در چند ماه اخیر شاهد انتقادهای تندی از سوی جریان اصولگرا به دولت بودهایم. این انتقادها در ابعاد مختلفی وجود داشته و به اشکال مختلف در رسانههای وابسته به اصولگرایی و در مجلس مشاهده شده است. گرچه در بسیاری از موارد اصلاحطلبان نیز انتقادهایی به روند کار دولت داشتهاند و بارها از دولت خواستهاند نسبت به برطرف نمودن ضعف کابینه اقدام کند اما آنچه که بیشتر سوال برانگیز است این مساله است که چرا اصولگرایان به جای رفع مشکلات درونی خود، انرژی زیادی در نشان دادن چهره ناکارآمد از دولت صرف میکنند.
عدهای بر این عقیده هستند که اصولگرایان به دلیل عدم توقیق در انتخاباتهای گذشته سعی دارند با این هجمهها ضعف خود را در جلب و جذب آرای عمومی بپوشانند و جایگاه از دسترفته اجتماعی خود را بازیابند. در همین حال برخی نیز بر این باورند که انتقاد از دولت مورد حمایت رقیب امری اجتناب ناپذیر است و رفتار جدیدی در عرصه سیاست نیست.
در این راستا پیرامون اختلاف درونی اصولگرایان و علل مواضع تند آنان نسبت به عملکرد دولت و همچنین روند گفتوگو میان دو جریان بزرگ سیاسی و تاثیر گذار کشور «آرمان» با ناصر ایمانی کارشناس مسائل سیاسی و چهره اصولگرا به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
با توجه به اختلافات زیاد بین طیفهای اصولگرا، چرا این جناح سیاسی بهجای ترمیم ضعفها، انرژی خود را صرف انتقاد به دولت میکند؟
اختلاف در میان هر دو جریان همیشه وجود داشته و چیز جدیدی نیست. کاملا طبیعی است که همه جریانهای سیاسی چنین مشکلاتی داشته باشند. مخصوصا جناحهای سیاسی ما که طیف گستردهای را شامل میشوند و البته این هم یکی از معایب آنهاست. بر همین اساس اختلاف نظرها زیاد میشود. ضمن اینکه تعریف مشخصی هیچ کدام از ادعاهایشان ندارد. یعنی آنکه خود را اصولگرا مینامد، نمیداند اصولگرایی به معنی واقعی یعنی چه و آنکه خود را اصلاحطلب مینامد درک کاملی از اصلاحطلبی ندارد. حتی من بعد از سالیان سال نمیدانم اصلاحطلبی به طور دقیق چه معنایی دارد و تنها آن را عنوانی میدانم که تحت لقای آن تعدادی اسامی وجود دارد که افرادی را به دور خود جمع نموده است. از این رو من تعریف مشخص دارای چارچوب و قاعدهای از اصلاحطلبی نمیدانم.
در خصوص اصولگرایی کمی نظرم متفاوت است زیرا اصولگرایی تعریف مشخصتری دارد که البته آن هم با ابهامات زیادی روبهروست. وسعت تعریف از یک جریان یا جناح سیاسی موجب گستردگی در طیفها شده است. با گسترده شدن جناحهای سیاسی بروز اختلاف نظر در موارد گوناگون اجتناب ناپذیر است. در حال حاضر، تنها علتی که موجب شده اختلافات اصولگرایی بیشتر نمایان گردد، آن است که این جناح سیاسی اکنون در قدرت اجرایی نیست. اگر این جناح اکنون در داخل قدرت اجرایی یعنی قوه مجریه حضور داشت و یا در قوه مقننه مانند آن چیزی که در سالهای قبل بوده، این اختلاف نظرها کمتر نمایان میشد. اما در هر صورت این اختلافات وجود دارد و کسی هم منکر آن نیست همانطور که در جناح مقابل این اختلاف نظرها وجود دارند.
