مرجع و مرکز کار تشکیلاتی در جریان اصولگرایی بعد از انتخابات ریاست جمهوری مشخص نیست. برخی به پایان مأموریت سیاسی جمنا معتقدند اما در مقابل برخی همچنان به فعالیت جمنا رسمیت می دهند. در این میان جبهه پایداری تعریف جدیدی از همگرایی و کار تشکیلاتی دارد. این مجموعه شفاف سازی گفتمانی را دنبال می کند و رمز حیات یک جریان سیاسی را پرهیز از احتیاط و اتخاذ مواضع روشن و شفاف می داند.
بر همین اساس سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی میگوید: وقتی دیالوگ شفاف شود، مجموعه هایی که دارای شباهت گفتمانی هستند با هم یک طیف می شوند و بعد یک نوع آرایش سیاسی جدید شکل می گیرد.
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی را در ادامه بخوانید.
****
بسیاری از اصولگرایان معتقدند فضای درونی این جریان سیاسی باید به سمت همگرایی برود، آقای باهنر چندی پیش اعلام کرد باید برای مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم گام های عملی برداشت و به آن سمت حرکت کرد اما هر گاه صحبت از همگرایی و وحدت شد، پایداری دو سئوال پرسید همگرایی یعنی چه؟ با چه کسی؟ به نظر شما اصولگرایان با توجه به تجربه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می توانند زیر یک پرچم جمع شوند یا خیر؟
تجربه نشان داد می توانند. بالاخره در همین دوره انتخابات نهایتا بر روی حمایت از یک نامزد اجماع شکل گرفت، حالا با چه مکانیزمی این کار انجام شد و کدام سیستم موثر بود الان نمی خواهم اینها را تحلیل کنم ولی شاهد بودیم از پایداری تا جبهه پیروان خط امام و رهبری یا کسان دیگر حول محور یک کاندیدا نهایتا جمع شدند.
اما این جمع شدن مجموعه های مختلف اصولگرا حول یک نامزد بود، نه تشکیلات واحد؛ به عبارت دیگر آنها زیر چتر یک تشکیلات نرفتند؟
بله، درست است، چون هنوز در جریان اصولگرایی و حتی در جریان اصلاح طلبی یک ساختار تشکیلاتی منسجم وجود ندارد. در همان انتخابات شوراها دیدیم اصلاح طلبان سر تدوین لیست چقدر به شورای عالی سیاستگذاری حمله کردند. این مشکل سیاستورزی در کشور ماست.
با وجود این حمله ها به شورای عالی سیاست گذاری، بالاخره اصلاح طلبان به یک لیست رسیدند.
اصولگرایان هم به لیست و کاندیدا می رسند مثلا در انتخابات مجلس متعدد سراغ داریم که اصولگرایان به یک لیست رسیدند. در ریاست جمهوری دوازدهم علی رغم مباحثی که در سال ۹۲ شد و طبیعی بود که در سال ۹۶ شکاف ها عمیق تر و فاصله ها بیشتر شود اما این اتفاق نه تنها نیفتاد بلکه اجماعی سر بر سر حمایت از یک نامزد اتفاق افتاد.
امروز برخی اصولگرایان معتقدند گفتمان مجموعه های مختلف این جریان آنقدر متفاوت شده که نمی توانند زیر یک پرچم جمع شوند؟
این شاید حرف درستی باشد، به این معنا که دوره ای سه گفتمان خط، یک، دو و سه در کشور وجود داشت؛ بعد گفتمان های سیاسی به «چپ و راست» و سپس به «اصولگرا و اصلاح طلب» تغییر کرد، حالا نیز اعتدال سعی می کند بین خود و اصلاحات فاصله گذاری کند به خصوص بعد از این دوره انتخابات ریاست جمهوری، تلاش دولت مضاعف شده تا یک فاصله بیشتری بین خود و اصلاحات تعریف کند. آیا گفتمان اصولگرا و اصلاح طلب نیازهای سیاسی جامعه امروز و آن نقاط مورد اختلاف را بیشتر پوشش می دهد یا ما نیاز به گفتمان سازی جدید داریم؟ معتقدم در حوزه سیاست امور مستحدثه زیاد داریم، موضوعاتی هستند که براساس شکل گیری آنها جای افراد جا به جا می شود. سال ۸۸ قضیه فتنه اتفاق افتاد، نیروهای سیاسی جابه جا شدند یعنی کسانی که در گذشته با هم دعوا و رقابت داشتند با یکدیگر همپیمان شدند. در مسئله مذاکره با آمریکا و برجام نیز جای خیلی از نیروها عوض شد. یعنی چون امور مستحدثه در امر سیاست داریم، ممکن است موضوعی یک دهه مسئله روز کشور شود و ساختار و سازماندهی گفتمانی نیروهای سیاسی کشور را متفاوت کند.
یادم می آید بعد از انتخابات مجلس دهم گفتید «باید هر طیفی بنا به دیدگاه گفتمانی که دارد، وارد صحنه شود چون هرچه گفتمان خالص تر باشد اثرگذاریاش بیشتر است» حتی مثال زدید که اصولگرایان در مشهد و کرمان رأی آوردند چون ...
دیالوگ شفاف تری داشتند.
