کردند با حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان می‌توانند طرح‌های خود را اجرا کنند هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و به حال زبونی و خواری افتادند. مارونیت سیاسی و به‌طور کلی فئودالیسم سیاسی از همه فرقه‌ها در لبنان مضمحل شد و احزاب و سازمان‌های چپ لبنانی و فلسطینی که تصور می‌کردند در غیاب امام صدر می‌توانند جنوب لبنان را ببلعند به دریوزگی افتادند و از بین رفتند. منصور قدر پس از عمری توطئه‌گری و خدمت به اسرائیل، در تنهایی مطلق و بی‌کسی در امریکا مرد. سرهنگ قذافی به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل رسید. مشکل آنها این بود که تصور می‌کردند امام صدر یک شخص است و نمی‌دانستند که او اندیشه است و اندیشه را نمی‌توان از میان برداشت.

 

 با وجود اخراج فیزیکی امام صدر از لبنان، اندیشه وی در مقاومت همچنان به وجود خود ادامه داد و باعث اوج‌گیری مقاومت و خنثی‌کردن طرح‌های محافل صهیونیستی شد، به‌طوری که امروزه مقاومت ابعاد منطقه‌ای گرفته و با ایجاد بازدارندگی در منطقه، رژیم صهیونیستی را در موقعیت تهدید‌آمیزی قرار داده که قادر به هیچ اقدامی برای نجات خود نیست.

 امروز، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، که از شاگردان مکتب امام موسی صدر است، در آخرین سخنرانی خود تأکید می‌کند که دستاورد‌های مقاومت در لبنان، نتیجه اندیشه امام مقاومت‌، امام موسی صدر بوده که رژیم صهیونیستی را به خاک مذلت نشانده است.

 

امام موسی صدر تحصیلکرده حوزه و دانشگاه است. او هم به اندیشه‌های حاکم بر حوزه، چه به صورت کلاسیک و چه به صورت جدید و هم به علوم دانشگاهی مسلط است. از این‌ رو، از وضعیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روز ایران و منطقه و جهان آگاهی داشت. امروز که به مجموعه اقدامات و گفتارها و نوشته‌های ایشان مراجعه می‌کنیم، باید اذعان کنیم که ایشان در گفت‌وگوی بین ادیان بی‌نظیر یا کم‌نظیر و در گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها استاد است.

در روزگار جدید تعاملات و گفت‌و‌گوهای فراوانی در میان انسان‌ها برقرار است.

 

اگر این ارتباطات با روش نادرست صورت بگیرد، باعث ایجاد سوءتفاهم و اختلاف می‌شود. هنر امام صدر این است که ایشان همیشه می‌دانست با چه کسانی و چگونه سخن بگوید و در چه موقعیتی با آنان در تعامل باشد. روابط گسترده ایشان با سران کشورهای منطقه و احترامی که به ایشان می‌گذاشتند، نشان‌دهنده موفقیت امام صدر در این زمینه است. او با اینکه سمت و منصب حکومتی نداشت، در برخی مناقشات و اختلافات حساس منطقه نقش میانجی را ایفا کرد و توانست در برهه‌هایی حساس اختلافات را مرتفع سازد. رفع اختلافات و سوء‌تفاهم‌ها میان عرفات و حافظ اسد و نیز زدودن کدورت‌ها میان اسد و عبدالناصر نمونه‌های روشن و منش و توانایی ایشان است.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی درگیری‌هایی میان گروه‌های مختلف داخلی و خارجی ایجاد شد که ریشه بیشتر آنها سوءتفاهم‌ها و گفت‌وگوی نادرست و شتابزده اطراف مسأله بود. از سوی دیگر، برخی از این درگیری‌ها این بود که افرادی قصد داشتند خود را به دیگران تحمیل کنند.  می‌توان حدس زد اگر امام موسی صدر از آغاز انقلاب تا امروز در عرصه حضور داشت، احتمالاً فضای فرهنگی ایران اسلامی و حتی فضای فکری و علمی حوزه با امروز متفاوت بود. ایشان در تعامل با جهان و با اقلیت‌ها و با مخالفان بسیار استاد و ماهر بود. اگر ایشان حاضر بود و اندیشه‌های خود را بر فضای آن روز ایران حاکم می‌کرد، ما هم در تعامل با جهان و اقلیت‌ها و هم با مخالفان به‌گونه‌ای دیگر رفتار می‌کردیم. ایشان می‌توانست در آرام کردن تنش‌های سیاسی و فکری بسیار مؤثر باشد. آثار به‌جای‌مانده از ایشان گویای آن است که در تفسیر قرآن و تفسیر جهان به‌گونه دیگری می‌اندیشد. این اندیشه می‌توانست فضای فکری و علمی ایران اسلامی را تلطیف کند و در مسیر درست‌تری قرار بدهد و از تنش‌های فکری و در نتیجه، درگیری‌های سیاسی و فیزیکی به‌وجود آمده، بکاهد.

