هیچکس فراموش نکرده، فراموشکردنی نیست که چگونه اصولگرایان تمامقد از محمود احمدینژاد حمایت کردند. حمایت آنها چنان بود که هر روز در تعریف و تمجید از او از یکدیگر سبقت میگرفتند؛ تعریف و تمجیدهای اغراقشده. تعریفها تا جایی پیش رفت که خود را در هاله نور انگاشت و بر رخ همه حامیان خود چنگ انداخت که چنگانداختن احمدینژاد بر رخ حامیانش عیانشدن پیشبینی غریب آیتا... هاشمی بود. اما این روزها داستان احمدینژاد در سطحی دیگر میگذرد. دوستان و حامیان او یکییکی و گاه گروهگروه از او برائتجویی میکنند.
احمدینژاد از همان زمان که مقابل توصیههای بزرگان ایستاد، از همان روزی که نشان داد ابایی از به سطح اجتماع آوردن مسائل ندارد، بهگونهای استفهامی به همان حامیان فهماند که خود را وامدار آنها نمیداند. این لحظهای بود که نفس در سینه حامیان دیروز حبس شد. احمدینژادی که آنها میشناختند، کسی که در مقابل میلیونها بیننده حرمت بزرگان و سابقون انقلاب را نگه نداشت، با خود آنها چه خواهد کرد؟
با همه اینها کمکم چهرهها و شخصیتهای موثر از هر جناح از احمدینژاد تبری میجویند و درعینحال با روشنشدن برخی نکتهها شاهد افزایش توهین دلواپسان هم هستیم.
پایداری در لرزش!
جبهه پایداری، همانقدر که در میان اصولگرایان جنس دیگری دارد و در مواجهه با مسائل مختلف خیلی زود دلواپس میشود و دلواپسی را به هزار زبان مطرح میکند، در برابر احمدینژاد سردرگمتر از دیگر اصولگرایان خود را نشان میدهد. در میان پایداریها فهرستی از مواجهههای متفاوت را میتوان دید. اگر آیتا... مصباح روزی اطاعت از احمدینژاد را اطاعت از خدا میدانست، اگر آیتا... مصباح در برابر دیدگان حیرتزده متدینان او را توصیهشده و تحت عنایت خاص حضرت ولیعصر(عج) میدانست، این روزها در وضع سختی گرفتار آمده است. فشار بر آیتا... چنان بود که سرانجام او را منحرف خواند. مهدی کوچکزاده هم همینطور؛ او هم بهعنوان یکی از دلواپسترین دلواپسان شناختهشده، ابتدای امسال از احمدینژاد برائت جست و خیال خود را راحت کرد. او با هوشتر از دیگر دلواپسان بود. کریمی قدوسی به اصل ماجرا اشاره میکند که: چرا با وجود آنکه منع رهبری آشکارا اعلام شده بود که در انتخابات شرکت نکن و خودت نوشتی «من شرکت نمیکنم»، باز دوباره میآیی ثبتنام میکنی و بقایی را میآوری، این کارها چیست؟
زنبیلهای سرخ!
اگرچه از همان روزهایی که احمدینژاد در راس دولت بود، زمزمههایی مبنی بر رفتارهای غیرقانونی از او شنیده میشد اما با اتمام دوره دهم ریاستجمهوری کمکم پروندههایی به اخبار کشیده شد؛ از اوجگرفتن پرونده فساد نفتی تا دکلهای گمشده. با این حال زمانی که دیوان محاسبات روشنگری کرد و از تخلفات وسیع خبر داد، زمانی که قوه قضائیه به فراخور وظیفهای که برعهده دارد به ماجرا وارد شد، ناگهان چهرهای از احمدینژاد برای اصولگرایان و حامیان دیروز او فاش شد که سالها قبل اصلاحطلبان دیده بودند
. اگر اصلاحطلبان میدانستند که احمدینژاد در خرابکردن فضا ید طولایی دارد، اصولگرایان و بخشهایی از دلواپسان زمانی متوجه این مهم شدند که حمیدرضا بقایی از دادگاه بیرون آمد و در میان مردم به صدای بلند عجیبترین حرفها را به زبان آورد. احمدینژادیها همیشه نشان دادهاند که علاقهای مومنانه به رسانهها دارند و به هر ترتیب دوست دارند خود را به سطح اخبار بکشانند. زنبیل سرخرنگ بهدستگرفتن و بهدادگاهرفتن تنها و تنها برای آمدن به سطح اخبار است.
این همان نکتهای است که سخنگوی قوه قضائیه هم به آن اشاره کرد: «این فرد این کارها را میکند که دیده شود و اگر ما متوقف شویم این فرد بهمنظور خود رسیده است.» با این حال هجوم احمدینژاد و اطرافیانش به ارکان مهم کشور در نوع خود عجیب است. کسانی که بهآسانی میتوانند قوای سهگانه کشور را زیر عجیبترین اتهامات ببرند، نشان میدهند که کسی جز خود برای آنها اهمیت ندارد.
