
اصولگرايان هر روز با بحرانهاي هويتي جديد روبهرو مي شوند و اين رويه سبب شده است تا چند وقت يك بار برخي از شخصيتهاي منتسب به اين جناح سياسي برنامههايي را براي نجات اصولگرايي ارائه دهند ولي از آنجايي كه افراد حاضر در اين جناح سياسي هركدام خود را داراي جايگاه ميدانند، نتيجهاي نصيب آنها نميشود. در همين حال بعد از شكست سنگين محافظهكاران در برابر ملت در سالهاي اخير، عقلاي اين جناح تصميم گرفتند كه خود را از آن پوسته ساكن و سنتي اصولگرايي جدا كرده و براي ابقاي خود رويكردهاي جديدي را ارائه دهند.
محمدباقرقاليباف را ميتوان در زمره اين شخصيتهاي سياسي خواند؛ فردي كه در انتخاباتهاي گوناگون قرباني زيادهخواهي سران جريان اصولگرا شد و حال تصميمگرفته است با پروژه نواصولگرايي دنيايي جديد را براي طرفداران اين نوع تفكر سياسي ترسيم كند و در همين حال روز گذشته مانيفست نواصولگرايي را نيز ارائه كرد.
نامه خاص
ماجرا از اين قرار بود كه ۳۱ تیر ۱۳۹۶ محمدباقرقاليباف در نامهاي با ابراز اینکه به این باور رسیدم که تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان مؤمن و دلسوزِ انقلاب و کشور است، تأکید کرد که اصولگرایی باید با حفظِ مبانی و ارزشهایِ انقلابیِ جمهوریِ اسلامی، حرکت در راستایِ «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند. وي كه نامه را به جوانان به اصطلاح انقلابي نوشته بود در متن آن آورد كه در ماههای گذشته بسیاری از شما بهصورت حضوری و غیرحضوری با من از دغدغههای جدی خود درباره آینده کشور و انقلاب سخن گفتید.
این شور و شوق و احساس مسئولیت تحسینبرانگیز شما مرا بر آن داشت که دست به قلم برده و برخی نگرانیهای خودم را با شما و مردم عزیزمان در میان بگذارم. پایان رقابتهایِ انتخاباتی بهمعنای فراموش کردن ناکارآمدیهای دولت مستقر یا نادیدهگرفتن برخی خطاهای دوستان جبهه انقلاب نیست. ناکارآمدی در حل معضلاتِ اقتصادی، گذران زندگی همراه با آرامش خاطر را برای بسیاری از مردم، روز به روز دشوارتر میکند و این در حالی است که عدهای میخواهند برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی، هرگونه انتقادی را با نسبت دادن به رقابتهای انتخاباتی نادیده گرفته و کماهمیت جلوه دهند؛ هر زمان که بهسودشان باشد به رقابتهایِ انتخاباتی ارجاع میدهند و هر زمان که بهضررشان باشد میگویند رقابت تمام شده است.
این برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمایه اجتماعی و ملّی را بههمراه دارد؛ گویی دولت خود را بینیاز از سایر مردمی میداند که به هر دلیلی به رييسجمهور مستقر رأی ندادهاند. کیست که نداند دعواهای سیاسی غیرضروری چند هفته گذشته برای آن بوده که معضلات و ناکارآمدی اقتصادی به حاشیه برده شود. در حالی که خبر تعطیلی بنگاههای تولیدی و بیکار شدن کارگران یکی پس از دیگری شنیده میشود و مردم، نگران عواقب سیاستهای بانکی و تداوم رکود هستند، ريیسجمهورِ محترم حرف از پایان دوران رکود میزند.
