به گزارش ایران، فیضالله عرب سرخی از فعالان شاخص اصلاحطلب و از جمله چهرههایی است که با همفکرانش اخیراً در بیانیهای راهکارهایی را برای برون رفت کشور از وضعیت موجود ارائه کردهاست. اینکه این راهکارها چگونه و بر اساس چه مطالعاتی تدوین شده و موانع تحقق آنها چیست پرسشهایی است که وی پاسخ میدهد. او البته معتقد است که همه مشکلات امروز کشور را نباید بهپای دولت نوشت اگر چه توصیه میکند رئیس جمهوری واقعیات را با مردم در میان بگذارد. عرب سرخی ادعای عبور اصلاحطلبان از روحانی را نیز بلاموضوع میداند.
تعدادی از چهرههای اصلاحطلب و از جمله شما بعد از ارائه راهکارهای سید محمد خاتمی، پیشنهاداتی را برای برون رفت از وضعیت موجود ارائه دادید. این پیشنهادات بر اساس کدام مطالعات و کارهای کارشناسی شده ارائه شده است. این کارشناسیها آیا در مجموعه اصلاحطلبان بوده یا بر اساس گزارشهای رسمی کشور است؟
جامعه ایران، جامعه ملتهبی شده و کوچکترین حرف میتواند در کشور مسألهساز شود. به همین دلیل باید جانب احتیاط را در نظر داشته باشیم؛ تا آنجایی که دغدغههای من با دوستان اصلاحطلبی که خیلی در بند قدرت نبوده و نگران اداره جامعه و گرفتاریهای مردم هستند، بیشتر در این بود که نکند باز هم یک حرفی بزنیم که نه تنها نتواند کمکی به حل و فصل گرفتاریهای مردم بکند بلکه خود منشأ التهاب و مسأله شود.
به همین منظور همواره گفت و شنودهای فراوانی صورت میگیرد تا موضوعی در قالب بیانیه گفته شود. البته منظورم سخنرانیهای عمومی نیست؛ در سخنرانیهای عمومی افراد می آیند و خیلی از حرفها و مسائل را هم بیان میکنند که در اکثر موارد هم جامعه توجهی به آن ندارد، اما درباره راهکارهای برونرفت از شرایط فعلی میتوان به سخنان اخیر آقای خاتمی اشاره کرد. آقای خاتمی فردی نیست که فکر نشده و مشورت نگرفته سخنی بگوید.
وقتی ایشان میخواهد حرفی را بزند، حتماً روی آن فکر کرده و با تأمل و سنجیدگی و مشورت و اخذ نظر کارشناسان اظهارنظر میکند. بیانیهای هم که از سوی اصلاحطلبان صادر شده محصول جلسات طولانی و متعدد است. این بیانیه در حقیقت جمعبندی بحث ها و جلسات ما اصلاحطلبان است. بنابراین مهم این است که ما طوری حرف بزنیم که اگر نمیتوانیم شفابخش باشیم، ملتهبکننده اوضاع هم نباشیم. شش جلسه برگزار شد و بحثهایی در آن شکل گرفت که در نهایت بهعنوان محصول جلسات جمعی از دوستان ارائه شد.
در بین راهکارهای مورد اشاره، تأکید بر انسجام ملی و استفاده از ظرفیتهای داخلی به نظر پر رنگتر میرسد. چه مشکلاتی در جامعه معطوف به این موضوع وجود دارد؟
طبعاً بخشی از مخاطراتی که کشوری مثل ایران را تهدید میکند، خارجی است. میبینید که کشورهایی در همسایگی ما سالهای طولانی درگیر جنگهای داخلی و خارجی بودهاند و محصول آن منطقهای شده که اگر در توصیف آن بگوییم ویرانه، گزاف نگفتهایم. در شرق ما افغانستان به ویرانهای تبدیل شده که سالهاست تلاش میکنند بخشهایی از آن را بسازند. در غرب ما عراق، یمن و سوریه با مشکلات و گرفتاریهای مبنایی مواجه هستند. لبنان و بخشهایی از فلسطین که در اختیار نیروهای فلسطینی است گرفتار مشکلات داخلی هستند. بنابراین نگران این هستیم که کاری نکنیم تا بهانه به دست دشمنان بدهیم و زمینه ساز برخورد کشورهای خارجی شویم. برخورد هم فقط جنگ نیست. گاهی وقتها ممکن است که آثار تخریبی یک تحریم از جنگ هم بیشتر باشد.
