
نشست اصلاحات همهجانبه در ایران با عنوان «اصلاحات امتداد انقلاب» با سخنرانی سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب و هادی خانیکی و آذر منصوری، از اعضای شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، عصر روز پنجشنبه هفدهم اسفند، در محل این حزب برگزار شد. در این نشست، سعید شریعتی متن سخنان سعید حجاریان را خواند و سپس خود حجاریان نیز سخنانی گفت. در پایان نیز ازسوی رحیم عبادی، از تئوریسین جریان اصلاحات در آستانه هجدهمین سالگرد ترورش تقدیر به عمل آمد. چکیدهای از مباحث مطرحشده در این نشست و همچنین متن سخنرانی حجاریان را میخوانید:
متن سخنرانی حجاریان که توسط شریعتی خوانده شد
زمانیکه لایههای تحتالارضی با یکدیگر تصادم پیدا کرده و گسلها گسیخته میشوند، زلزله رخ میدهد. انقلاب نیز در چنین وضعیتی به وقوع میپیوندد و ناشی از شکافهای عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که به حد اشباع رسیده و نظم موجود را دگرگون میکنند. گاهی شکافها عمق کمتری دارند؛ در نتیجه، زلزله کمشدتی اتفاق میافتد و انقلاب سیاسی رخ میدهد؛ به این معنا که ساخت سیاسی و قانون اساسی تغییر میکند. مانند آنچه در بهمن سال ۱۳۵۷ رخ داد، ولی گاهی شکافها عمق بیشتری دارند و زلزله با ریشتر بیشتر اتفاق میافتد و به تحول در ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منتج میشود و فُرماسیونها تغییر میکنند؛ مانند انقلاب فرانسه که فرماسیون فئودالی را به بورژوازی تغییر داد.
از همان فردای پیروزی انقلاب اسلامی، عدهای بهشدت با نهادینهشدن انقلاب مخالفت کردند. گروهی از «انقلاب مستمر» سخن به میان آوردند؛ چراکه معتقد بودند بوروکراتیزه شدن انقلاب قاتل آن است و بر همین مبنا، نتیجه گرفتند دائما باید نیروها و کادرهای انقلاب را تغییر داد و نیروهای جوانتر را که روحیه انقلابیتری دارند، به سیستم وارد کرد. گروهی به دنبال «انقلاب در انقلاب» بودند؛ مثلا انقلاب فرهنگی را به جریان انداختند تا بتوانند از آن طریق به پاکسازی دستگاه علمی کشور مبادرت ورزند و مانع شوند سیستم ایدئولوژیک غربی خود را در ایران اسلامی بازتولید کند. گروهی دیگر بهدنبال «صدور انقلاب» رفتند؛ این گروه معتقد بودند اگر انقلاب صادر نشود و کمربندی از کشورهای انقلابی اطراف کشور را نگیرد، دشمن به ایران هجوم آورده و انقلاب را شکست میدهد. این ایدهها پیشتر در روسیه و چین اجرا شده بود و عدهای با گرتهبرداری و رنگ و لعابزدن اسلامی به آن تلاش کردند آنها را در ایران نیز پیش ببرند.
پس از وقوع هر زلزلهای با پرسشی اساسی مواجه میشویم؛ عقل سلیم چه حکم میکند؟ طبعا زلزله با خود خرابی به همراه میآورد و کشته، مجروح و آواره بهجای میگذارد. پس نخستین وظیفه بعد از زلزله، امداد است و امداد برابر اصلاح است. به این معنا که باید تلاش کرد، آوارهها بازگردند، ساختمانهای نیمهخراب مرمّت شوند، مردم دلشکسته دلداری داده شوند، اموات دفن شوند و شرایط عادی زندگی برقرار شود. به گمان من، پس از پیروزی انقلاب وظیفه اصلی نیروهای سیاسی، اصلاح بود که باید بلافاصله شروع میشد؛ چراکه مردم را نمیتوان دائما در التهاب و شرایط انقلاب نگه داشت؛ به تعبیر دیگر، «میتوان همه مردم را برای مدتی بسیج کرد و هم میتوان تعدادی از مردم را برای همیشه بسیج کرد، ولی نمیتوان همه مردم را همیشه در حالت آمادهباش نگه داشت.»
سخنان حجاریان در نشست «اصلاحات امتداد انقلاب»
چند عامل باعث شد حدودی شعارهای بسیجکنندهای مانند «انقلاب در انقلاب» و «انقلاب مستمر» دوام بیاورد، کشور در حالت اورژانسی و استثنایی باقی بماند و در نتیجه، مشی اصلاحطلبانه تعلیق شود. به نظر جنگ مهمترین آنها بود. هشتسال درگیری میان ایران و عراق باعث شد همه امکانات و سرمایههای کشور برای پشتیبانی از جنگ صرف شود. طبعا شرایط جنگی، شرایطی استثنایی است و مانع از اصلاحات عمیق میشود. همچنین درگیری با گروههای مسلح چه در مرکز چه در حاشیه کشور این وضعیت را تداوم بخشید و حادتر کرد. پس از مدتی که رفتهرفته شرایط استثنایی فروکش کرده بود، مشکل ارتش ذخیره بیکاران پیش آمد؛ جمعیتی که از یکسو به حاشیه رانده شده بودند و از سوی دیگر باعث بعضی التهابات میشدند. این وضعیت، دولت «معجزه هزاره سوم» را که خود استثنا بود، بر سر کار آورد؛ لذا ما دائما در وضعیت اورژانسی قرار داشتیم.
