جریان سریع تحولات بینالمللی و منطقهای و تاثیر آن بر جامعه ایرانی به گونهای است که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند وحدت و انسجام ملی هستیم. جامعه ما در شرایط فعلی تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد که ترویج اعتماد و امید از ملزومات آن به شمار میرود. بالا رفتن سطح توقعات و عدم توفیق برخی مسئولان در تحقق وعدههای داده شده جامعه را به سمت نا امیدی کشانده است اما با نگاهی به روند تحولات به این نتیجه خواهیم رسید که عدم توفیق برخی مسئولان در جلب رضایت ملت محصول کارشکنیها، مانع تراشیها و سوء مدیریتهایی است که خواسته و ناخواسته به منافع ملی و اعتماد جامعه لطمه وارد میکنند.
در این میان جریان اصلاحات که با اتکا به آراء جامعه تلاش دارد تا بار دیگر امید و اعتماد را به ملت بازگرداند و افقهای روشنی را پیش روی جامعه قرار دهد با موانع متعددی رودر رو است که تنها با تدبیر، تامل و حمایت جامعه در تحقق آن موفق خواهد بود. پیرامون وضعیت فعلی جامعه و عوامل تاثیرگذار در مدیریت کلان کشور «آرمان» با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
ارزیابی کلی شما از وضعیت امروز سیاسی و اجتماعی کشور با توجه به عوامل تاثیرگذار داخلی و خارجی چیست؟
امروز ما در آستانه چهل سالگی جمهوری اسلامی قرار داریم و این نظام اکنون مراحل تثبیت خود را گذرانده است. در چنین شرایطی مردم انتظار دارند که شاهد ثبات در امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست داخلی و سیاست بینالملل باشند. اما به دلیل برخی سوءمدیریتها این امر مهم صورت نگرفت. امروزه حس آرامش نسبی در جامعه دیده نمیشود و این نه به خاطر شرایط خاص کشور بلکه به دلیل عدم اعتمادسازی مناسب و شکاف بین دولت و ملت و در نهایت عدم رضایتمندی از وضع موجود باعث شده فضای عمومی جامعه یک فضای ملتهب باشد.
به هر حال ترجیح منافع شخصی و جناحی بر منافع ملی و طرح برخی از مسائل که باعث نگرانی جامعه میشود نیز مزید بر علت شده و ما در جامعه آن احساس امنیت و آرامش مطلوب را مشاهده نمیکنیم. البته باید به این نکته اشاره داشته باشم که بحث امنیت و آرامش از منظر جامعه و آنچه به عنوان امنیت کشور از آن یاد میکنیم دارای تفاوت ماهوی است. از بعد امنیت کشور ما در شرایط خوبی نسبت به دیگر کشورهای منطقه برخورداریم. بر خلاف دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه، ایران از امنیت پایدار و ثبات حاکمیت برخوردار است.
اما به دلایل مختلف این آرامش و ثبات در جامعه احساس نمیشود. به عنوان نمونه در بحث اقتصاد با وجود برخی کمبودها و مدیریتهای ضعیف میبینیم که با کوچکترین تلنگری، بازار و اقتصاد دچار بحران و التهاب میشود. این موضوع ناشی از نوعی احساس بیاعتمادی و ناامنی در درون جامعه است که باعث التهابات مختلف در اقتصاد و جامعه میشود. در این میان مهمترین وظیفه مسئولان بازگرداندن اعتماد به جامعه است. با توجه به چهلسالگی نظام جمهوری اسلامی و کسب تجارب فراوان در طول این مدت اکنون وقت آن رسیده است که جامعه و آحاد ملت را به سمت آرامش و اعتماد هدایت کنیم.