 

می‌توانم بگویم حتی اگر شرایط بیرونی اجازه اثرگذاری در فضای فکری و سیاسی و فرهنگی ایران را نمی‌داد، امروز دست کم در دین‌شناسی و دین‌ورزی و رویکرد اجتماعی و سیاسی مبتنی بر دین، الگوی دیگری هم در اختیار ما بود. این سخن را ناظر به این مسأله می‌گویم که امام موسی صدر از یک سو مجتهد است و فعالیت‌ها و اقدامات خود را مبتنی بر نگاه خود به دین می‌داند و از سوی دیگر، ایشان در سال ۱۳۵۷، وقتی که ۵۰ سال داشت، از عرصه فعالیت فکری و سیاسی و اجتماعی محروم شد. اگر او را نمی‌ربودند و می‌توانست طرح فکری و عملی خود را کامل‌تر کند، امروز دستان ما پرتر بود. البته، متذکر می‌شوم و تأکید می‌کنم همین اندازه از گفتارها و نوشتارهای ایشان نیز سرمایه مهم فکری ماست که از جهاتی بی‌نظیر و کم نظیر است و باید به جامعه معرفی شود. به هر روی، ما متأسفیم که ایشان در میان ما نیست و همچون بزرگانی مانند آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی نتوانستیم از فکر و اندیشه ایشان به قدر شایسته و بایسته استفاده کنیم.

 

مروری بر پیگیری‌های قضایی ربودن امام موسی صدر در گفت‌و‌گو با دکتر حسین میرمحمد صادقی  پرونده یک «ناپدیدسازی اجباری»

 

وضعیت فرد ربوده‌شده و خانواده او، حتی از وضعیت اعدامی بدتر است. خودش، هیچ خبری از سرنوشت خود و خانواده‌اش ندارد. خانواده او هیچ خبری از او ندارند. از وضعیت یک زندانی ابد هم بدتر است. زندانی ابد حقوقی دارد. حق ملاقات و حق مکاتبه دارد. حق برخورداری از حداقل استانداردهای زندگی را در زندان دارد.

 

امروز، نهم شهریور، سی و نهمین سالگرد ربودن امام موسی صدر است. در این سال‌ها و در دولت‌های مختلف پس از انقلاب، فعالیت‌های فراوانی در پیگیری حقوقی این پرونده صورت گرفته است. آنچه می‌خوانید گفت‌و‌گو با دکتر حسین میرمحمد صادقی، حقوقدان، است که به ابعاد حقوقی ماجرای ربودن امام موسی صدر پرداخته است. گفتنی است که گفت‌و‌گوی حاضر به دلیل تفصیل و تطویل، تلخیص شده است.

