جمنا حزب رستاخیز اصولگرایان است.
روحاني نميتواند جاي خالي مهدوي كني را پر كند.
روحانى هرموقع دلش بخواهد در زمين سياست ديگران بازى ميكند.
اصولگرایان را ۵ نفر خارج از اصولگرايي مديريت می کنند.
ناطق نوري به دليل سكوت جامعه روحانيت در قبال تهمتهاي سال ۸۸ از اين تشكل دلگير است.
با فوت آقایان مهدوی کنی و عسگر اولادی، جامعه روحانیت به پایان حیات خود رسیده است.
باندهای قدرت و ثروت و تمامیت خواه باعث شده اندکه جامعه روحانیت کارکرد قبل خود را نداشته باشد.
در ایدئولوژی برخي اصولگرایان مردم جایگاهی ندارند که بخواهند به ترمیم رابطه خود با آن ها بپردازند.
دیگر آدم ۱۲ سال قبل نیست. مردی که روزی در صف اول شمشیر زنان جبهه اصولگرایان بود، حال معتقد است اصولگرایی در حال نابودی است و تاحدودي ارتباط تشکیلاتی خود را با برخی از اصولگرايان قطع کرده است.
پیش از انتخابات سال ۱۳۸۴ با حبیب کاشانی دو چهره تاثیر گذار در شورای شهر تهران و البته پرنفوذ نزد محمود احمدینژاد بودند اما بعد از انتخابات سال ۸۴ می گوید راه ما و احمدی نژاد از يكديگر جدا شد. در سال ۸۸ او در مصاحبه با خبر آنلاين اعلام کرد که به احتمال فراوان جبهه آبادگران از موسوی حمایت کند اما پس از اینکه با موسوی به نتیجه نرسیدند، به محسن رضایی نزدیک شد و به عضویت جبهه ایستادگی که رهبری فکری اش با سردار محسن بود پیوست و مشاور او در امور شوراها شد. همان سال در واکنش به اظهارات احمدینژاد که منتقدانش را خس و خاشاک خوانده بود مصاحبه کرد و او را یکی از عوامل شلوغی های ۸۸ اعلام کرد.
خودش می گوید در این سال ها کم کم رابطه آدم ها تغییر می کند. اوعضو دو دوره دوم و سوم شورای شهر تهران بوده اما بعدها به دلیل اختلافاتش با مهدی چمران فاصلهاش از او بیشتر می شود.
در انتخابات مجلس دهم بیادی از حوزه تهران کاندیدا شد که ابتدا رد صلاحیت شد اما پس از اعتراض به صحنه رقابت بازگشت اما در لیست اصولگرایان قرار نگرفت و در ائتلافی دو نفره با شهاب الدین صدر در انتخابات شرکت کرد اما نتوانست به مجلس راه پیدا کند. بيادي امروز از منتقدان جبهه اصولگرایی است.
بسیاری از کسانی که در این دوره خود را اصولگرا می خوانند را اصولگرا نمی داند و معتقد است که چند نفر تمامیت خواه بر جریان اصولگرا سلطه پیدا کرده اند. در ادامه مشروح گفت و گوی بیادی با «قانون» را درباره حال و روز این روزهای اصولگرایان می خوانید.
در روز های گذشته جامعه روحانیت مبارز با حسن روحانی که از اعضای قدیمی این تشکل است دیدار کردند. دیداری که تحلیلهای فراواني را با خود به همراه داشت. به نظر شما چرا جامعه روحانیت مبارز به دیدار آقای روحانی رفته است؟
به نظر من با توجه به تغییرات گسترده ای که در افراد موسس و مبارز موثر جامعه روحانیت صورت پذيرفته و سرمایه های اصلی این تشکل از دست رفته یا دیگر اثرگذار نیستند بنابراین جامعه روحانیتی وجود ندارد که آقای روحانی بخواهد با آن ها ملاقاتی داشته باشد. فکر میکنم بیشتر یک نشست دوستانه بوده است.
پس دليل این دیدار چه بودهاست؟
بسياري از گروههای سیاسی با آقاى روحانی دیدار می کنند و به دیدن ایشان می روند. مقصود صحبت من این است که این طیفی که با آقای روحانی ملاقات داشته اند دیگر تفکرات جامعه روحانیت مبارز را نمایندگی نمی کنند و فقط نام این تشکل را يدك ميكشند و هرموقع دلشان بخواهد مانند شخص آقاى روحانى در زمين سياست ديگران بازى ميكنند.