عملکرد برخی از مدیران ارشد دولت در جامعه مورد انتقاد است. عامل این حجم از انتقادات به بدنه دولت را چه میدانید؟
البته انتقاداتی به آقای روحانی پیرامون انتخاب برخی مدیران وارد است کما اینکه آقای روحانی خودشان نیز چندی پیش به طور تلویحی نسبت به عملکرد برخی مدیران دولت انتقاد داشتند. انتظار جامعه از آقای روحانی این بود که از مدیرانی در دولت خود استفاده کند که همچون خودش انگیزه و عزم راسخ در حل مشکلات کشور داشته باشند. اما آنچه مردم در طول این ۵ سال دیدند فاصله زیاد فکری میان آقای روحانی و برخی مدیران دولت بود. بنابراین اگر رئیسجمهور در انتخابهای خود از مدیران همفکر و با انگیزه استفاده میکرد، نتیجه بهتری از عملکرد دولت تدبیر و امید شاهد بودیم.به دلیل وجود تفاوت میان برخی مدیران ارشد دولت و اهداف آقای روحانی میبینیم که محبوبیت دولت تدبیر و امید تنزل زیادی در جامعه داشته و امروز شاهد نوعی نارضایتی در جامعه و حتی در بدنه شخصیتها و احزاب اصلاحطلب هستیم.
برخی از دلواپسان در خصوص برجام انتقادهای زیادی به دولت داشتهاند و با تبلیغات گسترده رسانهای خود این معاهده را بیارزش و ناکارآمد توصیف میکنند. ارزیابی شما در خصوص مساله برجام و تداوم و یا نقض کامل با توجه به خروج آمریکا از این معاهده چیست؟
ابتدا باید ببینیم که برجام در چه شرایطی اتفاق افتاد. با وجود تمام مشکلات باید صادقانه گفت که برجام یک دستاورد بسیار مهم برای کشور بود. برجام در شرایطی اتفاق افتاد که بسیاری از کشورهای متخاصم به دنبال بهانهجویی برای فشار علیه ایران و حتی جنگ با کشور ما بودند. برجام یک اقدام عاقلانه و مفید بود و نباید امروز برجام را بر این اساس ارزیابی کنیم که یک فرد نابخرد همچون ترامپ بر اساس حماقت خود آن را نقض کرده است. خروج آمریکا از برجام بر اساس عملکرد نامتوازن ترامپ تحت تاثیر همپیمانان سعودی و صهیونیست او صورت گرفته است.
نگاه ترامپ به رویدادهای بینالمللی نگاه سیاستمدارانهای نیست بلکه او نگاه کاسبکارانه به مسائل دارد و به فکر فروش تسلیحات خود در منطقه خاورمیانه است. به دلیل همین نوع نگاه ترامپ مرتکب یک اشتباه استراتژیک شد و نافع بلند مدت ایالات متحده را فدای منافع کوتاه مدت خود کرد. در این میان موضع رئیسجمهور کشورمان یک موضع معقولانه و خردمندانه بود. البته هیچ شخص یا جناحی خواهان تعهد یکطرفه نمیباشد و معاهدهای که سودی برای کشور نداشته باشد را نمیپذیرد و اگر برجام به صورت یک معاهده یکطرفه در بیاید به طور قطع راه برای بازگشت به قبل از برجام و اقدام متقابل وجود دارد.
اما با وجود اینکه آمریکا عهدشکنی کرده و از لحاظ دیپلماتیک عملی غیرمتعارف را از خود نشان داده ایران با صبر و تامل مسائل را بررسی و تحلیل کند و بر اساس یک برآورد صحیح از وضعیت موجود دست به اقدام لازم بزند. نکته مهم این است که اگر برجام شکست هم بخورد نمیتواند این پیام را داشته باشد که ما در رویکرد به برجام دچار اشتباه شدهایم زیرا در آن مقطع زمانی برجام بهترین و مناسبترین اقدام در جهت منافع ملی ما بود که تمام ارکان نظام آن را پذیرفته بودند.