 

‌ شما از معدود حقوقدان‌هایی هستید که درمورد ربودن امام موسی صدر صحبت کرده‌اید و از بُعد حقوقی به پرونده ایشان پرداخته‌اید. انگیزه شما برای ورود همدلانه و بررسی ابعاد حقوقی این پرونده چه بوده است؟

بنده انگیزه‌های متفاوتی برای ورود به این پرونده دارم: یکی از آنها مسأله شخصی و آشنایی دیرینه‌ای است که با امام موسی صدر داشتم. در سال‌های پیش از انقلاب از راه لبنان به عمره مشرف می‌شدیم. دو سه روزی که در لبنان بودیم، می‌دیدیم که شیعیان آنجا به شیعه‌بودن خود افتخار می‌کردند و از امام موسی صدر با افتخار و شعف صحبت می‌کردند. آنان می‌گفتند که امام موسی توانست هویت جدیدی به شیعیان لبنان ببخشد.

 

دوم اینکه تخصص بنده است. من در حوزه حقوق جزای بین‌الملل فعالیت و تدریس می‌کنم. اتفاقی که درمورد امام موسی صدر رخ داده، یعنی ناپدیدشدگی اجباری، از جمله مسائلی است که در این رشته حقوقی بررسی می‌شود.

سوم اینکه موضوع امام موسی‌صدر، موضوعی انسانی است. امام موسی صدر به‌رغم خدمتی که به شیعیان منطقه، به مردم لبنان و فلسطین کرده است، سرنوشتی برای او رقم خورده که شاید او را به یکی از مظلوم‌ترین شیعیان تبدیل کرده است.

 

‌ در زمان تصدی شما در مقام معاون قوه قضائیه و سخنگوی این قوه، این انگیزه‌ها در شما بود. آیا اطلاعاتی از پیگیری‌های صورت‌گرفته درمورد پرونده امام موسی صدر در آن دوره دارید؟ چرا با وجود اینکه از ابتدای انقلاب اسلامی، برخی متصدیان مناصب عالیه قضایی، جزو شاگردان آقای صدر بودند، ولی آن‌گونه که شایسته ایشان است، پیگیری انجام نشده است؟ جمع‌بندی شما از پیگیری‌های قضایی که در جمهوری اسلامی صورت گرفته در زمان تصدی شما و قبل و بعد از آن چیست؟

بنده در زمان تصدی در قوه قضائیه در حد توان تلاش کردم تا این موضوع، زنده بماند و به مسأله‌ای متروک تبدیل نشود. اما پیگیری‌های عملی را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: پیگیری‌های سیاسی و قضایی.  پیگیری‌های سیاسی عمدتاً از جمله مسئولیت‌های وزارت امور خارجه است. مجلس شورای اسلامی نیز براساس اصل ۷۶، تحقیق و تفحصی انجام داده و کمیته‌ای تشکیل داد که مسأله را پیگیری کند. همچنین، زمانی پیشنهاد دادم که کمیته مشترکی از اعضای مجلس ایران و لبنان تشکیل شود و موضوع را پیگیری کند.

پیگیری قضایی این پرونده نیز از دو طریق داخلی و بین‌المللی قابل انجام است. مراجعه به محاکم ملی کشورها راه‌حل پیگیری داخلی است و در عرصه بین‌المللی نیز از دو طریق می‌توان این پرونده را پیگیری کرد. اول از طریق کشورهایی که در این قضیه دخیل هستند، مثل ایران و لبنان. دوم از طریق کشورهایی است که ارتباطی به این مسأله ندارند، اما براساس صلاحیتی که محاکم آنها دارند، می‌توان این پرونده را مطرح کرد. در این کشورها بر اساس سیستم قضایی آنها برخی از جنایات بین‌المللی بدون اینکه هیچ ارتباطی با آن کشورها داشته باشد، قابل پیگرد است. برای مثال از برخی از سیستم‌های قضایی کشورهای اروپایی می‌توان برای اینگونه پرونده‌ها استفاده کرد.

