جريان اصولگرا كه پيش از اين شرط و شروطهاي بسياري براي گفتوگو با اصلاحطلبان داشت؛ نرمش بيشتري به خرج ميدهد. از اظهارنظرهاي اخير برخي چهرههاي شاخص اين جريان اين طور استنباط ميشود كه آنها نيز ضرورت تعامل را دريافتهاند. محسن رهامي، فعال سياسي اصلاحطلبي كه در سالهاي اخير ديدارهايي در اين زمينه داشته از تعديل فضاي سياسي كشور ميگويد. او معتقد است كه ديدار مقام معظم رهبري با برخي اصلاحطلبان موثر واقع شده و سبب شده كه اصولگرايان نگاه حذفي را كنار بگذارند.
به نظر ميرسد كه فضاي سياسي كشور بيش از قبل آماده گفتوگو ميان جريانهاي سياسي است. نظر شما در مورد ضرورت اين گفتوگوها چيست؟
گفتوگو ميان جريانهاي سياسي در واقع ضرورت كار سياسي است. جريانهاي موثر در اداره كشور در همه دنيا لزوما به لحاظ نگرش سياسي رويكرد يكساني ندارند و براي پيشبرد اهداف خود در راستاي توسعه پايدار و حل معضلات كشور ناگزير به همكاري هستند. از همين رو گفتوگو ميان احزاب سياسي در همه دنيا مرسوم است. روشهاي تعامل و همكاري جريانهاي سياسي در كشور ما معمولا به اين صورت است و نوعي تعامل مثبت بين جريانهاي سياسي مختلف، ليكن نه به صورت رسمي، از قبل وجود داشته و در حال حاضر به سمت تقويت و تعميق است، گرچه بعضي از جريانهاي هوادار افراط و تفريط، بعضا وارد ميدان شده و به اين نوع تعامل بين جريانهاي اصيل و متفكر كنار آسيب ميزنند.
اظهارات فعالان سياسي هر دو جناح سياسي در ماههاي اخير نشان ميدهد كه همه مايل به تغيير اين شيوه هستند.
تمايل به گفتوگو مربوط به يكي، دو ماه اخير نيست اما اخيرا تغييرات در فضاي سياسي ايجاد شده كه جريانهاي موجود يعني اصلاحطلبان و اصولگرايان به ضرورت و اهميت گفتوگو بيشتر توجه ميكنند.
شما از سوي جريان اصلاحطلب مسووليتي در راستاي تعامل با جريان اصولگرا داريد. از تلاشهايي كه تاكنون صورت گرفته تا به فضاي سياسي كمتنش بازگرديم، بگوييد.
اوج اختلافات دو جريان سياسي به وقايع سال ٨٨ و مسائل متعاقب قضاياي ۸۸ مربوط ميشود. ما از همان سالهاي پس از ۸۸ جلساتي را با بعضي از دوستان اصولگرا شروع كرديم. خصوصا كه اينجانب به عنوان مسوول بنياد بينالمللي صلح و نيز مسوول كميته تعامل و رايزني شوراي عالي سياستگذاري اصلاحات، در دو، سه سال گذشته، مسووليت تعامل و رايزني اصلاحطلبان را به عهده داشتم و نشستهايي را با شخصيتهاي تاثيرگذار اصولگرا داشتهام.
با كدام يك از چهرهها تاكنون گفتوگو كردهايد.
با افراد و جريانهاي مختلف، مثلابا مهندس باهنر و آقاي محسن رفيقدوست، حجتالاسلام آقاي ناطقنوري، حجتالاسلام ابوترابي و امثال آنان، همچنين با بعضي از روحانيون منتسب به جريان اصولگرا در دو، سه سال اخير گفتوگو كردهايم. از آن طرفي نيز با تعدادي از مراجع و علماي حوزه كه در مسائل سياسي و اجتماعي تاثيرگذار هستند، نشستهاي متعدد داشتيم. با مشاوران مقام معظم رهبري كه لزوما از نظر ديدگاهي منتسب به يك جريان نيستند، هم گفتوگو كرديم.