این تناقض را ایبسا تنها با راهاندازی جنجالهای سیاسی بتوان حل کرد وگرنه مردم بهچشم خود میبینند که دولت مستقر بهجای حل مشکلات کلان اقتصادی کشور، بر طبل حاشیهسازی و ایجاد شکاف در حاکمیت و اداره کشور میکوبد. در برابر این نگرانیهای دلسوزانه، دو پرسش بیش از هر چه، ذهن من را به خود مشغول کرده است: پرسش اول این که ناکارآمدی دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکار عمومی مهیا کرده بود، چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم و در عمل اجازه بدهیم با تثبیت مدیریت خسته، بسته و زاویهدار با گفتمان انقلاب اسلامی و منافع ملی، زندگی جاری مردم و آرمانهای انقلاب اسلامی چهار سال دیگر در بیم و نگرانی سپری شود؟
و در پی این سوال، پرسش بعدی مطرح میشود که برای اصلاح این روندی که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوری اسلامی نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتی یک دولت کارآمد در حل نیازهای مادی و معنوی مردم و نزدیک به افق آرمانهای انقلاب اسلامی را تشکیل دهد، چه باید کرد؟ در گفتوگو با شما جوانان مؤمن، دلسوزِ انقلاب و نظام و کشور، جوابهای متعددی در پاسخ به این دغدغهها شنیدهام که نشان میدهد بسیاری از شما دلیلِ شکستهای اخیرِجریانِ اصولگرایی، در جلب نظر مردم در انتخابات را، نتیجه اشکالاتِ ساختاری، رویکردی و عملکردی در سطوحِ کلان و خرد میدانید.
بنابراين به این باور رسیدم که «تغییرِ اساسی در نحوه کنشِ جریانِ اصولگرایی» یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظِ مبانی و ارزشهایِ انقلابیِ جمهوریِ اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحول شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستای «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند. این انقلاب با تکیه بر شور و انگیزه جوانان پیروز شد و این نظام با فداکاری آنها بقای خود را تضمین کرد.
در ادامه راه نیز چارهای جز تکیه بر جوانان در انجامِ کارهایِ بزرگ و ماندگار نیست و یکی از کارهای بزرگ جسارتِ «خودانتقادی» و متحول کردن اصولگرایی، بدون تضعیف این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترین هنر آن تزریق ترس مصنوعی به جامعه، بهقصد فراموش کردنِ وعدهها و ناکارآمدیهایش است. امیدوارم دیگر دوستان مسئول و اثرگذار در جبهه اصولگرایی این پیام و درخواست شما را، برای ایجاد این تحول بزرگ و ضروری، بشنوند و بدانند «خودانتقادی» و تغییر نشانه قوت است.
این مهم زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پایین در جریانِ اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیل رفتارهای پس از انتخاباتِ برخی دوستان نشان میدهدْ تصمیمگیری در این مورد در رأس جریان همچنان دچار اختلال است. بي شک نخستین گام در انجام این رسالت مهم و به سر منزل مقصود رساندن آن، ترسیم ویژگیها و مبانیِ «نواصولگرایی» است بنابراين برآنم که در همین باب چند پرسش و دغدغه جدی را با شما درمیان بگذارم و شما را دعوت کنم در عرصه عمومی، و در صورت تمایل بهصورت خصوصی، جواب آنها را به بحث و گفتوگو بگذارید:
۱ ــ از یک منظر آسیبشناسانه، «اصولگرایی» چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ «نواصولگرایی» در این سه مورد کدام دغدغهها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟
۲ ــ چگونه و با چهروشی میتوان از اصولگرایی بهسمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟
۳ ــ جایگاه مردم در نواصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشمپوشی از آرمانها با واقعیت تغییر سبک زندگی طبقه متوسط کنار آمد؟
۴ ــ شیوه تعامل نواصولگرایی با دولت چگونه باید باشد؟
۵ ــ نسبت نواصولگرایی با رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریانهای سیاسی رقیب چگونه باید باشد؟
هجمه به يك پيشنهاد
بعد از اين نامه قاليباف، سنتيهاي محافظهكار انتقادهايي را به وي كردند. در همين راستا نصرا... پژمانفر با اشاره به اظهاراتی که اخیرا مبنی بر ضرورت ایجاد یک جریان نو در اصولگرایی تحت عنوان «نواصولگرایی» مطرح شده است، گفت كه اصولگرایی یک مساله سیاسی نبوده و یک باور است. نماینده مردم مشهد بر همین اساس تصریح کرد کسانی قصد دارند به صورت تاکتیکی رفتاری انجام دهند اما در نهایت اصولگرایی یک باور است.وی افزود آنچه اقتضای اصولگرایی است چه در موضوع ایجاد یک جریان نو و چه موضوعات متعدد دیگر این است که باید در جایگاه اصولگرایی پایبندی و پایمردی به مبانی آن صورت گیرد.