در لبنان، اقدامات نسبتاً خوبی صورت گرفت. حتی به مرحله کیفرخواست برضد قذافی و برخی از سران رژیم لیبی رسید. اما در ایران تا سال ۱۳۹۲ مشکل قانونی داشتیم. یکی از مسائلی که در حقوق مطرح است، بحث صلاحیت است. یعنی دادگاهی می‌تواند در قضیه‌ای مداخله کند که صلاحیت داشته باشد. صلاحیت هم ملاک‌های مختلفی دارد:

 

۱.‌ جرم در آن سرزمین اتفاق افتاده باشد که درمورد این پرونده اینگونه نبود و این اتفاق در ایران نیفتاده است.

 

۲. مرتکب جرم، تبعه آن کشور باشد. متهمان این جرم، افراد لیبیایی بودند. یعنی تابعه ایران نبودند که دادگاه‌های ایران، صلاحیت رسیدگی داشته باشد.

 

۳.‌ قربانی، تابعه این کشور باشد که دادگاه‌های آن کشور به اعتبار آن، صلاحیت پیدا کنند. این صلاحیت با عنوان صلاحیت شخصی منفی یا منفعل است. ما تا سال ۱۳۹۲ این صلاحیت را برای محاکم ایران قائل نبودیم. یعنی تبعه بودن قربانی جرم، باعث صلاحیت‌ یافتن دادگاه‌های ایران نمی‌شد. بنابراین، عملاً راهی برای پیگیری این قضیه در محاکم ایران وجود نداشت البته اگر هم می‌شد، اینکه شیوه اجرای آن چگونه بود و اگر حکمی هم صادر می‌شد، آن حکم چه بود، آن هم مشکلات عملی‌ای بود که تبعاً وجود داشت. از سال ۱۳۹۲ با اصلاح قانون مجازات اسلامی، این صلاحیت برای محاکم ایران هم پذیرفته شده است. یعنی در حال حاضر دادگاه‌های ایران صالح هستند تا درموردی که قربانی جرم، تبعه ایران است، به جرم رسیدگی کنند.

 

ممکن است بپرسید که این مصوبه مربوط به سال ۱۳۹۲ است، ولی قضیه امام موسی صدر در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاده است. آیا این مصوبه، درمورد پرونده ایشان کارآمد است؟ جرم ناپدیدسازی اجباری جرمی مستمر محسوب می‌شود. یعنی تا زمانی که اطلاعاتی راجع به فرد ربوده‌شده از طرف ربایندگان داده نشود، این جرم مستمراً ادامه دارد. جرم گذشته نیست که بگوییم در سال ۱۳۵۷ بوده و این مصوبه مربوط به سال ۱۳۹۲ است و عطف به ما‌سبق نمی‌شود. الان هم ارتکاب این جرم ادامه دارد؛ زیرا اطلاعاتی درباره شخص ربوده شده، داده نمی‌شود. بنابراین محاکم ایران از سال ۱۳۹۲ صلاحیت رسیدگی به این پرونده را دارند. اما مسأله این است که متهمان اصلی و در رأس آنها معمر قذافی که باید دعوای کیفری علیه آنها اقامه شود، دیگر وجود ندارند. ضمن اینکه اگر رأی هم صادر شود، مشکلاتی برای اجرای آن وجود دارد.

 

البته، یک راه هم پیگیری‌های بین‌المللی است؛ چه از طریق شورای حقوق بشر سازمان ملل، چه از طریق دادگاه کیفری بین‌المللی که عملاً هم در قضیه لیبی، طبق تصمیم شورای امنیت ورود پیدا کرده است.