به نظر شما می توان این دیدار را در راستای بازسازی دوباره جامعه روحانیت تفسیر کرد؟
جامعه روحانیت آسیب های فراواني را به دلیل وجود افرادی تمامیت خواه در درون این تشکیلات تحمل كرده است. متاسفانه گاهي در زمان انتخابات كه بازار جعلى سياست داغ تر مي شود مشاهده ميشود هدایت تصميمات این جامعه از بیرون این تشکیلات صورت مي گيرد و به قول معروف بهنام اینان و بهکام دیگری است.
منظور شما از گروه تمامیت خواه چه کسانی هستند؟
لازم نیست که نام آن ها برده شود. چون اصولگرایان واقعی و دلسوز آنان را به خوبی میشناسند. فقط همین قدر کافی است که بدانید تعداد این افراد شاید به تعداد انگشتان کف یک دست هم نرسد و این افراد به دنبال مقاصد باند خودشان هستند و فکر میکنند که چون به باند های قدرت و ثروت وصل هستند، می توانند بر جریان بزرگ و قدیمی و ریشه دار اصولگرایی مستولی شوند و از طرفي مردم را به نفع مقاصد شخصی یا گروهی خود هدايت کنند.
به نظر شما با وجود این نوع افراد و باندهای مذکور اصولگرایان امیدی به بازسازی جامعه روحانیت مبارز دارند؟
جامعه روحانیت مبارز بزرگانی داشته که آنها را از دست داده است؛ یعنی سرمایه های اصلی این تشکل همچون آیات مهدویکنی، هاشمی رفسنجانی، ایروانی ،انواری ، عرفانی که از دنیا رفته اند و برخی دیگر هم به دلیل تمامیت خواهی دیگران یا خودخواهی خودشان روابط شان را با این تشکیلات قطع کرده اند.
بنابراین این تشکل نتوانسته به نحو احسن و با آینده نگری و داشتن یک استراتژی مشخص کادر سازی کند و کادر فعلی این تشکل کسانی هستند که هیچ قدرت و توانایی و سنخیتی با اهداف اولیه جامعه سیاسی قبل و بعداز انقلاب این تشکل را ندارند.
سوال اول بی پاسخ ماند، دیدار با آقای روحانی می تواند در راستای احیای این تشکل باشد؟
اگر این تشکل برای احیای خودشان از آقای روحانی کمک گرفته باشند کار بدی نیست. آقای روحانی از قدیمی های این تشکل بوده اند اما افراد حاضر فکر نکنم بتوانند کاری برای آقای روحانی انجام بدهند یا هم سطح ایشان اثر گذار باشند مگر این موضوع برعکس باشد. بنابراین اگر می خواستند کاری یا همکاری و همفکری با ایشان داشته باشند در گذشته می کردند یا در دو انتخابات گذشته ریاست جمهوری از او حمایت می کردند و چه خوب شد که این طیف از آقای روحانی حمایت نکرد چون نتیجه معکوس داشت.
با این تفسیر چرا روحانی باید با این افراد دیدار کند؟
آقای روحانی دنبال این است که در پایان دوره ریاست جمهوری یا در مقاطع حساس که نیاز به همگرایی برای حمایت از آینده سیاسی خودش به همه جریانات سیاسی دارد، از آن ها استفاده کند. از طرفی ديگر او دوست ندارد در پایان دوره ریاست جمهوری مانند دیگران به تاریخ بپیوندد. بنابر این به دنبال این موضوع که حرکت سیاسی جدید را آغاز کند هست و جامعه روحانیت مبارز میتواندجایگاهی بدون هزینه برای ادامه فعالیت ایشان باشد .
فکر می کنید جامعه روحانیت به سمت آقای ناطق نوری نيز برود؟
به دليل آنكه در ۸۸ به جناب آقای ناطق نوری بی حرمتی و به خانواده شان تهمت های ناروایی زده شد و جامعه روحانیت نيز حمایتی نکرد فكر نميكنم به هیچ وجه حاضر به همکاری با این تشکل باشد .