به نظر برخی با توجه به وعدههای داده شده از سوی دولت در زمان انتخابات، آقای روحانی نتوانسته است به این وعدهها جامه عمل بپوشاند. به نظر شما چه عواملی در راه تحقق آرمانهای رئیسجمهور مانع ایجاد کرده است؟
ساختار کشور ما به نوعی نیست که برگرفته از آراء افکار عمومی باشد. وجود برخی نهادها که حد واسط انتخاب مردم هستند و انتخاب مستقیم مردم را به نوعی انتخاب غیرمستقیم تبدیل میکنند و برخی نهادها که متاثر از آرای مردم نیستند، بخشهای مهمی از قدرت سیاسی در کشور را در اختیار خود دارند و هر کجا که تصمیمگیریهای دولت و مجلس به نفع آنان باشد، آنان نیز با دولت و مجلس همراه هستند اما در جایی که منافع خود را در تقابل با اهداف دولت و مجلس ببینند دست به مانعتراشی میزنند.
در حال حاضر ۳ گروه وجود دارند که در راه دولت و اهداف آقای روحانی مانع ایجاد میکنند و از تحقق وعدههای شخص روحانی جلوگیری به عمل میآورند. گروه اول دشمنان خارجی هستند که با فشارهای اقتصادی و ترویج فضای ایران هراسی اجازه ندادند تا دولت ایران روابط مفیدی با کشورهای دنیا و همسایگان داشته باشد. دسته دوم دلواپسان و گروههای همسو با آنان بودند که به هیچ عنوان خواست و نظرات مردم برای آنان اهمیتی ندارد و برای آرای مردم ارزش و اعتباری قائل نیستند. به هر حال آقای روحانی با رأی اکثریت مردم این کشور انتخاب شده است و باید برای جایگاه و اعتبار او ارزش قائل شد. متاسفانه مخالفان دولت و دلواپسان از هر کاری در جهت عدم تحقق وعدههای روحانی فروگذار نکردند و حتی همسو با دشمنان جمهوری اسلامی علیه دولت موضع گرفتند.
با نگاهی به مواضع برخی دلواپسان میبینیم تا چهاندازه دیدگاه آنان با دشمنان جمهوری اسلامی در تضعیف دولت همسو و همصدا بوده است. در واقع میتوان گفت این دو گروه همچون دو لبه قیچی بر شاهرگ منافع ملی عمل کردند که در این راه به یک توافق نانوشته رسیده بودند. عامل سوم در عدم توفیق آقای روحانی را در درون دولت باید دید. آقای روحانی در دور دوم ریاست جمهوری خود بعد از آن شعارهای خوب و امیدوار کنندهای که دادند، با انتخاب برخی مدیران ضعیف دچار عقبگرد شدند.
اشکال اساسی روحانی بهکارگیری افرادی بود که صرفا دوست او بودند و در واقع با اهداف روحانی همسو و همفکر نبودند. ریشه آنان محافظه کاری بود و از دورن چنین افرادی تحولخواهی بیرون نمیآید. این مجموعه باعث گردید بدنه دولت به یک بدنه لَخت و کم تحرک تبدیل شود و مانعی جدی در راه اهداف مد نظر رئیسجمهور به وجود آورد و سهم بسزایی در ناکامیهای دولت داشته باشند. ارجاع همه مسائل و مشکلات به دولت قبل در دور دوم نمیتواند مردم و جامعه را اقناع کند. بنابراین این سه گروه را میتوان عامل اصلی عدم تحقق وعدههای آقای روحانی دانست.
در روزهای اخیر شاهد هجمه قابل توجهی از انتقادها به سمت عملکردآقای عارف و فراکسیون امید مجلس بودیم. ایشان نیز چندی پیش با قبول برخی انتقادات از عدم پایبندی برخی نمایندگان در مجلس به گفتمان اصلاحات گلایه داشتند. ارزیابی شما نسبت به آقای عارف و عملکردشان چگونه است؟
آقای عارف یک چهره دانشگاهی، اصلاحطلب و یک مدیر اجرایی قوی هستند و نقش بسیار موثری در دولت اصلاحات و توفیقات این دولت داشتند. اما از طرف دیگر آقای عارف یک چهره سیاسی، حزبی و سیاسی نیستند. آنچه در طول سالیان گذشته از آقای عارف انتظار رفت چیزی بود که نه خودش مدعی آن بود و نه واجد شرایط آن بود. بنابراین باید هرکسی را در جایگاه واقعی خودش ارزیابی کرد. حضور آقای عارف در انتخابات ریاست جمهوری و کنار رفتن او به نفع آقای روحانی یک کار بزرگ، ایثارگرانه و شایسته بود.