بنابراین چنین دلنگرانیای برای ما اصلاحطلبان وجود داشته و وقتی که چنین دغدغهای داریم آنوقت است که بحث انسجام داخلی نقش بسیار پررنگتری پیدا خواهد کرد. اگر کشور تهدیدهای جدی بیرونی نداشته باشد، بعضاً میتوان اختلافات داخلی را تحمل و مدیریت کرد اما وقتی دغدغه بیرونی اضافه میشود، در صورت عدم وجود صدای واحد و انسجام کافی و بیتوجهی به گرفتاریهای مردم و نارضایتی آنها، میتواند خود تبدیل به عامل تهدید و کمک به دشمنان بیرونی شود. ما در شرایطی قرار گرفتهایم که چنین تهدیداتی وجود دارد. پس باید بیش از هر چیز انسجام داخلی و رودررویی با تهدیدات بیرونی با «صدای واحد» را مدنظر داشته باشیم.
راهکارهای اصلاحطلبانه شما به هر حال با موانعی هم روبهرو خواهد شد، مهمترین موانع را چه میدانید و اساساً امیدی به تحقق آنها دارید؟
حتماً هم مانع و هم سنگاندازی وجود دارد. اما دولت باید در مورد موانع با مردم حرف بزند. برخی از این موانع بیرونی است و ربطی به مسائل داخلی ندارد. آنها را باید توضیح دهیم. بخشی هم بهموانع داخلی مربوط است که آن را هم باید به مردم بگوییم. نمیشود فقط بهعنوان کلی «موانعی وجود دارد که مردم از آن بیخبر هستند»، اکتفا کنیم. حق مردم است که مشکلات کشور را بدانند چه مشکلات خارجی که به سادگی قابل حل نیست و زمانبر و هزینهزا است و چه مشکلات داخلی که توسط جریانهای بانفوذ و نیروهای خاص به دولت و مردم تحمیل میشود و پشت عناوین خاصی پنهان شده است.
امروز مداخله بسیاری از نیروهایی که حتی حق فعالیت اقتصادی ندارند، در اقتصاد باعث شده که صحنه رقابت در کشور مخدوش باشد و بسیاری از صاحبان سرمایه از ترس عدم توان رقابت با آنها وارد صحنه نشوند. این را باید به مردم توضیح داد. البته تا آنجایی که خبر دارم تصمیمات مناسبی گرفته شده تا برخی از این موانع حذف شود. مردم باید اخبار مثبت را دریافت کنند و خبرهای منفی را هم بشنوند تا واکنش نشان دهند و درست قضاوت کنند.
برخی اصولگرایان معتقدند که اصلاحطلبان برای فرار از مسئولیت همکاری با دولت این راهکارها را ارائه کردهاند. بهنظر شما آیا همه مشکلات موجود به خاطر سوء مدیریت دولتی است که اصلاحطلبان از حمایت دولت صرفنظر کنند یا دلایل دیگری هم دخیل است؟
اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ و ۹۶ عملاً کاندیدایی نداشتند. همان بحث نظارت استصوابی باعث این موضوع شد. باید اجازه بدهند که نامزدها بیایند، هر جریانی نامزد خود را داشته باشد تا بتواند پاسخگوی اقدامات او باشد. ما طبیعتاً در بین نامزدهایی که حضور داشتند آقای روحانی را مناسبتر دیدیم کمااینکه الان هم چنین نظری داریم. البته به او انتقاد هم داریم.
در انتخابات سال ۹۲ آقای روحانی را از آقای جلیلی صالحتر میدانستیم و در انتخابات ۹۶ هم از قالیباف و رئیسی. به او رأی دادیم و از جامعه هم خواستیم که به او رأی بدهد. گفتیم که این گزینه بهتر از همه گزینهها است. الان هم همین نظر را داریم. اما به معنای اینکه نقدی بر دولت آقای روحانی نداشته باشیم، نیست. نقد داریم و آنها را هم مطرح میکنیم. ما در بین برنامههایی که توسط نامزدها ارائه شده است، برنامههای او را بیشتر مفید به حال جامعه خود میدانستیم. الان هم همین فکر را میکنیم.
اگر آقای روحانی رئیس جمهوری نمیشد، گرفتاریهای کشور بسیار بیشتر از الان میشد. امروز برخورد با برجام را میبینید. اساساً اعتقادمان این نیست که برجام بد یا ضعیف است. بههمین دلیل امریکا و اسرائیل و عربستان با برجام مخالف هستند. اگر برجام تأمینکننده مصالح و منافع امریکا بود، این کشور با تمام وجود برای خروج از برجام تلاش میکرد؟ این تناقض است. آن کسانی که این تناقضها را ابراز میکنند باید پاسخگو باشند.