 

اما راجع به پیگیری سیاسی، علاوه بر اقداماتی که از طریق مجلس و دیگران انجام شد، همیشه دو نظر وجود داشته است. در اوایل انقلاب، ارتباط ایران و لیبی خیلی خوب بود و قذافی از معدود کشورهای عربی بود که در جنگ از ایران حمایت می‌کرد. بعضی‌ها از باب مصلحت از این قضیه حمایت می‌کردند و می‌گفتند که مصلحت و منافع ملی ما ایجاب نمی‌کند که قضیه امام موسی صدر را با جدیت پیگیری کنیم. البته، همیشه من موافق این نبودم. منافع ملی هر کشوری ایجاب می‌کند که در مسائل و مواضعی که حق دارد، ثابت‌قدم باشد. بویژه، اگر آن مسائل به بحث حقوق بشر بازگردد و به‌طور خاص‌تر اگر به نقض حقوق بشر یکی از اتباعش برگردد؛ بویژه آنکه تبعه‌ شخصیت سیاسی و مذهبی معروفی باشد. بنابراین، اگر کشوری مثل ایران در این قضیه با جدیت این مسأله را پیگیری نکند، اعتبارش را از دست می‌دهد. منفعت ملی ایجاب می‌کرد و می‌کند که قضیه پیگیری شود. به هر حال، در پیگیری سیاسی، همیشه چنین دیدگاه‌هایی وجود داشت.

 

‌ فرمودید که تا سال ۱۳۹۲، امکان پیگیری قضایی عملاً در محاکم قضایی ایران وجود نداشت. آیا دولت ایران براساس حق ذاتی و حق کنسولی نمی‌توانست برای اتباع خود در خارج از کشور اقدام کند؟

نه، اگر راجع به آن مسأله پیگیری می‌کردند، هیچ اشکالی نداشت؛ زیرا این موضع به پیگیری سیاسی ارتباط دارد و نه قضایی.

 

در واقع، می‌توان نتیجه گرفت که انگیزه و اراده لازم برای پیگیری سیاسی هم وجود نداشت.

 

بله، به نظر من حداقل اجماع در این مورد وجود نداشت. دیدگاه‌های مخالفی وجود داشت که می‌گفتند انقلاب ایران نوپاست و صدها شهید و جانباز داده است و حفظ این نظام ایجاب نمی‌کند که این مسأله را با جدیت بیشتری برضد رژیمی که ظاهراً جزو حامیان بود، پیگیری کنیم.

 

‌ مفهوم ناپدیدسازی اجباری چه تفاوتی با آدم‌ربایی و چه تفاوتی با اقامت اجباری دارد؟ چه تفاوتی با جرایم سازمان یافته دارد؟ آیا می‌توان آن را از مصادیق تروریسم دولتی به حساب آورد یا خیر.

برای تحقق این جرم ناپدیدسازی اجباری، چند عامل باید اتفاق بیفتد:

 

فرد باید ربوده شود که شاید تنها نقطه اشتراکش با آدم‌ربایی در این مسأله باشد.

 

*‌ ربودن از طرف یا با حمایت یک دولت یا سازمان انجام شود.

 

*‌ هیچ اطلاعاتی از این فرد داده نشود. از این‌ لحاظ هم با آدم‌ربایی فرق می‌کند. در آدم‌ربایی با خانواده قربانی تماس می‌گیرند و اعلام می‌کنند که او دست ماست. در ناپدیدسازی اجباری هیچ اطلاعاتی داده نمی‌شود. ‌ هدف از این کار، محروم‌کردن فرد در درازمدت از حقوق انسانی خویش است.

 

این چهار ویژگی ناپدیدسازی اجباری است که شاید فقط در ویژگی اول با آدم‌ربایی مشترک است. در سه مورد دیگر، آدم‌ربایی این ویژگی‌ها را ندارد. ممکن است درمورد چهارم، هدف آنان اخاذی باشد، نه اینکه او را از حقوقش محروم کنند. این پدیده‌ای بسیار شنیع است. به این دلیل که وضعیت فرد ربوده‌شده و خانواده او، حتی از وضعیت اعدامی بدتر است. خودش، هیچ خبری از سرنوشت خود و خانواده‌اش ندارد. خانواده او هیچ خبری از او ندارند. از وضعیت یک زندانی ابد هم بدتر است. زندانی ابد حقوقی دارد. حق ملاقات و حق مکاتبه دارد. حق برخورداری از حداقل استانداردهای زندگی را در زندان دارد.