دلیلش چیست؟
دلیلش خطای بزرگی است که جامعه روحانیت مبارز در سال ۸۸ انجام داد و نتوانست با ایشان برخورد خوبی داشته باشد. به نظرم آقای ناطق نوری باهمه ویژگیهای اخلاقی و سیاسی خود هنوز از این جریان ناراحت است و دلیل این عدم همگرایی را نيز ضعف در کسانی می داند که فرمان هدایت جامعه روحانیت را به دست داشتند.
اینکه برخی چهره های اصولگرا بحث جایگزینی حسن روحانی به جای آقای موحدی کرمانی را مطرح می کنند را چگونه تحلیل می کنید؟
هیچ کس تا این لحظه نتوانسته جای خالی مرحوم آیت ا... مهدوی کنی را پر کند. به همین دلیل،این نقیصه یکی از ضعف های مهمی است که جامعه روحانیت مبارز دارد كه بی اثر بودن و عدم وجود قدرت لازم در تصمیم گیری شان است.
دلیل این بی اثری در فضای سیاسی چیست؟
دلایلش فراوان است. وقتی آقای مهدوی کنی بود گروه های تمامیت خواه کمتر توان نفوذ درون این تشکل را داشتند. آقای مهدوی کنی حرف اول و آخر را می زدند. از طرف دیگر در زمان وجود جامعه روحانیت مقتدر آقای عسگر اولادی نيز زنده بود و موتلفه به عنوان حامی جامعه روحانیت در بازی سیاست حضور داشت. امروز می بینیم که با فوت آقایان مهدوی کنی و عسگر اولادی، جامعه روحانیت به پایان حیات خود رسیده است!
رویکرد احزاب دیگر نسبت به این تشکل چگونه بود؟
به جز حمایت حزب موتلفه، احزاب و جمعیتهای سیاسی دیگری مانند جامعه اسلامی مهندسین و جبهه پیروان خط امام و رهبری نيز بودند که از تصمیمات آقای مهدوی کنی حمایت می کردند.
در دوره های گذشته انتخاباتی پس از رحلت این بزرگواران چقدر همگرایی در بین اصولگرایان می بینید؟ در دوره قبل انتخابات آیا جامعه اسلامی مهندسین از کاندیدای جامعه روحانیت حمایت کرد؟
به نظرم تا زمانی که این گروه ها پشتیبان يكديگر بودند نظر ها یکی و اثر گذاری بیشتر مشاهده می شد اما متاسفانه باندهای قدرت و ثروت و تمامیت خواه باعث شده اندکه جامعه روحانیت کارکرد قبل خود را نداشته باشد.
یعنی با حضور ریش سفیدی که مورد وثوق گروه های سیاسی باشد، معضل اصولگرایان حل می شود؟
موضوع فقط ریش سفیدی نیست بلکه بحث ساختاری است. پیش از این جامعه روحانیت گروه هایی را در کنار خودش داشت که از این گروهها استفاده حزبی و سیاسی می کرد و مشاوره میگرفت و مدیریت یکپارچه در طیف اصولگرا به وجود آورده بود. اما با شروع دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد متاسفانه باندهای تمامیت خواه در این گروه نفوذ کردند که نتیجه اش نه قدرت بخشیدن به این تشکیلات بلکه کوچک کردن جامعه روحانیت مبارز بود تا خودشان خارج از برنامه بتوانند جولان دهند و این کار را نيز کردند. وضعیت فعلی و نتایج حاصل در انتخابات های اخیر اصولگرایان دال بر این ادعاست.
با این موضوعی که شما بیان می کنید ترمیم رابطه احزاب و گروه های اصولگرا بایکدیگر کار دشورای است. چرا احزاب اصولگرا برای کم کردن این شکاف و ترمیم نهاد سیاسی خود به پیشنهاداتی مثل پیشنهاد آقای باهنر مبنی بر تشکیل یک شورای هماهنگی تن نمی دهند؟
من از برنامه های گروههای موسوم اصولگرایان اطلاع دقیقی ندارم. اما به نظرم جامعه بزرگ اصولگرایی با این وضعیت باندها نمیتواند در مسیر کم کردن این شکاف قدم بردارد.