برجام موفق شد بخشهای مهمی از محدودیتهای اقتصادی کشور را بردارد. موفق شد ما را از ذیل بند ۷ منشور ملل متحد که ایران را بهعنوان یک تهدید جهانی معرفی و زمینه برخورد نظامی را فراهم میکرد، خارج کند. کشوری که در انزوای جهانی به سر میبرد و همه کشورها را هم در مقابل خود میدید، امروز به نقطهای رسیده که اگرچه ممکن است سایر کشورها نتوانند کاری برای ما انجام دهند اما همه یکصدا امریکا را محکوم کرده و اقدامات ما را تأیید میکنند.
اروپا با وجود همه محدودیتهایی که دارد در مقابل متحد اصلی خود موضعگیری رسمی میکند. انگلیس از همه کشورهای اروپایی از نظر سیاسی به امریکا نزدیکتر است و امریکا تلاش دارد که این کشور را از اتحادیه اروپا جدا کند و در مقابل ایران قرار دهد، اما انگلیس نمیپذیرد. اینها مسائل مهمی است. حال میتوان این دولت را با دولتی مقایسه کرد که باعث صدور اعلامیههای شورای امنیت علیه ما شد؟ معنی این حرف این نیست که اشکالی در کار این دولت وجود ندارد. اما اگر در کشور ما مسألهای به نام اختلاس وجود دارد از کجا شروع شده، چه اتفاقی افتاده؟ آن کسانی که سعی میکردند شفافیت وجود نداشته باشد، آنهایی که نظام بودجهریزی را بهم زدند و سازمان برنامه و بودجه را منحل کردند و کشور را به سمت اداره فردی بجای ساختاری بردند، منشأ این مشکلات هستند.
آن روشها باید پاک شود و در جامعه باید نسبت به عملکردهای بخشهای مختلف حاکمیت شفافیت ایجاد شود. هر فردی در حیطه مسئولیت خود باید پاسخگو باشد. همانطور که انتظار داریم دولت در قبال عملکردها و نقاط قوت و ضعف خود پاسخگو باشد، همه نهادها و قوای دیگر هم باید پاسخگو باشند. نمیشود که کسی مسئولیت داشته باشد اما به ملتی که از جانب او نمایندگی دارد پاسخ ندهد.
وقتی آقای نجفی شهردار تهران میشود و اعلام میکند که همه قراردادهای از یک میلیارد تومان به بالا باید در سایت شهرداری اعلام شود تا مردم ببینند ما با چه کسی، بر سر چه موضوعی و به چه مبلغی قرارداد میبندیم، یعنی کمک به شفافیت. همه باید این کار را بکنند. نمیشود قراردادهای میلیاردی ببندیم و هیچ گزارشی به جامعه ندهیم. جامعه وقتی اطلاع داشته باشد، هرجا کجروی دید انتقاد میکند و اگر انتقاد کرد مسئول مربوطه باید بیاید و توضیح دهد. این همان چیزی است که امروز جامعه ما سخت به آن نیازمند است.
دولت اختیاراتی دارد. اما وقتی بحث از اقتصاد میکنیم باید ببینید که چه حجمی از این اقتصاد در اختیار دولت است. اگر اقتصاد در اختیار دولت است این همه حمایت از صندوقهای مالی و اعتباری از کجا درآمده است؟ چگونه مجوز گرفتهاند؟ با حمایت چه کسانی کار کردند، چگونه پول مردم را خوردند و بعد هم میگویند دولت بیاید پول مردم را بدهد. چه کسی گفته اگر من از صندوقی حمایت کردم و خوردم دولت باید تاوان آن را بدهد؟ این عدد کوچک نیست، به اندازه یک سال یارانه نقدی مردم ایران است.
دولت هم خطا و نقص دارد، اما فقط دولت؟ ضعف دیگر نهادها را هم دولت باید پاسخ بدهد؟ دولت اشتباهاتی کرده و باید در قبال اشتباهاتش در افکار عمومی مجازات شود، اما آیا فقط دولت اشتباه داشته؟ دولت یک مدیر میخواهد نصب کند، از صد نهاد در انتصابش دخالت میکنند. اما وقتی همان کار خراب میشود فقط دولت باید جواب بدهد. آنها که اجازه نمیدهند نیروهای کارآمد بر سر کار بیایند، نباید پاسخگو باشند؟ همه باید جوابگو باشند. همانطوری که وقتی یک کار مفید انجام میشود صد تا صاحب پیدا میکند، در قبال کارهای بد هم باید اینطور باشد.