 

به همین دلایل در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، غیر از گزارشگران کشوری، که برای ایران سال‌هاست گزارشگر کشوری حقوق بشر تعیین می‌شود، گروهی گزارشگر موضوعی هستند و راجع‌به موضوعات خاص تحقیق می‌کنند. موضوعاتی مانند خشونت علیه زنان، محاکمات خودسرانه، زندان‌ها و بسیاری از موضوعات دیگر. ولی نخستین کمیته‌ای که در سال ۱۹۷۹ میلادی در کمیسیون حقوق بشر وقت تشکیل شد، کمیته ویژه ناپدیدسازی اجباری بود. این امر نشان‌دهنده این است که از لحاظ سازمان ملل متحد، اولاً، چقدر این جنایت سنگین است و ثانیاً، مبتلابه است.

 

این کمیته در ابتدا هرسال، بعد هردو سال یکبار و در حال حاضر هر سه سال یکبار جلسه برگزار می‌کند. ویژگی این کمیته این است که حتی اشخاص حقیقی نیز می‌توانند شکایت کنند. این کمیته تاکنون به بیش از ۵۰ هزار پرونده رسیدگی کرده‌است و گزارش‌هایی به شورای حقوق بشر ارائه داده‌اند. اگر ناپدیدسازی اجباری برای ایجاد وحشت و رعب در مردم و مخالفان صورت گیرد، قطعاً یکی از مصادیق آنچه تروریسم دولتی شناخته می‌شود، محسوب است.

 

‌ در ناپدیدسازی اجباری، آیا این شرط وجود ندارد که فرد ربوده‌شده از اتباع خود آن کشور یا اتباع کشورهای دیگر باشد؟

خیر، هیچ فرقی نمی‌کند. اگر فردی طبق چهار شرط مذکور ربوده شود، این عنوان درمورد او صدق می‌کند و جرم مستمر است. پیگیری قضایی با انتخاب خانواده از لبنان آغاز شد. استراتژی خانواده امام موسی صدر این بود که پیگیری را از محاکم لبنان آغاز کند و بعد از صدور کیفرخواست و حکم، به محاکم بین‌المللی ارجاع دهند.

 

با توجه به وضعیت فعلی و انقلاب لیبی و خصوصاً اینکه متهم ردیف اول این پرونده کشته شده است، آیا باید این استراتژی تغییرکند یا خیر؟

من معتقد هستم که پیگیری‌های ملی و بین‌المللی باید به موازات هم صورت بگیرد و یکی فرع بر دیگری نباشد. هر رأیی که در دادگاه لبنان صادر می‌شود، ممکن است که کمک‌کننده باشد، اما مبنای یک رأی در جای دیگر نیست. می‌توانیم رأیی را در دادگاه کشوری بگیریم و بعد به جایی که آن متهم در آنجاست برویم و با کشور صادر‌کننده رأی، که مثلاً قرارداد و معاهده مجرمین دارد، استرداد او را مطالبه کنیم. اما اینکه در دادگاه دیگری، دوباره پرونده‌ای را مطرح کنیم، وجود رأی دادگاه داخلی کمکی به ما نمی‌کند.

 

بنابراین، یکی از کارهایی که می‌توانست انجام شود، بحث شکایت به شورای حقوق بشر در کمیته ناپدیدسازی اجباری بود که بحث شخصی است و خانواده هم می‌توانست شکایت کند و نیازی به دولت نداشت. در بحث دادگاه کیفری بین‌المللی نیز خوشبختانه شورای امنیت، قضیه لیبی را به شورا ارجاع داد، که اگر ارجاع نمی‌داد، آن هم مشکل بود؛ زیرا دادگاه کیفری بین‌المللی که از سال ۲۰۰۲ در لاهه مشغول به فعالیت است، در صورتی صلاحیت پیدا می‌کند که یا جرم در قلمرو یک کشور عضو دادگاه اتفاق افتاده باشد یا تبعه یک عضو دادگاه، مرتکب شده باشد. کشور لیبی که جرم در آنجا و از طرف اتباع آن اتفاق افتاده بود، عضو دادگاه کیفری بین‌المللی نبود.