در خصوص این مطلب که چرا اصولگرایان دولت را تا این حد مورد انتقاد قرار میدهند باید بگویم که این یک امر کاملا طبیعی است. همانطور که اصلاحطلبان در دوران دولت احمدینژاد رفتار میکردند. قطعا دوستان اصلاحطلب آن دولت را تمجید نمیکردند و انتقادهای تندی هم به آن داشتند. چرا که دولت، دولت مد نظر آنها نبود و البته این حق اصلاحطلبان بود که دولت آن زمان را نقد کنند. نباید به این مساله اعتراض داشت زیرا این یک امر طبیعی است که جناحی که در قدرت اجرایی نیست بیشتر دولت را مورد نقد قرار دهد. این یک امر طبیعی است که اصولگرایان دولتهای یازدهم و دوازدهم را مورد انتقاد قرار دهند زیرا این دو دولت هیچکدام دولت مد نظر اصولگرایان نبوده و نیست. اگر این انتقادها نباشد کشور به سمتی میرود که برخی انتظار دارند هیچ منتقد و معترضی ندشته باشند و این اصلا به نفع کشور نیست.
یکی از انتقادهایی که به اصولگرایان وارد میشود، حمایت از احمدینژاد و سکوت در مقابل اقداماتی است که در دولتهای نهم و دهم انجام داد. آیا این انتقادها را وارد میدانید؟
بارها این مطلب را بیان کردهام که اصولگراها در یک دوره به دلایل خاص مرتکب خطای استراتژیک شدند و آن حمایت از دولت اول احمدینژاد بود و هیچ شکی نیست که خطای بزرگی کردند. اگر چه احمدینژاد هیچ وقت کاندیدای مورد نظر اصولگراها نبوده و توسط اصولگراها نیز سرکار نیامد، اما بعد از آنکه انتخاب شد، مورد حمایت اصولگراها قرار گرفت و البته بهطور جدی هم از او حمایت کردند. اما برخلاف آنچه که خیلیها معتقد هستند در دوره دوم ریاستجمهوری احمدینژاد، اصولگراها نه تنها سکوت نکردند بلکه یک حرکت بسیار توسعه یافته سیاسی انجام دادند، حرکتی که هیچ جناح دیگری تا به آن روز انجام نداده بود و آن انتقاد شدید از دولتی بود که تا پیش از آن مورد حمایتشان قرار داشت.
در دولت دوم احمدینژاد ما شاهد هجمه شدید اصولگراها به دولت بودیم. این روند هم در داخل مجلس به طور مستند قانونی وجود داشت و هم از رسانهها و شخصیتهای اصولگرا پیگیری میشد. در آن شرایط انتقادی که به اصلاحطلبان و نمایندگان آنان در مجلس وارد میشود این است که چرا در دولت دوم احمدینژاد با ما همراهی نکردند؟ آنها هم باید در انتقاد از دولت دوم احمدینژاد به اصولگراها میپیوستند. اما متاسفانه عده زیادی از آنان که در مجلس هم بودند سکوت کردند. اعتقاد من این است که هرگاه اصلاحطلبان، دولت مورد نظرشان بر سرکار باشد چشم خود را بر روی معایب آن میبندند. همانطور که امروز بستهاند و در دولت اصلاحات هم بسته بودند.
اما اصولگراها بر خلاف این عمل کردهاند. در دور اول از احمدینژاد حمایت کردند و وقتی دیدند اشتباه کردهاند، در دور دوم دولت احمدینژاد را مورد انتقاد قرار دادند. اما متاسفانه هیچگاه بهخاطر آن اشتباهی که در دور اول مرتکب شده بودند از مردم عذرخواهی نکردند و این انتقاد بر آنان وارد است. اصولگرایان باید بهخاطر حمایتهایی که از آن دولت بهعمل آوردند، به طوررسمی از مردم عذرخواهی میکردند، این کار را نکردند اما در عمل با تمام قدرت در مقابل احمدینژاد ایستادند. در برخی موارد در مجلس و یا دیگر محافل انتقاد آنقدر بالا بود که کار به درگیریهای فیزیکی هم کشیده شد. نباید فراموش کنیم که بخش زیادی از اصولگراهایی که در دولت احمدینژاد بودند به عنوان اعتراض به رفتارها و عملکردهای او و اطرافیانش دولت را ترک کردند.
