گزیدهای از اظهارات پرویز کاظمی را در ادامه میخوانید؛
*متاسفانه در کشور ما اکثر افراد و مدیران بر اساس روابط انتخاب می شوند و ضوابط کمتر مورد توجه است. در یک دوره ای گروهی بر سر کار می آیند و تمام طیف هم نگاه خودشان را بدون توجه به توانمندی ها و قابلیت های آنها و فقط به این دلیل که از لحاظ فکری با این گروه همراهی و منفعت دارند انتخاب می شوند. طبیعی است که با این کار مصلحت و منفعت کشور به خطر می افتد یک مثال می زنم اگر شما کسالت قلبی داشته باشید قبل از مراجعه به دکتر چک می کنید که با پزشک دید فکری و سیاسی یکسان داشته باشید یا تخصص او را در نظر میگیرید....
*روابط حزبی و تفکری می تواند یکی از دلایل بعضی از انتصابات باشد. الان ببینید در شهرداری تغییرات همینطور در حال انجام است سری قبل هر چه مدیر بود جارو شد این بار هم خیلی از مدیران بیرون گذاشته شدند. آیا در بین این ها هیچ مدیر توانمندی وجود نداشت این شیوه کار نمی تواند کشور ما را به جلو ببرد.
در کشور ما مدیریت بله قربان گو وجود دارد و تا زمانی که این شیوه مدیریت حاکم باشد ما نمی توانیم کاری پیش ببریم مدیران ما باید دارای استقلال رای و فکر باشند اگر مطالبی به نظرشان می رسد آزادانه عنوان کنند و مدیر مافوق این فکر را تشویق و ترویج کند تا از این طریق آدم هایی که دارای رای مستقل هستند و کارشناسند و توانمندی علمی مدیریتی دارند اجازه اظهار نظر داشته باشند. همه ما می خواهیم نه نشونیم و مدیران کسانی را منصوب می کنند که هر چه گفتند بگویند درست است و به همین دلیل کار خراب می شود. اگر ما این نوع تفکر را درکشورمان اصلاح کنیم خیلی از مشکلات حل می شود.
*حذف حس مدیریت بله قربان گویی هزینه دارد یعنی من باید این باور را داشته باشم که اگر به عنوان مسئول از من نقد شد من ناراحت نشوم و پذیرنده باشم. اگر این فضا بوجود آید آن موقع قابلیت و تونمندی ها می تواند خودش را نشان دهد و در نتیجه مسئول هم باید جوابگوی جابجایی ها وانتصابات نیز باشد به عبارتی اگر این چالش ها بوجود بیاید ما می توانیم سالم سازی و بهینه سازی را داشته باشیم.
*پارلمانی شدن نیازمند داشتن حزب های خوب و قدرتمند است که فعالیت های مستقل دارند. ما در کشورمان به معنای واقعی حزب نداریم این هایی هم که به اسم حزب فعالیت می کنند در واقع حزب نیستند افرادی هستند که ۲۰ روز مانده به هر انتخاباتی دور هم جمع می شوند و اسم کارهای خودشان را فعالیت حزبی می گذارند به عبارتی این افراد به صورت رفاقتی گعده ای تشکیل می دهند پس این مشکل اولیه چنین تغییری است.
مشکل بعدی اینکه، در بین سه قوه فقط یک قوه ی ما با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند پس جمهوریت در اینجا می تواند معنی خود را نشان دهد. نکته بعد اینکه در انتخابات ریاست جمهوری ما تعدادی گزینش و دیدگاه های خود را ارائه می کنند مردم به دیدگاه ها رای می دهند.
اما در نظام پارلمانی انتخاب رئیس به مجلس برده می شود آنجا بحث ائتلاف مطرح می شود و گروه های مختلفی در آنجا وجود دارند. در حال حاضر برای انتخاب چند وزیر کلی اتفاق در پارلمان می افتد حالا این در سطح کمرنگ است ولی وقتی قرار است رئیس جمهور انتخاب شود ائتلاف ها سنگین می شود چرا که منافع در سطح خیلی بالاتری خواهد بود در چنین شرایطی منافع مردم کمتر مورد نظر قرار می گیرد و لابی ها سنگین تر می شود.
*آقای احمدی نژاد علاقمند است که همیشه روی آنتن خبرها باشد و در تمام جریانات به نحوی حضور داشته باشد. ایشان بدش نمی آید در انتخابات مجلس هم به نحوی این قضیه حضور را رقم بزند شاید هم بگوید" از گرمسار می آیم" یعنی از شهر خودش تا مطمئن تر باشد خیلی هم علاقمند است که دوباره رد صلاحیت شود و همیشه این چالش ها را ادامه می دهد.
*ببینید ترامپ دارد چکار می کند، ترامپ با رئیس جمهور شدن برای خودش یک سرگرمی درست کرد او یک تاجر است. انگیزه اش از ریاست جمهوری در سن ۷۵ سالگی یک کنجکاوی بود و احمدی نژاد هم همین وِیژگی ها را دارد. احمدی نژاد دلش می خواهد یک کاری انجام دهد که مردم در موردش حرف بزنند شلوغ شود و..هدف منطقی پشت کارهایش نیست. پایه فکری احمدی نژاد مطرح شدن است و مصداق های مختلفی را برای این موضوع اجرا می کند.
- 10
- 4