آقای عباس عبدی چندی پیش به مناسبت درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل فقید نهضت آزادی ایران، مطلبی را در روزنامه اعتماد منتشر كردند که در بسیاری از سایتها و خبرگزاریها نیز بازتاب پیدا کرد. ایشان در آن مطلب تلاش کردهاند که براساس فهم پراتیک از نهادگرایی و تحزب در ساحت سیاسی جامعه، به ترسیم مشی عملی دکتر یزدی در طول مدت رهبری در نهضت آزادی بپردازند و عملکرد وی را با الهام از سنجههای ذهنی و تئوریک خود بهعنوان
نمودهای بارز عملی و الگوهای قابلتعمیم در سطح کنشگران سیاسی قلمداد كنند. لیکن رهیافت قیاسی ایشان که برپایه عیارسنجی موقوف به زمان استوار است باعث شده نهتنها مسیر حرکتی ابراهیم یزدی را در امتداد مسیر استاد خود یعنی مهندس بازرگان ندانند بلکه معیار سنجش را عملکرد دکتر یزدی قرار داده و بهعبارتدیگر، سلف را به خلف سنجیدهاند.
آقای عبدی آوردهاند: «به نظرم ظرفیت مرحوم یزدی بیش از این بود كه دیده شد ولی میراث سیاسی مناسبی را به ارث نبرد تا این ظرفیت به فعلیت درآید...» این عبارت یادآور جمله معروف یکی از شخصیتهای برجسته انقلاب است که یک بار گفته بودند «اگر بازرگان بمیرد نهضت آزادی نیز خواهد مرد». اما آنچه درواقع اتفاق افتاد استمرار این جریان فکری و سیاسی بر پایه اندیشههای رئالیستی و اعتدالگرایانه مهندس بازرگان بود که اتفاقا خود آقای عبدی هم بر همین مشی مألوف در قاموس عملکرد مدیریتی دکتر یزدی اذعان دارند: «این استمرار نشان از دو ویژگی مهم دارد؛ یكی قدرت انطباقپذیری با شرایط بهنسبت گوناگون در این شش دهه گذشته است و دیگری واقعگرایی نسبی و پرهیز از هیجانات سیاسی است كه بسیاری از سیاستمداران دچار این ویروس ویرانگر میشوند».
سؤال اینجاست که چه میراثی گرانبهاتر از همین مشی اعتدال و آرامش که از بنیانگذار این جریان به خلفش به ودیعه گذارده شده و اگر دکتر یزدی این خصوصیت را نزد بازرگان نیاموخته و تمرین نکرده، در کجای فعالیتهای انقلابی و حتی چریکیاش آموخته است؟
و بالاتر اینکه این مشی پرهزینه اما پرفایده در همان حزبی نهادینه شد که مرحوم ابراهیم یزدی وارث مسئولیت خطیر رهبریاش بود در کنار اینها و باتوجه به این قول معروف که «الوارث کالموروث»، همچنانکه نهضت آزادی ایران بهعنوان یک جریان فکری و سیاسی برخاسته از آموزههای دینی و قرآنی، میراث ارزشمند مهدی بازرگان در عرصه سیاسی و اجتماعی این کشور بود، خود ابراهیم یزدی نیز میراث آموزهها و تجربیات و تفکرات بازرگان برای نهضت آزادی و عموم کنشگران سیاسی بوده است و به همین دلیل است که بسیاری از آشنایان به امر، یزدی را آیینه تمامنمای اندیشههای سیاسی بازرگان میدانند.
معالاسف آقای دکتر عبدی در خوشبینانهترین حالت بهدلیل عدم شناخت کافی از سیره فکری این دو سیاستمدار کهنهکار، از درک ارتباط زنجیرهوار تفکرات این دو نفر غافل مانده و سیره رفتاری آنها را در مقام قیاس باهم به ترازو نهادهاند. به نظر میرسد آقای عبدی با متمایزكردن وجوه معتدل و مشی آرام و صبور دکتر یزدی سعی كردهاند که اتفاقات پیشآمده در سالهای اولیه انقلاب را که حولوحوش نهضت آزادی شکل گرفت بهنوعی تندروی تعبیر كنند و اینگونه نتیجه بگیرند که: «شاید اگر نهضت آزادی از ابتدای انقلاب با خطمشی دكتر یزدی پیش میرفت،
نه آن انشعاب مهم اول انقلاب میان نهضت آزادی رخ میداد و نه آن كنارهگیری از حكومت و قدرت را شاهد بودیم و دراینصورت و بهاحتمالفراوان میتوان گفت كه نقش نهضت آزادی در ادامه جمهوری اسلامی ایران نقش سازنده و برجستهای میبود و چنین در حاشیه قرار نمیگرفت...» و این جای تعجب است که تلاش دولت موقت منتسب به نهضت را برای پرهیز از هرگونه اصطکاک سیاسی و تنش اجتماعی و حاکمیتی که به شکلِ استعفا نمود پیدا کرد، در دایره افراط لحاظ کنیم و آن را در مسیر حفظ آرامش و ثبات انقلاب به قدرالسهم نهضت آزادی بررسی نكنیم. شاید
آقای عبدی مخالفت دولت موقت با حمله دانشجویان به سفارت آمریکا را نمونه تندروی میدانند و شاید هم مخالفت سران دولتی و غیردولتی نهضت آزادی با برخی اقدامات اوایل انقلاب و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی، نمونه تندروی باشد اما هرچه هست قطعا خود ایشان هم قبول دارند که خروج از دولت و حضور در مجلس آن هم به استناد رأی ملت و فعالیت پارلمانتاریستی که دیگر افراط نیست. حتی اگر همه اینها هم تندروی باشند باز هم بسیار محافظهکارانهتر از تئوریهای خروج از حاکمیت و عبور از خاتمی در دهه ٨٠ از سوی اصلاحطلبانی است که مدعی گفتوگو و پرهیز از هیجانات سیاسی و انطباقپذیری با تحولات جامعه و متعهدبودن به اصول اعلامی بودند و هستند.
البته ترسیم نمودار فکری و عملی دکتر یزدی از سوی آقای عبدی که بهعنوان میراث ایشان برای کنشگران سیاسی در یادداشت مذکور درج شده، نشاندهنده توجه قابلتحسین ایشان به منش عملی دکتر یزدی است. اما آنچه فراموش کردهاند این است که همین میراث، ثمره بنیان فکری و رفتاری عمیق و مستحکمی است که از سوی بازرگان و سایر مؤسسین نهضت آزادی در ساحت سیاسی ایران ریشه دوانید و از جانب مرحوم دکتر ابراهیم یزدی بهصورت مدونتر و مستحکمتر برای کنشگران و حتی قابلاندازهگیریتر برای تحلیلگران بروز و ظهور خارجی پیدا کرد.
روحالله رحیمپور مطلق
- 10
- 5