نباید وقتی از کسی انتقاد داریم کارهای بزرگ او را نادیده بگیریم و از یاد ببریم. آقای عارف متاسفانه نمیخواهند بپذیرند که ساختار سیاسی کشور وابسته به حضور پررنگ و قدرتمند در بدنه جامعه به واسطه فعالیت احزاب است، تا به امروز نه فعالیت حزبی قابل توجهی داشتند و نه اقدام به تشکیل یک حزب قدرتمند کردهاند به همین دلیل توانایی لازم برای عملکرد تشکیلاتی اداره فراکسیون بزرگ امید در مجلس را نداشتهاند و همین امر باعث لطمه خوردن وجه ایشان شد. بر همین اساس باید تفاوت میان مسئولیتهای مدیریتی و اجرای آقای عارف و جایگاه یک رهبر فراکسیون مجلس قائل شد.
بر همین اساس حجم انتقاداتی که به آقای عارف میشود را باید تا حدی غیرمنصفانه عنوان کرد و پیش از اینکه آقای عارف را مقصر بدانم برخی نهادهای نظارتی را عامل میدانم که در واقع از حضور نمایندگان جدی، تشکیلاتی و صاحب نظر در مجلس جلوگیری کردند و در نهایت مردم و اصلاحطلبان مجبور شدند افرادی را انتخاب کنند که برخی فاقد سابقه اصلاحطلبی و یا خط فکر روشن سیاسی بودند. برخی از نمایندگان به دلیل ریشهدار نبودن در عرصه سیاست، خیلی سریع تحت تاثیر اهرمهای فشار رنگ میبازند و یا جذب کانونهای قدرت میشوند.
مانند آنچه ما امروز میبینیم که افرادی تحت نام لیست امید وارد مجلس شدهاند اما در عمل به گفتمان اصلاحات وفادار نبوده و تنها در پی رفع و رجوع مشکلات خودشان هستند. حتی برخی از این افراد از هماکنون در پی جلب نظر شورای نگهبان جهت تایید صلاحیت برای حضور در دور بعد مجلس هستند. این افراد در حقیقت محصول برخی نهادهای نظارتی هستند که مردم را از انتخاب چهرههای مطرح و تاثیرگذار محروم کردند و مردم را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. امروز آقای عارف همچون فردی است که نه تنها آمادگی رهبری یک لشکر را ندارد بلکه افراد پیرامونش را یک مشت لشکر شکست خورده و ناهماهنگ میبیند که قادر نیست آنان را مدیریت و ساماندهی کند.
اگر نمایندگانی که به عنوان لیست امید وارد مجلس شدند، افرادی خبره و دارای سوابق کار تشکیلاتی بودند به طور قطع آقای عارف نیز میتوانست از این ظرفیت موجود بهترین استفاده را داشته باشد و حتی اگر به جای آقای عارف یکی از چهرههای شاخص تشکیلاتی جریان اصلاحات وارد مجلس شده بود به طور قطع میتوانست این لشکر شکستخورده را بازسازی و ساماندهی کند.