بنابراين هر تفکر جدید در اصولگرایی باید پایبندی به اصول را در خود جای دهد. عضو نمایندگان فراکسیون ولایی در ادامه درخصوص جایگاه جامعتین در نواصولگرایی اظهار داشت كه بنده در این جریان جدید حضور ندارم که تفکر آنها را بدانم اما میدانم دیدگاه های فکری آنقدر فاصله دارد که نمیتوانند کنار هم جمع شوند تا حرکت دوم را شکل دهند.عضو جبهه پایداری در پایان نواصولگرایی را بازی با کلمات و سیاست دانست و خاطرنشان کرد:«عقیده اصولگرایی نمیتواند شکل دیگری را به نمایش بگذارد و اصولگرایان میتوانند کنار هم حرکت مشترکی داشته باشند».
مانيفست تغيير
اما سرانجام روز گذشته خبري آمد كه کمیته سیاسی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی، متن اولیه مانیفست «نواصولگرایی» را تهیه کردهاست. مانیفست «نواصولگرایی» در دو سرفصل «مردمباوری» و «رجوع به مبانی انقلاب» توسط کمیته سیاسی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی تدوین و برای تصویب نهایی به شورای مرکزی این جمعیت ارسال شده است. به گزارش رسانهها در متن اولیه این مانیفست که سه هفته پیش در کمیته سیاسی تدوین شده، نسبت جریان اصولگرایی با عدالت، نهادهای حاکمیتی، سبک زندگی جدید مردم به خصوص طبقه متوسط شهری، جوانان و پیشکسوتان و همچنین لزوم مردمیکردن امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، طرح شده است.
محمدصالح مفتاح، عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی در گفتوگو با مهر، ضمن تایید این خبر، اظهار داشت كه یکی از موضوعات اساسی و مهم ما در دوره جدید فعالیت جمعیت پیشرفت و عدالت که از اسفندسال ۹۶ آغاز شد، مساله «نواصولگرایی» به عنوان مسالهای محوری و گفتمانی بوده است. وی در همین باره افزود:« به نظر ما، موضوع «نواصولگرایی» مسالهای نیست که فقط به یک گروه سیاسی وابسته باشد. نواصولگرایی در حقیقت پاسخ به سوالاتی است که باید در آسیبشناسی جریان اصولگرایی از خود بپرسیم».
عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت اضافه کرد:«افراد تاثیرگذار در جریان اصولگرایی باید پیرامون موضوعات مبتلابه روز، بحث کنند تا با ایجاد تفاهم، ایراداهاي جریان اصولگرایی حل شود». وی با تاکید بر اینکه به دلایل مختلف تاریخی، «جریان سوم» هیچگاه در ایران شکل نخواهد گرفت، گفت:«ما نمیخواهیم جریان سوم باشیم بلکه میخواهیم بر مبنای اصولگرایی، بنای جدیدی ایجاد کنیم. ما همچنین سعی کردهایم در تهیه و تدوین این مانیفست، نظر افراد مختلفی را اخذ کنیم».
مفتاح با اشاره به مردمیکردن اقتصاد به عنوان یکی از مباحث مطروحه در این مانیفست، گفت:«باید دست افراد زالوصفتی را که به اقتصاد کشور چنگ میزنند کوتاه کنیم؛ به قول آقای قالیباف، بسیاری از چهار درصدیها باید دست از منافع مردم بردارند».
راه دشوار يك ايده
حال بايد منتظر ماند و ديد كه قشر سنتي و راديكال اصولگرايي در برابر اين اقدامات و نظرات قاليباف و همراهانش چه موضعي خواهند گرفت. بيشك جريانهاي متحجر و عقبمانده سياسي با هرگونه تغييري در عالم سياست مخالف هستند و تنها به دنبال اهداف واپسگراي خود ميروند؛ رويكردي كه به نابودي جريانهاي سياسي در ايران منتهي خواهد شد.
- 14
- 5