 

بنابراین، تنها راه این بود که شورای امنیت این موضوع را ارجاع دهد. شورای امنیت که ارجاع دهد، هیچ‌کدام از آن دو شرط لازم نیست. در حال حاضر، چون قضیه لیبی ارجاع شده است، یکی از مسائل قابل پیگیری درمورد کشور لیبی موضوع امام صدر است. چون شورای امنیت، پرونده را ارجاع نمی‌دهد. موقعیت و قضیه را ارجاع می‌دهد که فعلاً قضیه لیبی را ارجاع داده است. شاید بتوان با ارتباطاتی که برقرار می‌شود، اگر قرار است در قضیه لیبی مطرح شود، این مسأله هم آنجا مطرح شود. اما متهم اصلی کشته شده است. پسران قذافی هم که برخی در لبنان محاکمه شدند.  اما اگر متهمان دیگری باشند، چون آن دادگاه فقط کیفری است، می‌شود در چارچوب قضیه لیبی آن را مطرح کرد. در کنار آن می‌توان در محاکم ملی مثل لبنان و محاکم کشورهایی که صلاحیت جهانی در جنایات بین‌المللی برای دادگاه‌های آنان قائل هستند، قضیه را پیگیری کرد. به شرط اینکه متهمانی باشند که بتوانند مخاطب این دعواهای کیفری قرار گیرند.

 

‌ آیا بحث احتمال حیات در استمرار جرم، می‌تواند در پیگیری اقامه دعوا در موضوع جرم اخلال ایجاد کند؟

در این موضوع، معیار، حیات نیست. معیار دادن اطلاعات راجع به آن فرد است. بنابراین، تا صد سال دیگر هم اگر مجرمان اطلاعات صحیح ندهند، این جرم همچنان ادامه دارد. آن دادگاه در جنایات علیه بشریت، نسل کشی و جنایات جنگی صلاحیت دارد. ولی براساس اساسنامه دادگاه، یکی از مصادیق جنایت علیه بشریت، همین ناپدیدسازی اجباری است. بنابراین، در صلاحیت دادگاه کیفری بین‌المللی قرار می‌گیرد.

 

مسئولیت حقوقی دولت‌ها با تغییر رژیم تغییر نمی‌کند. در این قضیه آیا تغییر ماهیت رژیم، در مسئولیت کیفری یا مدنی آن دولت تغییر ایجاد می‌کند یا خیر؟

آنچه در قطعنامه‌های سازمان ملل متحد درمورد ناپدیدسازی اجباری داریم، این است که این عمل باعث مسئولیت کیفری مرتکب یا مرتکبان و مسئولیت مدنی و بین‌المللی برای دولت می‌شود. نوع اول آن طبعاً قابل انتقال نیست. یعنی اگر شخص قذافی یا رؤسای سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی لیبی مسئولیت کیفری داشته‌اند، بعد از فوت آنها یا در ضمن حیات آنها به هیچ‌کس دیگری منتقل نمی‌شود و خود آنها مسئول هستند. اما مسئولیت بین‌المللی و مدنی دولت منتقل می‌شود. یعنی دولت جانشین دولت قبلی، از آن ‌رو که مطالبات دولت قبلی را پیگیری می‌کند، طبعاً دیون و بدهکاری و موارد مسئولیت مدنی هم بر دوش او قرار می‌گیرد. بنابراین، این انتقال در مسئولیت کیفری منتفی است، اما در مسئولیت مدنی و بین‌المللی صادق است. طبق قطعنامه‌های سازمان ملل، این امر مسئولیت دولت لیبی است و نه قذافی. هر کسی ممکن است زمانی در رأس این دولت باشد.