جمله معروف و پربسامد «در شرایط حساس کنونی» که دائما از زبان مسئولان شنیده میشود، ناظر بر این اوضاع آشوبناک است؛ به همین خاطر، طی ۳۹سالی که از عمر انقلاب میگذرد، بیشتر نیروهای انقلابی تربیت شدهاند تا کادرهای اصلاحطلب. به هر تقدیر، از آنجایی که عنوان جلسه امروز «اصلاحات، امتداد انقلاب» است، میخواهم توضیح دهم چه نوع اصلاحاتی میتواند ادامه انقلاب اسلامی ایران باشد. میخواهم در این مجال تا حدودی ویژگیهای اصلاحات مناسب این انقلاب را تشریح کنم. به باور من، اصلاحات میتواند از درون انقلاب ما مشتق شود. نگاهی به خواستههای مردم در انقلاب، ما را به نوع اصلاحاتی که باید انجام بگیرد، رهنمون میشود. شاید مهمترین خواسته مردم در انقلاب، برقراری عدالت و رفع تبعیضهای موجود بود. متاسفانه با اینکه در انقلاب از عدل علی (ع) بسیار سخن به میان آمد، کسی تلاش نکرد تئوری خاصی از عدالت را برای شرایط ایران ارائه دهد و آن را به اجرا درآورد. این امر نه پیش و نه پس از انقلاب صورت نگرفت و دست ما در این زمینه بسیار تهی است.
نحلههای مختلفی مانند فایدهگرایان، مساواتطلبان، وظیفهگرایان، لیبِرتارینها، قراردادگرایان، مارکسیستها و... هر یک حرفهایی برای گفتن دارند، اما آنچه به کار ایران امروز بیاید، هنوز چکشکاری نشده و به همین جهت است میان اقتصاددانان، فیلسوفان اخلاق و همچنین کارگزاران اقتصادی مستمرا کشکمش وجود دارد. دغدغه دیگر مردم استقلال بود. این خواست را شاید بسیاری از مردم و مسئولان بد فهمیده بودند؛ استقلال نه معنای انزوا میدهد و نه معنای وابستگی. چراکه فیالواقع میان وابستگی (dependency) و استقلال (independency) مراحل و منازل مختلفی از هموابستگی (interdependency) وجود دارد.
اصلاحات باید توضیح بدهد، ما کجای این پیوستار قرار داریم. آزادی خواست دیگر مردم بود، ولی آزادی همراه با مسئولیتپذیری است. شاید برای کشوری مانند ایران گونهای از دموکراسی مشارکتی مناسبترین شیوهای است که میتوان مردم را مسئول، قانونمند و آزاد تربیت کرد. اصلاحات با اشاعه فرهنگ این نوع دموکراسی باید زمینههای لازم برای پذیرش آن را فراهم آورد. بخش دیگر شعار مردم، جمهوری بود. گذار از نظام سلطنتمطلقه یعنی رژیم کهن به یک جمهوری تمامعیار ظرف مدت کوتاهی میسر نیست و نمیتوان شب بیستودوم بهمن با نظام سلطنتی خوابید و فردایش با نظام جمهوری برخاست. به قول شاعر، «اَمْسَیتُ کُردیاً و اَصْبَحتُ عَربیاً». باید میان این دو وضعیت منازلی تعبیه کرد و نقشهراهی نشان داد که چگونه میتوان از حالت اول به حالت دوم گذار کرد. این نیز مشکلی بوده که اصلاحات با آن دست به گریبان بوده است.
شعار دیگر مردم اسلام بود. متاسفانه عدهای فکر میکردند از فردای انقلاب مردم همگی جزو مقدسین و رهبران نظام جزو اولیاءالله خواهند بود و نظامی مقدس برپا خواهد شد. کما اینکه هنوز میگویند نظام مقدس! درحالیکه حضرت علی(ع) فرمودهاند: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لایؤخَذُ لِلضَّعیفِ فیهِا حَقُّهُ مِنَ الْقَوىِّ غَیرَ مُتَتَعْتِع» یعنی نظامی مقدس است که در آن ضعیف حق خود را بدون لکنت از قوی طلب کند. ما تا اسلامیشدن جامعهمان فاصله بسیاری داریم؛ لذا تلاش برای عرفیکردن قدرت یکی از وظایف جدی اصلاحطلبان است.
- 18
- 2