باتوجه به نقش اساسی هر دو جریان سیاسی در کشور چه راهکاری برای نزدیک شدن این دو جریان با هدف پیشبرد اهداف کشور وجود دارد و بهطور کلی چه موانعی بر سر ایجاد همدلی بین این دو جناح قرار دارد؟
راهکارها روشن و واضح هستند اما متاسفانه تنگنظریها دراین زمینه بسیار وجود دارد که باعث گردیده این اتفاق تا به امروز رخ ندهد. برخی از طیفها در هر دو جناح سیاسی تمایلی به این کار ندارند و مایل به این وحدت و همدلی نیستند. بخش عمدهای از این کار بر عهده دولتهاست فرقی هم نمیکند که این دولت اصلاحطلب باشد یا اصولگرا. دولتها دارای اهرم بیشتری هستند و برای ایجاد وحدت بین دو جریان سیاسی ابزار کار را در اختیار دارند ولی متاسفانه دولتها نیز در این کار وارد نمیشوند و اقدام نمیکنند.
در دولتهای نهم و دهم به طور کلی رئیسجمهور نه اعتقادی به اصولگرایی داشت نه اصلاحطلبی و بارها به این مساله تاکید کرده بود. در دولتهای یازدهم و دوازدهم شرایط این کار فراهم شد چراکه روحانی با اینکه با حمایت اصلاحطلبان به قدرت رسید، اما سابقهای طولانی در اصولگرایی دارد و به این دلیل شایسته بود این کار را انجام دهند. اما متاسفانه ایشان نه تنها این کار را انجام ندادند بلکه در اولین فرصتی که به دست آوردند بیشترین حملات را نسبت به جناح رقیب، نشان دادند که این رفتار ممکن است راه را برای وحدت دوجریان مسدود کند.
ما شاهد بودیم جناح دولت حتی از مسائل طبیعی مانند زلزله هم بر علیه جریان اصولگرایی استفاده کرد. آیا این نوع رفتار راهی را برای وحدت و همنظری و همفکری باز میکند؟ آقای روحانی در دولت یازدهم سخنان تندی نسبت به مخالفان و منتقدانشان داشتند. البته در دولت دوازدهم این مساله بسیار کمتر شده گرچه هنوز هم افرادی در دولت به حملات خود نسبت به جناح رقیب ادامه میدهند. با این روند وحدت و نزدیکی دوجریان غیرممکن است و در این شرایط هرچقدر از وحدت و منافع ملی سخن بگوییم، بیهوده است.
چرا اصولگراها در این روند پیشقدم نمیشوند و باب گفتوگو را باز نمیکنند؟
اصولگراها نمیتوانند پیشقدم شوند چرا که در قدرت نیستند. اما اصلاحطلبان که در قدرت هستند باید پیشقدم شوند. در حال حاظر دولت باید پیشقدم بشود و جلساتی را با جریان مقابل برگزار کند و در عرصههای مختلف هر دو جناح با هم گفتوگو کنند. انتظار بود در این دوسال فراکسیون امید در موضوعات خاص و به عنوان نمونه طرحی که در مجلس مطرح است یا یک مصوبه جلسهای تشکیل دهد و از اصولگراها هم در آن جلسه دعوت کنند و نظرشان را بخواهند. این جلسات میتوانست در مورد موضوعات کوچک باشد. به عنوان نمونه قانون سربازی، اما این کار صورت نگرفت. هنوز هم فرصت خوبی وجود دارد که این دو جریان بر سر یک میز و در مقابل یکدیگر بنشینند و با هم صحبت کنند.