 

‌ در دادخواست اولیه در دادگاه لبنان، متهمانی هستند که چند نفر از آنها فوت کرده‌اند؛ مانند قذافی و چند نفر از متهمان ردیف پایین‌تر. آیا با مرگ قذافی، با توجه به اینکه متهمان دیگری در این پرونده هستند، پرونده مختومه می‌شود؟

پرونده درباره قذافی، موقوفی تعقیب صادر می‌شود و برای بقیه ادامه پیدا می‌کند.

 

‌ روالی که اخیراً یعنی در یکی دو سال گذشته بعد از انقلاب لیبی در دادگاه لبنان اتفاق افتاد این بود که متهمان جدیدی اضافه شدند، یعنی دادخواست جدیدی صادر شد. آیا این موضوع به نفع پرونده است و پرونده را باز نگاه می‌دارد؟

خیلی فرق نمی‌کند. حتی اگر یک متهم هم باشد، پرونده ادامه پیدا می‌کند و فقط برای آن شخص خاصی که مرده است، دعوا ساقط می‌شود. بنابراین در صورتی‌‌که افراد جدیدی اضافه شوند، کیفرخواست‌های جدیدی صادر می‌شود. در نتیجه امکان احقاق حق را مقداری بیشتر می‌کند.

 

اتهام کتمان اطلاعات در مورد محل اختفای امام موسی صدر متوجه یکی از فرزندان قذافی است که در حال حاضر در لبنان دستگیر شده است. آیا می‌شود همین پرونده را هم برای سیف‌الاسلام مطرح کرد؟

البته اینجا باید به قوانین لبنان مراجعه کرد. اگر کسی اطلاعاتی داشته باشد و اعلام نکند وصف مجرمانه پیدا می‌کند. مثلاً اختفای اطلاعات برخی جرایم خاص مانند فسادهای اداری و رشوه و اختلاس رؤسای سازمان‌ها یا کارکنان، عمل مجرمانه است. به هر حال اگر چنین چیزی در این جرم خاص، پیش‌بینی شده باشد و بعد اثبات شود که این فرد این اطلاعات را داشته و نگفته، طبعاً وصف مجرمانه است.

 

‌ در کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در مجلس هفتم عباراتی آمده است که بار حقوقی دارد. این عبارت می‌گوید: جنایت علیه انسان و بشریت و اقدام علیه امنیت ملی. با توجه به این وصف مجرمانه که مجلس به این موضوع داده است، از دولت می‌خواهد تمام راهکاری قانونی را در داخل و عرصه بین‌المللی برای روشن شدن حقیقت ماجرا و محاکمه عاملان و آمران ربودن و آزاد‌سازی، انجام دهد. این موضوع نشان‌دهنده اراده سیاسی است. چرا براساس این اراده سیاسی که نمایندگان مجلس نشان دادند، بعدها هیچ پیگیری صورت نمی‌گیرد؟

 

از منظر سیاسی به دلیل اختلاف نظری که وجود داشت و برخی معتقد بودند که پیگیری این پرونده به نفع منافع و مصالح ملی نیست، این موضوع به نتیجه مطلوبی نرسیده است. زیرا رژیم قذافی حتی حاضر بود مبالغ کلانی غرامت بدهد و خانواده امام موسی صدر را ساکت کند. اما خانواده نپذیرفت.

 

اما راجع‌به پیگرد قضایی، همان‌طور که اشاره کردم، در آن زمان مبنای حقوقی برای پیگرد قضایی نداشتیم. اما استفاده مجلس از عبارت «اقدام علیه امنیت ملی» یافتن مبنایی برای پیگیری بود.

 

 

 

 

 

iran-newspaper.com
  • 12
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش