انتقاد برخی از چهرههای شاخص اصلاحطلب باعث شد که برای برخی از چهرههای دلواپس امر مشتبه شود که با ادامه چنین روندی بهطور قطع پیروز انتخابات آتی کشور، دلواپسان خواهند بود. غافل از این موضوع که عملکرد ماجراجویانه دلواپسان در دوره ۸ساله احمدینژاد فشار مضاعفی بر قشر مستضعف جامعه، درپی اعمال تحریمهای ظالمانه غرب وارد شد.
در مقابل، جریان اصلاحات ضمن آنکه بهعنوان نماینده بخش وسیعی از آحاد ملت، وظیفه خود میداند که نسبت به کاستیها و مشکلات موجود در کشور سکوت نکرده و سیاست انتقاد سازنده را در دستور کار خود قرار دهد، بر این باور است که در شرایط فعلی آنچه که کشور را از بازگشت به دوران تحریمهای ظالمانه در امان میدارد، سیاست مبتنی بر خردورزی است. همان رفتاری که امروز دولت اعتدال در سیاست خارجی خود در پیش گرفته تا از حقوق ملت ایران در مقابل دولت بیمنطق و زورگویی همچون آمریکا دفاع کند. پیرامون این موضوع «آرمان» با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
در پی انتقاد برخی انتقادات به عملکرد دولت از سوی اصلاحطلبان، چندی پیش یکی از چهرههای شاخص دلواپس با استناد به این انتقادات اعلام کرده است پیروز قاطع انتخابات ۱۴۰۰ جریان اصولگرا و جریان دلواپس خواهند بود. ارزیابی شما از چنین اظهارات زودهنگام چیست؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همیشه فاصله زیادی میان واقعیتهای موجود و آرزوهای افراد وجود داشته است. مطلب بعدی این است که ما نباید برای دلخوشی دادن به مردم و یا جلب نظر عدهای واقعیتها را وارونه جلوه دهیم و زمینه سوءاستفاده برخی را فراهم آوریم. آنچه که مسلم است انتقادهایی به بخشی از بدنه دولت وجود دارد اما این انتقاد به هیچوجه به منزله پشیمانی از انتخاب روحانی و حمایت از او نیست. بهطور قطع اگر بار دیگر به عقب برگردیم و آقای روحانی و همان رقبای او در انتخابات حضور داشته باشند، باز هم از روحانی حمایت میکنیم.
تصور میشود اتفاقات اخیر در عرصه سیاسی همچون خروج آمریکا از برجام دلیل مضاعفی بر این واقعیت است که ما نیازمند یک چهره متعادل و با تدبیر بودیم و اگر امروز بهجای آقای روحانی یک چهره مورد حمایت دلواپسان رئیسجمهور کشور بود، افراطیهای دلواپس بهطور قطع واکنشی تند و شتابزده و چه بسا غیرعقلانی در عرصه بینالملل از خود نشان میدادند که عواقب آن دامنگیر ملت و کشور میشد. واقعیت این است اگر مردم به هر دلیلی بخواهند از آقای روحانی یا جریان حامی او عبور کنند، مطمئنا انتخاب بعدی آنان، از بین اصولگرایان و دلواپسان نخواهد بود. جریان اصولگرا بهدلیل اشتباه فاحشی که در حمایت از احمدینژاد مرتکب شد، بسیار سخت خواهد توانست دوباره مورد تایید عموم مردم قرار گیرد.
بهنظر شما نقطه ضعف جریان اصولگرایی در عدم دستیابی به آرمانهای خود و جلب حمایت عمومی برای خیز انتخاباتی ۱۴۰۰ چیست؟
جریان اصولگرایی در صورتی که بخواهد برای انتخابات آتی هدفی را مشخص کند نیازمند دو مولفه است. اول گفتمان سازی و دوم ساختار تشکیلاتی. متاسفانه چهرههای شاخص اصولگرا میدان را خالی کردهاند و باعث شدند دلواپسان جای آنان را بگیرند و تحت نام اصولگرایی تفکرات خارج از تشکیلات سیاسی را تحت این نام ارائه دهند و جایگاه واقعی این جریان مهم سیاسی کشور را خدشهدار کنند.
دلواپسان با رویکردهای خاص خود، گفتمان سیاسی اصولگرایی را با بحران مواجه کرده و باعث شدند این جریان سیاسی فاقد یک گفتمان سیاسی واحد باشد. در واقع آسیبی که به جریان اصیل اصولگرایی وارد شده است بهنفع کشور نیست، زیرا با وجود جریانهای اصیل سیاسی، مردم به حضور در عرصه انتخابات تشویق میشوند تا بین گزینههای مطرح شده، به یک انتخاب اصلح دست بیابند. بر همین اساس با توجه به استحالهای که در جریان اصولگرایی روی داده و آسیبی که این جریان از دلواپسان خورده است، بهطور قطع نمیتواند مورد اقبال عموم قرار گیرد.
با توجه به این واقعیت که در جامعه امروز ما قانون اساسی و اجرای اصول این قانون از مطالبات اصلی مردم محسوب میشود، آیا گفتمانی مبنی بر اجرای قانون اساسی از طرف طیفهای مختلف میتواند با اقبال عمومی مواجه شود؟
بر اساس نظرسنجیها اکثر مردم از وضعیت موجود اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور رضایت نداشته و اعتقاد دارند که مشکلات فعلی تنها در سایه اجرای دقیق قانون اساسی برطرف خواهد شد. بر همین اساس هر جریانی که بخواهد در انتخابات آتی، چه در مجلس و چه دولت موفق باشد باید با شعار اجرای قانون اساسی وارد عرصه شود البته در حوزه عمل ممکن است با مشکلاتی در اجرای قانون مواجه شد به این معنی که اجرای دقیق قانون اساسی مستلزم زمینه سازی و بستر سازی است.
در خصوص قانونمندی و اجرای قانون اساسی خوشبختانه جریان اصلاحات برخلاف دیگر جریانات سیاسی بیشترین اصرار را بر اجرای قانون اساسی داشته و دارد و بر همین اساس در دولت اصلاحات نیز به موضوع جامعه مدنی تاکید فراوان شد و دولت آقای روحانی نیز بر اجرای منشور حقوق شهروندی اصرار داشتند. به هر حال مساله این است که هر جریان سیاسی که التزام به قانون اساسی داشته باشد با استقبال مردم مواجه خواهد شد.
برخی از شخصیتهای معتدل اصولگرایی اعتقاد دارند که کشور نیازمند یک چهره جدید و گفتمان جدید است و مردم نیازمند گفتمانی عدالتمحور هستند. آیا احمدینژاد یک چهره جدید با گفتمان عدالت محوری نبود؟ آیا در حوزه سیاسی میتوان به آسانی به چهرههای ناشناس اعتماد کرد؟
باید نسبت به حضور چهرههای ناشناس و جدیدی که با شعارهای زیبا وارد عرصه میشوند، حساس بود. پیش از این هم دیدیم که چنین افرادی وارد عرصه شدند و نتوانستند به شعارهای خود عمل کنند و بلکه رفتارهای مغایر با قانون از خود نشان دادند و حتی در مواردی التزام به قانون اساسی نداشتند. این مطلب که باید بهدنبال سرمایهگذاری به روی چهرههای با نشاط و با انگیزه باشیم درست است، اما الزاما نباید این را در آدمهایی جستوجو کرد که هویت سیاسی مشخصی ندارند.
اعتقاد بر این است که در آینده باید فردی برای ورود به عرصه رقابتها معرفی شود که از دل جریانهای اصیل سیاسی چه اصولگرا چه اصلاحطلب به معنای اصیل آن خارج شده باشد. در چنین شرایطی شخص منتخب میتواند با ایجاد یک تیم منسجم از همفکران خود برای حل مسائل و مشکلات کشور وارد عمل شود. این نکته را باید اضافه کنم که یکی از انتقادات مطرح شده به دولت آقای روحانی، برخی سهلگیریها در مدیریت تشکیلاتی دولت است. بهطور قطع اگر آقای روحانی یک تیم منسجم و همفکر با اهداف مشخص شده خود را تشکیل داده بود و افرادی ناهماهنگ با دولت به او تحمیل نشده بودند، آثار مثبت عملکرد دولت اعتدال را بیشتر شاهد بودیم.
محمدحسین جعفری
- 11
- 4