اين نشستها ادامهدار است؟
بله، مثلا در حال حاضر نشستهاي منظمي به صورت هر دو هفته يك بار با آقاي ابوترابي و جمعي از دبيران كل احزاب اصولگرا داريم. از اين طرف نيز با تعدادي از دوستان و اساتيد اصلاحطلب كه بيشتر در قالب شوراي مركزي و مدرسين دانشگاهها فعاليت ميكنند با دوستان اصولگرا، جلسات دورهاي انجام ميشود.
ارزيابي شما از اين نشستهاي چيست؟
من اين نشستها را براي بهبود فضاي سياسي كشور مفيد ميدانم. دقت داشته باشيد كه بعد از اتفاقات سال ٨٨ جريان اصلاحطلب به شكلي كنار گذاشته شده بود و حرف از تحريم انتخابات در ميان بود، ما در سالهاي ٩٠ و ٩١ و اوايل سال ٩٢ نشستهايي داشتيم و تلاش زيادي براي حضور در انتخابات و بازگشت فعال به پاي صندوقهاي راي شد كه منجر به حضور دوباره ما در صحنه شد.
پيش از آن دوستان ما چندان حاضر به همكاري نبودند، به همين دليل، آماده كردن مقدمات حضور در صحنه انتخابات شورا و تهيه فهرست كانديداهاي شوراي چهارم به عهده بنده، كه مسول كميته انتخابات شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات بودم، محول شد. و براي دعوت از دوستان عمدتا در تهران جلسات متعدي برگزارشد. خروجي اين جلسات هم منجر به دست آوردن حدود ٥٠ درصد كرسيهاي شوراي چهارم در تهران واكثر شهرها شد.
در شهرستانها تقريبا با همين نسبت موفق بوديم. نتايج اين انتخابات و اميدي كه نتيجه انتخابات رياستجمهوري ٩٢ ايجاد كرد، فضا را بازتر كرد و توانستيم در سال ٩٤ بهتر عمل كنيم. ديديم كه تعداد رد صلاحيتها كمتر بود و كرسيهاي بيشتري در مجلس كسب كرديم.
كاهش تعداد رد صلاحيتها متاثر از جلساتي بود كه در راستاي افزايش تعامل برگزار ميكرديد.
بنده و دوستان نشستهايي با اعضاي محترم شوراي نگهبان داشتيم و از ما با روي باز استقبال كردند. نتيجه اين بود كه تعداد بيشتري از نيروهاي اصلاحطلب و معتدل به مجلس دهم راه يافتند. همين حركت كماكان ادامه دارد و فكر ميكنم همانطور كه در شوراي پنجم در تهران و شهرستانها موفقيت خوبي به دست آورديم ميتوانيم در تعامل با جريانهاي سياسي موجود در كشور و همراهي با آنها، در آينده نيز موفق باشيم.
چرا اين تعامل را ضروري ميدانيد؟
با روش اين نوع تعامل ميتوانيم تنشهاي سياسي را كاهش دهيم. حركتهاي تند و افراطي را محدود كنيم و ميدان فعاليت سياسي را به تندروهاي دو جريان ندهيم. به اين صورت مانع تعميق شكافهاي سياسي ميشويم. البته در اين مسير به نقطه خيلي مطلوب هنوز نرسيدهايم و به بسياري از اهداف خود دست نيافتهايم.
ميبينيم كه در انتخابات مجلس تعداد قابل توجهي از نيروهاي موثر ما نتوانستند از فيلتر شوراي نگهبان عبور كرده و وارد مجلس شوند. طرحي كه ما براي مجلس دهم از نظر كارشناسي داشتيم قويتر از مجلسي بود كه اكنون داريم. حتي در مورد شوراي شهر نيز ميتوان همين را گفت. به نقطه مطلوب نرسيدهايم اما در آن جهت حركت ميكنيم.
