تنها ۷ ماه از روزهایی که اصلاحات و بدنه اجتماعی این جریان که بدون کوچکترین تردید و با هزاران امید و دلگرمی برای حمایت از روحانی وارد صحنه انتخابات ۹۶ شدند، میگذرد اما برخی به سادگی فراموش کردند که در روزهای انتخابات چه گذشت و حامیان جریان اصلاحات برای حمایت از رئیسجمهور چه کردند. جریان رقیب امروز با بیاهمیت و کم ارزش جلوه دادن این فداکاریها و با ایجاد کمپینهایی مانند «از رأی به روحانی پشیمانم» و دامن زدن به آن بهدنبال دلسردی و ناامیدی مردم از رئیس دولت دوازدهم و نیز زمینهسازی و برنامهریزی برای آینده هستند.
آری، جریان رقیب آینده را در ازای ناامیدی و دلسردی مردم از دولت و نیز شکست روحانی میخواهد و این خود زمینه یک شکست دیگر برای این جریان میتواند باشد. از اینرو دولت باید بر روی مطالبات جامعه بهطور جدیتر تمرکز کند زیرا به تعبیر نجفقلی حبیبی «این کمپین یک تفکر انحرافی است. این عده درصددند تا مردم را از دولت ناامید کنند. دولت بیپشتوانه نیز قدرت کارکردن ندارد؛ دولت باید برای موفقیت به پشتوانه و اراده مردم امیدوار باشد» و در این راستا«آرمان» با نجفقلی حبیبی فعال سیاسی اصلاحطلب و رئیس اسبق دانشگاه علامه طباطبایی و تهران به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
اگر بخواهید در یک جمله دولت دوم روحانی را توصیف کنید چه تعبیری از مشی سیاسی روحانی در دولت دوازدهم خواهید داشت؟
دولت روحانی یک دولت بینابین و اعتدالی است. روحانی قبل از تشکیل دولت دوازدهم بارها اعلام کرده است که با همه جریانها در دولت قصد همکاری دارد؛ امروز تقریبا همه جریانها در دولت روحانی حضور دارند. بنابراین تصور نمیرود که رئیسجمهور چندان هم خلف وعده کرده باشد. از سویی اگرچه شکی نیست که جریان اصلاحات بیشترین سهم و نقش را در پیروزی دولت داشته است اما با این همه روحانی همواره اذعان کرد که نمیخواهد به هیچ جریان خاصی وابسته باشد اگرچه او خود را به جریان اعتدال نزدیک میداند اما با این همه رئیسجمهور درصدد است که با همه جریانهای سیاسی همکاری کند.
اگر دولت روحانی یک دولت اعتدالی است بنابراین چرا حضور اصلاحات در دولت دوم او کمرنگ است؟
حامیان روحانی از دل و جان و هرآنچه در توان داشتند در انتخابات اخیر برای پیروزی رئیسجمهور در طبق اخلاص نهادند از این رو به نظر نمیرسد که رئیسجمهور ناسپاس باشد و حمایت حامیانش را فراموش کند. روحانی به وعدههایش وفادار است و از همه جناحها در دولت بهره میبرد.
دولت روحانی نتیجه حمایت تمامقد جریان اصلاحات و بدنه این جریان بوده است اما چرا برخیها درصدد انکار این مهم هستند و یا به نحوی حمایت اصلاحات از روحانی را کمرنگ و کم اهمیت جلوه میدهند؟
انکارکنندگان حمایت جریان اصلاحات از روحانی چشمشان را بر روی یک حقیقت تاریخی بستند، زیرا همه میدانند که در دو انتخابات ریاستجمهوری اخیر صدای اصلاحطلبی و جریان دانشجویی کشور بلند بوده است به همین دلیل خلاف این حقیقت را دیدن نهایت بیانصافی است، زیرا جریان اصلاحات منافع و مصلحت کشور را به منافع و مصلحت خود ترجیح داده و از همان ابتدا اعلام کردند که در مقابل پیروزی روحانی پست و جایگاه نمیخواهند، زیرا بهخاطر منافع کشور پشتسر روحانی ایستادند. جریان اصلاحات حتی در دور دوم بیش از دور نخست برای پیروزی روحانی تلاش کرد.