برخی اصولگرایان مدعی اند که اصلاحطلبان به فکر عبور از روحانی هستند و صف خود را از دولت جدا میکنند شما چنین نشانههایی را میبینید؟
آقای روحانی هیچ وقت جزو جریان اصلاحات نبود که حالا اصلاحطلبان از او عبور کنند. عبور یعنی کسی بخشی از جریان اصلاحطلبی باشد و اصلاحطلبان از او ناامید شوند و بخواهند از او عبور کنند. آقای روحانی همیشه فرد اصولگرای عاقلی بوده، الان هم همین است. ما قبل از اینکه او بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شود نسبت به کارهایش بیانتقاد نبودیم و الان هم نسبت به برخی از کارهایش انتقاد داریم. آن موقع هم او را آدم عاقلی میدانستیم و الان هم ایشان را عاقل می دانیم. منتها ایشان بهعنوان رئیس دولت، مسئولیت گستردهای دارد و ممکن است که دامنه نقد ما بیشتر شود. به نظر من عبوراصلاحطلبان از روحانی مطرح نیست.
ایشان چهار سال دوم ریاست خود بر قوه مجریه را سپری میکند. عبور از او یعنی چه؟
یعنی آقای روحانی قبلاً انتصابات خود را با اجازه ما انجام میداده و الان دیگر انجام نمیدهد؟ قبلاً برنامههای خود را با نظرخواهی از ما تنظیم میکرده و الان این کار را نمیکند؟ نه این گونه نبوده. نگاه آقای روحانی تا حدودی به نگاه اصلاحطلبان نزدیک بوده است. الان هم نزدیک است. برای اینکه بفهمید نزدیک است، حرفهای او را در کنار حرفهای آقای شریعتمداری کیهان قرار بدهید. شریعتمداری نقطه مقابل اصلاحطلبان است ولی روحانی در بسیاری از دیدگاهها با اصلاحطلبان اشتراک نظر دارد. حتی اگر جایی هم بد عمل کرد، این سابقه اشتراک نظر باعث شده اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت منتقدانه داشته باشند. ضمن اینکه ما باید همه تلاش خود را بکنیم تا روحانی عملکرد بهتری از خود به جای بگذارد.
ما همانطور که قبلاً آقای روحانی را بهعنوان نامزد انتخاباتی اصلاحطلبان معرفی کردیم امروز هم در قبال انتخابی که کردیم مسئول هستیم. اگر روحانی خطا کند دودش به چشم ماهم میرود. اما باید به این نکته توجه داشت که گزینهای بهتر از آقای روحانی نداشتیم. یا باید صحنه انتخابات را ترک میکردیم و مینشستیم و اجازه میدادیم آقای رئیسی انتخاب شود، یا باید میآمدیم به آقای روحانی تذکر میدادیم و انتقاد میکردیم و حمایت میکردیم و رأی هم میدادیم کمااینکه همین کار را هم کردیم. رأی ما اصلاحطلبان به آقای روحانی از ابتدای ۹۲ رویه «اتحاد و انتقاد» بود. الان هم همان موضع را داریم.
آیا بازهم اصلاحطلبان و جریان اعتدال را در کنار هم خواهیم دید؟ یا نیاز به تغییر روش در اصلاحطلبی دارید؟
شما فرض کنید که به زمان انتخابات رسیدیم و یک کاندیدای معتبر اصلاحطلب تأیید نشد. باید چه کنیم؟ همه بحث نظارت استصوابی که مورد انتقاد ما قرار دارد بانی و پایه این تصمیمات است. بههمین دلیل میگوییم که نباید نظارت استصوابی اجرا شود. باید براساس چارچوبهای صریحی که در قانون اساسی است، نامزدهای واجد شرایط ثبتنام کرده و مردم از بین آنها انتخاب کنند. در آن صورت اصلاحطلبان حتماً کاندیدا خواهند داشت. آن وقت ممکن است ائتلافی صورت بگیرد اما ائتلاف در این وضعیت متفاوت است. دو نیروی سیاسی که فکر میکنند اگر با هم باشند میتوانند وزن اجتماعی بالاتری داشته باشند ائتلاف میکنند. ما با آقای روحانی قراردادی نبستیم. به ایشان گفتیم همین برنامههایی که شما اعلام کردید مورد حمایت ما است.
انتقاد ما الان هم این است که ایشان در یک جاهایی برنامههای اعلامی خود را محقق نکرده است نه اینکه بگوییم چرا اصلاحطلبانه عمل نمیکند. ممکن است در انتخابات بعد ائتلافی باشد و ممکن است که نباشد. اگر نظر شخصی من را بخواهید، شرایط کشور به گونهای است که همه نیروهایی که عاقلانه فکر میکنند و تصمیم میگیرند و به منافع ملی پایبند هستند و منافع حزبی و گروهی و جناحی و ایدئولوژیک خود را محور قرار نمیدهند باید با هم ائتلاف کنند. اما اینکه درعمل همه به چنین ائتلافی تن میدهند یا نه را باید منتظر ماند. به هرحال، در ۴ انتخابات گذشته این اتفاق افتاده است. امیدواریم که این روند همگرایی باز هم ادامه پیدا کند.
رضوانه رضاییپور
- 11
- 6