منظورتان از نقطه مطلوب و اهدف دقيقا چيست؟
تعامل و رايزني با جريانهاي رقيب تنش سياسي را كاهش ميدهد و هزينه فعاليت سياسي را كاهش ميدهد. در واقع ما تلاش ميكنيم شرايط را به نحوي فراهم كنيم كه مردم براي فعاليت سياسي ناگزير به پرداخت هزينههاي سنگين نباشند. اين مهمترين اهداف نشستهاي ما است. از طرفي نيز برخي جريانهاي سياسي كه در انقلاب سابقهاي نداشتند در زمان عدم تعامل جريانهاي سياسي و به حاشيه رفتن آنها؛ مطرح ميشوند.
در سالهاي گذشته شاهد بوديم كه اين نوع جريانهاي فرعي و بعضا بيريشه چقدر در روي كار آمدن دولت نهم و دهم موثر بودند و خسارتهاي سنگيني متوجه كشور و انقلاب كردند. در حقيقت آسيب غيبت جريانهاي اصلي انقلاب بسيار سنگين است و از همين رو تعامل آنها بسيار فايدهمند است.
طي سالهاي گذشته اغلب اصلاحطلبان از ضرورت گفتوگو صحبت ميكردند اما اخيرا شاهديم كه اصولگرايان نيز مايل به تعامل شدهاند. چه چيزي موجب تغيير رويه آنها شده است؟
اكنون فضا خيلي مناسب شده است. قبلا فضاي سياسي كشور نوعا مبتني بر رد گفتوگو و برخورد با اصلاحطلبان بود. گويي يك طرف غريبه و بچه ناتني بوده و يك طرف صاحبخانه و همهكاره است. اكنون اين حالت البته تا حدي كاهش يافته است. خصوصا بعد از ملاقاتي كه با شخص مقام معظم رهبري داشتيم و مفصل پيرامون مسائل سياسي كشور گفتوگو كرديم، فضاي سياسي عمومي براي تعامل و گفتوگو، به نظر ميرسد خيلي مناسبتر از قبل گشته است.
منظور اين است كه ديدار رهبري با اصلاحطلبان موجب شد اصولگرايان رويكردي ديگري در پيش بگيرند.
بله، وقتي ميبينند كه خود مقام معظم رهبري حاضر هستند يك وقت مناسبي را اختصاص دادهاند، تا پاي صحبت برخي از اصلاحطلبان بنشينند و تبادل نظر كنند طبيعي است كه اصولگرايان اصيل هم نگاه خود را نسبت به اصلاحطلبان تغيير ميدهند. در واقع نگاه رهبري به بدنه جريان اصولگرا سرايت كرده و نگاه حذفي كه برخي از آنها داشتند تا حدي تعديل شده است. همين فضاي عمومي بود كه بعضي از اعضاي محترم شوراي نگهبان در جلسات چند ساعت وقت گذاشته و با حوصله استدلالهاي ما را شنيدند. اين نقطه قوتي بين گفتوگو بين جريانها است و بايد از آن استفاده كنيم.
اصولگرايان تاكنون براي گفتوگو شرط و شروط ميگذاشتند؛ فكر ميكنيد اين جريان از پيششرطهاي خود ميگذرند؟
اگر در يك گفتوگو و نشست، پيششرطهايي گذاشته شود به اساس گفتوگو آسيب ميزند. هيچ جرياني نبايد وارد وادي پيششرط گذاشتن شود. از سوي ديگر هم نبايد دنبال اين باشيم كه مثلا طي يك يا دو جلسه حتما به نتيجه مشخص و مورد نظر خودمان برسيم. طبيعي است كه نتايج در بلندمدت حاصل ميشود. اين نگاه كه در كوتاهمدت به توافق برسيم و در غير اين صورت جلسات را ترك كنيم، درست نيست و موجب ميشود كه كاري از پيش نبريم. نه همه اصولگريان اما برخي از آنها قبلا نگاه حذفي داشته كه اكنون شاهد تعديل آن هستيم.