فكر ميكنيد چرا نميتوان شكاف را كم كرد؟
دلیلش این است که همان گروه ها حاضر نیستند که به اشتباهات دیرینه خود اعتراف و از مردم عذرخواهی کنند. اگر به خطاهای گسترده خود پی ببرند و از مردم عذر خواهی کنند شاید گروه های اصولگرا بتوانند جان تازه بگیرند و در عرصه سیاست برای خود جایگاه پیدا کنند.یکی از دلایلی که آقای ناطق به بازی این افراد وارد نمی شود همین موضوع است.
این افراد خلافهای فراواني را در جامعه سیاسی رقم زدند و به جای اینکه اشتباهاتی که خودشان داشتند را رفع کنند و به احزاب قدیمی برگردند و آن ها را تقویت کنند، اشتباهات خود را به گردن مردم انداختند و به دنبال این بودند همچون حزب رستاخیز یک حزب خودمختار مثل جمنا در کشور بسازند تا برنامه های خودخواهانه شان را از طریق آن تشکل پیش ببرند که شكر خداموفق نبودند. عدم موفقیت این گروه به این معناست که اکثر تشکل های قدیمی و با اصالت و مردمی اصولگرا حاضر نشدند به تصمیمات تمامیت خواهانه این گروه تن بدهند.
چرا جمناموفق نشد؟
همان گونه که در گذشته بیان شد، نحوه تشکلسازی این افراد مانند ساخت احزابی چون حزب رستاخیز حول محور کمتر از ۱۰ نفر شاید هم پنج نفر بود. این افراد با ساخت این تشکل به دنبال این بودند که مانند حزب رستاخیز همه اختیارات و تصمیم ها در فضای سیاسی در حیطه اختیارات و قدرت آن ها باشد، غافل از اینکه مردم با این حرکتها مقابله می کنند. این نوع تفکر متاسفانه فقط در حکومت های دیکتاتوری و پادشاهی دیده می شود و شايسته نظام عزيز ما نيست. نگاهی که در آن مردم هیچ جایگاهی ندارند و عافیت چند نفر بر مصالح کشور مقدم است. با همین نگاه این افراد برای خود در جناح اصولگرایی یک دیکتاتوری به وجود آورده اند.
این تفکر از طرف این افراد باعث شده که نوع نگاه آن ها در فضای اجرایی کشور نيز نفوذ کند و یک فساد بزرگ اداری خانمان برانداز را رقم بزند. البته شایان ذکر است که جناح های سیاسی دیگر همچون اصلاح طلبان چنانچه گرفتار این کج اندیشی و خواب خرگوشی بشوند شکستشان حتمی و شکننده تر و با مدت کوتاه ترخواهد بود .
به موضوع رابطه اصولگرایان و نهاد جامعه بپردازیم. به نظر می رسد با توجه به فضایی که در سیاست کشور وجود دارد و با بررسی نتیجه انتخابات اخیر می توان به این نکته رسید که فاصله اصولگرایان و نهاد مردم زياد شده است. آیا این موضوع را قبول دارید؟
جواب سوال شما برای من دردناک است. جریان اصولگرایی از نوع تفکر این تمامیت خواهان ناراضیاند و این را باید بگوییم که همه جریان اصولگرایی اینگونه نیست بلکه بخشی از افراد این جریان، آلوده باندهای متصل به قدرت و ثروت شدهاند. با این مقدمه در پاسخ به سوال شما باید بگویم که در ایدئولوژی این طیف از اصولگرایان مردم جایگاهی ندارند که بخواهند به ترمیم رابطه خود با آن ها بپردازند! مردم برای این افراد ابزاری برای رسیدن به مقاصدشان هستند.
همه مسائل دكوري براي جولان افرادی به تعداد انگشت های یک دست است! نگاه مردم و فرامین مقام معظم رهبری برای این افراد هیچ اهمیتی ندارد. چون مردم را همان افرادی می دانند که اطرافشان هستند. رفت و آمدی به جامعه ندارند که بخواهند نوع تفکر جامعه را نسبت به خود ببینند. تا زمانی که آلوده به چنین افرادی است هیچ وقت رابطه این طیف با مردم ترمیم نخواهد شد .
سینا رحیم پور
- 18
- 2