نیاز نیست حتما به توافق برسند اما همین همفکری و گفتوگو بسیار برای منافع ملی در بلند مدت تاثیرگذار خواهد بود. این روش حتی میتواند در وزارتخانهها هم صورت بگیرد و از افراد کارشناس و صاحبنظر جناح مقابل دعوت کنند و نظرات آنان را بشنوند و با هم گفتوگو داشته باشند. این رفتارها باعث ایجاد وحدت و همدلی میشوند و در روند بهبود وضعیت کشور تاثیرگذار هستند. ما قبول داریم که جریان اصولگرایی دارای نواقص زیادی است و من بارها نسبت به عملکرد آنها انتقاد کردهام و همانطور که به اصلاحطلبان هم در برخی موارد انتقاد وارد است. اما اگر قرار باشد منافع ملی را در بنظر بگیریم باید کمی هم خویشتنداری از خود نشان دهیم.
آیا طرح گفتوگوی ملی میتواند در این خصوص راهگشا باشد و زمینه را برای ایجاد همدلی جریانهای سیاسی مهیا سازد؟
متاسفانه برخی از مساله گفتوگو به عنوان یک حربه سیاسی در جهت ضربه زدن به جناح رقیب استفاده میکنند و هر چند وقت یکبار با مطرح کردن این طرح میخواهند به این نتیجه برسند که اصولگراها هیچ اعتقادی به این طرح ندارند و حاضر به گفتوگو نیستند و در کل به وحدت ملی و گفتوگو اعتقاد ندارند. اگر این بحث برای جریان اصلاحطلب مهم است یکی از وزرا و یا خود ریاستجمهوری جلساتی را برگزار کنند و از منتقدان دعوت کنند تا بر سر مسائل کلی با یکدیگر صحبت کنند. اگر روزی از جریان رقیب دعوت کردند و با عدم استقبال از سوی جریان اصولگرا مواجه شدند، آن وقت اعلام کنند ما برای گفتوگوی ملی اقدام کردیم اما جواب منفی شنیدیم.
ما در جناح اصولگرا افراد خوشفکر و صاحبنظر زیاد داریم. همانطور که در جناح اصلاحطلب هم این افراد کم نیستند. چه اشکال دارد که در حوزههای مختلف از نظر این افراد استفاده و فرصتی ایجاد شود تا کارشناسان و صاحبنظران اصولگرا هم حرفهای خودشان را مطرح کنند؟ اگر چه در پایان تصمیمگیری با دولت است، اما فرصتی فراهم شده تا صدای دیگران شنیده شود. حتی این کار را میتوانند در استانداریها و فرمانداریها انجام دهند. این روش میتواند باعث تلطیف فضای سیاسی کشور شود. این انتقاد به هر دو جناح وارد است اما جریانی که میتواند این گفتمان را کلید بزند، جریانی است که امور اجرایی را در دست دارد و دستگاه دولت در رأس قرار دارد.
باید قبول کنید اصولگراها در این سالها در قدرت نبودند. دولتهای نهم و دهم را میگویند دولت اصولگراها اما همه میدانیم که احمدینژاد به هیچ کسی ازهیچ جناحی اهمیت نمیداد و تنها نظر اطرافیان خود را میپذیرفت و هیچگاه به جناح اصولگرا هم روی خوشی نشان نمیداد و باز همه شاهد بودیم در دولت دهم جریان اصولگرا با جریان احمدینژاد مقابله میکرد. دولت مرحوم آیتا... هاشمی را میتوان دولتی اصلاحطلب دانست. بعد از آن دولت اصلاحطلبان هم هشت سال به طور رسمی بر سر کار بود و اکنون هم پنج سال است که دولت مدنظر اصلاحطلبان در قدرت است. اصلاحطلبان با چنین پیشینه و سابقهای گفتوگو را به معنای واقعی آغاز کنند و مطمئن باشند با استقبال اصولگراها مواجه میشوند. شاید این گفتوگوها تاثیر زیادی نداشته باشد اما در فضای سیاسی کشور ایجاد لطافت و شادابی سیاسی میکند.
- 10
- 5