اين تعديل حاصل همان جلسات گفتوگو است يا متاثر از عوامل ديگري است؟
هيچ يك از مسائل اجتماعي تك فاكتوري نيست و متاثر از موضوعات مختلف است. فضاي عمومي كشور و اقبال جامعه به اصلاحطلبان آرامشي كه در كشور ايجاد شده و اطميناني كه جريان مقابل نسبت به گفتوگوها پيدا كرده؛ همه اينها موثر است. برخي از خناسان عليه هر دو جريان فضاسازي كرده و هر كسي كه ميخواست پاي مذاكره بنشيند را سازشكار ميخواندند.
در واقع ورود به گفتوگو را عدول از ارزشهاي اصولگرايي يا اصلاحطلبي ميدانستند و مواضع افراطي ميگرفتند. قصدشان بيشتر اين بود كه به ديگران ميدان نداده تا هميشه خودشان مطرح باشند. در مذاكرات هستهاي نيز شاهد بوديم عليه دولت و روش تعامل با دنيا از جمله شخص آقاي ظريف فضاسازي كرده و او را متهم به سازش با غرب و امريكا ميكردند، اما نهايتا جامعه از مذاكرات استقبال كرد. اين تجربه نشان داد كه بدون عدول از ارزشها ميتوانيم با قدرتهاي جهاني مذاكره كنيم، و برخي مشكلات را از سر راه ملتمان برداريم.
لذا از اين تجربه در عرصه داخلي نيز بايد استفاده كرد. به طريق اولي در داخل كشور ميتوان با جريانهاي سياسي رقيب گفتوگو كرد. بيان نقطه نظرات موجب ميشود كه از مشتركات بهترين استفاده را كنيم و نقاط اختلاف را كاهش دهيم. تلاش ما اين است كه همين مدل از گفتوگو را در چارچوب «بنياد بينالمللي صلح» بين جريانهاي مذهبي و قومي ايجاد كنيم. فكر ميكنيم كه قطعا به نتايج خوبي ميرسيم.
گفتوگوهاي داخلي كه اكنون شرايط براي انجام آن مهياتر از قبل است بايد حول چه محورهايي باشد؟
به نظر من بايد با همين شيوه جلو برويم و سطح گفتوگوها را به تدريج بالا ببريم و ارتقا دهيم، به نحوي كه اين گفتوگو به تدريج نتايج ملموستر و با ارزشيتري براي مجموعه جريانات سياسي و در نهايت براي مردم ما در پي داشته باشد. در واقع بايد هدف اصلي ما اين باشد كه منافع كلان كشور در نتيجه اين گفتوگو حاصل شود.
براي اين كار لازم است كه مثلا فقط در مورد مسائل سياسي مربوط به احزاب گفتوگو نكرده بلكه منافع بلندمدت كشور را در نظر بگيريم. بايد به اين توجه داشته باشيم كه آسيبهاي جامعه چطور كاهش مييابد مثلا اخيرا در جلسات با بعضي از دوستان اصولگرا برگزار شد در خصوص چگونگي كاهش فساد اقتصادي و بهبود اوضاع اجتماعي گفتوگو و همفكري داشتيم. از آنجايي كه رسوخ فساد به سطوح مختلف ادارات و ارگانهاي حكومتي و نيز گراني، بيكاري، ركود بازار و ... نارضايتي و نگراني شديد مردم را در پي داشته و اين مسائل دغدغه هر دو جريان سياسي و كل جامعه ما است، بايد به آن بپردازيم.
گفتوگو و همفكري حول محور چنين موضوعاتي ميتواند در بلند مدت در كاهش آلام مردم ما و حمايت عمومي از نظام و اركان كشور موثر واقع شود و از طرفي طي اين گفتوگوها در بلندمدت به تفاهم و نقاط مشترك بيشتري قطعا
خواهيم رسيد.
آرزو فرشيد
- 12
- 3