اگرچه جریان اصلاحطلبی گاهی از دولت انتقاد میکند اما برای موفقیت روحانی و دولتش از هیچکوششی فروگذار نیست و تا پایان راه دولت از رئیسجمهور حمایت خواهد کرد، زیرا شکست دولت در حالت کنونی برای کشور خسارت بار خواهد بود. از اینرو، جریان اصلاحات بهخاطر عزت، سربلندی و پیشرفت کشور هرگز خواهان شکست دولت روحانی نیست و بههر وسیلهای حتی با انتقادهای سازنده به روحانی و پیشبرد اهداف ملی کمک خواهد کرد. حال اگر برخی امروز به نحوی در اظهاراتشان حمایت جریان اصلاحات از روحانی انکار میکنند بهنظر میرسد که این عده قطعا با نادیده انگاشتن جریان اصلاحات بهدنبال منافع خاص و یا درصدد زمینهسازی برای آینده هستند. امید میرود که جریان مقابل نیز مانند جریان اصلاحات منافع ملی را به مصالح جناحی و حزبی ترجیح دهند.
اخیرا از سوی عدهای عبور از روحانی مطرح شد، عبور از رئیسجمهور چه پیامدهایی برای جریان اصلاحات و دولت بهدنبال دارد؟
تاریخ نشان داده است که کنارهگیری از حمایت و یا عبور از فرد بهدلیل منافع حزبی اشتباه است، زیرا در دوران اصلاحات نیز عدهای شعار عبور از رئیس دولت اصلاحات را سر دادند در حالی که این مساله در وحدت و مسیر حرکت جامعه تفرقه ایجاد میکند. این مسائل احتمالا با هدف شکست رقیب و یا منافع فردی مطرح میشود اما بههر روی اصل کار را تقبیح میکند، زیرا موفقیت روحانی موفقیت نظام است و در نهایت رضایت مردم را در پی دارد. تلاش و هدف جریانهای سیاسی هم باید در جهت رضایت و بهرهمندی جامعه باشد. بنابراین مصلحت کشور امروز ایجاب میکند که شعار عبور از روحانی کمرنگ باقی بماند. عقلای جریان اصلاحات به هیچوجه بهدنبال تحقق این شعار نیستند.
در سوی دیگر کمپینی در فضای مجازی مبنی بر اینکه «از رأی به روحانی پشیمانم» ایجاد شده است، این کمپین را میتوان از ناحیه رقیب دید؟ با چه هدفی ایجاد شده است؟
بعید نیست که کمپین مذکور از سوی جریان رقیب باشد، زیرا چنین کمپینهایی با هدف دلسردی و ناامیدی جامعه ایجاد میگردد تا روحانی از پشتوانه ملت محروم شود. محرومیت رئیس دولت از پشتوانه ملت نیز برای کشور و دولت خسارت بار خواهد بود. بههر روی دولت دوازدهم سه سال دیگر بر سرکار است هیچجریانی نباید بهخود اجازه دهد دولتی را که تجلی اراده ملی است و از دل یک انتخابات پرشور، موفق به کسب رأی بالایی شد با اغراض بچگانهای آن را تضعیف کند، زیرا بهرغم کارشکنی جریان رقیب مردم ساعتها در صفهای طولانی ایستادند تا رأی خود را به نفع روحانی به صندوق بیندازند اگرچه برخی بهدلیل کارشکنی جریان مخالف موفق به دادن رأی نشدند.
اگر جریان رقیب بهدنبال جلب افکار عمومی برای انتخابات بعدی است باید تغییر مسیر داده و بهجای تخطئه با کمک به دولت و مردم به هدف برسد. این کمپین یک تفکر انحرافی است و نه تنها که به مصلحت کشور نیست بلکه در جامعه انشقاق ایجاد میکند. در حالت خوشبیانه میتوان گفت که جریان رقیب بهدنبال زمینهسازی برای آینده است. به عبارتی میخواهد مردم را برای پذیرش کاندیدایی از دل خود و یا شاید افراطی آماده کند. این عده درصددند تا مردم را از دولت ناامید کنند. دولت بیپشتوانه هم قدرت کارکردن ندارد. دولت باید برای موفقیت به پشتوانه و اراده مردم امیدوار باشد. مردم حتی با انتقاد سازنده هم میتوانند از دولت حمایت کنند و این انتقادهای سازنده خدمت به دولت است. در نتیجه کمپین «از رأی به روحانی پشیمانیم» بسیار خطرناک است. بهنظر نمیرسد هیچجریان خیرخواه و مصلحت اندیشی حتی عقلای اصولگرایی خواهان زیان دولت و کشورشان باشند. از سویی دلیلی برای پشیمانی از رأی به روحانی وجود ندارد.
بههر روی روحانی باید پاسخگوی وعدههای انتخاباتی خود به مردم باشد.