آیا همین اتفاق برای انتخابات مجلس یازدهم رخ می دهد؟
بله، وقتی دیالوگ شفاف شود، آنها که دارای شباهت گفتمانی هستند با هم یک طیف می شوند و بعد یک نوع آرایش سیاسی جدید شکل می گیرد. یعنی ممکن است آن جریان سیاسی به تنهایی نتواند یک جبهه گفتمانی درست کند اما وقتی مواضعش روشن باشد، افرادی یا جریاناتی به او نزدیک می شوند و با او یک ائتلاف سیاسی درست می کنند و ائتلاف ها این طور شکل می گیرد.
یعنی مثل این ائتلافی که بین «آقای جلیلی و پایداری» یا «آقای لاریجانی، آقای ناطق و جبهه پیروان خط امام و رهبری» است، ائتلاف ها باید این شکلی باشد؟
وقتی بیان روشن باشد نقاط اشتراک و اختلاف معلوم می شود.
الان چند گفتمان در جریان اصولگرایی وجود دارد؟
گفتمان نیست، خرده گفتمان است.
چند خرده گفتمان است؟
من نشمردم ولی زیاد است. در اصلاح طلبان هم همین طور است. مثلا نوع نگاه خانه کارگر به موضوع اقتصاد با نوع نگاه کارگزاران تفاوت دارد. کارگزارانیها رویکرد کارفرمامحور و خانه کارگریها رویکرد کارگرمحور دارند اما در حوزه سیاسی با هم مشترک هستند.
این خرده گفتمان ها در جریان اصولگرا نمی توانند در انتخابات مجلس آینده زیر پرچم جمع شوند؟
در قالب ائتلاف می توانند.
یعنی همه زیر چتر یک ائتلاف قرار گیرند؟
بله، سابقه این اتفاق را هم داشتیم.
اما همان اتفاق مجلس دهم می افتد که شما معتقدید «علت آنکه اصولگرایان در تهران سی بر هیچ باختند، ائتلاف خرده گفتمان ها بود که موجب از بین رفتن گفتمان روشن شد».
خیر، آن نباید دیگر اتفاق بیفتد، به خاطر آنکه آن لیست دارای شفافیت گفتمانی نبود. در آن ائتلاف نقاط مشترک را درست انتخاب نکردند و با صدای بلند هم فریاد نزدند. گاهی احتیاط در کار و فعالیت سیاسی-اجتماعی سم است چون باعث مرگ یک جریان می شود. یک جریان تا زمانی که موضع داشته باشد و موضعش را هم شفاف و روشن بیان کند زنده است وقتی فاقد موضع شود، دائم در موضعگیری هایش احتیاط می کند و کم کم دچار میرایی می شود.
در واقع شما می گویید ائتلاف باید شکل بگیرد ولی این ائتلاف نمی تواند فراگیر باشد و تمام جریان های اصولگرایی را زیر پرچم خود بیاورد.
بله، من معتقدم الان دیگر اصلاح طلبی-اصولگرایی مسئله امروز جامعه ما نیست. امروز مرز موجود در عرصه سیاست در نوع تعاملات ما در عرصه سیاست خارجی است. اینکه ما در حوزه سیاست خارجی اقتدارگرا باشیم و براساس توسعه قدرت داخلی به حوزه خارجی ورود کنیم یا تعامل گرا باشیم و خود را جزء پازل جهانی تعریف کنیم بنابراین این یک مرزبندی جدید است و مسئله امروز ماست. ممکن است ۱۰ سال دیگر موضع ما در حوزه خارجی مسئله اصلی نباشد، یک چیز دیگری باشد.
پس همان نکته آقای کواکبیان است که گفت «ما نمی دانیم آقای روحانی اصولگرا شده یا اصولگراها اصلاح طلب شده است»، این مرزبندیها به هم ریخته است؟
آقای روحانی اصلاح طلب شده بود اما اتفاقاتی در حوزه سیاست خارجی افتاد که او را وادار کرد، مواضع قبلی خود را اصلاح کند. به همین خاطر دارد به گفتمان مخالف نزدیک می شود.
یعنی آقای روحانی دارد به اصولگرایی نزدیک می شود؟
به گفتمان مخالف نزدیک می شود. من نمی خواهم بگویم اصولگراها چون در همان ایام خیلی از اصولگراها با گفتمان آقای روحانی موافق بودند. پس اصلا مسئله اصولگرایی-اصلاح طلبی نیست.
در واقع معتقدید مرزبندیهای اصولگرایی و اصلاح طلبی به هم خورده است؟
بله، اصلا این نیست. به همین دلیل می گویم مرزهای گفتمانی هر جریان فکری باید شفاف باشد و آن را با شفافیت اعلام کند. به مرور براساس اقتضائات زمان ائتلاف های جدید و جبهه بندی های جدید شکل می گیرد که الزاما آن روابط سابق ممکن است در ائتلاف های جدید نباشد. همان طور که آقای ناطق و آقای خاتمی دو رقیب و قطب انتخاباتی در ریاست جمهوری سال ۷۶ با ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد پیوند خوردند و در یک جبهه قرار قرار گرفتند. آیا این یک پدیده است؟ خیر مکرر اتفاق افتاده است و بعد از این هم ممکن است رخ دهد. آیا فردا آقای ناطق و آقای خاتمی ممکن است همچنان در یک جبهه باشند؟ معلوم نیست. به عبارت دیگر براساس اتفاقاتی که در صحنه سیاست داخلی و سیاست خارجی می افتد نیروهای سیاسی و جریان های سیاسی کارکردهای شان تغییر پیدا می کند چون موضوع تغییر پیدا می کند مصادیق و کارکردها متفاوت می شود و ائتلاف ها نیز عوض می شود.
امید کرمانیها
- 11
- 6