بستنشینی
وقتی زنبیل سرخ چنان که انتظار داشتند کارگر نیفتاد، وقتی از جدیت دستگاه قضا اطمینان پیدا کردند، با بستنشینی تلاش کردند توجه عامه مردم را به خود جلب کنند.احمدینژاد به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رفت و نشان داد که خط قرمزی که از آن دم میزد، کابینه او نبود، خط قرمز او همین چندنفری هستند که خود را بیشتر از هر زمانی به حکم نزدیک میبینند. احمدینژادیها با زنبیل بهدستگرفتن، با داد و فریاد بیرون ساختمان دادگاه، با بستنشینی و حتی با ویدئوهایی که خودشان از خودشان میگیرند، بهگونهای عجیب به فرافکنی روی آوردهاند. آنها خیال میکنند که با این کارها میتوانند مسیر پرونده و دادرسی را منحرف کنند یا قوه قضائیه را تحت فشار قرار دهند. نکته جالب این است که اتهامات مطرحشده برای احمدینژاد و اطرافیانش مربوط به تخلفات آنها در دولت است، همچنان که غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی نایبرئیس فراکسیون مستقلین مجلس اعتقاد دارد: احمدینژاد مدام در حال فرار روبهجلوست برای اینکه پاسخگوی اتهامات و تخلفاتش نباشد.
او با این کار سعی دارد تا اذهان مردم را به سمت دیگری سوق دهد. بهنوشته «الف»؛ علی مطهری هم در اینباره عنوان کرد: «آنچه ما ۱۰سال پیش میگفتیم و اصولگرایان همراهی نمیکردند، روشن شده است. من در مجلس هشتم فریاد زدم و سوال از رئیسجمهور را مطرح کردم، اما اکثر اصولگرایان با آن همراهی نمیکردند و مخالفت میکردند و به ما حمله میکردند، اما خودشان امروز همین حرفها را میزنند تا جایی که یکی از افراد شاخص اصولگرا گفته احمدینژاد از پایههای فتنه بود.»
یک زنبیل تکافتاده!
حمید رسایی که مدتی است زندگی در سکوت و انزوا را تجربه میکند، از سکوت و تنهایی درآمده و نسبت به تیتری از روزنامه آرمان واکنش نشان داده است. روزنامه آرمان چند روز قبل مطالبی را از جعفرزاده ایمنآبادی منتشر کرد که در آن نماینده رشت گفته بود: «احمدینژاد عامل حوادث ۸۸ است.» این سخن که بهخاطر اهمیتی که داشت به تیتر یک روزنامه هم تبدیل شده بود، رسایی را از عمق به سطح آورد و در کانال خود نوشت: «درآستانه یوما... ۹دی؛ تیتر امروز روزنامه خانوادگی هاشمی رفسنجانی! همان که فرماندهی کودتا و فتنه سال۸۸ را برعهده داشت والبته پایانش غرقشدن در استخر فرح بود.» او سالهاست منعی برای خود در راستای هجمه به مرحوم آیتا... هاشمی قائل نیست؛
در زمان حیات ایشان در اتهامزنی به رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام فروگذاری نکرد و پس از رحلت ایشان هم توجهی به توصیههای اخلاقی و ارزشی ندارد. کنارهمآمدن احمدینژاد و حوادث۸۸ بر زبان جعفرزاده ایمن آبادی بهانهای شده که رسایی نورافکن را روی خودش بگیرد تا همه کسانی که جمله او را میخوانند، متوجه ناراحتی او از سکوت و انزوا شوند، وگرنه چگونه میتوان برای کسی که روزگاری در اداره ارشاد قم مسئولیت داشته، از اهمیت و رسالت روزنامهنگاری گفت؟ گویی رسایی دوست دارد حرفی از احمدینژاد گفته نشود. نه او سخن ایمنآبادی را خوانده، نه همقطاران او هم گفتوگوی کمالالدین پیرموذن را خواندهاند. پیرموذن به بیانی دیگر دلیل رویکارآمدن احمدینژادها را یادآوری کرده است. او به «آرمان» گفته بود:
اگر نظام انتخاباتی حزبی نشود، احمدینژادها ظهور خواهند کرد. همین جمله کافی بود تا دلواپسان منافع خود را در خطر ببینند و در کانالهای تلگرامی خود با انتشار تصویر مصاحبه پیرموذن با «آرمان» با گستاخی بنویسند که «روزنامه آرمان، بوی تعفن میدهید و از بوی تعفن خود خواهید مرد.» این واکنش حقایق را روشنتر از قبل کرد و نشان داد حامیان احمدینژاد بسیار خشمگین هستند، چرا که نهتنها شاهد دادگاهیشدن یاران احمدینژاد و روشدن پرونده تخلفات دولت مورد حمایت خود هستند، بلکه جامعه هم دیگر پذیرای دیدگاههای آنان نیست و عمر سیاسی آنها زودتر از آنچه تصور میکردند به پایان رسید.
سوی دیگر سخن پیرموذن این است که اگر نظام انتخاباتی حزبی نشود، حمید رساییها به مجلس برمیگردند و در صورتی که نظام انتخاباتی ما مبتنی بر آرای حزبی باشد، حتی بهگونهای حداقلی، اشخاصی مانند رسایی توفیقی نخواهند داشت و به طریق اولی؛ خود احمدینژاد. گویی آنها دنبال برهمزدن آرامش مردم هستند و با هجمه به مسئولان و اقدامات تند میخواهند مانع رسیدگیها شوند و برخی حامیان دیروز و امروزشان هم در مقابل اطلاعرسانی واکنشی از خود بروز میدهند که خود به مصداق فتنهگری قرابت بیشتری دارد.
- 13
- 2