بله همین طور است دولت باید کمی جدیتر با مسائل برخورد کند. بهطور مثال رئیسجمهور مرتب میگوید که جریانهایی اجازه نمیدهند که عدالت اجتماعی تحقق پیدا کند و یا کارها به سامان برسد. گاهی آقای روحانی از خصولتیها و دراغلب اوقات نیز از دانه درشتهای پرنفوذ نام میبرد اما برخورد با این گروهها جدی نیست. انتظار میرود که برخورد رئیسجمهور با تخلفات و فساد محکمتر باشد. گلایه به تنهایی مساله را حل نمیکند. کشور باید بر اساس قانون اداره شود و نباید به دانه درشت اجازه هر کاری را داد.
اگر قرار باشد تنها دانه درشتها هر کاری را که اراده کردند انجام دهند و هیچمرجعی قدرت ایستادگی در برابر آنها را آن طور که باید نداشته باشد دراین صورت مردم عادی و ضعفای جامعه نیز میتوانند با آنها مقابله کنند اما جامعه خیرخواه کشور و دولت است. علاوه بر این مردم خواستار اجرای صحیح قوانین و خواهان حل مشکلات از مجرای قانونی هستند. دانه درشتها در دولت و یا در بخش خصوصی حضور دارند اما دولت بهعنوان یک نهاد قدرتمند که اراده ملت در پشت اوست باید درمقابل فساد بایستد و ملاحظات را کنار بگذارد. در واقع نباید برای متخلفان فضای امن ایجاد شود بلکه قوانین باید در کشور حاکمیت مطلق داشته باشد.
دولت دوازدهم از آغاز کار در حوزه فرهنگ و آموزش چگونه عمل کرده است؟
دولت باید سه وزارتخانه آموزش عالی، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد را جز ارکان دولت بداند اما متاسفانه این طور نیست، زیرا با کمال تاسف پس از دو ماه تاخیر وزیر علوم به مجلس معرفی شد؛ این مساله به هر دلیلی قابل قبول نیست. در کشوری که فرهنگ در درجه اولویت و اهمیت قرار دارد و همچنین این اعتقاد که انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی است انصاف نبود که با وزارت علوم، ارشاد و آموزش و پرورش چنین برخوردی شود. البته مساله تنها معرفی وزیر سه دستگاه نیست بلکه باید به این دستگاهها از منظر بودجه، اعتبار و جایگاه توجه شود، زیرا امروز علم است که جهان را اداره میکند و مسئول علمی کشور وزارت علوم و تهیهکنندگان مقدمات آن نیز آموزش و پرورش است و وزارت فرهنگ و ارشاد نیز مسئولیت تبلیغ و انعکاس اجتماعی را به عهده دارد. بنابراین نباید با بخش علمی کشور به عنوان سرمایه ملی چنین برخوردی میشد.
هیچدلیلی هم نمیتواند این مساله را توجیه کند که وزیر وزارت علوم به عنوان یک دستگاه فرهنگی و علمی پس از سه ماه تاخیر معرفی شود. از سویی با توجه به اینکه بنیادهای علمی کشور به وسیله سه وزارت علوم، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد تولید میشود باید به این دستگاهها کمک شود تا زمینه بنیادهای تولید علمی را فراهم کنند. علاوه براین، باید به وضعیت معلمان رسیدگی شود زیرا معلمان هستند که نسلهای آینده را تقویت میکنند. اگر معلمان به آینده امیدوار نباشند و در معیشت خود مشکل داشته باشند قطعا نمیتوانند با دلگرمی به تدریس بپردازند و نسل جوان تربیت کنند.
در دو دولت محمود احمدینژاد هم شاهد بودیم که توجه چندانی به دستگاههای آموزشی و فرهنگی نمیشد. دلیل بیتوجهیها به وزارت علوم، آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد چیست؟
آموزش عالی وظیفه تولید علم و ساماندهی بنیاد علمی کشور را به عهده دارد و علاوه بر آن تربیت نیروهای انسانی پس از آموزش و پرورش در آموزش عالی کامل میشود به همین دلیل دولتمردان باید توجه و اولویت نخست خود را به سه وزارتخانه مذکوراختصاص دهد. اگر صنایع سرمایه محسوب میشود خروجی آموزش عالی نیز سرمایه است بهطور مثال ماشینها و ابزارها پس از سالها فرسوده میشود اما دانشجویی که به مقام استادی میرسد حداقل ۵۰ سال به کشور خدمت میکند و خود با تربیت دانشجو سرمایه علمی تولید میکند.