با توجه به اینکه شورای شهر تهران در آستانه یکسالگی قرار دارد، عملکرد شورای شهر را چگونه ارزیابی میکنید؟
همان مشکلی که در مجلس به وجود آمد در شوراها نیز به وجود آمد. به غیر از چند چهره شناخته شده در شورای شهر برخی دیگر درک عمیقی از موقعیت خود به عنوان نماینده شورای شهر تهران نداشتند. در اینجا نیز برخی احزاب و گروههای حامی در بستن لیستهای کاندیداهای شورای شهر و در ادامه آن انتخاب شهردار و قبول استعفای او مقصر شناخته میشوند. بیش از آنکه اعضای شورای شهر را در مجموع مقصر دانست باید کسانی را عامل این مشکلات معرفی کرد که در پشت صحنه سعی دارند در تصمیمات شورای شهر اعمال نظر کنند.
به طور طبیعی هر عضو شورای شهر در این شورا اهداف و سیاستهای حزب خود را دنبال میکند اما شکل برخوردی که تا کنون پیرامون انتخاب شهردار دیدهایم حاکی از آن است که هنوز ما در تدبیر و مدیریت مسائل مشکل داریم. دیگر وقت آن رسیده تا برخی از دوستان سیاسی خود را بازنشسته کنند و فرصت جدیدی به نیروهای میانسال و جوان داده شود تا آنان بدون داشتن پس زمینهای از گذشته جان تازهای به روند مدیریت سیاسی بدهند. متاسفانه برخی از ژنرالهای جریان اصلاحطلبی، بدنه جوان خود را همواره به چشم سرباز نگاه میکنند و نگاهشان از منظر بالا به پایین است. اگر این نوع دیدگاه اصلاح شود تاثیر زیادی در ادامه حیات جریان اصلاحات خواهد داشت.
به نظر شما وظیفه چهرههای شاخص و اصیل جریان اصلاحات برای تحکیم پایگاه اجتماعی این جریان مهم سیاسی در شرایط فعلی چیست؟
کارنامه چهرههای شاخص اصلاحطلب در مواجهه با رویدادهایی که در کشور رخ داده یک کارنامه واضح و روشن است.اگر آن آسیبی که در ۸۸ به جریان اصلاحات وارد شد، به جریان رقیب وارد شده بود، برخی از آنان نه تنها از جمهوری اسلامی بلکه از اسلام نیز رویگردان میشدند. اما چهرههای اصلاحطلب بهرغم تمام ناملایمتیها، بیمهریها و رفتارهایی که با آنان شد همچنان به نظام جمهوری اسلامی وفادار ماندند و سعی کردند با سیاستورزی و درایت به مسیر خود در جهت منافع ملی ادامه دهند که این یک امتیاز بزرگ برای جریان اصلاحات محسوب میشود.
اما در خصوص راهبرد آینده جریان اصلاحات باید به این نکته توجه داشت که متاسفانه بخشی از ما همچنان درگیر منازعات سیاسی شدهایم. این مشکل هم در درون اردوگاه جریان اصلاحات دیده میشود و هم در تعامل با جریان اصولگرایی دچار مشکل هستیم. البته اعتقاد بر این است که مرزهای هویتی دو جریان اصلی سیاسی کشور باید حفظ شود. جریان اصلاحطلبی باید مرزهای هویتی خود را مشخص کند و به یک گفتمان واحد دست یابد. راه این مساله این است که بر حداقلها تاکید داشته باشیم و شرایط بهگونهای شود که همه جریانها و احزاب اصلاحطلب احساس ضعف و نقش تاثیرگذار خود را ایفا کنند.
به علاوه با توجه به شرایط فعلی باید به تربیت نسل جوان اصلاحات و انتقال تجربیات برای بقای این جریان سیاسی و تاثیرگذار کشور اقدام کرد. اگر این امکان فراهم نشود دیری نمیگذرد که با فقدان چهرههای شاخص اصلاحطلب، این جریان سیاسی نیز قابلیتهای خود را از دست میدهد و دچار نوعی ازهم گسیختگی و ایجاد فاصله فکری میان نسل اول و نسلهای بعدی اصلاحات شده و در طی مدت زمان کوتاهی جز یک نام چیز دیگری از اصلاحات باقی نخواهد ماند.
محمدحسین جعفری
- 17
- 3