از این رو، استادان دانشگاهها بزرگترین سرمایههای کشور هستند زیرا ماشینها و صنایع فرسوده میشوند اما استادان دانشگاه دائما در حال تکمیل و ارتقای علمی خود هستند. با این همه زمانی که گفته میشود بودجه آموزش عالی را اضافه کنید در مقابل میگویند که این هزینه است و باید صرفهجویی شود. بنابراین باید اذعان داشت این یک داوری اشتباه است که همچنان دستگاههای برنامهریز کشور با آن مواجهند. این مساله دیروز و امروز نیست بلکه همچنان نیز بودجه سه وزارتخانه مذکور پایین است. دولت اعم از سازمان برنامه و بودجه و نیز مجلس باید بپذیرد که آموزش عالی سرمایه است نه هزینه، زیرا هر هزینهای که صرف این وزارتخانه شود، به وسیله تربیت نیروهای انسانی و علمی موثر چندان برابر به کشور باز میگرداند.
روحانی با چه موانع و چالشهایی در تحقق وعدههای خود روبهروست؟
موانع همواره بوده است اما دولت باید راه خود در پیش بگیرد. بهطورمثال سنگاندازی جناح مقابل و بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله که خود هزینههای آنی و فوری بر دولت تحمیل میکند، یکی از چالشهای دولت است به هر روی مساله مهم دراین میان نظام مدیریتی کشور است که نیاز به تحول دارد. روحانی بر اساس وعده انتخاباتی خود باید ساختار مدیریتی کشور را بهتدریج جوان کند. دستگاههای دولتی از منظر قانونی، سازماندهی بدنه و تشکیلاتی نیاز به اصلاح و حتی دگرگونی دارند. امروز تغییرات گستردهای در جهان روی داده و به همین دلیل نمیتوان با سازوکار مدیریتی ۵۰ سال پیش کشور را اداره کرد. رویکرد اداره کشور از وضعیت سنتی به نوین باید تغییر کند. دولت باید رویکرد و سبک و سیاق گذشته را در اداره امور رها کند، زیرا با وجود تلاش شبانهروزی دولتمردان نتیجه چندان ثمر بخش نیست. از سویی جریانهای قدرتی وجود دارد که دولت باید برای مقابله با این جریانها وارد گفتوگو با ارکان نظام شود تا دست این جریانها را از صحنه کوتاه کند یا به نحوی همه قانونمند شوند.
بنابراین همانطور که پیشتر اشاره شد دولت باید مقتدرانه در برابر تخلفات و فساد و جریانهای قدرت بایستد. گلایه به تنهایی پاسخگو نیست. اگرچه مقابله با جریانهای قدرت برای روحانی بسیار دشوار است اما برای اینکه کشور در مسیر رشد و توسعه قرار بگیرد باید همه قانونمند شوند. گرچه بازهم روشن نیست که دولت در این مساله تا چه اندازه موفق خواهد شد، زیرا عدهای همواره میخواهند بگویند که نورچشمی و آقا بالاسر هستند اما به هر جهت چارهای جز مقابله با دانه درشتها نیست. کشور متعلق به همه مردم است و برای اینکه جامعه به حق خود دست بیابد باید یک نظام اجتماعی متعادل وجود داشته باشد که این امور را سامان ببخشد و همه دستگاهها باید به درستی به مسئولیت خود عمل کنند و پاسخگو باشند.
طی روزهای اخیر رئیس دفتر رئیسجمهور گفت: «حمایت عدهای از روحانی در انتخابات به این معنا نیست که اعتدال به آنها الصاق شده و اینکه گفته شود اعتدال گفتمان نیست سخن نادرستی است»؛ ارزیابیتان در این مورد چیست؟
بخش زیادی از ملت ایران اعتقادی دیگر دارند، زیرا اعتدال بهعنوان یک حزب، جریان کوچکی بوده است اما مردم، مجموعه جریان اصلاحطلبی اعم از جامعه دانشجویی، کارگری، سیاستمداران، روشنفکران و... برای حمایت از روحانی به میدان آمدند و این مساله بدین مفهوم نیست که رأیدهندگان به رئیسجمهور حامی حزب اعتدال باشند. اگر مقصود این باشد که مردم خواهان اعتدال هستند، قطعا سخن درستی است و جامعه خواستار اعتدال و خواهان میانهروی بوده تا از بروز تندروی جلوگیری شود اما به اعتقاد برخی از تحلیلگران رأیدهندگان به روحانی به حزب اعتدال به عنوان یک جریان سیاسی رأی ندادند.
هستی قاسمی
- 15
- 3